مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه شریف
مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه شریف
خواندن ۸ دقیقه·۲ سال پیش

ضرورت «عدالت» در جامعه!

عدالت میان مردم و سه پیامد فوق‌العاده

در خطبه فدک، که حتماً حداقل یک بار مطالعه‌اش کردید، تنها مساله از اسلام را که دوبار برایش فلسفه می‌چیند و حکمتش را بیان می‌کند،عدالت است. یک بار نسبت مردم-مردم را بیان می‌کند که عدالت بین مردم چه می‌کند، یک بار نسبت مردم-حاکم را بیان می‌کند که عدالت برای مردم با حاکم چه می‌کند.

یکبار می‌فرماید«فجعل الله العدل تنسیقاً للقلوب» خدای متعال عدالت اجتماعی را قرار داد، تَنسیق یعنی هم نسق کردن، همگن کردن، نه فقط در ظاهر زندگیشان، کفش و ماشینشان با هم یکی باشد. نه! عدالت اجتماعی دست دراز می‌کند قلب‌های آدمیان را هم نسق می‌کند. این در رابطه مردم-مردم.

می‌فرماید «وَ جعله الله العدلَ، العدلَ فی الاَحکام ایناساً للرعیته» حکمرانی عادلانه را موجب انس و الفت رعیت قرار داده است. در همه عرصه‌های حکمرانی. انس می‌گیرند، آن‌جایی که حاکمیتش عدل بورزد. تنفر درست می‌کنند و گسست اجتماعی و گسست بین مردم-حاکم اتفاق می‌افتد آن وقت است که عدالت نباشد.

عدالت اجتماعی اول موجب سرپایی مردم می‌شود. یک) قواماً للانام. سرپا می‌کند مردم را. دو) تنسیقاً للقلوب، موجب هم نسقی دل‌هایشان می‌شود. سه) تنزیهاً للمظالم و الآثام، تربیتشان می‌کند. عدالت چه باشد دیگر خوب است که دنبالش بیافتیم؟ پرچمش را در دنیا بلند کنیم؟

عدالت اقتصادی، قوام‌بخش بشر

مال را خدا قرار داده که شما را در زندگی سرپا کند. مثل خونی است که در همه جای بدن شما برود. خون در بدن به مثابه مال در جامعه است. خون اگر در تمام بدن شما جریان پیدا کند، آن وقت همه جای شما سرپاست. مال بعضی وقت ها کنز می شود، بعضی وقت ها هم بین اغنیا دست به دست می شود و باز مانع چرخش آن در جامعه است. پس یک حالت نرمال دارد و دو حالت بیماری. مزاج را چه چیز در جامعه معتدل کند؟ چه کسی مال را به همه برساند و سرپا کند؟ نه این که به همه یک قدر بدهد، بلکه فرصت برابر برای همه فراهم کند. اول از انسان شروع می کند. اول باید خون به او برسد، قیام پیدا کند، سرپا بشود، فقیر نباشد، ستون فقراتش نشکسته باشد. پس اولین کارکرد عدالت در زندگی جمعی ما، در رابطه مردم-مردم، به تعبیر امیرالمومنین قواما للأنام است.

