نخبه، واژهای که این روزها بیش از پیش میشنویم و با آن روبرو میشویم. واژهای که سرشار از حس مثبت و آگاهی است. واژهای که وقتی به فردی اطلاق شود جایگاه اجتماعی آن فرد را ارتقا میدهد. لازم است بدانیم نخبه کیست و نخبگی چیست. سپس تاملی میکنیم که مسئولیت نخبه چیست و متقابلا حاکمیت چه وظیفهای در قبال نخبگان دارد.
۱- نخبه کیست؟
برای دریافت دقیقتر از این واژه ابتدا سری به فرهنگ معین بزنیم و با معنای این واژه آشنا شویم:
نخبه: برگزیده و انتخاب شده از هرچیز
بدین معنا که برگزیدههای حوزهها و سطوح مختلف را میتوان نخبه نامید.
طبعا نخبگی ترکیبی ست از هوش ذاتی و پشتکار. اما عنصر سومی هم وجود دارد. آن متغیر تاثیرگذار استفاده از همه این سرمایهها در راه درست است. به فرض که هوش سرشار فردی منجر شود میلیاردها از جیب ملت بخورد و فرار کند و به ریششان بخندد. او نخبه است؟ نه بلکه دزدی پست است.
به فرض که نبوغ بی نهایت دانشمندی نتیجه ساخت بمب اتم شود، او نخبه است؟ نه بلکه قاتلی سنگدل است. البته که در تاریخ چه بسیار نخبگانی که نبوغ و توان خود را در راههایی هدر دادهاند که قطعا در دایره نخبگی تعریف نمیشود. برای این که در ادامه متن بدانیم درباره چه کسی صحبت میکنیم، اهمیت بالایی دارد که معیارهای فوق را علیالخصوص سومین آنها را مدنظر قرار دهیم.
۲- وظیفه نخبه چیست؟
گاهی اوقات در اطرافمان کشورهایی را میبینیم که گوی پیشرفت را از ما ربودهاند، کشورهایی مانند ژاپن. از عوامل فرهنگی و زیست محیطی و... که بگذریم یکی از دلایل این پیشرفت این است که نخبگان نقطه اثر بالایی دارند. شاید در نگاهی گذرا بشود گفت تعداد نخبگان ما بیش تر از آنهاست، با فرض گزاره فوق اما مهمترین تفاوت، تبدیل ظرفیت فردی به اجتماعیست.
یعنی ظرفیت نخبه بیاید و در بعد ملی استفاده شود. همانطور که رهبر معظم انقلاب می فرماید: ((بایستی نخبه این تواناییِ شخصی را تبدیل کند به توانایی ملی؛ یعنی چه؟ یعنی این توانایی را در خدمت حل مسائل کشور قرار بدهد.))
البته از لوازم این مهم، ماندن آن نخبه در کشور و فراهم بودن شرایطی ست که نخبه بتواند از سرمایه خود برای میهنش هزینه کند. برای تصمیم گیری و عملکرد درست یقینا لازم است آدمی شرایط پیش رویش را دقیق و با جزئیات ببیند. غفلت، فراموشی و ناآگاهی صفاتی هستند که دقیقا راهی برخلاف تشخیص درست شرایط را پیش میگیرند. نخبه باید تا حد امکان از غفلت دوری کند. غفلت سه بخش دارد : ۱- غفلت از سرمایههای خود
۲- غفلت از سرمایههای کشور ۳- غفلت از دشمن
غفلت از سرمایههای خود یعنی این که نخبه به حدی رسیده و متوقف شود، جاه طلبی اش را از دست بدهد و غرق در مسائل بیهوده و بیارزش شود. آدمی هر چه پیش برود بیش تر خواهد شد. در همین زمينه رهبر معظم انقلاب می فرماید : ((توانایی بینهایت است؛ یعنی جوری است که هر چه شما از این تواناییِ نخبگی استفاده کنید، این چشمه بیشتر در درون شما خواهد جوشید، نخبهتر خواهید شد؛ هر چه بیشتر کار کنید، بیشتر خواهد شد. خسته نشوید، متوقف نشوید.))
غفلت از سرمایههای کشور بدین معناست که نخبه شرایط و وضعیت کشور را دقیق ببیند، ممکن است در رشتهای احاطه کامل داشته باشد، اما بیاید در فضاهای مختلف جست و جو کند تا ظرفیت ها و نقاط قوت و ضعف کشور را به طور واقعی ببیند. یعنی تصور او نه یک ایران بی عیب و نقص باشد که در همه عرصه ها یکهتاز دنیاست (بخوانید فهم صداوسیما) و نه یک ایران روبهزوال که نه متخصصی در آن مانده، نه منابع قابل توجهی دارد و نه نیروی کار ارزشمندی. نخبه با دانستن این شرایط است که میتواند تصمیمگیری و عملکرد درستی داشته باشد. و این مسئلهای ست که باید به جدیت در دانشگاه پیگیری شود. به همین دلیل است که رهبر انقلاب تاکید میکنند : ((به نظر من یکی از کارهای معاونت علمی همین است. بچهها را آشنا کنید با آن چیزی که در کشور وجود دارد؛ آن ظرفیتهایی که هست و کارهای فراوانی که دارد میشود. من میدانم که خیلیها مطلع نیستند.))
