قصد داریم نگاهی کوتاه به پدیده شک داشته باشیم. شک را به دو بخش تقسیم میکنیم: شک در جایگاه گذرگاه و شک به عنوان پناهگاه.
پناهگاه، جایی برای ترسیدن
شک گاهی تبدیل به پناهگاهی برای انسان میشود و انسان دچار انفعال و عدم حرکت میشود. این انفعال که ناشی از تنبلی و کهولت فکری است. دلیل ابتلا به کهولت فکری چیست؟ کهولت فکری میتواند ناشی از درگیریهای فکری باشد. کسانی هستند که در گذشته برای آنها سوالاتی پیش آمده و شکهایی داشتهاند و به دنبال آن رفتهاند تا به یقین برسند؛ اما نه در تفکرات نتیجهای گرفتهاند و نه در برخوردهایی که داشتهاند. سپس از به نتیجه نرسیدن دچار یاس و ناامیدی شدهاند. همین یاس و ناامیدی جایگاه آنها را در منزل شک، دائمی کرده است و شک برای آنها تبدیل به پناهگاه شده است، پناهگاهی برای دوباره مایوس نشدن.
فرض کنید کسی میخواهد با ماشین سفر کند اما نمیداند که ماشین سالم است یا نه؛ و یا اصلا ماشین توانایی طی کردن مسافت این سفر را دارد یا نه؟! حال شخص از ترس این که با لغو شدن سفر به دلیل نقص فنی یا عدم توانایی ماشین روبرو شود، اقدام به بررسی ماشین نمیکند و در شک باقی میماند!! این انفعال به دلیل ترس از مواجهه با یاس است، و شک برای او نقش پناهگاهی را دارد.
حال با استفاده از قرآن کریم، نگاهی به شک به عنوان پناهگاه داشته باشیم. به آیه ۴۵ سوره مبارکه توبه مراجعه میکنیم:
إِنَّمَا يَسْتَأْذِنُكَ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَارْتَابَتْ قُلُوبُهُمْ فَهُمْ فِي رَيْبِهِمْ يَتَرَدَّدُونَ
فقط کسانی از تو اجازه ترک جهاد میخواهند که به خدا و روز قیامت ایمان ندارند و دلهایشان [در انجام فرمانهای حق] دچار تردید است و همواره در تردیدشان سرگردانند.
شاید بتوان از عبارت «فِي رَيْبِهِمْ يَتَرَدَّدُونَ» برداشت کرد که این شک از نوع پناهگاه است و شک برای این افراد تبدیل متّکا و جایگاه دائمی شده است. نتیجه این امر سرگردانی است و باعث همان انفعالی که ذکر کردیم، میشود.
گذرگاه، پلی برای عبور
شک به عنوان گذرگاه، شکی است زاینده و سازنده؛ شکی است که آورده دارد. در همان فضای مثال قبل، شخص بعد از این که در سلامت و توانایی ماشین شک میکند، برعکس حالت قبل از خودرو پیاده شده و سلامت و توانایی ماشین را بررسی میکند. حال دو احتمال وجود دارد: یا ماشین نقص فنی دارد و سفر لغو میشود؛ که در این صورت باید برای رفع نقص اقدام کند و برای سفرهای بعدی برنامهریزی کند. یا ماشین کاملاً سالم است و سفر انجام میشود. این تفاوت شک به عنوان گذرگاه و به عنوان پناهگاه است. شک اگر به عنوان گذرگاه و پلی برای عبور باشد، انفعال که وجود نمیآورد هیچ، محرک برای حرکت نیز هست.
شک پلی است برای رسیدن به یقین؛ پلی است برای اصلاح یافتههای ذهنی؛ برای حرکت به سمت جلو؛ و برای یافتن موضوعات جدید. اما نباید در شک متوقف شد. باید شک را به محرکی برای رسیدن به پاسخ سوال تبدیل کرد و با حرکت، به سوالی که ایجاد شده است، پاسخ داد.
جایگاه شک در نظام فکری
حال این موضوع را در قالب جهانبینی و نظام فکری بررسی میکنیم. انسان با توجه به اتفاقی که برای او در طول زندگی رقم میخورد، مثل مطالعاتی که میکند و به طور کلی ورودیهایی که به ذهن او وارد میشود، ناخودآگاه یک نظام فکری برای او شکل میگیرد. این نظام فکری را با استفاده از ادبیات قرآنی به دو بخش محکمات و متشابهات تقسیم میکنیم. محکمات در این جا منظور آن عقائد اصلی هستند که عقائد بعدی را تشکیل میدهند. به عنوان مثال اصول دین شاید در ذهن ما از جنس محکمات باشد، و موضوعات بعدی ناشی از طرز نگاه به همین محکمات باشد. مثلا مردمسالاری دینی، تئوریهای انقلاب اسلامی و ... خروجی طرز نگاه به همین اصول دین است. یک مدل «پوسته پیاز»ی ترسیم کنیم تا نگاهی دقیقتر به موضوع داشته باشیم: درونیترین لایه همان محکمات ذهنی ماست که باعث همبستگی لایههای بعدی میشود. معمولاً وقتی با یک اتفاق برای ما شکی به وجود میآید، بیرونی ترین لایههای اعتقادی که متشابهات هستند، درگیر میشوند. در چنین موقعیتی یا این شک را به عنوان پناهگاه انتخاب میکنیم و اجازه میدهیم که مانند کرم تا درونیترین لایههای نظام فکری ما نفوذ کند؛ یا آن را به پلی برای اصلاح نظام فکری تبدیل میکنیم. البته به محض ایجاد شدن شک، مستقیم به سراغ محکمات ذهنی رفتن خطاست. بررسی میبایست مرحله به مرحله صورت بگیرد. اول سوال ایجاد شده را به لایه بیرونی عرضه میکنیم، اگر دارای اشکال بود سعی میکنیم تا آن را برطرف کنیم و اگر راهکاری برای حلشدن مشکل نبود به سراغ لایه بعدی میرویم؛ زیرا شاید اشکالی در شکلگیری لایه درونیتر باعث ایجاد شک در لایه بیرونی شده است. این کار باعث اصلاح نظام فکری و حرکت رو به جلو میشود.
در شک ماندن هرگز صحیح نیست و از طرفی بیتفاوتی نسبت به شک هم صحیح نیست. توقف در شک انسان را منفعل میکند و اعمال انسان را تباه. همان گونه که در احکام عملیه اسلام، شک شخص کثیرالشک (کسی که زیاد در موضوعی شک میکند) قابل اعتنا نیست و محلی از اعراب ندارد، بیتفاوتی به شک نیز مانند استخوان لای زخم بسته شده است: شاید به ظاهر با بیتفاوتی زخم را بسته باشیم، اما شک مانند استخوانی که بعداً باعث عفونت و باز شدن زخم میشود، کار خود را میکند و اثری چندین برابر بدتر میگذارد.
برای ورود به کانال پیامرسان تلگرام «مکتوبات هیأت الزهرا (س) دانشگاه شریف» کلیک کنید.