مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه شریف
مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه شریف
خواندن ۸ دقیقه·۴ سال پیش

سی روز سی گفتار قرآنی |بیست و یکم : منجر شدن لغزش‌های فردی به نفاق

ثُمَّ کانَ عاقِبَةَ الَّذینَ أَساءُوا السّوأیٰ أَن کَذَّبوا بِآیاتِ اللَّهِ وَکانوا بِ‌ها یَستَهزِئونَ﴿۱۰﴾
سوره مبارکه روم آیه ۱۰
سپس سرانجام کسانی که اعمال بد مرتکب شدند به جایی رسید که آیات خدا را تکذیب کردند و آن را به مسخره گرفتند!
  • خطر بزرگ جامعه اسلامی

قرآن می‌فرماید: «ثمّ کان عاقبة الّذین اسائوا السوأی ان کذّبوا بایات اللَّه»؛ (۱) آن کسانی که کار بد کردند، بد‌ترین نصیبشان خواهد شد. آن بد‌ترین چیست؟ تکذیب آیات الهی. (...) خطر بزرگ برای جامعه اسلامی این است؛ هرجا هم که شما در تاریخ می‌بینید جامعه اسلامی منحرف شده، از این‌جا منحرف شده است. ممکن است دشمن خارجی بیاید، سرکوب کند، شکست دهد و تار و مار کند؛ اما نمی‌تواند نابود کند بالاخره ایمان می‌ماند و در جایی سر بلند می‌کند و سبز می‌شود. اما آن‌جایی که این لشکرِ دشمن درونی به انسان حمله کرد و درون انسان را تهی و خالی نمود، راه منحرف خواهد شد. هرجا انحراف وجود دارد، منشأش این است.(۲)

  • اثر متقابل رفتار و اخلاق بر یکدیگر

اغلبِ گمراهیهایی که وجود دارد، یا به خاطر گناهانی است که از ما سر می‌زند و یا به خاطر خصلتهای زشتی است که در وجودِ ما نهفته است. «ثمّ کان عاقبة الذین اساؤا السوای‌ ان کذّبوا بایات اللَّه.» گناه، عاقبتش گمراهی است؛ مگر این‌که نور توبه در دل انسان بدرخشد. این‌که مدام به ما می‌گویند «اگر یک گناه کردید، پشت سرِ‌‌ همان گناه توبه کنید. از تکرار گناه، پشیمان شوید و تصمیم بگیرید که دیگر گناه نکنید» برای این است که فرو رفتن در باتلاق گناه، کار خطرناکی است و گاهی انسان به جایی می‌رسد که دیگر راه برگشتی ندارد.
 یکی گناه است که وسیله گمراه شدن می‌گردد و یکی هم خصلتهای ناپسند است. خصلتهای زشت، بیشتر از گناهان فعلی به گمراهی انسان می‌انجامد. اگر ما در هر کار و هر حرف و هر عقیده‌ای، خودپرست و خودرأی باشیم، همدیگر را تخطئه کنیم و بگوییم «فقط من درست فهمیدم و من درست عمل می‌کنم»، آن‌گاه به هیچ مشورت واستدلال و منطقی اعتنا نکنیم و به هیچ حرف حقّی گوش نسپاریم؛ اگر حسد در وجود ما چنان ریشه دوانیده باشد که به خاطر آن، زیبا را زشت ببینیم و حاضر نباشیم حقیقت درخشانی را در جایی تصدیق کنیم؛ اگر حبِ‌ّ شهرت، حبِ‌ّ مقام و حبِ‌ّ مال، ما را از پذیرش حقیقت باز دارد، این‌جاست که پذیرای صفات خطرناکِ گمراه کننده شده‌ایم.(۳)
رفتار‌ها و خلقیات و تربیت‌ها اثر متقابل دارند؛ هم اخلاق در رفتار تأثیر می‌گذارد، هم رفتار بر اخلاق تأثیر می‌گذارد. کار بد که می‌کنیم، روی دل ما اثر می‌گذارد، روی اخلاق ما اثر می‌گذارد، گاهی روی برداشت‌ها و تلقی‌های ما اثر می‌گذارد؛ دلبستگی که پیدا می‌کنیم، این دلبستگی روی ذهنیات ما اثر می‌گذارد. اعمال و رفتار از یک طرف، و اخلاق و تربیت از یک طرف؛ این‌ها تأثیر متقابل دارند.(۴)

