صلح امام حسن عليه السلام با معاويه، از مهم ترین حوادثى است که در تاریخ اسلام رخ داده است و تحلیل ها و نظرات مختلفی دربارهی علل آن بیان شدهاست.
در این مقاله سعی خواهد شد به مهم ترین عواملی که سبب پذیرش صلح امام حسن علیه السلام شد، پرداختهشود.
در ابتدا و پیش از بیان دلایل صلح، باید خاطر نشان کرد که در دین اسلام جهاد و جنگ با دشمنان دارای ارج و مقام ویژهای است، اما باید دانست که جهاد ذاتاً مطلوب اسلام نیست؛ بلکه به دلیل ضرورت هایی که اجتناب از آنها غیرممکن است، واجب شمرده میشود و خواستهی اصلی اسلام، صلح برای بشریت در سایهی ایمان به پروردگار است.
یکی از مهم ترین دلایل صلح، یاری نکردن فرماندهان و همراهی نکردن سپاهیان با امام حسن علیه السلام بود.
در مقابل، سپاه معاویه بسیار یکدست و یکپارچه بود، و او توانسته بود در پناه حكومت بيست ساله اش بر شام در دوران خليفهی دوم و سوم با فعاليتى مجدانه پايگاهى مستقر براى خويش فراهم آورد و مردم را با خود همراه و به عطاى خود اميدوار سازد از اين رو بخش زیادی از مردم شام طرفدار و كمككار او بودند و دشمنانش را مخالف اسلام و قرآن میدانستد.
اما سپاهیان امام حسن علیهالسلام دارای چنین نظمی نبودند و گرچه بهظاهر در سپاه حضور داشتند، ولی در مواقع خطیر از امام پیروی نمی کردند. و کار به جایی رسید که بسیاری از بزرگان و فرماندهان سپاه امام حسن علیه السلام به لشکر شام پیوستند و بسیاری دیگر به شهرهای خود بازگشتند و تنها کمی از سپاه حضرتش، ثابتقدم مانده و بر بیعت خود پافشاری نمودند.
امام مجتبی علیه السلام دراین رابطه در خطبهای پس از عقد صلحنامه در حضور معاویه می فرمایند.
«اگر یاورانی مییافتم، هرگز ای معاویه، با تو بیعت نمیکردم!»
وقتی پیشنهاد صلح معاویه رسید، امام مجتبی علیه السلام پیشنهاد معاویه را به اطلاع لشگر خود رسانید و فرمود:
«آگاه باشید! معاویه ما را به امرى فرا میخواند که نه عزّت ما در آن است و نه مطابق با انصاف است. اگر داراى روحیه شهادتطلبى هستید، درخواستاش را رد کنیم و دست به شمشیر ببریم تا خداوند سبحان میان ما حکم کند، ولى اگر زندگى دنیا را میطلبید، خواستهاش را اجابت کرده و رضایت شما را فراهم کنیم»
هنگامى که کلام امام به این جا رسید، مردم از هر سو فریاد برآوردند که «ما زندگى و بقاى دنیایى را میخواهیم!»
یکی دیگر از خطراتی که که سبب شد امام حسن علیهالسلام، صلح نامه را با شرایطی بپذیرند، خطر دشمنان خارجی بود.
مسلمانان آن عصر، چه آنانکه در حکومت عدل امام زندگی میکردند و چه آنانی که در سیطره حکومت معاویه به سر میبردند با دشمنان مشترکی روبهرو بودند که از هر سو آماده هجوم به مناطق اسلامی بودند؛ آنان اگرچه دارای ملیتها و دین های مختلفی بودند، اما در نابودی اسلام و غارت بلاد اسلامی اتفاق نظر داشتند و ادامة نزاع شام با حکومت علوی سبب نابودی اسلام میشد. در همین رابطه امام مجتبی علیه السلام میفرمایند:
«هنگامی که دیدم مردم جنگ با معاویه را ترک کردند، ترسیدم که ریشهی شما از زمین کندهشود، پس مصمم شدم تا برای دین، بر روی زمین فریادگری باقی بگذارم.»
معاویه برای از بین بردن مقاومت لشکر کوفه، رشوهها و هدایای زیادی را بین سران و بزرگان قبایل سپاهیان امام تقسیم نمود. حتی برخی برای معاویه نامه نوشتند که اگر او بخواهد، امام حسن علیه السلام را دستگیر خواهند نمود و یا به قتل خواهند رساند.
امام حسن عليه السلام در اين رابطه می فرمایند:
«به خدا سوگند، اگر با معاویه نبرد میکردم، مرا میگرفتند و به وی تسلیم مینمودند.»
در پایان باید بدانیم که سیرهٔ ۲۵۰ سالهٔ امامت اهل بیت علیهمالسلام متأثر از شرایط خاص زمانی هر کدام از این بزرگواران بوده و همچنین طبق یک دستور مخصوص الهی تعیین میشود. به همین جهت، نمیتوان جهاد امام حسین علیهالسلام را در تضاد با صلح امام حسن علیهالسلام دانست؛ زیرا هر کدام با توجه به اقتضائات آن زمان رخ داده است و صلح و جهاد مانند دو لبهی قیچی که شاید علیالظاهر با هم مخالف داشتهباشند، اما در راستای تحقق هدف الهی مکمل یکدیگرند.