ٱلسَّلَامُ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَةُ ٱللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ،
أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ، بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ وَ بِه نَستَعین وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی سَيِّدِنا مُحَمَّد وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ، الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم.
جهت شادی ارواح طیبهی شهدا، روح حضرت امام، همهی گذشتگان، ذویالحقوق، پدر و مادرمان، معلمان و اساتیدمان، الفاتحه مع الصلوات. الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ، الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ، إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ، اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ، صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَلَا الضَّالِّينَ {توحید}. بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ، اللَّهُ الصَّمَدُ، لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ، وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُوًا أَحَدٌ {اخلاص}.
چند جلسهای دربارهی ویژگیهای عبادالرحمن، مطالبی که خود قرآن فرموده بود، خدمتتان عرض کردیم. در سورهی مبارکهی فرقان، یک فقرهی دیگرش است که امشب گفته میشود.
امشب، شب آخرمان است و البته شب آخر این مجلس نیست، بلکه آخرین شبی است که بنده در خدمتتان هستم. لذا، اولا جا دارد به رسم گذشته، از کسانی که این هیئت را برگزار کردند، خواهران، برادران عزیز، خادمین هیئت، کسانی که خرج این هیئتها را دادند که خودتان هم مشارکت کنید، چرا که همهمان وظیفه داریم مشارکت کنیم، تشکر کنم. برگزاری هیئت به خصوص در این سالها خیلی زحمت دارد، در فضای باز برگزار کردن هیئت، صوت هیئت را رساندن و... کارهای واقعا مشکلی است. کسانی که هیئتداری کردهاند، میدانند که این کار، کار پرزحمتی است. از خواهران و برادران عزیزمان، در زمینه نور و صدا و خادمین و انتظامات، حداقل ۶۰ الی 70 نفر هستند که دارند میدوند برای اینکه ما استفاده کنیم و به ظاهر کمترین بهره را هم خودشان میبرند. انشاءالله خدا فوق رحمت خود را به آنان عنایت کند به برکت صلواتی بر محمد و آل محمد (ص). الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم.
اهمیت و جایگاه نماز
یکی از ویژگیهای عبادالرحمن این است که «وَالَّذِينَ يَبِيتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّدًا وَقِيَامًا» {فرقان، 64}، کسانی که بیتوتهشان و شبنشینیشان برای پروردگارشان با سجود و قیام است. این بحث را باید مقداری باز کنیم، به فراخور همین دقایقی که در خدمتتان هستیم. حتما کسی که قرآن خوانده است، به اهمیت جدی بحث نماز پی میبرد. در روایات ما، از این عبادت به نام فریضهی جامعه یاد میشود. فریضهای است که اگر کسی روی آن تمرکز کند، خود همهی اوضاع و احوال انسان را درست میکند. در روایت آمده است که آیا نماز، زبان دارد؟ گفتند: زبان دارد؛ یعنی از درون با آدم صحبت میکند. پرسیدند از کجا؟ گفتند در این آیه مهم «إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ» {عنکبوت، 45}، خودش یک نهی از منکری دارد که از درون شخص را نهی از منکر میکند. لذا هرچهقدر انسان برای نماز خود، ذهن، وقت و تمرکز بگذارد، فکر کند که این مهمترین عمل عبادی است که انجام میدهد، بهانه کار داشتن یا شلوغ بودن سر را نیاورد، واقعاً این بهانهها را نیاورد؛ من بارها این را عرض کردم که در روایت حضرت امیر به مالک، مالکی که رئیس جمهور است، رئیس جمهور مصر یا استاندار مصر برای کشوری به آن پهناوری است، به او میگویند که یک وقتهای خوبی را در ارتباط خودت با خدا بگذار، «افضلت کل مواقیت و اجزلت کل اقسام». بهانه وقت نداریم و... نکنید. خود عنصر سجده، خود نماز؛ شما در قرآن نگاه کنید نشان میدهد طبع اولیه انسان با نماز عوض میشود، یعنی انسان را متحول میکند. «إِنَّ الْإِنْسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا، إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً، وَ إِذا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعاً» {معارج، 19، 20 و 21}، خلقت انسان، با حرص و ولع است، با منع و حرص است، با جزع و فزع است. «إِلَّا الْمُصَلِّينَ»، مگر مُصَلِّينَ. مُصَلِّينَ وضعشان فرق دارند، یعنی زیر و رو میشوند.
شبنشینی برای عبادت از ویژگی عبادالرحمن
در این نمازها، به صورت غیرقابل توجیه به چیز دیگری، ما یک بحث جدی به نام بیتوته شب داریم. حال، این ویژگی عالمان است. ویژگی عبادالرحمن است. اینطور نیست که این وقت را برای خودشان حساب نکنند و بگویند ما به دنبال این چیزها نیستیم. این برای یکسری آدمهای خاص است که دنبال آن بروند.
میدانید که قرار بود روز تاسوعا جنگ باشد. آن مهلتی که گرفتند، مهلت را برای همین کارها گرفتند. واقعاً این پیام ندارد؟ قمر منیر بنیهاشم رفته و مهلت گرفته است. گفتند مهلت را برای یک امشب که شب عاشورا است، بگیر. ما میخواهیم نماز بخوانیم، مناجات کنیم. آن نماز وسط ظهر، صلاۀ ظهر به جماعت و اینگونه خواندن، این واقعاً برای ما پیامی ندارد و به دردمان نمیخورد؟
در اینها، آنقدر ما توصیهی به نماز در دل شب داریم: «تَتَجَافَى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ...» {سجده، 16}، «...مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ...» {کهف، 28}، از آن طرف، «...يَبِيتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّدًا وَقِيَامًا» {فرقان، 64}، کسانی که کمی از شب را میخوابند. «كَانُوا قَلِيلًا مِنَ اللَّيْلِ مَا يَهْجَعُونَ، وَبِالْأَسْحَارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ» {ذاریات، 17 و 18}، «أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاءَ اللَّيْلِ سَاجِدًا وَقَائِمًا يَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَيَرْجُو رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ» {زمر، 9}. آیا کسانی که شبها بلند میشوند با کسانی که بلند نمیشوند، یکی هستند؟ عالم با غیرعالم یکی است؟ اصلا ببینیم عالِم را در چه فضایی تعریف میکند؟ آیا اینها با همدیگر یکی هستند؟ ما این مسئله را سست کردهایم. شما از آن «يَا أَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ، قُمِ اللَّيْلَ إِلَّا قَلِيلًا» {مزمل، 1 و 2}، همینطور بیایید. باز دوباره بروید در آیات پایانی سوره مزمل، همینطور که دارید در آیات قرآن میچرخید، میبینید که یک ویژگی خاص برای نماز، برای نماز شب، به خصوص برای سجده آن، وجود دارد. در مورد اینها نگویید به ما چه و به ما چه ربطی دارد و راست کار ما نیست. نه! وقت باید گذاشت. چطور بقیه چیزها راست کار ما هست؟ چطور برای بقیه کارها وقت داریم؟
اهمیت سجده: حداقل یک سجده طولانی در طول روز
فردی آمد پیش پیغمبر و گفت میخواهم با شما به بهشت بروم. من یک تقاضا دارم، شما یک کمکی به من بده. حضرت سرشان را پایین میاندازند و بعد از مدتی سرشان را بالا میآورند و میگویند: «أَعِینونی بِطُولِ السُّجُود»، پس اگر قرار است که من تو را هل بدهم، تو هم کمک بده. تو هم کلید را باز کن، بگذار حالا که من کمکی میکنم، یک تاثیری داشته باشد. تو هم من را با طول سجده کمک بده. به خاطر همین از بزرگان عرفا و در روایات ما توصیه شده است که انسان در طول روز یک سجده طولانی داشته باشد. حالا سجده طولانی پنج دقیقه است، ده دقیقه است، هر مقداری که بلدیم سجده بکنیم. آیهی پایانی سوره مبارکه علق که آیه سجدهدار است و متنش را نمیخوانم، ولی مضمونش این است که: سجده کن، مقرب شو. انسان را آرام میکند، طمانینه میدهد، غضبش را از او میگیرد، چشممان کنترل میشود. فریضهی جامع است. یک کار جامعی است.
نماز: میزان و آینهی اعمال
هیچ چیزی در عبادات مثل نماز نمیشود. مهمترین شاخص آن هم باز دوباره در میزان اعمال، میگویند همه اعمالتان به تبع نمازتان هست. اگر یک ارتباط خوبی یا بدی، فکر خوبی یا فکر بدی داشته باشی، شغل بدی یا شغل خوبی داشته باشی، روی اولین نقطهای که خودش را نشان میدهد، نماز است. نمیشود روی نماز نشان ندهد. یعنی شما یک ارتباط بدی پیدا بکنید و مشکوک هستید، نگاه بکنید ببینید روی نمازتان چه تاثیری میگذارد. اگر تاثیر بدی دارد، آن کار بد است. روی برخی از نمازها، دیشب در پرانتز عرض کردم، الان هم همینگونه به شما عرض میکنم، یک نمازهایی است، چه اشکالی دارد بخوانیم. بعضی وقتها فکر میکنند همین هفده رکعت را گذاشتهاند و نکند یک رکعتی اضافه بخواند! مگر اشکالی دارد یک رکعت نماز بیشتر خواند؟
اثرات معنوی نماز جعفر طیار
شما همین نماز جناب جعفر طیار را حداقل هفتهای یکبار بخوانید. مدت زمان خواندن آن 25 دقیقه است. به طور مثال جمعهها بخوانید. ببینید اثر دارد یا خیر؟ یک چیزی است که میتوان امتحان کرد. مثلاً فرض بفرمایید به مدت 6 ماه، جمعهها نماز جعفر بخوانید. میگویم ما در حوزه خود از همین پارسال امتحان کردیم. چند نفر گماشته شدند تا هرروز بدون آنکه دیگران بدانند، نماز جعفر طیار بخوانند. اصلاً حوزه از منظر معنویت یک تکانی خورد. خیلیها به من این بازخورد را دادند که چطور این حوزه اینگونه شده است؟ چگونه نمازها و روضههایش آنقدر خوب شده است؟ چرا بچهها دنبال بحثهای سلوکی هستند؟ نمیدانست که همهی اینها ناشی از نماز جعفر طیارهایی است که یک عده هر روز در حال خواندن هستند. بیکار هم نیستند و اتفاقاً جزو نفرات درسخوان حوزه میباشند. این کبریت احمر است. اثر اینها است.
اهمیت قرآن خواندن در نماز
اینها در کنار ما است و فکر میکنیم طرف که میگوید غضب خود را چگونه کنترل کنم؟ شهوت و نگاه و گوش خود را چگونه کنترل کنم؟ و... تمامی اینها را یک بستهبندی کن و در نماز قرار بده و روی نماز دقت کن. سعی کن از نماز لذت ببری. حتی ما در روایات خود داریم که قرآن را در نماز بخوانید. یعنی جای سوره شروع کنید قسمتهایی از قرآن را بخوانید، -در برخی از نمازهایی که میتوانید این کار را بکنید به طور مثال در نماز صبح،- و بعد از اتمام بخشی از آن، یک سوره اخلاص بخوانید تا یک سوره را نیز کامل خوانده باشید، اینگونه میتوان قرآن را وارد نماز کرد که به شدت به آن توصیه شده است. اینقدر این امر مهم است.
اینکه عبادالرحمن اینگونهاند که «وَالَّذِينَ يَبِيتُونَ لِرَبِّهِمْ...» {فرقان، 64}، کسانی که بیتوته و شبنشینیهای این مدلی دارند. خب ما حاضریم شبنشینیهایی تا ساعت 2 الی 3 شب داشته باشیم به هر بهانهای مثل سرگرم بودن با اینستاگرام و... اما نوبت به نماز و عبادت که میرسد میشویم آدم پرکار و وقتندار. البته که این عبادتها حتی زندگی را برکت میدهد. به زندگی و کارها جهت میدهد. خیلی از اوقات علم میخواهید؟ در این آیهی «...قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ...» {زمر، 9}، خیلی از اوقات، علم مربوط به جای دیگری است. آدم باید موج آن با عبادت یکی شود تا تاثیرگذار باشد. در این صورت به آدم میتواند الهام شود. امام رضا (ع) میفرمایند: «إِنِّي أُحِبُّ أَنْ يَكُونَ الْمُؤْمِنُ مُحَدَّثاً»، من میپسندم مومن محدث باشد و به او الهام بشود. مرتب میپرسند من چگونه باید تصمیم بگیرم. اصلاً تو نباید تصمیم بگیری، بلکه باید برایت تصمیم بگیرند.
اینجا است که اهمیت جدی بحث نماز نمایان میشود. حتی اینگونه است که «الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ...» {حج، 41}، حاکمان وقتی به تمکن میرسند، دنبال این هستند که فرهنگ نماز را احیا بکنند. اینها همگی آیات قرآن است. انشاءالله خداوند به عظمت این شب عاشورا، ما را اهل نماز کند و لذت نماز را ببریم، انشاءالله. به برکت صلواتی بر محمد و آل محمد (ص). الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم.
کرونا، موضوع اول کشور!
یک نکتهای را من راجع به مجالس و پرشور شدن آن گفتم که در ذهن چند نفر ممکن هست سوال ایجاد شده باشد، مطالبی گفتند. حالا که این مراسم دارد با رعایت پروتکل، برگزار میشود و اینها هم شعائر اللّه است. گفتم در شعائر الله، اتفاقاً کوتاه نیایید. ما گاهی اوقات یک چیزهایی را خیلی بزرگش میکنیم، به طور مثال شخصی، اسم بچهاش را رستم گذاشته بود و خود او هم میترسید، صدایش بزند. یعنی آنقدر ضدّ حال به خودمان میزنیم و خودمان را اذیت میکنیم؛ خب، بله حالا یک مسئلهای است در کشور که حالا با چه مدلی باید با آن تعامل کرد. فعلاً که میگویند اینطوری باید تعامل کرد، ما هم میگوییم چشم. البته اگر آقا این را نمیگفتند، ما با بلدوزر از روی کسانی که میخواهند این مجالس را به تعطیلی ببرند، رد میشدیم. ولی حالا فعلاً از آن طرف میبینید که درباره یکسری از چیزها کاملاً مسامحه میکنیم! هیچ چیز نمیگوییم. شما الان میدانید که روزی چند تا بچه سقط میشود؟ منظور نامشروع نیست، چند تا بچه را بی دلیل در کشور داریم سقط میکنیم؟ روزی 1500 الی 2000 عدد. یعنی درباره کرونا، آمار که به 200 الی 300 که میرسد، دیگر همه خودشان را میکشند؛ روزی هزار و پانصد تا دو هزار بچه دارد کشته میشود. غیر از نکبتی که به آن خانواده و آن شهر و آن مملکت بابت کشتن آدم، -آن هم بی دلیل!- میرسد، به بهانههایی مثل نمیخواستیم، حوصلهاش را نداریم و... میروند بچه را سقط میکنند. در حالیکه پنجرهی جمعیتی ما، پنج سال دیگر بسته میشود. یعنی تا پنج سال دیگر اگر آمار را بالا بردیم، نرخ جایگزینی را به 2.1 رساندیم، رساندیم. الان به 1.67 کاهش یافته و همینگونه پایین آمده است. اگر نرساندیم، جمعیت سالمند آنقدر زیاد میشود، که ایران سرای سالمندان میشود. نیروی کار نداریم. باید همان کاری که ژاپن کرد را بکنیم؛ یعنی باید از افغانستان آدم بیاوریم، از پاکستان آدم بیاوریم. این را میدانید؟ چرا کسی سر این موضوع، سر خود را گل نمیگیرد؟ چرا فریاد نمیزنید که آقا هزار و پانصد نفر را دارید میکشید؟ روزی هزار و پانصد بچه دارد کشته میشود؛ چرا کسی هیچ چیزی نمیگوید؟ چرا یا قدوس نمیکشیم؟ اینها، از این یک بام و دو هواهایی است که ما داریم. تا نوبت به مجالس اباعبدالله میشود، آنموقع... و بعد مدام به خودمان تلقین میکنیم که آقا بگیری مردی! ما این تلقین را خیلی داریم. اصلاً گفتند تلقین بکنید. «وَ مَن تَطَوعَ خَیرًفَهو خَیرٌ لَه»، گفتند یک خیری را به خودتان تلقین بکنید. بگویید میتوانیم. این کار را انجام میدهیم. چقدر مشتی است! به به! جو بدهید به خودتان. لذا این پرانتز را میخواستم عرض بکنم؛ واقعاً حتی ما اولویتها را رعایت نمیکنیم. اولویتهای تبلیغی را رعایت نمیکنیم. الان همه چیز برای ما، کرونا شده است. تازه با یک نگاه نصف و ناکامل. ببینید ما در روایاتمان این را داریم. متأسفانه من آخوند هم حاضر نیستم دیگر اینها را بگویم. قرآن میگوید «...بِالبَأسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَهُم یَتَضَرَّعون» {انعام، 42}، به بأسا و ضراء میگیریم بلکه برگردند، «فَلَولا إِذ جاءَهُم بَأسُنا تَضَرَّعوا...» {انعام، 43}، خب چرا بئس ما میآید، تضرع نمیکنید؟ ماسک یکی، واکسن نیز دوتا، تضرع هم لااقل کنار این بگوییم. تضرع کنید. زاری کنید. عجز و لابه بکنید. بدانید که باید به سمت این برگردیم.
گناهان بیسابقه، بلاهای بیسابقه
در روایت امام رضا (ع) است. این مضمون هم زیاد در روایات است که «إذا أَحدثَ العِباد مِنَ الذُّنوب ما لَم یَکونوا یَعرِفون، احدثَ الله لَهُم مِنَ البَلاء ما لَم یَکونوا یَعلَمون»، وقتیکه بندهها گناههای بیسابقه راه میاندازند، نمیگوید گناه میکنند؛ نه! گناه راه میاندازند. گناههای بیسابقهی ناشناخته. خدا هم بلاهای ناشناخته میآورد. لگد بزنی، لگد میخوری. عالم این مدلی است. «إذا أَحدثَ العِباد مِنَ الذُّنوب ما لَم یَکونوا یَعرِفون، احدثَ الله لَهُم مِنَ البَلاء ما لَم یَکونوا یَعلَمون»، کار بیسابقه میکنی، خدا هم کار بیسابقه میکند. در عالم کارها و فحشاهای بیسابقه میکنند، اشتباهات بیسابقه میکنند؛ خدا هم از این کارها میکند. سیستم زنده است، عزیز من! سیستم در حالت سبوح القدوس است. مردهای نیست که ما هر غلطی میخواهیم با این عالم میکنیم؛ با خودمان میکنیم. بعد فکر کردیم دنیا و عالم مثلاً یک موجود کور وکری است که از خودش هیچ واکنشی نشان نمیدهد. نه! کنش نشان میدهد. ماسک، واکسن، تضرع الی الله. برگشت به سمت خدا. این کجای کار است؟ کاریکاتور کردیم.
این، اتفاقاً یکی از قسمتهای مهم داستان است. «فَلَولا إِذ جاءَهُم بَأسُنا تَضَرَّعوا...»، چرا وقتی که بَأْس ما میآید، چرا تضرع نمیکنید؟ «...وَلَكِنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ...» {انعام،۴۳}، معلوم است که دل قسی شدهاست. آقا قساوت دل نه این است که صرفا اشک من میآید یا اشک من نمیآید! قساوت قلب به این است که باور ضعیف شدهاست.
قرآن، مجاهد میخواهد!
