یک عمر از انفاق، از ضرورتهای آن و از داستانهای فداکاران شنیدهایم؛ به راستی این شنیدهها تا چه حدی در نوع نگاه ما نسبت به داشتههایمان تاثیرگذار بودهاست؟! تا چه حد در آنها اندیشیدهایم؟ آیا وقتی که مایل بودیم آن را تجربه کنیم، انگیزهمان حاصل یک تفکر بود یا حاصل یک عادت، یک عذاب وجدان و یا خدای ناکرده حاصل شوق به دیده شدن و منفعتطلبی؟! بیایید با عینک دیگری به موضوع نگاه کنیم! لطفا هر آنچه را که از انفاق در ذهنتان هست برای دقایقی که با متن همراه هستید، بیرون کنید؛ چشمانتان را ببندید و برای چند دقیقه داشتههایتان را در مسیر زندگی بررسی کنید! از آن ابتدایی که متولد شدید و چشمتان به چشمان مادر افتاد تا الان که دانشجو هستید و چشمتان متمرکز بر روی این متن! از آن ابتدا چیزی از خود داشتید؟ الان چه دارید؟
احتمالا در این گزاره که در ابتدای زندگی از خود چیزی نداشتیم مشترکیم، اما آیا حالا هم از خود چیزی داریم؟ خیر! آنچه که داریم، همه امانت است و تعهد کردهایم که با افزایش آن داشتهها، آن را به مالک اصلیشان برگردانیم.[1] البته راه رشد و افزایش را، خود مالک به ما گفته و راهنمایی کرده؛ راهی که حاصل از حکمت امانتدهنده است و باعث میشود هم خودمان به اندازه کافی سود کنیم و هم دیگران! البته شاید با معادلات و حساب و کتاب ما جور درنیاید که طبیعی است زیرا ما نسبت به نعمات و راه مصرفش علم آنچنانی نداریم و به حکمت مالک اصلی تکیه کردهایم.
یکی از این راههای پرسود، راهی است به نام انفاق! یعنی از آن اضافه داشتهای که داری به کسانی ببخش که ممکن است ابزار کافی برای زندگی نداشته باشند. البته لازمهاش این است، ما که به دنبال کسب مال و ثروت هستیم تصور نکنیم آنچه داریم اِنَّما اُوتیتوهُ عَلی عِلمٍ است! قارون میگفت من با دانایی و تلاش خودم به دست آوردم، پس ناز شستم! در منطق اسلام، همه موظفند برای رفع نیازهای اجتماعی کمک کنند.
البته شاید شما خواننده گرامی، به حرف این نویسنده گرامیتر(!) اهمیتی نداده باشی و آنچه را در مورد انفاق میدانستی کنار نگذاشته باشی و بگویی: أَنُطْعِمُ مَنْ لَوْ يَشَاءُ اللَّهُ أَطْعَمَهُ، آیا کسانی را خوراک بدهیم که اگر خدا میخواست به آنها میخورانید؟
اگر خدا میخواست که شکمها را سیر کند، خودش بهتر میتوانست و این سفسطه درست بود، اگر هدف انفاق همین بخور و بخوران بود، حرف شما صحیح؛ اما، نه هدف این است که شکمی سیر شود و نه خدا این را میخواهد!
او میخواهد دو دسته خودشان را رشد دهند، یکی با دادن و بخشیدن و دیگری با روی نینداختن. یکی با «شکر» و دیگری با «صبر».
و هدف در انفاق ، سازندگیها و پرورشها و همبستگیها و وحدتهاست.[2]
از آنجا که تنها نعمتی که خداوند بر ما ارزانی داشته، مال و ثروت نیست پس انفاق هم فقط به کمک مالی خلاصه نمیشود. میتوان از علم خود انفاق کرد و کسی را آگاه کرد، میتوان از آبروی خود خرج کرد و زندگیای را احیا کرد تا جامعهای احیا شود، میتوان از وقت خود گذشت، میتوان... .
البته این خرجها باید خلأای را پر کند تا انفاق معنا شود، باید یک نیاز حقیقی و راستینی را برآورده کند. ممکن است حسابی هزینه شود اما انفاق نباشد؛[3]
یعنی یک کاسه آب در دست داشته باشیم و آن را به جای اینکه به پای گیاه و درخت میوهای بریزیم، در شورهزاری میریزیم! برای گریز از این آسیب میتوانیم فکر کنیم و نتایج را بسنجیم، مصارف گوناگون را در نظر بگیریم و از آن میان بهترین را انتخاب کنیم؛ اگر فکرمان به جایی نرسید با دیگران مشورت کنیم، پس از همهی اینها همچون دعای مکارم الاخلاق بخواهیم که خداوند بهترین راه انفاق را به ما نشان دهد: وَ أَصِبْ بِی سَبِیلَ الْهِدَایَةِ لِلْبِرِّ فِیما أُنْفِقُ مِنْهُ.
این انفاق وقتی ارزشمندتر میشود که به این یقین برسیم چیزی از خود نداریم و نسبت به نعمات حبی نداشته باشیم و اگرهم علاقهای باشد، آنرا انفاق کنیم که شرط رسیدن به مقام خاصان خداوند است: لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ
البته نگران نباشیم زیرا به ما از طرف خالق وعده داده شده که علاوه بر پاداش اخروی بسیار و برکت و رونق در دنیا، ترس و غمی هم نخواهیم داشت و چیزی از دست نمیدهیم :أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ.
دید صحیح را میتوان از اسوه این راه، از کریم اهل بیت(ع) گرفت. از آقایی که برای رفع حاجت مؤمنین، حج و اعتکاف خود را نیمه تمام میگذارد. از امام حسن(علیهالسلام)، مطابق یک روایت، پرسیده شد که چرا هیچ نیازمندی را ناامید نمیسازید؛ فرمودند: «عادت خداوند این است که نعمتهایش را بر من ارزانی بدارد و عادت من هم این است که نعمتهایش را به بندگانش عطا کنم؛ و چه بسا اگر ازاین عادت خود دست بردارم، خداوند هم دست از عادت خود بردارد[4]».
اگر انفاق کردیم و از اضافه مال خود گذشتیم، مرتبه بالاتری جلوی پای ما گذاشته شده: از همان مالی که به اندازه کفاف زندگیمان است (نه مازاد) ببخشیم و با نیازمندان در مشکلاتشان شریک شویم؛ به این بخشش و همدلی و غمخواری «مواسات» گفته میشود؛ در احادیث یکی از ویژگیهای یاران حضرت بقیه الله(عج) و یکی از فرهنگهای جامعه مهدوی، فرهنگ مواسات ذکر شدهاست؛ برای آنکه به ظهور حضرت(عج) نزدیک شویم، لازم است که فرهنگ خودمان را به فرهنگ جامعه مهدوی نزدیک کنیم و آن را بسازیم...
[1] احزاب 72
[2] علی صفائی حائری
[3] برگرفته از کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن
[4] سیوطی، کنزالمدفون، ص۱۲۳
برای ورود به کانال پیامرسان تلگرام «مکتوبات هیأت الزهرا (س) دانشگاه شریف» کلیک کنید.