یکی از اتفاقاتی که معمولا در هیئات می افتد و باعث دلخوری برخی از مومنین نیز می شود، عزاداری و یا ذکر مصیبت در روزهای عید یا حتی در ایام معمولی سال است (ایامی جز ماه محرم یا روز شهادت اهل بیت) در این راستا، معمولا دو دسته استدلال مطرح می گردد:
یکی اینکه باید به شادی اهل بیت شاد بود و به غم ایشان نیز غمگین و این روایت در ادامه استدلال واقع میگردد: ... وَ اخْتَارَ لَنَا شِيعَةً يَنْصُرُونَنَا وَ يَفْرَحُونَ لِفَرَحِنَا وَ يَحْزَنُونَ لِحُزْنِنَا[1]در این استدلال، به این روایت که یکی از صفات شیعه، شاد بودن به واسطه شادی اهل بیت ذکر گردیده، احتجاج می شود و چنین نتیجه گیری می شود که باید در ایامی مانند ولادت اهل بیت ابراز شادمانی کرد و هم چنین از مرثیه خوانی و عزاداری در این روز ها خودداری نمود.
استدلال دوم به امری اجتماعی باز می گردد. چنین بیان می شود که جامعه تحمل این حجم از عزاداری را ندارد و این مسئله باعث زدگی افراد از دین و دین داری خواهد بود.
در ادامه در صدد این هستم که به نقد و بررسی این دیدگاه بپردازم.
برچسب عزا داشتن برخی زمانها:
نکته ابتدایی که باید ذکر شود این است که عزاداری می تواند به دو صورت انجام پذیرد. ممکن است زمان هایی توسط شارع مقدس یا قرارداد مردم، برچسب روز عزا بگیرد. مانند دهه اول محرم یا روزهای شهادت اهل بیت ثبت شده در تقویم. روشن است که اگر کسی در روز تاسوعا، لباسی با رنگی بسیار شاد به تن کند، همگان به درستی او را بی توجه به امور دینی قلمداد می کنند و این حرکت او نوعی توهین به ساحت سیدالشهداء جلوه خواهد کرد. اما همین فعل مثلا در روز 27 محرم، چنین معنایی نخواهد داشت. نتیجه آنکه اگر یک روز به دلیلی دارای برچسب عزا شد و این برچسب آن قدر در جامعه پذیرفته شد که ابراز شادمانی در آن روز، به مثابه جسارت به اهل بیت بود، حتما باید از ابراز شادمانی در آن روز خودداری کرد و البته این مسئله محل اختلاف نیست. باید به این امر توجه نمود که به فرض بنا به تحقیق محققی، شهادت حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها، 95 روز بعد از شهادت پیامبر واقع نشده بود و در تاریخ دیگری بود، باز هم ابراز شادمانی در آن روز که توسط جامعه به عنوان روز شهادت تلقی می شود، به مثابه توهین به حضرت صدیقه قلمداد شده و باید از آن پرهیز شود. در این جا، عزاداری در روز سوم جمادی الثانی، به نوعی شعائر مذهبی تبدیل شده است[2] و حتی از اینکه واقعا در این روز مناسبت خاصی وجود دارد یا خیر نیز فارغ است.
اما عزاداری می تواند حالت دیگری نیز داشته باشد. برای مثال هیئات بسیاری هیئت هفتگی برگزار می کنند. ممکن است فردی در این هیئت شرکت کند و روضه شنیده و اشک نیز بریزد ولی همان شب به مجلس عروسی نیز دعوت باشد. کسی عروسی گرفتن در آن روز را جسارت به اهل بیت نمی داند. یعنی آن زمان دارای برچسب نشده است. روشن است که اگر زمانی دارای برچسب نشود، استدلال تحمل اجتماعی، وجهی نخواهد داشت و صرفا باید به مسئله شادمانی در شادی اهل بیت توجه نمود.
برای روشن شدن این نوع دوم از عزاداری، پیامی از دفتر آیت الله وحید خراسانی به مناسب ایام موسوم به محسنیه، شایان توجه است. هر چند ایشان روز های ابتدای ماه ربیع را ایام هجوم به خانه وحی می دانند و عزاداری را در این ایام، امری نیکو تلقی می کنند، اما این زمان را دارای برچسب عزا قلمداد نمی کنند:
«پیرو سوالات مکرر مؤمنین به اطلاع میرساند، طبق نظر آیت الله العظمی وحید خراسانی، عزاداری برای حضرت محسن بن علی علیهماالسلام از افضل قربات است، منتهی «عدمعزاداری» در هفته اول ماه ربیع الاول موجب «هتکحرمت» اهلبیت علیهمالسلام نمیباشد.[3]»
البته در مسئله اجتماعی باید این نکته هم مد نظر قرار گیرد که این اعتراض واقعا به چه میزان وجیه است. به نظر روشن است که هیچ پژوهش اجتماعی در این زمینه صورت نگرفته و از طرفی نیز مجالس عزاداری، پر رونق ترین محافل مذهبی هستند و اگر این مجالس باعث دافعه می شدند، قاعدتا باید کم رونق تر از باقی محافل مذهبی مانند نماز جمعه یا نماز جماعت مساجد و جلسات قرآن و ... می بودند. البته نهایتا نگارنده در این زمینه ادعایی ندارد و صرفا درصدد بیان این است که برای تعیین حد تحمل اجتماعی باید از تئوری پردازی شخصی که بعضا بسیار غیر واقعی و حاوی خود سانسوری است، پرهیز کرد.
عدم وجود قید زمانی در روایات مربوط به عزاداری سیدالشهداء:
در ادامه درصدد نقد و بررسی استدلال یفرحون لفرحنا هستم. ابتدا به بررسی تعداد کمی از روایات مربوط به عزای سیدالشهدا که مشت نمونه خروار هستند، می پردازم. آنچه از ظاهر این روایات بر می آید، عدم انحصار عزاداری به زمانی خاص است.
1- در روایت معروف امام رضا خطاب به ریان بن شبیب، به اشک بر سیدالشهداء در زمان اشک بر هر چیزی امر شده است. روشن است که انسان صرفا در ماه های عزا اشک نمی ریزد! «... يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ كُنْتَ بَاكِياً لِشَيْءٍ فَابْكِ لِلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع[4]»
2- چند روایت با این مضمون که سیدالشهداء قتیل العبره هستند، در کتب روایی ما ذکر شده است. در بعضی از این روایات، این عبارت، چنین تعبیر شده است که هرگاه مومنی ایشان را یاد کند، می گرید. باز هم روشن است که یاد ایشان منحصر به زمانی خاص نیست: «قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ ع أَنَا قَتِيلُ الْعَبْرَةِ لَا يَذْكُرُنِي مُؤْمِنٌ إِلَّا اسْتَعْبَرَ[5]»
3- روایاتی که دستور به عزاداری بر سیدالشهدا دارند، منحصر به زمان خاصی نیستند. برای مثال، در روایتی که مسمع بن عبدالملک از امام صادق نقل می کند، ایشان جزع و گریه برای سیدالشهدا در زمان یاد کرد ایشان را، بسیار نیکو می شمارند. هم چنین ایشان یادآوری آنچه در حق سیدالشهدا روا داشته شده را نیز نیکو می شمارند و از مسمع سوال می کنند که چنین کاری انجام می دهد یا خیر (چیزی شبیه روضه خوانی): «قَالَ لِي أَ فَمَا تَذْكُرُ مَا صُنِعَ بِهِ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ فَتَجْزَعُ قُلْتُ إِي وَ اللَّهِ وَ أَسْتَعْبِرُ لِذَلِكَ حَتَّى يَرَى أَهْلِي أَثَرَ ذَلِكَ عَلَيَّ فَأَمْتَنِعُ مِنَ الطَّعَامِ حَتَّى يَسْتَبِينَ ذَلِكَ فِي وَجْهِي قَالَ رَحِمَ اللَّهُ دَمْعَتَك[6]»
4- در روایات فراوانی، از گروهی از ملائکه یاد شده است که دائما نزد قبر آن حضرت حضور دارند و بر ایشان می گریند تا روز قیامت. برای مثال نگاه کنید به این روایت: «الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَا لَكُمْ لَا تَأْتُونَهُ يَعْنِي قَبْرَ الْحُسَيْنِ ع فَإِنَّ أَرْبَعَةَ آلَافِ مَلَكٍ يَبْكُونَ [يَبْكُونَهُ] عِنْدَ قَبْرِهِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ[7]»
5- در روایتی از امام صادق چنین نقل شده است که از زمان شهادت امیرالمومنین، زمین و آسمان بر اهلبیت میگریند: «يَا مِسْمَعُ إِنَّ الْأَرْضَ وَ السَّمَاءَ لَتَبْكِي مُنْذُ قُتِلَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع رَحْمَةً لَنَا[8]»
6- در روایتی از داوود رقی چنین نقل شده است که هنگامی که امام صادق علیه السلام آب نوشیدند، به گریه افتادند. سپس پاداش فراوانی را برای یاد سیدالشهدا و لعن دشمنان ایشان پس از نوشیدن آب ذکر می نمایند. این همبستگی بین یاد سیدالشهدا و آب نوشیدن و هم چنین مسئله سجده بر تربت در نماز ها، نوعی یادآوری مصائب ایشان به صورت روزانه است: عَنْ دَاوُدَ الرَّقِّيِّ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِذَا اسْتَسْقَى الْمَاءَ فَلَمَّا شَرِبَهُ رَأَيْتُهُ قَدِ اسْتَعْبَرَ وَ اغْرَوْرَقَتْ عَيْنَاهُ بِدُمُوعِهِ ثُمَّ قَالَ لِي يَا دَاوُدُ- لَعَنَ اللَّهُ قَاتِلَ الْحُسَيْنِ ع وَ مَا مِنْ عَبْدٍ شَرِبَ الْمَاءَ فَذَكَرَ الْحُسَيْنَ ع وَ أَهْلَ بَيْتِهِ وَ لَعَنَ قَاتِلَهُ إِلَّا كَتَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ مِائَةَ أَلْفِ حَسَنَةٍ وَ حَطَّ عَنْهُ مِائَةَ أَلْفِ سَيِّئَةٍ وَ رَفَعَ لَهُ مِائَةَ أَلْفِ دَرَجَةٍ وَ كَأَنَّمَا أَعْتَقَ مِائَةَ أَلْفِ نَسَمَةٍ وَ حَشَرَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ثَلِجَ الْفُؤَاد[9]