ببینید شما در همین آیهی سورهی مبارکهی حدید که از همینجا به بحث بعدی بروم و دیگر تمام کنم، شما وقتی که میگوید من مجاهد میخواهم، قرآن مجاهد میخواهد نه اینکه بقیه را نمیخواهد ولی مجاهد میخواهد. «أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَلَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِينَ جَاهَدُوا مِنْكُمْ وَيَعْلَمَ الصَّابِرِينَ» {آل عمران، ۱۴۲} آیا مگر بهشت میروید؟ هنوز مجاهدتان درنیامده است. نه اینکه بقیه جهنم بروند. نه! باید این سیستم مجاهد خودش را روشن کند. اینها که گره باز میکنند، باید اینها بالا بیایند. من خدا باید اینها را دانهبندی کنم. فکر میکنید همینطوری با همدیگر! یک موقع است میگوید خبیث را از طیب جدا کنم. آن یک بحث دیگر است. یک موقع میگوید میخواهم مومن مجاهد را از مومن غیر مجاهد جدا کنم. دقت میکنید؟ مومن مجاهد را از مومن قائد جدا کنم، از مومن نشسته جدا کنم. بعدش هم میگوید «...كُلًّا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَى...» {حدید، ۱۰}، دوتایشان هم خوبند. ولی کار به دست مجاهدین است. نوک پیکان، آنهایی که کارها را تصحیح میکنند، آنهایی که اوضاع و احوال را عوض میکنند؛ آنهایی که پلتفرمها را میتوانند درست کنند؛ آنهایی که انقلابها را میخواهند تصحیح کنند، درستش کنند، ویرایش کنند؛ آنها مجاهدین هستند. مدام میگوید آقا من چه کار کنم؟ هر کاری بلدی بکن! هر کاری بلدی. اگر منتظر یک نقشهی جامعی در کشور هستی، من به تو میگویم نیست، من وقتی میگویم نیست یعنی نیست. این را بدان! چون که من تا خرتناق در همین بحث هستم. حالا یک سند ۲۰۲۰ -۲۰۳۰ نه! سند ۲۰۲۰- مثلا در بحث آسیب اجتماعی در آمده است، حالا تا این چیزها بیایند مردمیسازی انجام شود، اینها شوخی نیست؛ اینها کار دارد. حالا تا آنها بیایند با سیستمهای مردمیسازی چفت شود، پلتفرمهای واحد، کالک عملیاتی واحد، اینها کار دارد. هر کاری بلدی بکن! هر طور جهادی بلدی! هر مردمیسازی بلدی، بکن!
از پوستهی خودت خارج شو و هر کاری بلدی بکن!
یک نفر به نام اسلم بن عمرو در کربلا آمد به اباعبدالله گفت: آقا جان اینطوری که اینها دارند لشکر میآورند، میخواهند بجنگند. فرمود: خب میخواهند بجنگند. گفت: من جنگ بلد نیستم. حضرت به او نگفت که حالا جنگ بلد نیستی برو بیرون! حضرت هیچ نگفت. یک چند لحظهای گذشت و رفت فکرهایش را کرد و آمد گفت: آقا جان من یک کار بلدم. گفتند: چه کار بلدی؟ گفت: بلدم قصه بگویم. میشود در خیمههایت راه بیفتم به این بچههایت قصه بگویم؟ این قصهگو شدهبود. این حسینیهی کودکان است؛ این قصهگوی بچههای اباعبدالله شدهبود. همین هم بود، همین اسلم است که وقتی او شهید شد حضرت همان کاری را با او کرد که با علیاکبر بعدا کرد. «وَضَعَ خَدَّهُ عَلَى خَدِّهِ»، این بلد بود قصه بگوید. هر کاری بلدی بکن! از پوست خودت بیا بیرون! در محلهتان بلدی یک جریان راه بیاندازی؟ به خصوص این خانمها!
یک خانمی در محلهی ما، در این کرونا و این یکی دو سال اخیر، کولاک کرد که خانهی ملکی داشتند، در خانه را باز کرد؛ بچهها میآمدند بازی میکردند. آنجا کار فرهنگی میکرد. بعضی وقتها فکر میکردم اگر هزار تا مثل این خانم در تهران داشتیم، کار تمام بود. فقرا را شناسایی میکرد. کمک میکرد، گروه واتساپی زد. همه را جمع کرد. میبینید که یک خانم خانهدار مجاهد، پای این کار ایستاده است.
چه کاری میتوانید بکنید؟ بگردید و از شح نفس بیرون بیایید و از پوست بیرون بزنید. «...و مَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» {تغابن، ۱۶}. اگر اهل زبان هستید، اهل قلم هستید، اهل بیان هستید، اهل کارآفرینی یا ساخت پلتفرم هستید، پزشک هستید؛ کاری را که میتوانید، انجام دهید. مادر شهیدی در جایی از تهران افسردگی گرفته بود. همسرش فوت و تنها فرزندش شهید شده بود. افسوس میخورد که اگر پسرم بود، هر صبح برایم نان میگرفت. تعدادی از بچههای محل را پیدا کردیم و قرار شد هر صبح وقتی برای خود نان میگیرند، برای ایشان نیز نان بگیرند؛ با همین کار ساده روحیهی آن خانم عوض شد. آن یکی بلد است در زندان تبلیغ کند. بعضیها بچهها را جمع میکنند و به آنها آموزش میدهند. اگر منتظرید که دستور عملیاتی خاصی بیاید، بیخودی منتظر ماندهاید. هر کس میتواند با خانوادهی خود مشورت کند و ببیند که چه کاری بلد است انجام دهد؛ خدا توفیق آن را عنایت میکند. الان تعدادی پزشک روزهای جمعه به حوزهی ما میآیند و به مردم محله خدمات درمانی ارائه میدهند و مردم نیز طالب خدمات آنها هستند. اگر نیاز نیازمند را به توان توانمند وصل کنیم، حتما کاری از دل آن پیدا میشود. همه معطل هستند که چه کار کنیم برای مردمی کردن انقلاب؟ فعلا این کارها را انجام دهید. آن چیزی که حکمرانی را تصحیح میکند، فعلا کار من و شما نیست؛ کار نخبگان و دستهی خاصی از آدمها است که میتوانند این کارها را انجام دهند. ما مجاهد میخواهیم. همهی تودهّهای مردم گرهها را باز نمیکنند؛ برای این گرهها باید مجاهدین بیایند و جان و مال خود را وسط قرار دهند. اگر وظیفه تولید است و اگر بلدید جان و مال را وسط بگذارید، بیایید وسط و تولید کنید. کسی که در کشور میخواهد تولید کند، باید مال و جان و آبروی خود را وسط بگذارد. همه آمادهاند برای اینکه تو تولید نکنی. کسی فرش قرمز نمیاندازد. مجاهد یعنی همین. کسی که این کار را بلد است، آن را انجام دهد و گره انقلابها را باز کند. اگر بلدید توییت بزنید، جهاد بالسنتهم بکنید.
هر کاری که بلدید، آن را انجام دهید و گرنه قساوت قلب میآورد. قساوت قلب فقط به اشک ریختن نیست. یک آیهی سورهی مبارکهی حدید که در آن یک بحث مهم کنشی و گرایشی است؛ آیهی مبارکهی «أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ...» {حدید، ۱۶}، است. این آیه میفرماید که آیا وقت آن نرسیده است که دلتان خاشع شود؟
اتکا به خداوند و مومنان
وقت آن نرسیده بفهمی که آقا از روی این نسخه الهی دلت نرم شود؟ بفهمی، از روی همین فقط میشود به نتیجه رسید. میشود بعد از این که حضرت آقا فرمودند اتکا به غرب نکنید، فکر نکنید که پس اتکا به شرق کنیم. میشود این را فکر نکنیم؟ فکر کردند آن طرف نه، چین و روسیه، آری! بله، قراردادهای راهبردی با همه جا هست، ولی نه این است، نه آن است. روی همین نسخهی خدا برو. «...هُوَ الَّذِي أَيَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَبِالْمُؤْمِنِينَ» {انفال، 62}، پیغمبر تو را نصر خدا به مومنین «...حَسْبُكَ اللَّهُ وَمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ» {انفال، 64}، آنچه که تو را کفایت میکند خدا است و همین مومنان. روی همین توان خودت حساب کن. میشود مدام ما را از غرب به شرق پاسکاری نکنید، از شرق به غرب، از غرب به شرق. «أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ...»، آیا وقت آن نرسیده قلب خاشع شود به همین معارف، روی همین نسخه، روی همین که مجاهدین بایستند بیایند خودشان نظام را تصحیح کنند. وقت آن نرسیده؟!
گرفتار دنیا شدن: عامل قساوت قلب و مجاهد نشدن
ادامه آیه، میگوید «...فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ...»، این میشود قساوت، دلها قسی میشود. «...وَلَا يَكُونُوا كَالَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلُ فَطَالَ عَلَيْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ...» {حدید، 16}، میگوید شبیه اهل کتاب نشوید. اهل کتاب هم همین مشکلات را پیدا کردند که نرفتند دنبال این چیزها، طولانی شد مدت، وقتی که یک نسخهای قرار بود پنج روزه عمل کند، وقتی که پنجاه روزه هم عمل نمیکند، آدم به نسخه شک میکند. «...فَطَالَ عَلَيْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ...»، قلبها قسی میشود، قلب قسی میشود یعنی چه؟ این چیزها را باور نمیکند، «...وَكَثِيرٌ مِنْهُمْ فَاسِقُونَ» {حدید، 16}، میگوید ولی بدانید کثیری فاسقند.
بعدش هم بگویم مشکل چیست؟ اینها را قرآن مندمجا در هم میگوید، در همین سوره حدید میگوید: «اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِينَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَتَكَاثُرٌ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا...» {حدید، 20}، به دنیا آلوده شدی. رفقا، عزیزان، نمیشود خر و خرما اینطور با هم داشت. اگر میگوید مجاهد، آن طرف میگوید این دنیا هم «اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا...»، بچه، نوجوان، جوان، میانسال، کهنسال، «...أَنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِينَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَتَكَاثُرٌ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ...». برای هر پنج مرحله زندگیات دنیا همواره شیطنت میکند، فکر نکنی یک موقعی است که نه دیگر میروم و مجاهد میشوم. نه خیر این خبرها نیست. میگوید شما گرفتار این معادلات دنیا شدید این معادلات «...كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَكُونُ حُطَامًا...»، همان چیزهایی که میبینی یک دورهای برایت جلوه میکند و بعد میروی تهش و بعد زرد میشود و بعد پوسیده میشود و از بین میرود و... . نه، جوانی هم چیزی نبود و پُست هم چیزی نبود و این هم چیزی نبود، ناگهان بانگی برآمد خواجه مرد. رفیق، عزیز من، با همین دست فرمان میمیریم.
