نزدیک به چهل دوره از برگزاری جشنواره ملی فیلم فجر میگذرد و سینمای ملی ایران توانسته با عبور از دوره «فیلمفارسی»، خود را در قامت یکی از بهترین جشنوارههای معتبر جهانی بیابد. کارخانه فیلمسازی ایران با تولید بیش از صد فیلم در سال، توانسته در جمع بزرگترین تولیدکنندههای جهان قرار بگیرد؛ حال سؤال اینجاست که آیا کیفیت آثار تولید شده نیز به همان مقدار پیشرفت کرده است یا فقط خط تولید را توسعه دادهایم؟ این کارخانه به مرحله سودرسانی رسیده است یا هنوز هم آلوده به نفت است؟ در این متن سعی کردهام بر خلاف آنچه که امروزه تحت عنوان «نقد فیلم» معروف است، به «نقد سینما» بپردازم و جریان کلی سینمای ایران را نقد کنم. به همین منظور، سه مورد را به اختصار بررسی میکنم:
سینما یک «مدیومِ دل» است، نه «مدیومِ سر»! سینما یک «هنر» است و هنر در قلمرو «حس» است؛ آنچه حس را به شما منتقل میکند «فرم» است، نه «محتوا». تقابل «فرم» و «محتوا» همیشه موردتوجه هنردوستها و منتقدین بوده است و آنچه بیشتر اهالی سینما بر سر آن اشتراک نظر دارند، اولویت فرم بر محتوا است! محتوا تنها زمانی معنا دارد که فرم توان بیان آن را داشته باشد. محتوا زمانی ارزش مییابد که فرم بتواند آن را به صلابه بکشد و از آن خود کند، در غیر این صورت محتوا یک عنصر خشک و بیارزش است که خام تحویل مخاطب داده شده است و بههیچوجه ارزش سینمایی ندارد و مصادیق آن شعارزدگی و دیالوگ پردازیهای بیمارگونه است. در سینمای ایران بسیار دیده میشود که کارگردانها میخواهند با زبان سینما از یک مفهوم عمیق و فلسفی پردهبرداری کنند درحالیکه فرم آنها بسیار ناتوانتر از آن است که بتواند بار سنگین محتوا را بر دوش بکشد و عملاً زیر بار آن له میشود؛ در نهایت یک فیلم «محتوازده» به عمل میآید که حرفهای بزرگتر از دهان خودش میزند! به عقیده بنده فیلمهایی نظیر «مصلحت» و «جدایی نادر از سیمین» و سریال «دادستان» مصداقهای بارزی برای این ماجرا هستند.
تقریباً چند روزی از شروع ترم میگذشت که یک ساعت از وقت بیزبان خود را صرف دیدن فیلم «ایتالیا ایتالیا» کردم که جزو فیلمهای تحسینشده در جشنواره سی و هشتم فیلم فجر است. این فیلم که ابداً فیلم خوبی نیست در مورد زندگی رمانتیک یک زوج جوانی ایرانیِ ساکن در تهران است که رویای زندگی در ایتالیا را در سر میپرورانند. در تمام پلانهای فیلم اشارات دقیقی به سبک زندگی ایتالیایی میشود و مورد تحسین قرار میگیرد. فیلم به حدی در فضای ایتالیایی غرق شده است که حتی یک قورمهسبزی هم در آن یافت نمیشود! تنها نشانی که از هویت ملی این فیلم میتوان یافت، زبان فارسی شخصیتهاست. سؤالی که اینجا مطرح میشود این است که این فیلمها چه نشان و هویتی از کشور ما دارند؟ مربوط به کدام زماناند؟ به عقیده بنده سینمای ایران مثل یک کودک یتیم و سرگردان است که هیچکسی حاضر نیست حضانت آن را بر عهده بگیرد. سینما از اساس یک رسانه استراتژیک است و زمانی محترم است که برای پیشبرد اهداف و آرمانهای یک ملت به میدان بیاید. در سینمای ما سهم قاچاقچیها، معتادها، طلاق گرفتهها و ... محفوظ است و عموم فیلمها برگرفته از یک ماجرای نادر و عجیب است که در نیمهی شمالی پایتخت ضبط شده است، اما هیچکس حاضر نیست نگاهی مسئلهمحور و دغدغهمند به جامعهاش بیندازد و فیلمی برخاسته از نیازهای واقعی جامعه بسازد. شایان ذکر است که این سینمای بیتفاوت و منفعل در برههی پرالتهابی از تاریخ شکل گرفته است که بیش از هر دوران دیگری به قدرت راهبردی و اثربخش آن نیاز است.
سینما یک صنعت است و صنعت نفتی اصولاً محکوم به شکست است! هر فیلم و یا اثر هنری خودش باید روی پای خودش بایستد، به زبان دیگر فیلم خودش باید خودش را بفروشد. کارگردان و یا تهیهکنندهای که قبل از به روی پرده رفتن فیلم، به سود خود رسیده است و هرگز نگرانی گیشه را نداشته است، چرا باید خود را ملزم به تولید یک فیلم باکیفیت بداند؟ یکی از عمده مشکلات آثار بیکیفیت صداوسیما سفارشی بودن آنهاست. کارگردانی که هنگام فیلمبرداری، فارغ از عیار فیلمِ در حال تولید، حقوق دریافت میکند، چرا باید زاویه دوربینش را طوری باظرافت تنظیم کند که احساس دقیقتری به بیننده القا شود؟ بر کسی پوشیده نیست که جامعه ما به همراه تمام ارزشهای اخلاقی خود، مورد تهاجم رسانهای دشمن قرار گرفته است و پشتیبانی و حمایت مالی از هنرمندان همسو با این ارزشها امری عاقلانه و ضروری است؛ اما آنچه عمیقاً نگرانکننده و تأسفبرانگیز است، عدم توجه مدیران مربوطه به اهمیت استقلال مالی سینما از دولت است، بهطوریکه با گذشت بیش از ۴۰ سال از انقلاب، سینمای ما نهتنها مستقلتر نشده است، بلکه روزبهروز وابستهتر هم میشود!
در آخر، بد نیست اشارهای کوتاه به علت نامگذاری این نوشته داشته باشم؛ باتوجه به موارد بالا، بیشتر آثار سینمایی که ما از آن بهعنوان «سینمای ملی ایران» یاد میکنیم، نه در ردهی سینمای «ملی» میگنجد و نه هیچ ربطی به کشور «ایران» دارد و نه اصلاً «سینما» ست!
برای ورود به کانال پیامرسان تلگرام «مکتوبات هیأت الزهرا (س) دانشگاه شریف» کلیک کنید.