حالات اهل بیت در عزاداری و تداوم زمانی آن:
1- عزاداری حضرت زین العابدین برای سیدالشهدا که بسیار مشهور و معروف است، منحصر به ایام دهه اول محرم نبوده است. ایشان سراسر سال را در عزای پدر غریب خود به سر می برده اند. در روایتی در کتاب کامل الزیارات چنین ذکر شده که ایشان سال های طولانی در عزای پدر خود بودند و هرگاه برای ایشان غذایی آورده می شد، ایشان بر پدر غریب خود می گریست. «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: بَكَى عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ عَلَى أَبِيهِ حُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ ص عِشْرِينَ سَنَةً أَوْ أَرْبَعِينَ سَنَةً وَ مَا وُضِعَ بَيْنَ يَدَيْهِ طعاما [طَعَامٌ] إِلَّا بَكَى عَلَى الْحُسَيْنِ ... [10]»
2- در روایت است که هرگاه نزد امام صادق علیه السلام، جد غریب شان یاد می شد، ایشان تا پایان روز شاد دیده نمی شدند: «عَنْ أَبِي عُمَارَةَ الْمُنْشِدِ قَالَ: مَا ذُكِرَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ ع عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع فِي يَوْمٍ قَطُّ فَرُئِيَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع فِي ذَلِكَ الْيَوْمِ مُتَبَسِّماً قَطُّ إِلَى اللَّيْلِ[11]»
3- همان طور که در قسمت قبل ذکر شد، در هنگام آب خوردن، امام صادق علیه السلام بر سیدالشهدا گریستند.
4- در عبارت معروفی منقول از امام زمان علیه السلام در زیارت ناحیه مقدسه، چنین ذکر شده که آن حضرت بر جد غریب خود روز و شب می گرید: «فَلَئِنْ أَخَّرَتْنِي الدُّهُورُ، وَ عَاقَنِي عَنْ نَصْرِكَ الْمَقْدُورُ، وَ لَمْ أَكُنْ لِمَنْ حَارَبَكَ مُحَارِباً، وَ لِمَنْ نَصَبَ لَكَ الْعَدَاوَةَ مُنَاصِباً، فَلَأَنْدُبَنَّكَ صَبَاحاً وَ مَسَاءً، وَ لَأَبْكِيَنَّ عَلَيْكَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَماً، حَسْرَةً عَلَيْكَ وَ تَأَسُّفاً عَلَى مَا دَهَاك[12]»
5- ابوبصیر، ماجرایی از امام صادق نقل می کند که حاوی نکات بسیاری است. ابتدا آنکه حضرت از حالت خود که با دیدن فرزندان امام حسین (که فرزندان خود ایشان را نیز شامل می شود) به ایشان دست میدهد، سخن می گویند. سپس از اتفاقات عجیبی که در عالم با گریه حضرت صدیقه بر فرزند مظلوم خود رخ می دهد. و ظاهر این روایت چنین است که این گریه دائمی است و اگر خزنه جهنم مراقبت نکنند، این بروز خشم جهنم، دامن گیر عالمیان می گردد. این اتفاقات تکوینی که در عالم وجود رخ می دهد و این عزای دائمی حضرت صدیقه، نشان از وجهی دیگری از شهادت سیدالشهدا دارد که بخواهد منحصر به محرم و یا دهه اول آن باشد. در پایان روایت هم چنین بیان می شود که اشک های ما، یاری حضرت صدیقه است ... عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أُحَدِّثُهُ فَدَخَلَ عَلَيْهِ ابْنُهُ فَقَالَ لَهُ مَرْحَباً وَ ضَمَّهُ وَ قَبَّلَهُ وَ قَالَ حَقَّرَ اللَّهُ مَنْ حَقَّرَكُمْ وَ انْتَقَمَ مِمَّنْ وَتَرَكُمْ وَ خَذَلَ اللَّهُ مَنْ خَذَلَكُمْ وَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ قَتَلَكُمْ وَ كَانَ اللَّهُ لَكُمْ وَلِيّاً وَ حَافِظاً وَ نَاصِراً فَقَدْ طَالَ بُكَاءُ النِّسَاءِ وَ بُكَاءُ الْأَنْبِيَاءِ- وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَدَاءِ وَ مَلَائِكَةِ السَّمَاءِ ثُمَّ بَكَى وَ قَالَ يَا أَبَا بَصِيرٍ إِذَا نَظَرْتُ إِلَى وُلْدِ الْحُسَيْنِ أَتَانِي مَا لَا أَمْلِكُهُ بِمَا أَتَى إِلَى أَبِيهِمْ وَ إِلَيْهِمْ يَا أَبَا بَصِيرٍ إِنَّ فَاطِمَةَ ع لَتَبْكِيهِ وَ تَشْهَقُ فَتَزْفِرُ جَهَنَّمُ زَفْرَةً لَوْ لَا أَنَّ الْخَزَنَةَ يَسْمَعُونَ بُكَاءَهَا وَ قَدِ اسْتَعَدُّوا لِذَلِكَ مَخَافَةَ أَنْ يَخْرُجَ مِنْهَا عُنُقٌ- أَوْ يَشْرُدَ دُخَانُهَا فَيُحْرِقَ أَهْلَ الْأَرْضِ فَيَحْفَظُونَهَا [فَيَكْبَحُونَهَا] مَا دَامَتْ بَاكِيَةً وَ يَزْجُرُونَهَا وَ يُوثِقُونَ مِنْ أَبْوَابِهَا مَخَافَةً عَلَى أَهْلِ الْأَرْضِ فَلَا تَسْكُنُ حَتَّى يَسْكُنَ صَوْتُ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءَ وَ إِنَّ الْبِحَارَ تَكَادُ أَنْ تَنْفَتِقَ فَيَدْخُلَ بَعْضُهَا عَلَى بَعْضٍ وَ مَا مِنْهَا قَطْرَةٌ إِلَّا بِهَا مَلَكٌ مُوَكَّلٌ فَإِذَا سَمِعَ الْمَلَكُ صَوْتَهَا أَطْفَأَ نَارَهَا بِأَجْنِحَتِهِ وَ حَبَسَ بَعْضَهَا عَلَى بَعْضٍ مَخَافَةً عَلَى الدُّنْيَا وَ مَا فِيهَا وَ مَنْ عَلَى الْأَرْضِ فَلَا تَزَالُ الْمَلَائِكَةُ مُشْفِقِينَ يَبْكُونَهُ لِبُكَائِهَا وَ يَدْعُونَ اللَّهَ وَ يَتَضَرَّعُونَ إِلَيْهِ وَ يَتَضَرَّعُ أَهْلُ الْعَرْشِ وَ مَنْ حَوْلَهُ وَ تَرْتَفِعُ أَصْوَاتٌ مِنَ الْمَلَائِكَةِ بِالتَّقْدِيسِ لِلَّهِ مَخَافَةً عَلَى أَهْلِ الْأَرْضِ وَ لَوْ أَنَّ صَوْتاً مِنْ أَصْوَاتِهِمْ يَصِلُ إِلَى الْأَرْضِ لَصَعِقَ أَهْلُ الْأَرْضِ وَ تَقَطَّعَتِ الْجِبَالُ وَ زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ بِأَهْلِهَا قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ عَظِيمٌ قَالَ غَيْرُهُ أَعْظَمُ مِنْهُ مَا لَمْ تَسْمَعْهُ ثُمَّ قَالَ لِي يَا أَبَا بَصِيرٍ أَ مَا تُحِبُّ أَنْ تَكُونَ فِيمَنْ يُسْعِدُ فَاطِمَةَ ع[13]
6- یکی از عباراتی که از امیرالمومنین در هنگام دفن بدن مطهر حضرت صدیقه نقل شده است، عبارت «يَا رَسُولَ اللَّهِ أَمَّا حُزْنِي فَسَرْمَدٌ وَ أَمَّا لَيْلِي فَمُسَهَّد[14]» ایشان به صراحت از اندوه پایان ناپذیر خود در فقدان این گوهر هستی یاد می کنند و در خطبه شقشقیه نیز از صبر خود به این نحو یاد می کنند که يا آن عرصه گاه ظلمت كور را تحمل نمايم، فضايى كه پيران در آن فرسوده، و كم سالان پير، و مؤمن تا ديدار حق دچار مشقت مىشود: «أَوْ أَصْبِرَ عَلَى طَخْيَةٍ عَمْيَاءَ يَهْرَمُ فِيهَا الْكَبِيرُ وَ يَشِيبُ فِيهَا الصَّغِيرُ وَ يَكْدَحُ فِيهَا مُؤْمِنٌ حَتَّى يَلْقَى رَبَّه[15]»
وقایع مربوط به ولادت سیدالشهداء
یکی از نکاتی که در روایات بیان گشته است، ذکر مصیبتی است که برای پیامبر و حضرت صدیقه قبل از ولادت سیدالشهدا انجام می شده است. به نظر روشن است که از این روایات، عدم انحصار مسئله امام حسین به زمانی خاص استنباط می شود. گویی این مسئله به عنوان حقیقتی ثابت و دائمی در خلقت نهفته است.