حالا که این جا افتاد که مجاهد بیاید، حالا اینجا است که آیه «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ...» {حدید، 25}، ما بینات آوردیم، حرف روشن آوردیم، کتاب آوردیم، چشمانداز آوردیم، دستورالعمل آوردیم، شاخص برایش تعیین کردیم، همه این کارها را کردیم، نگفتیم خوب شد آخرش همینطوری، نه همه چیز آوردیم. «...لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ...» {حدید، 25}، ببینیم شماها چه کار میکنید. بعد هم سیستم بازدارندگیاش را هم آوردیم: «...وَأَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ...» {حدید، 25}، ببینیم نصرت رُسُل کجاست؟ چه کسانی نصرت رُسُل را انجام میدهند؟ چه کسانی انقلاب خود را دوست دارند؟ چه کسانی میخواهند انقلاب خود را حفظ کنند؟
میگویید جمهوری اسلامی از معارف انقلاب اسلامی تهی شدهاست. تو آن را درست کن. این قدر میشود روی اعصاب ما راه نروید؟ هر صفحه مجازی را که باز میکنی، یک گیری به یک جای نظام دارد میگذارد؟ خب، حالا که چه؟ آخر آن چه؟ الان من چه کاری انجام بدهم؟ میخواهی براندازی کنی؟ میخواهی حال ما را بگیری؟ میخواهی حال خودت را بگیری؟ الان دقیقا چه کار میخواهی بکنی؟
«...وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ...»، متاسفانه ادامه آیات اینگونه است و من متاسفانه باید با این عبارات تمام کنم. میگوید که ما رُسُل را پشت سر هم فرستادیم «...وَكَثِير مِنْهُمْ فَاسِقُون» {حدید، 26}، نتوانستد. این هدف در نیامد. این «لیظهِرَهُ عَلَى الدّينِ كُلِّهِ»{توبه، 33؛ فتح، 28}، درنیامد. یک طورهایی باز دنیاگرا شدند، نشد. «...وَكَثِير مِنْهُمْ فَاسِقُون». بعد حضرت عیسی را آوردیم که «...وَجَعَلْنَا فِي قُلُوبِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ رَأْفَةً وَرَحْمَةً وَرَهْبَانِيَّةً ابْتَدَعُوهَا مَا كَتَبْنَاهَا عَلَيْهِمْ إِلَّا ابْتِغَاءَ رِضْوَانِ اللَّهِ فَمَا رَعَوْهَاحَقَّ رِعَايَتِهَا...» {حدید، 27}، باز هم نشد اینها را از دنیا جدا کرد. خیلی خوب بودند، ولی رفتند در صومعه و دیر و... و باز هم نشد. «...وَكَثِير مِنْهُمْ فَاسِقُون» {حدید، 28}. خدا بر این هدف ایستاده است. میگوید در طول تاریخ بشریت نشد.
هدف از ظهور پیاپی انبیا
انبیا را پیاپی آوردم، که آن هدف را جلو ببرم. نه اینکه این هدف نشدنی است؛ هدف شدنی است؛ اینها زیر میز میزنند. پس از آن عیسی را هم آوردم که از آن حالت دنیاگرایی فاصله بگیرند، باز آنها آنقدر فاصله گرفتند، مثل اینهایی که دورخیز میکنند و میخواهند بپرند. آنقدر دورخیز میکنند که اصلا یادشان میرود بپرند، عیسی هم که اینطوری شد، نشد!
نقش ما در آخر الزمان
حالا دست شما است. ببینم چه میکنید و تقریبا دارد نشان میدهد شما هم نمیتوانید! مدل آیات طوری است که شما هم نمیتوانید. ولی بروید وظیفهتان را انجام بدهید. وظیفهمان را باید انجام بدهیم. اگر بلدیم توپ را میآوریم جلو؛ گل را باید امام زمان بزند! گل را قرار نیست ما بزنیم. ولی ما باید توپ را جلو بیاوریم. توپ را به ۱۸ برسان! این آخرالزمان است...
اینجایی که داریم اشراط ظهور است، اشراط قیامت است، یک چیزهایی را آدم در روایت میبیند که میفهمد این دیگر آخرالزمان است واقعا. من یک روایتی را اخیراً به آقای جاودان نشان دادم، ندیده بود، گفتم یک چیزی داریم که میگویند جزء اشراط ظهور و آخرالزمان است، یک همراه کوچک؛ «الرُّبَیبَوَه»؛ یک همراه کوچک که ملت اطلاعاتشان را از آن میگیرند! فقط مانده بود در روایت بگوید، گوگل میکنند! یعنی دیگر اینقدر گفتند آخرالزمانی هست و یک الرُّبَیبَوَهای دست مردم است، یک همراه کوچک که از آن اطلاعات میگیرند. جزء نشانههای آخرالزمان است.
