هدیه به پیشگاه حضرت زینب کبری و پاسبانان حرمش خصوصا سید شهدای مقاومت حاج قاسم سلیمانی.
تا ابد، مادر.
قصه از غم نهفته امروزمان شروع میشود، غمِ از دست دادن مادر. غم از دست دادن خانمی که به بلندای یک تاریخ برایمان مادری کرده است. اما کجا؟ ما که او را ندیدهایم.
درست است. ما او را ندیدهایم اما او یک روزی برای آن که دین ما، مسیر رستگاریمان باشد نه مسیر شقاوتمان، از تمام هستیاش گذشته است و با تمام عالم آن روز به ستیز برخاسته است.
ستیزی که نقطه شروع غصب دو حق، از فاطمه زهرا(س) و همسرش، علی بن ابیطالب(ع) بود. زمینی که هدیه پدرش، رسول الله(ص) بود و حق خلافت و حکومت همسرش، امیرالمومنین علی(ع). مادر ما خروشید. اما برای چه؟ برای یک قطعه زمین و یا حکومتی که به اذعان امامش، کمتر از آب بینی بز ارزش دارد؟
دون شان سیده نساء عالمین است این را بگوییم، مادری که لقمه را از دهان فرزندانش میگرفت و به فقیر و اسیر میداد، برای صرفا یک زمین و حکومتی به این شکل خروشان قیام کند.
نه! نوع نگاه به فاطمه زهرا(س) مسئله نیست؛ ارزش او بلاشک بالاتر از همه دنیا است اما چالش ما در نشناختن آن زمین و حکومت است.
نه فدک زمینی عادی است نه خلافت مسلمین، حکومتی مانند سایرین. او ایستاد برای دفاع از نوزاد دین، و احقاق حق من و تو. حق شنیدن پیام آخرین پیامرسان الهی و گام برداشتن در مسیر حق و در راه این مبارزه، خطبه او در مسجد پدرش، سند ماندگار حقانیت وی در تاریخ شد.
به شرط توفیق، در این چند خط، قرار است با نیم نگاهی به خطبه فدکیه حضرت زهرا(س)، بررسی کنیم که چرا دختر پیامبر(س) با این خروش، قیام کردند و نقش فدک و خلافت رسول الله(ص) در این قیام چیست.
سوال اول. چرا فدک مهم است؟ چرا مطالبه باز پسگیری یک قطعه زمین، یکی از محورهای مبارزاتی فاطمه زهرا(س) است که در خطبه هم توسط خود حضرت(س) بسیار مورد بحث قرار میگیرد و شاید نقطه اصلی بحث با غاصبان حول مسئله فدک رخ میدهد؟ در نگاه اول، لازم است که نقطه نظر خود را درباره این هدیه رسول خدا(ص) اصلاح کنیم. نکته اینجاست که فدک، نه فقط یک قطعه زمین، بلکه پشتوانه مالی ائمه اطهار(ع) است برای تاثیرگذاری در اجتماع. زیرا اثرگذاری بر قلوب مردم و برگرداندن ورق به نفع جریان حق، پول و سرمایه اقتصادی لازم دارد. اما چرا این راه؟ مگر بیان شیوای حضرات معصومین(ع) برای اقناع مردم، کافی نیست؟ مسئله آن جاست که چالش ائمه(ع)، ندانستن مردم نیست. مردم میدانند حق با کیست. اینها همان مردمی هستند که چند وقت قبل، خود با علی بن ابیطالب بیعت کردهاند و دستان او بین دستان پیغمبر را دیده و ندای «من کنت مولاه، فهذا علی مولاه» را شنیدهاند. مسئله آنجایی است که این مردم با اینکه میدانند، با حکم خدا و رسول(ص) مقابله میکنند، قصد دفاع از حق را ندارند. بارها در طول تاریخ 250 ساله امامت، انفاقهای فراوان ائمه(ع) در راستای مقابله با تبلیغات جریان رسانهای حاکم علیه جبهه حق و امام معصوم(ع)، موجب نزدیکتر شدن قلوب مردم به ائمه اطهار(ع) و شیعیان ایشان شده است که خط بطلانی بر روی خرجهای سنگین تبلیغاتی حاکمیت کشیده است. دشمن هم این را میداند. در نتیجه، گرفتن فدک، یعنی فلج کردن بازوی اقتصادی جریان حق به رهبری ائمه اطهار(ع).
اما در سمت دیگر ماجرا، منطق خلافت برای غصب فدک بر مبنای جعل حدیث از پیامبر(ص) استوار است. آن قدری فدک برای جریان غاصب مهم است که حاضرند حدیث جعل کنند و حیثیت خودشان را به خطر بیاندازند اما آن زمین در مالکیت اهل بیت(ع) نباشد. یکی از سران سقیفه، زمانی که رسول خدا(ص) در بستر بیماری بود، نگذاشت تا کاغذ و قلمی برای پیامبر(ص) بیاورند تا توصیهای به امت کنند و مدعی بود که «حَسْبُنَا كِتَابُ الله». اما در همین نقطه شروع ماجرا، حضرت(س) به مردم ثابت کرد که این جماعت، دروغ میگویند و تمایلات خودشان از هر چیزی برایشان مهمتر است. بدعت در حاکمیت اسلامی بنیان نهاده شد و از آن روز به بعد، محوریت نظرات حاکمیت و بالطبع جامعه، به جای کلام خدا و فرمان رسول(ص)، تمایلات افرادی بود که لباس خلافت، خیلی بزرگتر از قوارهشان بود. این به معنای آن بود که این جامعه دیگر بر مدار اسلام و کلام خدا حرکت نمیکند. آن روز تمامیت دین در خطر بود. فاطمه زهرا(س) میراث پدر را میدید که توسط چه گرگانی مورد حمله قرار گرفته و نمیتوانست در مقابل لگدمال کردن فرمان خدا سکوت کند که سکوت در مقابل این جنایت یعنی جوانه زدن میوه منحوس سلطنت به جای خلافت و امامت.