و کسانی که از ذکر مصیبت در روز سوم شعبان که بنا بر مشهور، ولادت سیدالشهداست، دلخور می شوند به این نکته توجه ندارند که مطابق روایات، در زمانهای قبل از ولادت سیدالشهدا، بعد از آن، در دوران کودکی و ... پیامبر و خاندان مطهرش، بر ایشان گریسته اند؛ حال اگر کسی در سالروز ولادت او بگرید فعل خطایی انجام داده؟!
به روایات زیر توجه کنید:
1- طبق نقل شیخ صدوق، در روایتی که وقایعی که در عالم ملکوت در زمان به دنیا آمدن حضرت سیدالشهداء را گزارش میکند، چنین نقل شده که با نزول جبرئیل، نوعی تسلیت نیز بر پیامبر وارد شده و پیامبر نیز آن را به حضرت صدیقه منتقل نموده اند. و از حضرت صدیقه چنین نقل شده که کاش این کودک را به دنیا نمی آوردم (گویی که اهل دنیا لیاقت او را ندارند): يَا مُحَمَّدُ فَدَخَلَ النَّبِيُّ ص عَلَى فَاطِمَةَ ع فَهَنَّأَهَا وَ عَزَّاهَا فَبَكَتْ فَاطِمَةُ ع وَ قَالَتْ يَا لَيْتَنِي لَمْ أَلِدْهُ قَاتِلُ الْحُسَيْنِ فِي النَّارِ فَقَالَ النَّبِيُّ ص وَ أَنَا أَشْهَدُ بِذَلِكَ يَا فَاطِمَة[16]
2- روزی حضرت صدیقه، پدر بزرگوار خود را حزین دیدند. علت را که جویا شدند، پیامبر چنین خبر دادند که جبرئیل برای ایشان خاکی که حضرت سیدالشهدا بر آن کشته می شوند را آورده است. (این در زمانی است که هنوز حضرت صدیقه، آن بزرگوار را حمل هم ننموده بودند.) عَنِ الْمُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَصْبَحَ صَبَاحاً فَرَأَتْهُ فَاطِمَةُ بَاكِياً حَزِيناً فَقَالَتْ مَا لَكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَأَبَى أَنْ يُخْبِرَهَا فَقَالَتْ لَا آكُلُ وَ لَا أَشْرَبُ حَتَّى تُخْبِرَنِي فَقَالَ إِنَّ جَبْرَئِيلَ ع أَتَانِي بِالتُّرْبَةِ الَّتِي يُقْتَلُ عَلَيْهَا غُلَامٌ لَمْ يُحْمَلْ بِهِ بَعْدُ وَ لَمْ تَكُنْ تَحْمِلُ بِالْحُسَيْنِ ع[17]
3- در روایتی دیگر، از روضه خوانی جبرئیل برای پیامبر در زمان کودکی امام حسین علیه السلام، گزارش می شود: عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: نَعَى جَبْرَئِيلُ ع الْحُسَيْنَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص فِي بَيْتِ أُمِّ سَلَمَةَ فَدَخَلَ عَلَيْهِ الْحُسَيْنُ ع وَ جَبْرَئِيلُ عِنْدَهُ فَقَالَ إِنَّ هَذَا تَقْتُلُهُ أُمَّتُكَ- فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَرِنِي مِنَ التُّرْبَةِ الَّتِي يُسْفَكُ فِيهَا دَمُهُ فَتَنَاوَلَ جَبْرَئِيلُ ع قَبْضَةً مِنْ تِلْكَ التُّرْبَةِ فَإِذَا هِيَ تُرْبَةٌ حَمْرَاءُ.[18]