  • لغزشهای کوچک به انحراف در عمل و عقیده منتهی می‌شود

نکته‌‌‌ای که فعالان سیاسی، مسئولان، صاحبان قدرت، صاحبان مسئولیتهای گوناگون و متنفذین بشدت بایستی مراقب آن باشند، مسئله‌‌‌ی انحراف و فسادپذیری شخصی است؛ همه‌‌مان باید مراقبت کنیم. انسان‌ها در معرض فسادند، در معرض انحرافند. گاهی لغزشهای کوچک، انسان را به لغزشهای بزرگ و بزرگ‌تر و گاهی به پرتاپ شدن در اعماق دره‌‌‌هائی منتهی می‌کند؛ خیلی باید مراقب بود. قرآن هشدار داده است. در موارد متعدد، در قرآن این هشدار وجود دارد. یک جا می‌فرماید: «ثمّ کان عاقبة الّذین اساؤا السّوأی ان کذّبوا بأیات اللَّه»؛ عاقبت بعضی از کار‌ها این است که انسان به آن خانه‌‌‌ی بد‌ترین می‌رسد که تکذیب آیات الهی است. یک جا می‌فرماید: «فأعقبهم نفاقا فی قلوبهم الی یوم یلقونه بما اخلفوا اللَّه ما وعدوه»؛ (۵) خلف وعده‌‌‌ی با خدا کردند، این موجب شد نفاق در دل‌هایشان به وجود بیاید. یعنی انسان گناهی انجام می‌دهد، این گناه انسان را به وادی نفاق می‌کشاند؛ که نفاق، کفر باطنی است. همین جا در قرآن، کافرین و منافقین در کنار هم هستند. در یک آیه‌‌‌ی دیگر می‌فرماید: «انّ الّذین تولّوا منکم یوم التقی الجمعان انّما استزلّهم الشّیطان ببعض ما کسبوا» (۶) اینی که می‌‌‌بینید یک عده‌‌‌ای در مقابل دشمن منهزم می‌شوند، طاقت نمی‌‌‌آورند، نمی‌توانند ایستادگی کنند، به خاطر آن چیزی است که قبلاً از این‌ها سر زده است؛ باطن خودشان را با گناه و با خطا خراب کرده‌‌‌اند. لغزش‌ها انسان را فاسد می‌کند. این فساد، به انحراف در عمل و گاهی به انحراف در عقیده منتهی می‌شود. این هم بمرور پیش می‌‌‌آید؛ دفعتاً پیش نمی‌‌‌آید که ما فکر کنیم یک نفری شب مؤمن می‌خوابد، صبح منافق از خواب بیدار می‌شود؛ نه، بتدریج و ذره ذره پیش می‌‌‌آید. (۷) ما بایستی کاری کنیم که اخلاق اسلامی در جامعه رائج شود. وقتی می‌گوئیم انقلاب اسلامی، خب، اسلام یک بخشش اخلاق است. پس بایستی رسالت اخلاقی انقلاب در جامعه تحقق پیدا کند.

یک بخش هم مربوط به عقاید و باورهاست. این عقاید و باور‌ها باید در عمق جان مردم ما رسوخ و نفوذ کند. همین عقاید است که ما را به میدان می‌آورد و در میدان نگه می‌دارد. این عقاید باید روی رفتارهای ما اثر بگذارد. جامعه‌ی ما باید جامعه‌ی گناه نباشد. گناه باید در جامعه روزبه‌روز کم شود. گناه موجب می‌شود که ما نتوانیم در مقابل دشمن بزرگ خودمان - که شیطان انس و جن، دشمن ماست - مقاومت کنیم؛ «انّ الّذین تولّوا منکم یوم التقی الجمعان انّما استزلّهم الشّیطان ببعض ما کسبوا»، یا در آیه‌ی دیگر: «ثمّ کان عاقبة الّذین اساؤا السّوای ان کذّبوا بأیات اللَّه». عمل بد، به عدم استقامت در میدان منتهی می‌شود. عمل بد، به تغییر باور‌ها منتهی می‌شود؛ «ان کذّبوا بأیات اللَّه». ما تعجب می‌کنیم گاهی اوقات وقتی می‌بینیم عقاید افراد دگرگونی پیدا می‌کند. حالا به عامه‌ی مردم و به متن جامعه خیلی کاری ندارم؛ انسان گاهی روی نخبگان نگاه می‌کند، وقتی یک خرده تفحص می‌کند، می‌بیند که این مربوط می‌شود به همین آیه‌ی شریفه‌ی «انّما استزلّهم الشّیطان ببعض ما کسبوا». یک پوسیدگی در دندان به وجود می‌آید، به آن نمی‌رسیم، یک وقت می‌بینیم زیر یک چیز سختی دندان شکست؛ می‌فهمیم ظاهر خوبی داشته، اما پوک بوده. انسان یک شکستگی‌های اینجوری را مشاهده می‌کند. خب، این‌ها همه‌اش مربوط به فرهنگ است.(۸)