یَابْنَ اَبیقُحافَةَ! اَفی کِتابِ اللَّهِ تَرِثُ اَباکَ وَ لا اَرِثُ اَبی؟ لَقَدْ جِئْتَ شَیْئاً فَرِیّاً، اَفَعَلى عَمْدٍ تَرَکْتُمْ کِتابَ اللَّهِ وَ نَبَذْتُمُوهُ وَراءَ ظُهُورِکُمْ
اما سوال دوم. اهمیت خلافت چیست؟ خلاصه صحبتهای حضرت(س) در این باب از خطبه، این است که ای سردمداران سقیفه! شما امروز بر عهد خودتان و فرامین پروردگارتان پشت کردید. شما که به بهانه حراست از امت، در تندباد فتنه بعد از رحلت رسول خدا(ص)، خلافت را غصب کردید، بدانید که امامت جامعه امری الهی است و نصب الهی لازم دارد. شما اصلا در جایگاهی نبودید که قبل از تدفین رسول خدا(ص) و در زمانی که جراحات حاصل از فقدان پیامبر(ص) هنوز التیام نیافته، به فکر تعیین جانشین برای کسی باشید که ستون پایداری دین خدا بود و جامعه اسلامی بر محوریت او شکل گرفته بود.
وَ اَطْلَعَ الشَّیْطانُ رَأْسَهُ مِنْ مَغْرَزِهِ، هاتِفاً بِکُمْ، فَأَلْفاکُمْ لِدَعْوَتِهِ مُسْتَجیبینَ
حب جاه و مقام شما کاری کرد که امروز دنبالهرو و غلامان حلقه به گوش شیطان شدهاید و تمایل شما، آن موجود رجیم را از سوراخش بیرون آورد.
ندای « وَ کَیْفَ بِکُمْ، وَ اَنَّى تُؤْفَکُونَ» حضرت(س) یعنی باز هم مسئله این مردم ندانستن نیست. آنها خود غدیر را دیدهاند اما چرا امروز پشت ولی الهی را خالی کردهاند؟ چرا مدافعان دین در نبردهای صدر اسلام، در مقابل دنبالهروهای شیطان سکوت کردهاند، با اینکه هم توانایی انسانی و هم توانایی امکاناتی برای دفاع از حق داشتند؟ پاسخ حضرت(س) این است که « وَ قَدْ أَرى اَنْ قَدْ اَخْلَدْتُمْ اِلَى الْخَفْضِ، وَ اَبْعَدْتُمْ مَنْ هُوَ اَحَقُّ بِالْبَسْطِ وَ الْقَبْضِ، وَ خَلَوْتُمْ بِالدَّعَةِ، وَ نَجَوْتُمْ بِالضّیقِ مِنَ السَّعَةِ». راحتطلبی شخصیت روحی شما را تغییر داده. شما دیگر آن مردم مجاهد نیستید که در مقابل دشمنان خدا ایستادند. شما مردمی هستید که آنچه مثل غذای گوارا خورده بودید، بالا آوردید. حقیقت اسلام را پذیرفته بودید، اما شکم روح شما طاقت این حقیقت عظیم را نداشت. سختیهای این راه موجب قصور شما در حق اهل بیت پیغمبر(ص) شد. خلافت مهم است زیرا اگر محور جامعه بر مدار ولی الهی نچرخد، زمان کوتاهی لازم است که در بلاد رسول خدا(ص)، فرزند پیامبر(ص) و زینت دوش او را، به نام دین و با ندای «ا... اکبر» به شهادت برسانند. زمان کوتاهی لازم است که بندگان خدا به جای قیام برای اجرای حکم او، بشوند سربازان گوش به فرمان دشمنان خدا و فاطمه زهرا(س) این واقعیت را به چشم میدید، اما مردم به جای گوش سپردن به خاندان عترت، دم به دم شیاطین دادند.
با همه این اوصاف، حضرت(س) با مردمی که آنروز در مقابل ظلم به خاندان پیامبر(ص) سکوت کرده اند، اتمام حجت میکند اما گوشها نداهای «فَهَیْهاتَ مِنْکُمْ، وَ کَیْفَ بِکُمْ، وَ اَنَّى تُؤْفَکُونَ» و «اَلا، وَ قَدْ قُلْتُ ما قُلْتُ هذا عَلى مَعْرِفَةٍ مِنّی بِالْخِذْلَةِ الَّتی خامَرْتُکُمْ، وَ الْغَدْرَةِ الَّتِی اسْتَشْعَرَتْها قُلُوبُکُمْ» را دیگر نمیشنوند و سخنان جانگداز دختر پیغمبر(ص) هم بر آنها اثری ندارد.
مادر ما مبارزه کرد، با تمام توانش. اما مردم زمانش تحمل شنیدن صحبتهایش را نداشتند و این نشنیدنها، تلخترین حادثه تاریخ تشیع را رقم زد و مادر ما به شهادت رسید و ما عزادار شدیم.
اما شهادت او، برای ما معیار تشخیص حق از باطل شد. شهادت او مصباح الهدی شد و پرچم حق ولایت علی بن ابیطالب(ع) را تا ابد سرافراز نگه داشت.
بله، ما او را ندیدیم اما او تا ابد مادر ماست ...
برای ورود به کانال پیام رسان تلگرام «مکتوبات هیأت الزهرا (س) دانشگاه شریف» کلیک کنید.