مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه شریف
مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه شریف
خواندن ۷ دقیقه·۴ سال پیش

روایت ‌تسبیــــح

امین شریفی ورودی ۹۱ مهندسی مکانیک و همچنین ورودی ۹۵ کارشناسی ارشد مکانیک، به مدت دو سال از اوایل سال ۹۶ تا حوالی تیر ماه ۹۸ دبیر هیات‌الزهرا (س) بوده است. و در دیدار سال ۹۸ رهبر انقلاب با دانشجویان در ماه رمضان که هر ساله برگزار می‌شود، به عنوان نماینده هیئات و گروه‌های جهادی دانشجوییِ سراسر کشور به ایراد سخن پرداخت. به همین بهانه چند سوالی را از او در مورد حس و حال آن دیدار خاص و همچنین جایگاه هیات شریف در میان سایر هیئات پرسیدیم.

---------------------


فعال‌ترین و پویاترین هیات‌های دانشجویی برای کدام دانشگاه‌هاست؟ هیات شریف چقدر در مقایسه با بقیه هیات‌های دانشجویی ساختارمند و پویاست؟

هیأت‌های دانشجویی در چند سال اخیر رشد خوبی داشته‌اند. دانشگاه امام صادق (علیه السلام) هیأت خیلی فعالی دارد. دانشگاه امیرکبیر و تربیت مدرس هم همین‌طور، و واقعاً بچه‌های پاکار و توانایی دارند. دانشگاه علم و صنعت هم مراسمات خوبی می‌گیرند. هیأت هنر هم در سبک کاری خودشان بی‌نظیرند و مدل هیأتشان با اکثر هیأت‌های دانشجویی تفاوت دارد و پیشنهاد می‌کنم حتماً یک بار مراسمشان را تجربه کنید. در بقیه دانشگاه‌ها مثل دانشگاه تهران، خوارزمی، دانشگاه‌های آزاد، شهید رجایی و ... هم هیأت‌های دانشجویی برپا هستند. این بین از لحاظ ساختارمندی و پویایی الحمدلله هیأت دانشگاه شریف در بین یکی دو هیأت پیشرو است.

نگاه بقیه هیات‌های دانشجویی به هیات شریف چطوری هست؟ بالا به پایین یا پایین به بالاست؟ اصلاً چقدر ارتباط وجود دارد و چه تعاملی بین هیات دانشجویی شریف با مثلاً علم و صنعت یا امام صادق (علیه السلام) وجود دارد؟

در فضای اهل‌بیتی و هیأتی این مسائل تقریباً وجود ندارد. ما همان ارتباطی را با بچه‌های امام صادق داریم که با هیأتی که تازه یکی دو سال است که کارش را شروع کرده، داریم. از انصاف هم نگذریم بقیه هیأت‌ها هم همین‌طورند. تعامل بین هیأت‌های دانشجویی امروز در بهترین وضعیتش در سال‌های اخیر قرار دارد.

دیدار با رهبری سال ۹۸؛ فضای آن دیدار و ارتباط از نزدیک با رهبری و صحبت کردن جلوی آن جمعیت و روبروی رهبری چه حس و حالی داشت؟

خب هیچ جوره نمی‌شود آن حس و حال را توصیف کرد.

بعد آن جلسه از مواردی که مطرح کردی، پیگیری و حل موردی را هم دیدی؟

بله. حدود سه ماه بعد، از نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاه‌ها تماس گرفتند و گفتند که یک سری از مواردی که آن جلسه مطرح کردی را از دفتر آقا فرستادند برای ما برای پیگیری. پاشو بیا ببینیم حرف حسابت چیه! والا دقیقش را یادم نیست ولی یک موردش این بود که: نهاد رهبری چرا بستری فراهم نمی‌کند تا هیأت‌های دانشجویی بتوانند همدیگر را بهتر پیدا کنند و ارتباط بگیرند با هم؟ که خب هنوز هم اتفاق خاصی نیفتاده بعد از گذشت ۱.۵ سال :) یک پیگیری دیگر هم فکر کنم همان جلسه یا از طریق دیگری انجام دادند، در این رابطه که احیاناً به واسطه صحبت‌هایم آیا محدودیتی و مشکلی برایم پیش آمده یا نه؟ که خب اگر بگویم هیچی نشد دروغ گفتم! ولی بهتر است بحثش باز نشود!

چی شد که مسئول هیات شریف به عنوان نماینده همه هیئات دانشجویی کشور انتخاب شد برا صحبت کردن جلوی آقا؟ خودت چقدر تمایل داشتی به این که به عنوان نماینده همه‌شان بخواهی صحبت کنی؟ چقدر توانستی دغدغه‌های بقیه را مطرح کنی؟ صحبت کردن در آن مدل جلسه سخت نبود؟ خودت از تخاطب با آقا چه حسی داشتی آن لحظات؟ بعد هم که برعکس همه تسبیح تربتی را به آقا دادی، بازخوردی گرفتی از این حرکت؟

قصد تعریف از هیأت خودمان را ندارم و این حرفِ حتی خیلی از هیأت‌های دیگرست. الآن اگر شما بخواهید ۳ تا هیأت دانشجویی پیشروِ کشور را نام ببرید، حتماً اسم هیأت دانشگاه شریف را هم خواهید شنید. ما سال ۹۷ هم تلاشمان را کرده بودیم که از طرف هیأت‌های دانشجویی، یک هیأت به عنوان نماینده در دیدار دانشجویان با آقا سخنرانی کند که موفق نشدیم. برای سال ۹۸ حدود ۲ ۳ ماه پیگیری کردیم و تا ۳ روز مانده به دیدار هم خبری نداده‌بودند از نتیجه درخواست ما. هیچ کسی نمیتونه بگم دوست ندارم پشت اون تریبون قرار بگیرم. البته خب مکانیزم انتخاب افراد خیلی شفاف نیست و به نظرم شاید بهتر بود که بگذارند نماینده را خود هیأت‌های دانشجویی انتخاب کنند نه خود برگزارکنندگان مراسم. اشکال دیگر هم زمان بود؛ روز یکشنبه که به بنده گفتند چهارشنبه دیدار هست. من تا دوشنبه عصر نتوانستم کاری کنم و مجبور بودم کلاس‌هایم را بروم. عصر دوشنبه رفتم پیش یکی از دوستان و تا چهارشنبه ظهر که باید می‌رفتم دیدار، فکر کنم ۱۰ ساعت سرجمع خوابیدم و بقیه‌اش را فقط داشتم روی مشخص کردن محورها و معماری متن به کمک چندتا از دوستان کار می‌کردم. چون ماه رمضان بود، کل شب را تا سحر کار می‌کردیم و واقعاً دو روز بسیار سنگین داشتم. آن قدر برایم لحظات مهم بود که اگر عکس‌های مراسم را ببینید من با یک پیراهن عادی سخنرانی کردم، برخلاف باقی سخنران‌ها که همه بلااستثناء کت‌وشلواری بودند. علتش - جدای از این که می‌خواستم با همان ظاهر دانشجویی بروم - این بود که وقت نکردم برگردم خانه و کت و شلوارم را بیاورم. به کسی هم نمی‌توانستم بگویم که برایم بفرستد؛ چون غیر از ۴ ۵ نفر، تا چند ساعت مانده به دیدار کسی خبر نداشت. کار واقعاً سخت بود. هم وقت کم بود به طور کلی، و هم در این وقت کم مدوّن کردن کلی حرفی که سال‌ها منتظر شنیده شدنش بودیم و مرتب نبود، سخت بود. سختی دیگر کار هم این بود که سهمیه سخنرانی من به اسم نماینده هیأت های دانشجویی و گروه‌های جهادی بود. و این موجب شد من مجبور باشم یک بخش خوبی هم زمان بگذارم برای گرفتن پیشنهادات گروه‌های جهادی. متن ۸ بار نوشته شد و الان هم حسرت می‌خورم که اگر زمان بیشتری داشتم برای آماده کردن متن، خیلی بهتر می‌توانستم از آن ۷ دقیقه‌ام استفاده کنم.

از نزدیک دیدن آقا خیلی حس خوبی داشت. چند ساعت بعد از دیدار، یک صوت ضبط کردم از گوشی و همه اتفاقات آن چند روز را ضبط کردم برای خودم. الآن تقریباً چیز خاصی یادم نمی‌آید جز این که در آن لحظات فقط سعی می‌کردم تا حد ممکن با ادب و احترام جلوی ایشان بنشینم، و فقط به ایشان نگاه کنم تا تصویر اون لحظات در ذهنم ذخیره شوند. و هنوز هم به خوبی آن تصویر در ذهنم هست! توی صحبت که استرس خاصی نداشتم چون قبلش از چند نفر که سال‌های پیش صحبت کرده بودند پرسیده بودم و به اندازه کافی از آن لحاظ آماده بودم. خدمتشان هم که رسیدم، خیلی از حرف‌ها که برای آن چند ثانیه آماده کرده بودم را یادم رفت. واقعاً مصداق این بیت شعر بود حال آن لحظات:

گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی

یک تسبیح خاکی که اربعین از کربلا خریده بودم همراهم داشتم و حتی موقع سخنرانی هم دستم بود و بهم آرامش می‌داد. محضر حضرت آقا که رسیدم و بعد از این که از ایشان درخواست انگشتر کردم، نمی‌دانم چی شد که تسبیحم را رو به آقا گرفتم و گفتم از کربلاست. گفتند: مال من؟ من هم گفتم بله. و گرفتند و تشکر کردند. و بعداً هم سر و صدا شد که همه می‌روند آن جا چفیه و انگشتر می‌گیرند، فلانی رفته و یک چیزی هم داده!!!

بعد از این که آمدم پایین، آقا شروع کردند با تسبیح ذکر گفتن و مسئولین دفتر و بقیه سخنران‌ها که کنارم بودند می‌گفتند عجب ایده‌ای زدی! اوج دیدار هم برایم آن دو جایی بود که حضرت آقا به صحبت‌هایم در مورد مساجد دانشگاه‌ها و ظرفیت‌هایشان اشاره کردند و آن موقع بود که حس کردم الحمدلله حرفایم شنیده‌شد.

«خب حالا نمونه‌هایی را من این جا یادداشت کرده‌ام، نمونه‌هایی از کارهایی که می‌تواند نسل جوان را در نقش و شأنِ محور بودنِ حرکت عمومی جامعه کمک کند و ظرفیّت لازم را به آن‌ها بدهد. نمونه‌هایی را من اینجا یادداشت کرده‌ام. یکی تشکیل کارگروه‌های فرهنگی است؛ این کاری که الان دارد انجام می‌گیرد؛ این الان وجود دارد. بنده با بسیاری از این‌ها آشنا هستم، با بعضی، ارتباط هم دارم. کارگروه‌های فرهنگی در سراسر کشور و در مساجد - که در صحبت یکی از دوستان هم اتّفاقاً همین بود - یکی از کارها است. این «آتش به اختیار» که من چندی پیش گفتم، مربوط به این مجموعه است، [یعنی] مجموعه‌های فعّال در زمینه‌های فرهنگی که این‌ها می‌توانند تأثیرگذاری عمیقی داشته‌باشند. از اوّل انقلاب هم همین جور بوده، الان هم همین جور است. الان هر جایی که شما یک گروه جوان را پیدا کنید - جوان متشکّل و بافکر و صاحب ذهن فعّال - که دست به کار فرهنگی می‌زنند مثلاً در یک مسجدی، در یک هیئتِ عزاداری‌ای - همین طور که دوستان بیان کردند – این‌ها می‌توانند روی جوان‌ها تأثیر بگذارند، روی محلّه تأثیر بگذارند، روی خویشاوندان تأثیر بگذارند، روی مجموعه‌های دانشجویی تأثیر بگذارند، یک حرکتی، یک عزمی، یک بینش و بینایی‌ای را در یک مجموعه‌ای به وجود بیاورند.»

نگاه هیات‌های محلی (منظور هیات‌های غیر دانشجوییست) به هیات دانشجویی چگونه است؟

خب بستگی دارد، هم نگاه مثبت هست و هم نگاه منفی. برخی هیأت دانشجویی را به خاطر آن هسته جوان و خوش‌فکر و مومن‌اش قابل اعتمادترین می‌دانند و از ایده‌ها و راهبردهایشان استفاده می‌کنند؛ برخی هم اعتقادی به هیأت‌های دانشجویی ندارند. من در حال حاضر هر دو نظر را تا حدی درست می‌دانم. هیأت‌های دانشجویی در ایده‌آل به نظرم خصایصی دارند که می‌توانند نقش مهمی در جریان هیأت‌های مذهبی کشور ایفا کنند، ولی تا به آن نقطه رسیدن مسیری طولانی وجود دارد و زحمت زیادی باید کشیده شود.

برای ورود به کانال پیام‌رسان تلگرام «مکتوبات هیأت ‌الزهرا (س) دانشگاه شریف» کلیک کنید.

هیات الزهرا سدانشگاه صنعتی شریفنشریه حیاتامین شریفی
مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه صنعتی شریف
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید