«وی در خانوادهای مذهبی دیده به جهانگشود»؛ جملهای کلیشهای و آشنا، اما چقدر دربارهی مفهوم مستتر در آن اندیشیدهایم؟ مذهبی بودن خانواده چقدر در رشد و پیشرفت فرد تاثیردارد؟ و در کل محیط بیرونی چقدر در احوالات درونی آدم تاثیرگذار است؟ آیا پدر و مادر وظیفه دارند که محیط را برای موفقیت فرزندشان مهیاکنند و او را به کمال برسانند؟ حال میخواهم زاویه نگاه را بزرگتر کنم آیا حکومت اسلامی وظیفه دارد مردم را به بهشت (بخوانید سعادت دنیوی و اخروی) برساند؟
حکومت اسلامی طلایهدار شیوهای عملی و نظری برای ادارهی جهان بر مبنای معنویت و دوری از مادیات و در نهایت رسیدن یا بهتر بگویم رساندن افراد جامعه به کمال است اما آیا واقعا چنین مبنایی برای زندگی انسان مدرن که هرلحظه از زندگیاش را در کشوری سیر میکند کارساز است؟
ایجاد حکومتی برپایهی دین به مثابهی این است که قانونها و درادامه فرهنگ و سبکزندگی مردمان آن دیار برپایهی آن دین خواهدبود و خواهناخواه با احکام آن روبهرو خواهندشد؛ از لباسی که میپوشند، روش ارتباط با دیگران و مجازات مجرمان تا حوزههای اندیشهای و سلیقهای همه و همه را تحت تاثیر قرار خواهدداد و مردم را به سمتی میکشاند که دربارهی رابطهی دین و سیاست و بیاندیشند و دربارهی آن حساس شوند چون تمام زندگی خود را وابسته به آن میدانند؛ و شاید به پدیدههای دین گریزی یا دینگرایی سرعت بیشتری بخشد زیرا ناکارآمدی یکی ازین دوبخش به پای دیگری نوشته میشود و یا موفقیت یکی بدون دیگری محال انگاشتهخواهدشد.
در دین اسلام مشاهدهمیکنیم که پیامبر(ص) پس از ورود به مدینه حکومت تشکیل میدهند و در غدیر برای حکومت خود جانشین انتخاب میکنند، این اتفاقات در صدراسلام نشان میدهد که در مکتب اسلام میان دین وسیاست، هم رابطه مفهومی و نظری و هم رابطهای نهادی وساختاری وجود دارد.
جمهوری اسلامی ایران داعیهدار این نهضت در جهان ابتدا باید مشروعیت خود را در بین مکاتب اندیشهای و عملی فراوانی که وجوددارند اثبات کند و سپس ساختار خود را بعنوان یک فرم دارای عاملیت در دنیای مدرن امروزی نشان بدهد.
برای ورود به کانال پیامرسان تلگرام «مکتوبات هیأت الزهرا (س) دانشگاه شریف» کلیک کنید.