  • لغزش نخبگان و راه علاج آن

خیلی‌ها بودندکه در رکاب پیامبر (ص) شمشیر‌ها زدند؛ ولی نتوانستند سوابق را نگهدارند. امیرالمؤمنین (ع) درباره‌ی شمشیر کسی که در رکاب پیامبر جنگیده بود، ولی پس از ایشان در جنگی کشته شده بود، فرمود: این شمشیر، چه روزهایی که در جنگ‌ها، غبار کدورت را از چهره‌ی پیامبر سترد.‌‌ همان شمشیر، شمشیری بود که روی علی‌بن‌ابی‌طالب کشیده شده بود! (۹) سوابق را باید نگهداشت.
پرونده‌ی الهی، این‌طور نیست. ما حبط هم داریم، «اولئک حبطت اعمالهم» (۱۰) حبطت، یعنی چه؟ حبط، یعنی اعمالشان باد هوا شد و از بین رفت. خیال نکنید که اگر ما یک روز کار خوبی انجام دادیم و آن را در انبان انداختیم و نگهداشتیم، چنانچه کار بدی هم انجام دادیم، بالاخره آن کار خوب باقی است. نخیر، کار بد در عالم موازین اعمال در پیشگاه خدا این‌طوری است که کار خوب را از بین می‌برد. گاهی کار و حرکت بد، طوری است که اصل ایمان را هم از انسان می‌گیرد.
ما الان این‌گونه افراد را داریم. من کسانی را می‌شناسم که چند صباحی کار خوب انجام دادند، بعد بر اثر یک لحظه غفلت و یک اشتباه و یک توقع زیادی و چیزی را که خیال می‌کرده حقش است و به او نداده‌اند، در دل گرفته و فاصله‌یی پیدا کرده است. این زاویه باز شدنِ از صراط مستقیم، چیز خیلی خطرناکی است. هرچه هم زاویه کوچک باشد، بتدریج این شکاف باز می‌شود و هرچه جلو‌تر می‌رود، از خط دور‌تر می‌شود. امروز کارشان به جایی رسیده که علیه اسلام و انقلاب و نظام اسلامی کار می‌کنند؛ یک روز هم در خدمت همین اسلام و همین انقلاب بودند.(۱۱)
این، علاجش هم مراقبت از خود است. مراقبت از خود هم یعنی همین تقوا. بنابراین علاجش تقواست. مراقب خودمان باشیم. نزدیکان افراد مراقبت کنند؛ زن‌ها از شوهر‌هایشان، شوهر‌ها از زن‌هایشان، دوستان نزدیک از همدیگر؛ «و تواصوا بالحقّ و تواصوا بالصّبر» (۱۲) از یکدیگر مراقبت کنیم، برای اینکه دچار نشویم. مردم مسئولین را موعظه کنند، نصیحت کنند، خیرخواهی کنند، بنویسند برای آن‌ها، بگویند برای آن‌ها، پیغام بدهند تا مبادا دچار لغزش بشوند. خطرات لغزش مسئولین هم برای نظام، برای کشور و برای مردم بیشتر است. انسان گاهی در بعضی از حرف‌ها، در بعضی از اقدام‌ها و تحرکات، این را احساس می‌کند؛ نشانه‌‌‌های یک چنین انحرافی را انسان مشاهده می‌کند. به خدا باید پناه برد، از خدا باید کمک خواست.(۱۳)


برای ورود به ربات تلگرامی «هیأت ‌الزهرا (س) دانشگاه شریف» و شرکت در مسابقه کلیک کنید.

پی‌نوشت:
۱) روم: ۱۰
۲) بیانات در خطبه‌های نماز جمعهٔ تهران‌ ۱۳۸۰/۰۲/۲۸
۳) بیانات در خطبه‌های نمازجمعه ۱۳۷۳/۱۱/۱۴
۴) بیانات در دیدار نمایندگان مجلس شورای اسلامی ۱۳۸۸/۰۴/۰۳
۵) توبه: ۷۷
۶) آل عمران: ۱۵۵
۷) خطبه‌های نماز جمعه‌ی‌ تهران ۱۳۸۸/۰۶/۲۰
۸) بیانات در دیدار اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی ۱۳۹۰/۰۳/۲۳

۹) الطبقات الکبری، ابن سعد، ج ‌۳، ص ۸۳. «فطعنه عمیر بن جرموز طعنة أثبتته فوقع. فاعتوروه و أخذوا سیفه و أخذ ابن جرموز رأسه فحمله حتی أتی [به و بسیفه علیا فأخذه علی و قال: سیف و الله طال ما جلا به عن وجه رسول الله. ص. الکرب و لکن الحین و مصارع السوء. و دفن الزبیر. رحمه الله. بوادی السباع. و جلس علی یبکی علیه هو و أصحابه‌].» عمیر بن جرموز نیزه‌ای به او زد که از پای در آوردش، آن‌گاه او را برهنه کردند و شمشیرش را هم برداشتند و ابن جرموز سر او را برید و با شمشیر او به درگاه علی (ع) آورد، علی (ع) آن شمشیر را به دست گرفت و گفت: به خدا سوگند چه مدت طولانی که این شمشیر غم و اندوه از چهره رسول خدا زدوده است ولی مرگ و سرنوشت و کشتارگاه بد او را چنین کرد، زبیر را در وادی السباع دفن کردند و علی (ع) و یارانش نشستند و بر او گریستند.

۱۰) بقره: ۲۱۷
۱۱) سخنرانی در دیدار با فرماندهان و جمعی از پاسداران سپاه ۱۳۶۹/۱۱/۲۹
۱۲) عصر: ۳
۱۳) خطبه‌های نماز جمعه‌ی‌ تهران ۱۳۸۸/۰۶/۲۰

هیات الزهرادانشگاه صنعتی شریفرمضان1400درس گفتار قرآنیآیت الله خامنه ای
مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه صنعتی شریف
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید