ویرگول
ورودثبت نام
مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه شریف
مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه شریف
خواندن ۵ دقیقه·۴ سال پیش

سیانور

«وقتی تفنگ به دست می‌گیری باید بدونی به کی نباید شلیک کنی»

جمله فوق، دیالوگ ماندگار سینمایی سیانور است. بهروز شعیبی در این‌فیلم به‌جای پرداختن به روزهای ملتهب دهه ۶۰، یک دهه در تاریخ معاصر به عقب رفته و در خلال درام عاشقانه‌ای که به تصویر می‌کشد، داستان تصفیه سازمانی سال‌های ۵۳ و ۵۴ سازمان مجاهدین خلق را روایت می‌کند. شاید بتوان دلیل اصلی کشتارها و ترورهای فجیع صورت گرفته توسط منافقین در سال‌های بعد را نیز در همین‌تصفیه سازمانی و تغییر ایدئولوژیک مجاهدین یافت که کمتر به آن پرداخته‌ایم.

تنها دیدار مسعود رجوی و موسی خیابانی با امام خمینی (ره) - سال 58
تنها دیدار مسعود رجوی و موسی خیابانی با امام خمینی (ره) - سال 58


قبول کنیم یا نه، سازمان مجاهدین خلق یکی از نقش‌آفرینان اصلی در تاریخ معاصر ما هستند؛ از قبل از انقلاب و سال‌های اولیه بعد از بهمن خونین ۵۷ گرفته تا خیانت‌های کوردلانه آن‌ها در طی جنگ تحمیلی و حتی سال‌های اخیر. بررسی سرگذشت این‌به‌ظاهرمجاهدین خلق،مثنوی ۷۰ منی است که نمی‌توان در یک نشریه دانشجویی آن را به‌طور کامل بررسی کرد؛ اما چه شد تشکیلاتی که با هدف مبارزه با امپریالیسم شکل گرفت، حال در مهد همین‌امپریالیسم به حیات نباتی خود ادامه می‌دهد؟!

تاریخچه‌ی سازمان را می‌توان به سه بازه‌ی زمانی تقسیم‌بندی کرد. سه بازه‌ای که خط مشی سیاسی مجاهدین در آن‌ها تفاوت‌های اساسی با یکدیگر دارد. برهه‌ی زمانی اول، سال ۴۴ تا ۵۰ شمسی را شامل می‌شود. در این‌سال‌ها سازمان که تشکیلاتی نوپا بود و نیروی انسانی محدودی در اختیار داشت، در عمل دست به کارهای سیاسی و مبارزاتی نزد و بیشتر فعالیت‌های خود را در مباحث ایدئولوژیک پیش برد. در این‌سال‌ها سازمان اعتقاد داشت تا زمانی که آمادگی لازم برای عملیات نظامی را نداشته باشند، موجودیت آن‌ها نه‌تنها برای ساواک که حتی برای افراد خارج از تشکیلات نیز باید مخفی بماند. گفته می‌شود که در اواخر دهه ۴۰ سازمان بیش از ۲۰۰ عضو داشته‌است. ایدئولوژی سازمان در این‌سال‌ها مخلوطی از اسلام و مارکسیسم بود. اما به گفته بسیاری و همان‌طور که بعدها در عمل نیز نشان دادند، درواقع تفکر اصلی حاکم بر کادر مرکزی سازمان، همان‌مارکسیسم بود و فقط بخش‌هایی از اسلام را پذیرفته بودند که با آن می‌توانستند رفتارهای خود را توجیه کنند. شاید همین‌بذر نفاق که در ذهن آن‌ها کاشته شده‌بود باعث آن ثمره‌های خرابکارانه و منافقانه در سال‌های بعد شد.

