مکاتب و ادیان بشری شاید قرنهاست به موازات وجود ادیان الهی، در جوامع گوناگون شکل گرفتهاست. در ذیل اینمکاتب، تفکراتی کوچکتر هم به وجود آمده که در قالبهای گوناگون توسط قدرتها در جوامع مختلف با اهداف گوناگون رواج داده شدهاست. تفکرات و مفاهیمی که به ظاهر درستاند؛ اما در باطن، مخرب و آسیبزا هستند و غالباً شعار و پوششی برای اهداف استعمارگران فکری می باشند.
پلورالیسم هم از این دست تفکرات است که در دهه هفتاد صحبت از آن زیاد در ایران بود؛ و البته همچنان توسط بعضی از افراد، در جوامع نخبگانی ترویج می شود.
حق دانستن همهی افکار که مهمترین پایه تکثرگرایی است، صرفاً یک سر و صدای تو خالی است؛ چراکه پذیرفتن همهی عقائد، حتی متناقض با هم، به معنی انکار وجود هر نوع حقیقت بیش نیست و عملاً هیچنظام حکومتی بر پایه پلورالیسم قابل شکلگیری نیست.
حتی دولتهای داعیهدار پلورالیسم در مواجهه با افکار مطلوب خود، بارها اینمفهوم را نادیده گرفتند و فریببودن آن را آشکار کردند. مقام معظم رهبری در سخنانی این موضوع را تبیین می کنند: «در داخل ایران، پلورالیسم، شکّاکیت، شک در مسلّمات و اوّلیات اعتقادی و تسامح و تساهل را ترویج میکنند؛ میگویند از عقایدتان بگذرید و نسبت به آنها تساهل و تسامح داشته باشید. اما این مربوط به داخل جامعهی ایران و جوامع اسلامی است. وقتی بحث به جایی میرسد که خودشان آن را ارزشهای آمریکایی و غربی خطاب میکنند، دیگر جای گفتگو نیست. مشابهسازی، یکسانسازی و جهانیسازی، اعتقادات مسلّمی است که دنیا باید در مقابل آنها کوچکترین اعتراضی نکند! در اینجا دیگر چهرهی دیکتاتوری به خود میگیرند».
سابقه طرح مسائل نسبیانگارانهی دینی در ایران، به یکصد سال قبل باز میگردد. البته در آن دوران از واژهی پلورالیسم استفاده نمی شد؛ اما تقریباً همانمفاهیم در حال ترویج بود. از جمله مروجان آن میتوان به کیوان قزوینی اشاره کرد که در بحث تعدد ادیان، مفاهیمی از پلورالیسم را بیان میکرد؛ که در همان زمان علمایی همچون مرحوم شیخ مجتبی قزوینی خراسانی به نقد آن پرداختند. در سال 1341 نیز کانونی به نام کانون یکتاپرستی جهانی تشکیل شد؛ که در ترویج تکثرگرایی دینی نقش داشت.
در آنزمان، ترویج تکثرگرایی غالباً در راستای پروژه دینزدایی در جامعه ای بود؛ که تفکر مردم آن، سالها با مفاهیم دینی عجین شدهبود. اینمهم به وسیله تشکیک در دین توسط تکثرگرایان صورت میگرفت و در جامعه تحصیلکرده و به تبع آن عموم مردم قصد تاثیرگذاری داشت.
اما در ایران پس از انقلاب بیش از همه «عبدالکریم سروش» به تقلید از نظریات «جان هیک» فیلسوف آمریکایی نظریاتی نسبیانگارانه را مطرح کرد. او اینکار را اولینبار به طور فرموله و صریح در مقالهی صراطهای مستقیم در مجله کیان انجام داد.
جان هیک را شاید بتوان مشهورترین داعیهدار پلورالیسم در قرن بیستم دانست. او در آرا خود، صرف اعتقاد به وجود خداوند را به عنوان عنصر مشترک ادیان، مبنا فرض میکرد و بقیه مباحث کلامی ادیان را اموری جانبی میدانست. همیننظریه را سروش در ایران تحت عنوان «ذاتی و عرضی ادیان» ارائه کرد و بسیاری از احکام دینی را عرضیات دین مطرح نمود.