4- روایت دیگری نیز از گریه پیامبر در زمان اذان گفتن در گوش سیدالشهداء حکایت دارد: فَلَمَّا كَانَ بَعْدَ حَوْلٍ وُلِدَ الْحُسَيْنُ ع وَ جَاءَ النَّبِيُّ ص فَقَالَ يَا أَسْمَاءُ هَلُمِّي ابْنِي فَدَفَعْتُهُ إِلَيْهِ فِي خِرْقَةٍ بَيْضَاءَ فَأَذَّنَ فِي أُذُنِهِ الْيُمْنَى وَ أَقَامَ فِي الْيُسْرَى وَ وَضَعَهُ فِي حَجْرِهِ فَبَكَى فَقَالَتْ أَسْمَاءُ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي مِمَّ بُكَاؤُكَ قَالَ عَلَى ابْنِي هَذَا قُلْتُ إِنَّهُ وُلِدَ السَّاعَةَ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ مِنْ بَعْدِي لَا أَنَالَهُمُ اللَّهُ شَفَاعَتِي[19]
5- در روایتی دیگر نیز چنین ذکر شده که پیامبر به حضرت صدیقه خبر شهادت فرزندشان را از پیش داده اند و این مسئله باعث گریه شدید آن حضرت شده است: رُوِيَ أَنَّهُ لَمَّا أَخْبَرَ النَّبِيُّ ص ابْنَتَهُ فَاطِمَةَ بِقَتْلِ وَلَدِهَا الْحُسَيْنِ وَ مَا يَجْرِي عَلَيْهِ مِنَ الْمِحَنِ بَكَتْ فَاطِمَةُ بُكَاءً شَدِيداً وَ قَالَتْ يَا أَبَهْ مَتَى يَكُونُ ذَلِكَ قَالَ فِي زَمَانٍ خَالٍ مِنِّي وَ مِنْكِ وَ مِنْ عَلِيٍّ فَاشْتَدَّ بُكَاؤُهَا وَ قَالَتْ يَا أَبَهْ فَمَنْ يَبْكِي عَلَيْهِ وَ مَنْ يَلْتَزِمُ بِإِقَامَةِ الْعَزَاءِ لَهُ فَقَالَ النَّبِيُّ يَا فَاطِمَةُ إِنَّ نِسَاءَ أُمَّتِي يَبْكُونَ عَلَى نِسَاءِ أَهْلِ بَيْتِي وَ رِجَالَهُمْ يَبْكُونَ عَلَى رِجَالِ أَهْلِ بَيْتِي وَ يُجَدِّدُونَ الْعَزَاءَ جِيلًا بَعْدَ جِيلٍ فِي كُلِّ سَنَةٍ فَإِذَا كَانَ الْقِيَامَةُ تَشْفَعِينَ أَنْتِ لِلنِّسَاءِ وَ أَنَا أَشْفَعُ لِلرِّجَالِ وَ كُلُّ مَنْ بَكَى مِنْهُمْ عَلَى مُصَابِ الْحُسَيْنِ أَخَذْنَا بِيَدِهِ وَ أَدْخَلْنَاهُ الْجَنَّةَ يَا فَاطِمَةُ كُلُّ عَيْنٍ بَاكِيَةٌ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِلَّا عَيْنٌ بَكَتْ عَلَى مُصَابِ الْحُسَيْنِ فَإِنَّهَا ضاحِكَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ بِنَعِيمِ الْجَنَّةِ.[20]
اضافه کنید به این روایات، روضه خوانی هایی که برای انبیای قبل نسبت به امام حسین علیه السلام شده است. در حالی که ایشان به ظاهر به دنیا نیامده بود.
در کل به نظر چنین می رسد که مسئله عدم وابستگی نیکو بودن ذکر مصیبت ایشان و گریه بر ایشان به زمان، روشن و قطعی است.
عید
در روایات، 4 روز به عنوان عید بر شمرده شده است. عید غدیر، عید قربان، عید فطر و جمعه. اینکه عید منحصر در این چهار روز است یا خیر، از دانش نگارنده خارج است اما یکی از اعمالی که در این 4 روز توصیه شده، دعای ندبه است. برای کسانی که با این دعا آشنا هستند، روشن است که هم ذکر مصیبت اهل بیت دارد و هم غم از دست دادن امام عصر و دوری از ایشان را. گویی به ما توصیه شده که در هر عید از این دوران غمگین غیبت یاد کنیم.