شهریور سال ۵۰ نقطه عطفی در تاریخ منافقین محسوب می‌شود. در بهار همین‌سال سازمان برای عقب نماندن از سایر تشکل‌های مخالف رژیم پهلوی، تصمیم گرفت دست به یک عملیات مسلحانه بزرگ بزند و به‌نوعی دومین دوره از زندگی خود را آغاز کند. مهرماه زمانی بود که شاه برای جشن‌های ۲۵۰۰ سال در نظر گرفته بود. مجاهدین قصد داشتند در این‌بازه زمانی دست به ترور شاه بزنند؛ زیرا در صورت موفقیت در این‌ترور، با حضور گسترده‌ی خبرنگاران و مهمانان داخلی و خارجی که برای پوشش خبری این‌جشن‌های بزرگ به ایران سفر کرده‌بودند، به‌خوبی می‌توانستند موجودیت خود را به تمامی جهان مخابره کنند. برای دست‌یابی به این‌هدف، آن‌ها نیاز به تهیه‌ی اسلحه و مهمات به‌صورت قاچاقی داشتند، اما این‌کار باعث نفوذ عناصر ساواک در میان آن‌ها شد و درنهایت با حملات ساواک به خانه‌های تیمی سازمان، در حدود ۱۲۰ عضو از رده‌های مختلف سازمان دست‌گیر شدند که اسامی تمامی اعضای کادر مرکزی سازمان نیز در میان لیست افراد دست‌گیر شده به چشم می‌خوردند. این‌دست‌گیری‌ها باعث شد سازمان در خط مشی مسلحانه خود به تاکتیک «از عملیات کوچک به عملیات بزرگ» روی بیاورد. این‌تغییر تاکتیک و همچین ضربه‌ی سهمگینی که در شهریور ۵۰ دریافته کرده‌بودند باعث شد عمده تمرکز فعالیت خود را بر عملیاتی همچون انفجار در تأسیسات و نقاط حساس پایتخت و همچنین ترور برخی از شخصیت‌های خارجی و داخلی قرار دهند.

مواضع ایدئولوژیک سازمان تا اواسط دهه ۵۰ به دلایلی همچون بازداشت تئوریسین‌های اصلی سازمان و پراکنده‌بودن اعضا بدون تغییر مانده‌بود. اما در سال‌های میانی این‌دهه با فعالیت‌های تقی شهرام (که در آن زمان به‌نوعی رهبری مجاهدین را، با به‌زندان‌افتادن اعضای اصلی سازمان همچون مسعود رجوی، به دست گرفته‌بود) و انتقادهای او از ایدئولوژی مذهبی سازمان، تفکر حاکم بر کادر مرکزی در حال تغییر بود و نهایتاً در سال ۵۴ با صدور بیانیه «اعلام مواضع ایدئولوژیک»، مجاهدین خلق به‌نوعی ارتداد خود را اعلام کردند. در این‌سال‌ها سازمان سعی کرد اندیشمندان اسلامی همچون شهید بهشتی را حذف فیزیکی نیز کند؛ زیرا آن‌ها را خطری برای تفکر خود تلقی می‌کردند. پایان دومین دوره‌ی زمانی تاریخ سازمان مجاهدین خلق به‌نوعی بهمن ۵۷ و پیروزی انقلاب اسلامی است.

بعد از انقلاب، سازمان که خود را در به نتیجه‌رسیدن نهال انقلاب سهیم می‌دانست، برای به‌دست‌آوردن کرسی‌های قدرت تلاش کرد، اما با هوشیاری مردم و آگاه‌بخشی‌های به‌موقع امام خمینی (ره) نتوانستند به این‌هدف دست یابند. بعد از این‌اتفاقات بود که سازمان پا به سومین دوره‌ی زندگی خود گذاشت و به محاربه با جمهوری اسلامی و به‌نوعی خلق ایران روی آورد.

عملکرد منافقین بعد از این‌تغییر رویه را با روایت‌های متعددی که در سال‌های اخیر از روزهای داغ دهه ۶۰ شده‌است، همه از بریم. داستان نفوذها، نفاق‌ها، خیانت‌ها، ترورها و دشمنی‌های تشکیلاتی که برای نجات خلق پا به عرصه وجود گذاشت، اما به جایی رسید که برای رسیدن به اهداف خود از گرفتن اسلحه به سمت کودکان بی‌گناه و معصوم نیز دریغ نکرد. شاید کلمه‌ی کلیدی در تفسیر عملکرد و سرنوشت سازمان مجاهدین خلق، نفاق باشد. نفاقی که در هرسه دوره زندگی این‌نهاد جلاد، در رفتارهای آن‌ها مشهود است. نفاقی که درنهایت هم باعث هلاکت ابدی‌شان شد.


برای ورود به کانال پیام‌رسان تلگرام «مکتوبات هیأت ‌الزهرا (س) دانشگاه شریف» کلیک کنید.

هیات الزهرا سدانشگاه صنعتی شریفنشریه حیاتمجاهدین خلقمرتضی شاکر آرانی
مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه صنعتی شریف
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید