زهرا کرمی، ورودی ۹۸ کارشناسی مهندسی مکانیک
زینب کبری سلام الله علیها، قافلهسالار صبر و معرفت که ایشان را عقیله بنی هاشم لقب دادند، در کربلا همچون حسین (ع) بودند در آینه تانیث! همان مدت کوتاه پنج ساله در سایه مادر بودن کافی بود تا ایشان شجاعت افشای ظلم ستمگران و دفاع از ولایت و امامت را از حضرت زهرا (س)، صاحب خطبه غرای فدک، بیاموزند. در ادامه به گوشهای از نقشآفرینی موثر ایشان در حماسه کربلا میپردازیم.
تیماری و پرستاری از امام سجاد (ع)
در کربلا امامی به شهادت رسید و امامی پرچم امامت به دست گرفت. حراست و حفاظت از این امام به عهده حضرت زینب کبری (س) بود؛ چرا که همه مردان به شهادت رسیده بودند، به جز نوجوانی به نام حسن که زخمی شد ولی زنده ماند. مشیت الهی بر این بود که شب عاشورا امام سجاد (ع) بیمار شوند. عصر عاشورا وقتی امام حسین (ع) در میدان جنگ بودند، امام سجاد (ع) با همان حال به معرکه رفتند، به پیکار پرداختند و زخمی شدند. امام حسین (ع) بر ام کلثوم بانگ زدند: «ببر فرزندم را تا زمین از حجت خدا خالی نماند!» همچنین در مجلس ابن زیاد، او میخواست امام سجاد (ع) را به شهادت برساند که حضرت زینب (س) نگذاشتند و با او مقابله کردند.
سنجه و معیاری برای ایستادگی یاران
به نقل از نافع بن هلال: «من شب عاشورا صحبت زینب کبری (س) با امام حسین (ع) را شنیدم که نگران بودند نکند یاران پشت امام (ع) را خالی کنند.» نافع به حبیب، یکی دیگر از یاران امام (ع)، از آنچه شنیده بود، خبر داد و حبیب نیز با جمعی از یاران به خیمه حضرت زینب (س) رفت و گفت: «تا خون در رگ ما هست، کسی حق ندارد به اباعبدالله (ع) و علی بن الحسین (ع) نزدیک شود!»
تشویق برای همراهی امام (ع)
از مهمترین نقشآفرینیهای بانوان در کربلا، تشویق و تشجیع فرزندان و همسرانشان برای جهاد در راه خدا بود. حضرت زینب (س) نیز به عنوان اسوهی شهامت، فرزندانشان را تشویق کردند که به خیمه امام (ع) بروند و اعلام آمادگی برای جنگ کنند.
فراهم کردن آرامش برای امام (ع) و همراهی ایشان در لحظات سخت
قبل از ظهر عاشورا، حمله آغاز شده بود و ۴۰ الی ۵۰ نفر از یاران امام (ع) شهید شده بودند. بعد از عاشورا نیز بنی هاشمیان به شهادت رسیدند. در آن روز دقیقه به دقیقه یک تحول اتفاق میافتاد. به خصوص شهادت علی اکبر (ع) ، فرزند ارشد امام (ع) و شبیه ترین فرد به رسول خدا صلی الله علیه و آله در سیما و رفتار، داغ بسیار بزرگی برای امام (ع) بود. وجود مبارک حضرت زینب (س) مرهمی بود بر داغ دل ایشان.
مدیریت شرایط بعد از شهادت امام (ع)
چه کسی میتوانست لبتشنگان و کودکان را جمع کند، وقتی نوک حمله به سمت خیام بود؟ در شام غریبان چه کسی میتوانست زنان و بچهها را جمع کند؟ چه کسی بعد از آن همه سختی و مصیبت، میتوانست تا صبح بیدار بماند و مراقب مصیبتدیدگان باشد؟ چه کسی میتوانست هم داغ شهادت برادر و عزیزانش را در دل جای دهد و هم نگرانی برای سلامتی حجت خدا (ع) را؟ فقط زینب کبری (س)، فرزند دو نور الهی...
سوگواری حماسه ساز در وقت وداع با پیکر شهدا
هنگام وداع، زنان خودشان را روی پیکرها انداختند و با شکوه و اقتدار با عزیزانشان وداع کردند. حضرت زینب (س) در آنجا سوگواری را بنیانگذاری کردند. در بین نگاه نفرتباری از سپاه ابن سعد، شکوه علوی خود را نشان دادند. پیکر امام حسین (ع) را در آغوش گرفتند و فریاد زدند: «این کشته، خارجی و غریبه و آدم شورشی نیست! حسین توست یا رسول الله!»
این کشته فتاده به هامون حسین توست
این صید دست و پا زده در خون حسین توست
فتح کوفه و شام
هنگامی که کاروان اسرا وارد کوفه شد، مردم با تصور اینکه این اسیران خارجی هستند، به شادی و سرور پرداختند. وقتی زینب کبری (س) کاروان اسرا را معرفی کرند، مردم کوفه شروع به گریه کردند. ایشان به کوفیان عتاب زدند: «ای مردم فریبکار و بیمقدار! بگریید که همیشه دیدههایتان گریان باشد! مثل شما، مثل زنی است که رشته های خود را به استواری می بافد و سپس از هم باز می کند. ای مردم لاف زن و بلندپرواز، خودنما و حیلت ساز، دوستکش و دشمن نواز! چه زشت کاری کردید. خشم خدا و آتش دوزخ را خریدید. این ننگ را چگونه میخواهید بشویید؟ سید جوانان اهل بهشت را کشتید. بد معاملهای کردید. میدانید خون چه کسی را ریختید؟» بشیر بن حذلم، از مردمانی که در آنجا حضور داشتند، نقل می کند: «تا به آن روز بانوی بزرگ منشی آن چنین ندیده بودم. گویی علی (ع) بود که سخن میگفت.»
اما شام گویی پایان اسلام بود! مجلس یزید، مجلس لهو و لعب و جشن بود. زینب کبری (س) زلزلهای در مسجد اموی ایجاد کرد: «یزید! تو فکر می کنی زمین را بر ما تنگ کردی؟ این باعث ننگ ما در پیشگاه خداست؟ به خودت میبالی؟ این شادی تو عزای توست! این برای تو بلا خواهد بود. ما خاندان رسالتیم، شما آزاد شدهاید! اگر حیاتی هم دارید به یمن وجود رسول خداست. این رواست که زنانت را در پرده بنشانی و زنان و دختران پیامبر را بی حرمت کنی و در شهر بچرخانی؟ ای دشمن و دشمن زاده خدا! من هم اکنون تو را خوار میدانم! همه را برای کشتن فرزند رسول خدا انداختی، خودت را رسوا ساختی!»