دو روایت متوالی در کتاب شریف کافی موجود است که مربوط به دو عید فطر و قربان است. روایت اول چنین می فرماید که هر عیدی که بر مسلمین می گذرد، حزن آل محمد در آن تجدید می گردد زیرا حق شان را در دست دیگران می بینند: «عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ دِينَارٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ قَالَ: يَا عَبْدَ اللَّهِ مَا مِنْ عِيدٍ لِلْمُسْلِمِينَ- أَضْحًى وَ لَا فِطْرٍ إِلَّا وَ هُوَ يُجَدِّدُ لآِلِ مُحَمَّدٍ فِيهِ حُزْناً قُلْتُ وَ لِمَ ذَاكَ قَالَ لِأَنَّهُمْ يَرَوْنَ حَقَّهُمْ فِي يَدِ غَيْرِهِمْ.[21]»
در روایت بعدی نیز چنین ذکر می گردد که در هنگام شهادت سیدالشهدا، منادی ندا می دهد که ای امت متحیر بعد از پیامبرتان، خدا شما را بر فطر و قربان موفق نمی دارد. در پایان روایت هم این عدم موفقیت را تا زمان خون خواهی امام دانسته اند که در زمان ظهور است: «قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لَمَّا ضُرِبَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ ع بِالسَّيْفِ فَسَقَطَ رَأْسُهُ ثُمَّ ابْتُدِرَ لِيُقْطَعَ رَأْسُهُ نَادَى مُنَادٍ مِنْ بُطْنَانِ الْعَرْشِ أَلَا أَيَّتُهَا الْأُمَّةُ الْمُتَحَيِّرَةُ الضَّالَّةُ بَعْدَ نَبِيِّهَا لَا وَفَّقَكُمُ اللَّهُ لِأَضْحًى وَ لَا لِفِطْرٍ قَالَ ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع فَلَا جَرَمَ وَ اللَّهِ مَا وُفِّقُوا وَ لَا يُوَفَّقُونَ حَتَّى يَثْأَرَ ثَائِرُ الْحُسَيْنِ ع.[22]»
مرحوم حر عاملی در کتاب وسائل الشیعه نیز برداشت خود از این دست روایات را مستحب دانستن احساس حزن در دل در دو عید، بیان داشته است: بَابُ اسْتِحْبَابِ اسْتِشْعَارِ الْحُزْنِ فِي الْعِيدَيْنِ لِاغْتِصَابِ آلِ مُحَمَّدٍ حَقِّهِم[23]
نکته این روایات، قابل تامل است. برای مثال در روز عید غدیر یا میلاد حضرت صدیقه، شادی ای از این نعمت در ما وجود دارد. ولی غمی بزرگ هم داریم که چرا این نعمات بزرگ الهی قدر دانسته نشد که ما این قدر از محرومیت را در این دوران تجربه می کنیم که اگر حق اهل بیت تضییع نمی شد، حتما شرایط روزگار چنین نبود و ...
درست مثل کسی که از پدر خود دور افتاده و ضمنا اتفاق خوشحال کننده ای نیز برای او رخ داده. از اتفاق خوشنود است اما در زمینه، غمی بزرگ دارد. این غم همیشگی است. زمان ها آن را تشدید می کنند.[24]
در نهایت ما هستیم و دنیایی پر از ظلم و جور و گمراهی. و هنوز هم که هنوز است، حق اهل بیت به ایشان بازگردانده نشده و حقانیت ایشان در دنیا طنین انداز نگشته است و انتقام آن خون های به ناحق ریخته شده گرفته نشده است.
در حقیقت شادمانی اصلی و کامل و حقیقی، در هنگام ظهور مولایمان امام زمان رخ خواهد داد. همان طور که در روایتی که در صدد بیان علت لقب قائم برای امام زمان است، ذکر شده، خداوند گویی گریه ملائکه و شکایت شان از قتله سیدالشهدا را با وعده تحقق انتقام الهی به دست صاحب الزمان آرام می کند: فَلِمَ سُمِّيَ الْقَائِمُ قَائِماً قَالَ لَمَّا قُتِلَ جَدِّيَ الْحُسَيْنُ ع ضَجَّتْ عَلَيْهِ الْمَلَائِكَةُ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى بِالْبُكَاءِ وَ النَّحِيبِ وَ قَالُوا إِلَهَنَا وَ سَيِّدَنَا أَ تَغْفَلُ عَمَّنْ قَتَلَ صَفْوَتَكَ وَ ابْنَ صَفْوَتِكَ وَ خِيَرَتِكَ مِنْ خَلْقِكَ فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِمْ قَرُّوا مَلَائِكَتِي فَوَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي لَأَنْتَقِمَنَّ مِنْهُمْ وَ لَوْ بَعْدَ حِينٍ ثُمَّ كَشَفَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَنِ الْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ ع لِلْمَلَائِكَةِ فَسُرَّتِ الْمَلَائِكَةُ بِذَلِكَ فَإِذَا أَحَدُهُمْ قَائِمٌ يُصَلِّي فَقَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِذَلِكَ الْقَائِمُ أَنْتَقِمُ مِنْهُمْ.[25]
شادی در اعیاد ؟
در مورد نسبت شادی و مفهوم عید، چند پیشنهاد در ذهن دارم. مطلب اصلی که درصدد بیان آن بودم، عدم انحصار زمانی ذکر مصیبت و گریه بر سیدالشهداء به محرم و صفر بود.
در مورد عید، گفته اند که ریشه آن عـ و د است که به معنی بازگشت می باشد. عید را روزی که رحمت خدا باز می گردد معنی کرده اند. این معنی، با روایتی از امیرالمومنین در نهج البلاغه تناسب محتوایی دارد که روزی که گناهی در آن صورت نگرفته باشد را عید می دانند: وَ قَالَ ع فِي بَعْضِ الْأَعْيَادِ إِنَّمَا هُوَ عِيدٌ لِمَنْ قَبِلَ اللَّهُ صِيَامَهُ وَ شَكَرَ قِيَامَهُ وَ كُلُّ يَوْمٍ لَا [نَعْصِي اللَّهَ] يُعْصَى اللَّهُ فِيهِ فَهُوَ يَوْمُ عِيدٍ [عِيدٌ][26]
اگر بخواهیم بر این معنی پافشاری کنیم، می توانیم بگوییم که شادی در اینجا فرح حقیقی و درونی است که حاصل از قرار گرفتن در راستای مرحمت خداست. همان شوقی که انسان مثلا در ماه مبارک رمضان پیدا می کند. یا وقتی از خوف خدا می گرید، هم زمان آرامش و فرحی در قلب خود نیز می یابد. اگر عید به این معنی روز شادی باشد، روضه خواندن در آن، هیچ ایرادی که ندارد، در راستای تحقق غفران گناهان و مورد مرحمت قرار گرفتن نیز هست. مرحوم حر عاملی، طبق روایتی در روز عید، خنده و بازی را شایسته نمی دانند و ذکر خدا را جایگزین بهتری برای آن بیان می دارند: « بَابُ اسْتِحْبَابِ كَثْرَةِ ذِكْرِ اللَّهِ وَ الْعَمَلِ الصَّالِحِ يَوْمَ الْعِيدِ وَ عَدَمِ جَوَازِ الِاشْتِغَالِ بِاللَّعِبِ وَ الضَّحِك[27]»
از طرفی در اعیاد، آدابی ذکر و توصیه شده اند که به ابراز شادمانی قرابت دارند. مثل لباس تمیز پوشیدن و اطعام و ... بعضی دیگر از مراسمات مثل مولودی خوانی و مدح خوانی نیز اگر توصیه مستقیم نداشته باشند، در زمره شعائر و مناسبات مذهبی می گنجند که اهتمام به آن ها نیکوست.
می توان این مسئله را نیز بیان کرد که شادی حقیقی و کامل در زمان ظهور حضرت است ولی این شادی های ما، لبخندی بر لب با دلی خون است. زمینه ای غمگین و البته امیدوار.
در کل، ذکر مصیبت حضرت اباعبدالله با هیچ کدام از معانی موجه عید، منافاتی ندارد و نیکوست اگر در هر روز، از ایشان یاد شود و دل را با اشک بر ایشان پاک نمود.
در مورد روایت مذکور در ابتدای متن هم باید گفت که اولا حمل فرح و حزن اهل بیت بر زمان، نیازمند دلیل است. و ثانیا عمل به توصیه های اهل بیت، قطعا مایه شادمانی ایشان خواهد بود. اگر ما به توصیه ایشان به گریه بر سیدالشهدا عمل کنیم و اهتمام بورزیم، حتما مایه شادمانی امام مان خواهیم بود و شیعیان باید کاری که امام شان را شادمان می کند، نیکو بشمارند.
پینوشت:
[1] الخصال، ج2، ص: 635
[2] شعائر مذهبی لزومی ندارند که در روش هم برگرفته از دین باشند. برای مثال عزاداری نخل که در بعضی شهر های ایران انجام می شود، اگر به عنوان پرجم نمادی از اعمال دینی تبدیل شود، باید آن را اقامه کرد و مانع از زمین خوردن آن شد. حتی اگر چنین عملی دستوری روایی نداشته باشد. صرفا چنین عملی نباید حرام شرعی باشد.
[3] اطلاعیه در نهم ابان سال 98 منتشر شده است
[4] الأمالي( للصدوق)، النص، ص: 130
[5] كامل الزيارات، النص، ص: 108
[6] كامل الزيارات، النص، ص: 101
[7] كامل الزيارات، النص، ص: 83
[8]كامل الزيارات، النص، ص: 102
[9] الكافي (ط - الإسلامية)، ج6، ص: 391
[10] كامل الزيارات، النص، ص: 107
[11] كامل الزيارات، النص، ص: 101
[12] المزار الكبير (لابن المشهدي)، ص: 501
[13] كامل الزيارات، النص، ص: 82 و 83
[14] الكافي (ط - الإسلامية)، ج1، ص: 459
[15] خطبه سوم نهج البلاغه موسوم به شقشقیه
[16] كمال الدين و تمام النعمة، ج1، ص: 284
[17] كامل الزيارات، النص، ص: 62
[18] كامل الزيارات، النص، ص: 60
[19] عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج2، ص: 26
[20] بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج44، ص: 292-293
[21] الكافي (ط - الإسلامية)، ج4، ص: 170
[22] الكافي (ط - الإسلامية)، ج4، ص: 170
[23] وسائل الشيعة، ج7، ص: 475
[24] البته آن چه از ظاهر روایات بر می آید، روز عاشورا غیر از یادآوری و تجدید حزن، حقیقتی نیز در پرده غیب عالم دارد
[25] علل الشرائع، ج1، ص: 160
[26] نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 551
[27]وسائل الشيعة، ج7، ص: 480