اميرمؤمنان عليه السلام و شبهه خاموشي گزيدن از مطالبه خلافت
از جمله تحليلهای انحرافی مطرح شده دربارهی مواضع سياسی و اجتماعی حضرت علی عليه السلام پس از رحلت پيامبر صلّي الله عليه و آله، تفسيرهايی غيرعلمی از برخی عملكردهای ايشان ميباشد كه از آنها به «سكوت» تعبير میشود. نخستين هدف القا كنندگان شبههی «سكوت» اين است كه مواضع آن حضرت را به واگذاری حقّ خلافت و دست شستن از اقامه آن تفسير كنند به گونه ای كه مخاطب تصور نمايد كه آن حضرت نه تنها در قبال غصب خلافت، هيچ گونه ابراز مخالفت و يا عكس العملی از خود نشان ندادند؛ بلكه، گمان نمايد كه آن حضرت، حتی از حمايتها و اقدامات ديگران در اين زمينه نيز جلوگيريی نموده اند.
برای این مدعی، حمایت؟ ابوسفیان را به عنوان شاهد یاد میکنند.
وقتی ابوسفيان از جريان سقيفه و بيعت ابوبكر مطّلع شد به علی عليه السلام گفت:
«دست خود را بگشا تا با تو بيعت كنم و به خدا سوگند اگر بخواهی مدينه را برای تو پر از مردان جنگی و اسب خواهم كرد.» 1
«علی بن ابی طالب عليه السلام با رد اين پيشنهاد، نشان داد كه در مكتب او، صحيح نيست كه جهت رسيدن به هدف، از هر وسيله ای استفاده نمايد. علي عليه السلام در اين ترديد نداشت كه حق از آن او است؛ ولي رسيدن به آن را از هر جا جايز نمی دانست و لذا با پی بردن به نيت ابوسفيان صريحاً به وی جواب رد داد، چرا كه قصد ابوسفيان ايجاد اختلاف و فساد و فتنه انگيزی در ميان مسلمانان بود و لذا علی عليه السلام اين عمل ابوسفيان را به عنوان فتنه انگيزی ياد مينمايد.» 2
واكنشهاي اميرمؤمنان عليه السلام در قبال غصب خلافت
به راستی، اگر مبنای پاسخ اميرالمؤمنين عليه السلام به ابوسفيان، خاموشی گزيدن در قبال غصب خلافت بود، چرا در مقابل حمايتهای يارانش، چنين عكس العملی را از خود نشان ندادند و بلكه فراتر از آن، اگر امام عليه السلام قصد سكوت و عدم موضع گيری در قبال غصب خلافت را داشتند، اقدامات خود آن حضرت عليه السلام جهت اعاده حقّ غصب شده اش - كه با طرح حقّ خلافت نيز همراه بود - چه معنايی ميدهد؟ علی عليه السلام بيعت ابوسفيان را نپذيرفت ولی از بيعت با ابوبكر هم پرهيز كرد و به اين وسيله مخالفت خود را نشان داد.
علی بن ابی طالب عليه السلام جهت اعاده حقّ خويش حتّی مردم را به بيعت خود فرا میخوانَد. امام علی عليه السلام برای آنكه بر مسلمين اتمام حجت شود تا بعدها كسی سكوت امام را دليل بر انصراف ايشان از رهبری اسلامي تلقّی ننمايد به در خانههای مسلمانان مدينه آمد و آنها را به ياد سفارشات پيامبر صلّي الله عليه و آله در زمينه خلافت بعد از خود انداخت و از آنها برای ارجاع رهبری به مسير اصلی اش كمك خواست. 3
به جز علی علیه السلام، عدهای از بزرگان و خوبان مهاجر و کسانی که پیامبر آنان را به نیکی ستوده بود، در مقابل حاکمیت جدید به مقابله و مخالفت برخاستند و جار و جنجالهای کودتاگران، آنان را فریب نداد، بلکه با درایت و ثبات قدم در کنار علی علیه السلام ایستادند و از حق منحرف نشدند و بر مدار علی علیه اسلام میچرخیدند. افرادی چون خالد بن سعید، سلمان فارسی، ابوذر غفاری، مقداد بن اسود کندی، عمار بن یاسر، بریده اسلمی از مهاجران و ابوالهیثم بن التیهان، سهل بن حنیف، عثمان بن حنیف، خزیمه بن ثابت، ابوایوب انصاری از انصار.4
تمام شواهد تاريخی حاكی از آن است كه آن حضرت عليه السلام جهت اعاده حقّ غصب شده خويش، از انجام هرگونه اقدامی كه برای ايشان امكان پذير بود و شرايط زمانی اجازه آن را میداد، كوتاهی نفرمودند. همچنين، شواهد تاريخی حاكی از احتجاجهای كوبندهی ايشان میباشد:
ابوبكر در همان روزهاي نخست خلافت، براي امام عليه السلام پيام فرستاد كه خواسته خليفه رسول خدا صلّي الله عليه و آله را براي بيعت اجابت كند. امام عليه السلام به قاصد فرمود:
«چه زود به رسول خدا صلّي الله عليه و آله دروغ بستيد؛ او و اطرافيانش خوب میدانند كه خدا و رسولش جز مرا خليفه نكرد.» 5
چون امام عليه السلام را به مسجد بردند، در ابتداي برخورد با ابوبكر، به وی فرمود:
«آيا ديروز به امر رسول خدا صلّي الله عليه و آله با من بيعت نكردی؟»6 امام عليه السلام خطاب به مسلمانان حاضر در مسجد، همه آن چه را پيامبر صلّي الله عليه و آله در روز غديرخم فرموده بود، يادآور شد وآنان را به خدا سوگند داد كه آيا آن سخنان را شنيده اند يا نه. حاضران جواب مثبت دادند و حتّی ابوبكر نيز تأييد كرد.7
برابر گفته زيدبن اَرقَم، دوازده بدری8 به صحت سخن امام عليه السلام گواهی دادند و بحث در مسجد بالا گرفت و سر و صدا بلند شد. عمر از ترس اين كه مردم به امام عليه السلام متمايل شوند، مجلس را برهم زد و مردم از مسجد رفتند.9» 10 اين سندهای تاريخی نشان میدهند كه آن حضرت عليه السلام در سخت ترين شرايط، يعني در زمانی كه میخواستند ايشان را با تهديد به قتل، وادار به انجام بيعت با ابوبكر نمايند، به نصوص خلافت خويش استناد جسته و با طرح مباحث امامت و ارائهی مكتب خلافت، سعي در بازگرداندن حقّ غصب شدهی خويش داشته اند.
تحليل صحيح از مواجهه اميرمؤمنان عليه السلام با غصب خلافت
اميرالمؤمنين علی عليه السلام به جهت انجام وظايفی كه در جايگاه تصدی مقام امامت و در مسير حفظ دين اسلام، از جانب خدای متعال بر عهده داشتند، نوع و شيوه خاصی از برخورد با غصب خلافت و غاصبان آن را - به ويژه پس از حمله به خانه فاطمه عليها السلام11 - در پيش گرفتند كه اصطلاحاً بدان «سكوت» گفته ميشود. سكوت امام عليه السلام، نه به معنای واگذاری حقّ خويش به خلفا و گذشتن از آن؛ و نه به معنای عدم طرح خلافت و صرف نظر نمودن ازآن، بلكه تنها و تنها به معنای انصراف از «قيام با شمشير» در مقابل غاصبان خلافت - آن هم (حدوداً) پس از بيست روز مقاومت سرسختانه در مقابل كودتاچيان و تلاش گسترده براي براندازي حكومت نامشروع ابوبكر - میباشد. «به هر سان، امام علی عليه السلام برای بازگردانيدن خلافت به جايگاه راستينش بسيار كوشيد، اما كوتاهی مسلمانان سبب شد كه حضرت نتواند به موفّقيت دست يابد. اگر حضرت به مخالفت خود ادامه میداد، نه تنها كنار زدنِ ابوبكر امكان نداشت، بلكه جان خود را به خطر میانداخت.» 12