مسئله سوم غفلت از دشمن است. اینجا محلیست که احتیاط شرط عقل است، زیرا شرایط آن چنان که تصور میشود، ساده و بیآلایش نیست. چنان که رهبر معظم انقلاب فرمودهاند:
((خیلی از این مراکز علمی که دعوت میکنند استادها را، گاهی اوقات دانشجوها را، اعضائی که خودشان را در آن هیئت علمی نفوذ دادهاند، اعضای امنیتی سیآیای و موساد و مانند اینها را به عنوان چهرهی علمی. مینشانند و ارتباطات برقرار میکنند. حالا این ارتباطات بعدش به کجا برسد: این را دیگر خدا میداند، حداقلش این است که ذهن او را خراب کنند. اگر نتوانند جذبش کنند، اگر نتوانند فریبش بدهند، حداقلش این است که ذهنش را خراب کنند.))
۳- وظیفه حاکمیت
داشتن هر چیز ارزشمندی وظایفی در تناسب با خود دارد و بی شک نخبه اگر بزرگترین سرمایه یک کشور نباشد از بزرگترین سرمایههای یک کشور است. همان گونه که رهبر انقلاب در دیدار با نخبگان میفرماید : ((باید همه بدانیم این را که نخبه یکی از مهمترین ثروتهای انسانی کشور است؛ بله، منابع طبیعی کشور مهم است، جایگاههای جغرافیایی مهم است، شکل اقلیمی مهم است، اینها همه مهم است، اما یکی از مهمترینها وجود نخبه است.)) وقتی حاکمیت متوجه این سرمایه شد، باید در حفظ آن کوشا باشد و از دست دادن آن را مصیبت اسفباری به حساب بیاورد.
از دید یک نخبه ایران باید محلی برای ساختن باشد، محلی برای زندگی، محلی برای ماندن. این رقم نمی خورد مگر این که دولتها و حاکمیت شرایطش را فراهم کنند. بعضی از اوقات به گوش میرسد که نخبههای این مرز و بوم با اشتیاق فراوان به کشور باز میگردند تا در حیطه تخصص خود فعالیت کنند، اما برخی با انواع و اقسام ترفندها جلویشان را میگیرند و نمیگذارند. خب چه انتظاری هست؟ توقع دارید آن فرد ناامید نشود؟ توقع دارید که در کشور بماند؟ و این دیدگاه، دیدگاه رهبر انقلاب است: ((بعضی از نخبههای ما ــ نخبههای برجسته ــ بیرون درس خواندهاند، آمدهاند اینجا به امیدی که بتوانند کار کنند، [اما] بر اثر همین رفتارها برگشتهاند، رفتهاند! دیدهاند اینجا نمیشود زندگی کرد. خب من چه توقعی بکنم از این جوان؟))
آیا حاکمیت وظیفه ندارد حداقل در دانشگاه فضایی امید بخش ایجاد کند؟ (بقیه ارکان مملکت پیشکش) نه این که پس از گذشت این چندماهه جناب وزیر بیایند، تقدیر و تشکر کنند و بگویند تجربهتان را از مدیریت اعتراضات اخیر مکتوب کنید... همین یک کلام، نشاندهنده دیدگاهیست که سبب مأیوس شدن عزیزانمان میشود. حتما امیدبخشی و ایجاد بستر مناسب برای فعالیت و کار موثر از وظایف حاکمیت است که به درستی اجرا نشده و باید در روند آن تجدید نظر شود.
مسئله دیگر امکان ادامه دادن تحقیقات و همکاریها با خارج از کشور است که مساعدتهایی جدی میطلبد. رهبر انقلاب در همین زمینه فرمودهاند: ((به نظر من در مورد ارتباط با مراکز علمی دنیا هم وزارت خارجه میتواند فعال باشد، میتواند کمک حسابی بکند. در این زمینه هر چه خرج کنیم، این هزینه نیست، سرمایهگذاری است.)) طبعا همه علم دنیا اینجا و در ایران نیست، پس یقینا انجام این همکاریها هم منجر به پیشرفت چشمگیری خواهد شد و هم امکان فعالیت را برای نخبگان فراهم میکند.
برای ورود به کانال پیامرسان تلگرام «مکتوبات هیأت الزهرا (س) دانشگاه شریف» کلیک کنید.