کنار زمینهای نیمهکاره را حتما دیدهاید که از هر نوع مصالح ساختمانی موجود است. ماسه، آجر، سیمان، میلگرد و ... . با دیدن این مصالح میتوانید تصور کنید که این جا قرار است ساختمانی ساخته شود. اما تا وقتی این کار انجام نشده است، آن مصالح حتی اگر قیمت بالایی هم داشته باشند ارزش چندانی ندارند. چرا که ارزش آنها وقتی است که به تکمیل شدن ساختمان کمک کنند و سر جای خود بروند.
در هر ساختمان یک سری مرحلهها مراحل اصلی و حیاتبخش هستند. مثلا اگر اسکلتبندی نباشد، نمیتوان دیوارها و نقشه ساختمان را پیاده کرد و بقیه مصالح معطل هستند تا آن آماده شود. یک سری موارد هم هستند که بعد از تکمیل بنای ساختمان وظیفهشان زیباتر کردن آن است، مثل نورپردازی مناسب.
استحکام هر ساختمان به شناژبندی و پی مناسب آن بستگی دارد. اگر پی خوبی برای آن ایجاد نشود، مراحل بعدی هر چقدر هم دقیق و درست انجام شود، ممکن است به راحتی فرو بریزد و تلاشها و هزینهها هدر رود.
فکر ما هم نظامی با همین ویژگیها دارد. شاید اگر کمی فکر کنید، میبینید که در مورد مسائل مختلف تکگزارههایی در ذهنتان وجود دارد ولی چندان به مشخص شدن آن موضوع به شما کمکی نکرده است. محتوا و اطلاعات پراکنده به جای این که کار شما را راحت کند و به هدف نزدیکتر کند، باعث آشفتگی و سردرگمی شما میشود. درست مثل مصالح پاکار ساختمان. زمانی میتوان از آن اطلاعات استفادهی مفیدی کرد که جای هر کدام در ساختار ذهن و فکر مشخص باشد، نسبت هر کدام به همدیگر و با کل لایههای فکری مشخص باشد، و از همه مهمتر شما را در رسیدن به هدف راهنمایی کند.
مسئله را دریاب!
در این میان، وقتی میخواهید ساختمانی را احداث کنید، هر کدام از مصالح را سر موعد و نوبت خود تهیه میکنید. به هر نیازی که رسیدید، سر جای خودش پاسخ میدهید. و اصلاً این نیاز به مصالح است که شما را به تهیه آن میکشاند. شما دوست ندارید محیط کارتان با مصالحی که به کار نمیآید یا چند روز دیگر به کار میآید، شلوغ بشود. هر چیزی سر جای خودش ارزش پیدا میکند. پس وقتی به مسئلهای رسیدید یا برای پیشبرد هدف لازم مینمود، به سراغ آن میروید.
تکامل فکر
میتوان گفت در هر مسئلهای که اطلاعات از آن موجود باشد، میتوان به این اطلاعات نظامی داد و از آن استفاده کرد. بالطبع مهمترین اطلاعاتی که یک انسان میتواند داشته باشد، اطلاعاتی است که از زندگی خود و تجربیات عمر اندوخته است. آن طور که انسان به زندگی و هستی نگاه میکند، جهانبینی او شکل مییابد. هر چقدر این جهانبینی نظام مشخصی داشته باشد و اجزای مختلف نسبت معینی را با هم داشته باشند، آن جهانبینی کمک بیشتری به فرد میکند. اطلاعات پراکنده آن طور که باید، راهگشا و جلوبرنده نیستند.
نقشهی مسیر
اما در مورد نظام فکری میتوان محدودهای گسترده را در نظر گرفت که جهانبینی فرد را هم در نظر میگیرد. نظام فکری را میتوان به «ذهن منظم» تعبیر کرد. مثال ساختمان را به خاطر بیاورید و همان مراحل را برای نظام فکری پیادهسازی کنید. متوجه خواهید شد که در ساخت نظام فکری خود خیلی از موارد را رعایت نکردهاید و توجهی هم به آن نداشتهاید. اما از این نکته هم غافل هستید که داشتن نظام فکری چه حسنهایی را در پی دارد. نظام فکری هر فرد از پایهترین اصول و مبناها شروع میشود و ادامه مییابد تا به جزئیات برسد. در هر بخش یا طبقهی آن، باید مباحث طبقهی پایینتر که اصلیتر است را حل و فصل کرد. مثل دیواری که آجر به آجر گذاشته میشود و بالا میآید. در نظام فکری اجزا نسبت به هم ارتباط مشخصی دارند و به صورت حلقههای بستهای در فضای ذهنی شما پراکنده نمیشوند. و شاید از همهی اینها مهمتر، این است که نظام فکری در زندگی شما جاری و ساری است. ساخته میشود تا به یک هدف معین برسد، پیشبرد به سمت هدف را مشخص میکند، و طی یک حرکت رفت و برگشتی هدف و خودش را ارتقا میدهد. پس نظام فکری در ارتباط با هدف از زندگی است که نقش کلیدی خود را ایفا میکند. حتی اگر این نگاه آرمانی هم در نظر گرفته نشود، در تصمیمگیریهای روزانه افراد، نظام فکری است که میتواند فعالانه فرد را به جلو ببرد. همگی در طول روز بین دوراهیها یا چندراهیهایی قرار میگیریم که نیاز به انتخاب دارد. کسی که نظام فکری داشته باشد، یک سری مسائل را در گذشته سر جای خود پاسخ داده است و با آن منطقی که در دوراهیها به کار برده است، اکنون میتواند راحتتر تصمیم خود را بگیرد.
خاصیت نظام فکری همین است که میتواند از جزء تا کل زندگی انسان را تحت تأثیر قرار دهد و همین نشان از اهمیت آن دارد.
برای ورود به کانال پیامرسان تلگرام «مکتوبات هیأت الزهرا (س) دانشگاه شریف» کلیک کنید.