برای مثال: «در پي بيعت سقيفه نشينان با ابوبكر، برخي به مخالفت برخاستند. با اشاره عمر، گروهی حباب بن منْذر را به زير لگد گرفتند و دردهانش خاك ريختند و بيني او را شكستند. سعد بن عباده را تا آستانهی مرگ كتك زدند. هر كس فريادی برمی آورد، دهانش را پر از خاك میكردند. در مسير بازگشت مهاجران به سوي مسجد، ياران عمر هر كه را میيافتند پيش میكشيدند و دستش را به نشانه بيعت به دست ابوبكر میماليدند و روانه اش میكردند. در آن معركه، باديه نشينان قبيله أسلَم وارد مدينه شدند و چون سركرده مهاجران، از قبل به ايشان وعده داده بود كه اگر ما را ياری كنيد به شما آذوقهی فراوان میدهيم؛ با چماق، بر سر و روی مردم میزدند تا به اجبار، با خليفه جديد بيعت كنند.» 13
بنابراين: «حضرت با در نظر گرفتن واقعيتهای سياسی موجود در جامعه مسلمين، صبر پيشه كردن را جايز دانسته؛ چرا كه براي هر اقدامی نياز به نيروهاي كارآمد و معتقدی داشت كه او در آن هنگام از آن بی بهره بود.» 14 «حضرت محمد صلّی الله عليه و آله وقوع چنين ايامی را به علي بن ابی طالب عليه السلام خبر داده بود و به وی گفته بود كه: امت پس از من به تو خيانت میكند. اگر يارانی يافتی قيام كن و گرنه سكوت اختيار كن.» 15
در پی شهادت فرزند ابوطالب عليه السلام - كه به شهادت رسيدن معدود ياران با وفای ايشان را نيز به همراه داشت -، مهاجرين منافق كه با نقابی از تقدس، چهرهی واقعی خود را پنهان میداشتند، نه تنها قادر بودند تا با «عوام فريبی» خون امام عليه السلام را پايمال كنند؛ بلكه، از آن پس، به راحتی میتوانستند دين مبين اسلام را از محتواي واقعی آن تهی ساخته و مرحله تحريف دين را با سرعتی هرچه تمام تر طی نمايند؛ به گونه ای كه پس از اندك زمانی، هيچ اثری از تعاليم حقيقی اسلام باقی نمی ماند. 16
1. تاريخ الطبري، جلد3، صفحه 209.
2. جلال درخشه: مواضع سیاسی حضرت علی علیه السلام در قبال مخالفین، ص 42.
3. به نقل از: اسرار آل محمد (ترجمهی کتاب سلیم بن قیس)، ص 221.
4. اول مظلوم عالم نوشتهی محمد تیجانی سماوی، صفحهی 87.
5. به نقل از: کتاب سلیم بن قیس، ج 2، ص 583.
6. به نقل از: همان منبع، ج 2، ص 865.
7. به نقل از: همان منبع، ج 2، ص 589.
8. شرکت کننده در جنگ بدر
9. به نقل از: احتجاج طبرسی، ج 1، ص 185.
10. سید حسن فاطمی: مقاله «سقیفه» مندرج در دانشنامه امام علی علیه السلام ، ج 8، ص 456.
11. این حادثه در سومین هفته خلافت ابوبکر رخ داده است.
12. سید حسن فاطمی: مقاله «سقیفه» مندرج در دانشنامه امام علی علیه السلام ، ج 8، ص 449.
13. به نقل از: شرح نهج البلاغ ابن أبی الحدید، ج 1 ، ص 219.
14. جلال درخشه: مواضع سیاسی حضرت علی علیه السلام در قبال مخالفین، ص 49.
15. یوسف غلامی: بحران جانشینی پیامبر صلّی الله علیه و آله ، ص 65.
16. برداشتی از کتابی با همین عنوان (غروب سرخ غدیر) نوشتهی علی لباف و چند منبع دیگر.