چه ما باشیم، چه نباشیم، اگر بر اساس این فرهنگ از دنیا برویم، خدا رجعت را قسمت ما میکند. ما در رکاب آقایمان خواهیم بود، انشاءالله. و در انتها هم باید خود حضرت این گل را بزند. گل را ما نمیزنیم، همه کسانی که مدام فکر میکنند که آقا شما دارید ولی فقیه را جای حضرت مینشانید، ابداً، خاک بر دهان هر کسی که ولی فقیه را جای امام زمان بنشاند! خیر. ما قرار است بر این منطق توپ را جلو بیاوریم. این هدف بزرگ خدا را هم کسی نمیتواند انجام دهد؛ نداده. حضرت هم در دریا و غرقابی از خون و عرق این کار را انجام میدهد. آیا آمادهایم برای این؟!
برخورد ائمه در مورد زمان ظهور
ائمه نسبت به ظهور، رفقا! عزیزان! بزرگواران! اساتید! علما! نسبت به ظهور ائمه یکطوری برخورد میکردند که انگار فردا است. میآمدند از ائمه سوال میکردند. میگفتند: آقا قائم کی میآید؟ میدانید قائم یک اسمی است، برای آن کسی که میآید عدل و داد را در جهان میگستراند. برای امام دوازدهم نبوده این اسم که در شیعه معروف شده بوده. میگفتند: آن قائم کی میآید؟ حضرت میگفتند: میروی در خانه شمشیر را تیز میکنی و هر وقت که گفتم بیرون میآیی. اصلا یکطوری است که شما روایت را میخوانید احساس میکنید که الان است دیگر. یعنی اگر در آن زمان زندگی میکردید فکر میکردید که فردا نه، پسفردا نه، هفته بعد است!
آمادگی برای ظهور ناگهانی
ائمه در این حالت نگه میداشتند. تو سرباز امام زمانی! این را بدان. این ظهور ناگهانی میشود! گفتند یک شبه امر غیبت به هم میریزد! با این تفکر همراهیم یا نه؟! نکند شبیه طرماح شویم؟ طرماح عاشق اهل بیت است. شاعر اهل بیت است ولی وقتی که رسیده به کاروان امام حسین (ع)، وقتی که رسیده است، دیده زن و بچهی امام حسین را؛ گفته یک آذوقهای من از یمن آوردهام، بروم این را به خانوادهام برسانم و بیایم. حضرت میگویند: برو ولی زود بیا. میرود، برمیگردد، سر اباعبدلله روی نیزه است... نکند طرماح بشویم.
حبیب بن مظاهر به مسلم بن اوسجع گفت: چه کار داری میکنی؟ گفت برویم کربلا، گفت بروم حمام، گفت حمام چه است؟ حسین در کربلا است، حمام چه است؟ حمام چه است این وسط؟ حسین در کربلا است. امر غیبت اگر آنطوری که گفتند: در یک شب اصلاح میشود، یعنی شب تاریخیای خواهد بود که آنقدر فریادها بلند خواهد شد، که متی نصر الله، که نصر خدا کجا است. امر غیبت! نکند ما جزو محبینی باشیم که دست به شمشیر نمیشویم. این فرهنگ باید عاشورایی در ما بماند. عاشورایی. با پیامهای خیلی تیز و لبهدار. نه با پیامهای... من آن زمانی که شهرداری رفت و آمد میکردم، هی انتقاد میکردم میگفتم این چه است در شهر زدید؟ یا حسین شهید. که چه مثلا؟ این چه پیامی است در شهر؟ که آن پیامهای دردسرساز «شمر زمانهات را بشناس!» را ما زدیم. با آن تصاویر و عکسهایی که دردسر درست کرد بعدا. آقا یعنی چه پر کرده یا حسین شهید. یک حسین لبهدار تیز، نه یک حسینی که از آن چیزی درنمیآید. فقط باید بنشینیم گریه کنیم. انشاءالله که خدا به عظمت این شبها ما را آماده برای امر ظهور کند. در آن سطح خودمان را آماده کنیم. در آن سطح مجاهده کنیم.
این شبها مزاحمتان بودیم. ما را هم دعا کنید. همهی کسانی که زحمت کشیدند را هم دعا کنید. مریض خیلی است، آنقدر به من التماس دعا گفتند. میروی مجلس دعا کن؛ انشاءالله دیگر همه را مد نظر قرار بدهید، همه را دعا کنید. امشب شب امام زمان است. شب گریهی امام زمان است. بعضیها یک ختوماتی میگیرند، یک ذکرهایی دارند، یک ختوماتی دارند که میشود صحنههای عاشورا را دید. یک چیزی است. ولی به اندازهی یک ربعش را به احدی نشان نمیدهند. آنهایی که دیدند: میگویند این یک ربع را به کسی نشان نمیدهند. آن یک ربع هم جلوی چشم امام زمان است. آن یک ربع را به کسی نشان بدهند، میمیرد. آن یک ربع هم جلوی چشم امام زمان است.
برای ورود به کانال پیامرسان تلگرام «مکتوبات هیأت الزهرا (س) دانشگاه شریف» کلیک کنید.