همچنین سروش در عقائد خود، دین را حاصل تجربهی پیامبر و نه وحی می داند و بر همین اساس بحث «دین کامل» را منتفی اعلام میکند. او دین را تجربهی پیامبر از تجلی خداوند میداند و حتی معتقد است تجربهی نبی قابل توسعه است! سروش در «بسط تجربه نبوی» میگوید حتی دیگران هم میتواند صاحب تجربهی نبوی باشند و معرفت دینی را کامل کنند. واضح است که چنین عقیدهای راه را برای اشکالگرفتن به اصول دین و قرآن باز خواهد کرد و تهیشدن عقاید را منجر خواهد شد.
طبیعی است که با قدرتگرفتن یک حکومت دینی، مادیگرایان درصدد متزلزلکردن پایههای فکری آن باشند؛ که این امر در آرا روشنفکران به اصطلاح دینی مشهود است. این دسته در ایران همیشه به دنبال تفسیر و تعریف اسلام بر مبنای باورهای مدرنیستی بوده و هستند.
نکتهی جالب قضیه این جاست که خود جان هیک، در سفر به ایران با تعجب از اینکه چرا چنین بحثی در جامعهی ایران تبلیغ شدهاست، گفته بود که ایننظریه اصلاً برای جغرافیای ایران نیست؛ چراکه زندگی مسالمتآمیز میان پیروان ادیان و فرق اسلامی وجود دارد و اکثریت جامعهی ایران نیز دارای یک دین و آیین واحد هستند. نظریهی من برای جامعهای است که در آن تنوع دینی وجود دارد و یک دین، در کثرت نیست.
پس روشنفکران به اصطلاح دینی با چه هدفی کاملاً منفعلانه و بدون درنظرگرفتن شرایط طرح بحث، صرفاً آن را ترویج و نشر دادند؟
اهداف و انگیزههای طرح چنین موضوعی در ایران را میتوان در سه دسته دید:
1- جلوگیرى از صدور فرهنگ اسلامی: وقتی همهی سخنها و عقائد درست باشند دیگر تبلیغ دین هم محلی از اعراب نخواهد داشت. وقتی سخن یک بیدین هم درست است؛ دیگر چه لزومی دارد که او مسلمان شود. با این فکر، تحرک و دعوت در دین به کل از بین خواهد رفت.
2- هموار کردن راه نفوذ افکار مادی: اگر ارزشها و اصول خود را به طور مطلق حق و درست ندانیم، پس طبیعتاً راه برای هرفکر و مکتبی باز خواهد شد. اگر هرفکر و مذهبی درست میگوید پس چرا از آن پیروی و تقلید نکنیم؟
3- ترویج تفکر سازشکارانه: در حقیقت وقتی همهی افکار و نظرات در جای خود درست باشند، دیگر حتی بحثکردن منطقی در مقابل عقیده دیگران هم بیمعنی خواهد بود.
واضح است که ترویج سه مورد بالا موجب ازبینرفتن غیرت و حمیت دینی است. چیزی که دقیقاً مانع نفوذ افکار انحرافی می باشد. اگر روحیهی تسامح و تساهل و بیتفاوتی نسبت به عقاید و مقدسات رواج یابد، روشن است که راه نفود افکار غرب باز شده و زمینهی سلطه کفر و استکبار فراهم خواهد شد.
در واقع اصلیترین هدف مروجان پلورالیسم در ایران، دینزدایی و کمرنگکردن حساسیت دینی در جامعه است. و اینهدف به آرامی موجبات حذف دین از قوانین را فراهم میکند و در نهایت پوستهای از دین را برای حاکمیت به جا خواهد گذاشت.
مدعیان تکثرگرایی اغلب با ظواهر دینی این مسائل را طرح میکنند و در ابتدا با کلمات و مفاهیم به ظاهر درست و فریبنده جلو میآیند اما به مرور با تشکیکهای فراوان، پایههای اعتقادی را سست میکنند. افزایش آگاهی عمومی و همینطور آشکارترشدن تناقضات چنینافکاری در دولتهای داعیهدار آن، اینتبلیغات را به مرور بیاثر خواهد کرد.