رسول‌الله و پایه‌ریزی عدالت

دوران مکه که دوران سختی و مبارزه بود، اما پیامبر در مدینه موقعی که حاکم شد، با چه شروع کرد؟ با یک فقر دشمن ساز! فقر بود ولی نه به علت سیاست‌های غلط پیغمبر، بلکه فقری به علت دشمن. چون مسلمین قبلا که در مکه بودند، عده ای در شعب ابی طالب بودند و عده ای در حبشه. وقتی در مدینه آمدند، خودشان اثاث و وسایلی نیاوردند، بقیه هم همه رانده شده از مکه بودند و چیزی با خود نیاوردند. جنگ های اولیه هم بر سر همین بود. ماجرای جنگ بدر چه بود؟ مکیان از اموال و دارایی های مسلمانانی که مجبور شده بودند به مدینه هجرت کنند، کاروانی تجاری درست کرده بودند و می رفتند با آن تجارت کنند. یعنی یک عده فقیر وارد مدینه شده بودند، فقیر به معنای دقیق کلمه، بدون هیچ چیز. از طرفی بعدا هم چون فقرا و ضعفا و بردگان بیشتر به پیامبر می پیوستند، رانده‌شده‌های از جاهای دیگر می آمدند و وارد اسلام می شدند که موجب پبدایش اصحاب صفه شد. اصحاب صفه طبق روایات ما از هفتاد تا چهارصد نفر در نوسان بوده که بستگی به ایام و زمانه داشت. یک وقتی وضع خوب می شد، بعد عده ای مسلمان می شدند و از قبایل خود رانده می شدند و می آمدند مدینه، و کنار مسجد پیامبر می خوابیدند. ۴۵ نفر هم از مهاجران همزمان با پیامبر یا بعد ایشان آمدند که آنها هم فقیر بودند. حبشه ای هم بعدا آمدند. آنها که برای تجارت به حبشه نرفته بودند، آنها هم فقیر رفته بودند و الان هم که برگشتند حداقل یک آدم معمولی بودند. لذا حکومت مدینه با یک فقری شروع شد. اگر در یک کشور دارا و ثروتمندی که همه دارند و همه عالی بود، خیلی مسائل باز نمی شد. من کی می توانم قواما للأنام را در روش حکومتی پیامبر ببینم؟ وقتی که کمر یک عده ای شکسته، حالا به دلیل سیاست های پیامبر هم نیست، چرا که ایشان تازه حاکم شده اند و مدینه هم قبلش حاکم نداشته. به علت سیاست های دشمن است که عده ای غارت شده و رانده شده اند و کمرشان شکسته. عجیب است که پیامبر ما یک انسان صد درصد اقتصادی هستند، یعنی قبل از این که در حرا مبعوث شوند، او را به عنوان تاجر ذوالفنون و مسلّم می شناسیم. حالا پیامبر هم شده بودند. از عنصر ایمان یک استفاده کردند و از آن عقل اقتصادی خود که البته جدای از وحی نبود، استفاده دیگر کردند. به برادران مهاجر و انصار گفتند که اینها برادران شما هستند که بخاطر ایمانشان رانده شده اند. انصار در آن فضای ایمانی گفتند ما اموال خود را با انها تقسیم می کنیم. بعد فرمودند که بیشتر از نصف از اموال خود را مال آنها نکنید. هرکس می‌خواهد به آن‌ها کمک کند، در کار شریکشان کند. تا اینجا دستور مواسات است. اما چه‌کار کنیم تا آخر رزمایش مومنانه؟ همینطور دو، سه دهه بگوییم صدقه بدهید نگذارید کسی گرسنه بخوابد؟ پیغمبر اینجا برای اینکه این‌ها را قوام بدهد و سرپا بکند و از این فقر در بیاورد، شروع می‌کند شروع می‌کند به عدالت. در جنگ‌ها غنائم تقسیم می‌شد بین آن‌ها در جاهلیت بین کسانی که حاضر بودند. پیغمبر در این دوره به بعضی از آن‌هایی که توانایی آمدن جنگ هم ندارند غنیمت می‌دهد. اول مواسات بود.

اباعبدالله الحسین علیه السلام وقتی به دنیا آمد، فاطمه‌ زهرا خواست که گوسفندی قربانی بکند. بکشد و بدهد فرمود که نه اینکار را نکن. در مسجد من اهل صفه هستند. موهای حسین ابن علی را بتراش به اندازه‌ی آن نقره به این‌ها بده. حالا گوسفند هم اگر می‌کشت باز هم به آن‌ها می‌رسید ولی امشب می‌خوردند و تمام می‌‍‌شد. نقره بده به آن‌ها که من بتوانم سرپاشان بکنم.

تسبیحات فوق‌العاده

آسان‌ترین ذکر و ختمی که ما شیعیان داریم کلا ۱۰۰ تاست، که نامش تسبیحات حضرت زهراست. همه‌ی عرفای ما گفته‌اند برای تقویت اراده فوق‌العاده است. فرقی نمی‌کند اراده‌ات را کجا بخواهی مصرف کنی؛ برای درس و بحثت باشد یا برای پرهیز از گناه که به شناسنامه این تسبیحات هم نگاه کنید همین موضوع را در خودش دارد.


مراسم فاطمیه دوم 1401- شب اول، دانشگاه صنعتی شریف
مراسم فاطمیه دوم 1401- شب اول، دانشگاه صنعتی شریف


نکته مهم در تحلیل سیاسی

جوانان عزیز، هر چیزی را در تاریخ و تحلیل سیاسی شنیدید، اول به شکل نقطه‌گذاری شده روایتش کنید. تحلیل کسی درست است که روایت صحنه را با ساعت و دقیقه بنویسد؛ اول کدام اتفاق بود، بعد کدام اتفاق‌. این بهتر می‌تواند تحلیل کند تا اینکه یک مشت اتفاق را جلویش بریزند و آن بخواهد تحلیل کند.

مواسات تا کجا؟

دوره‌ی مواسات چند صباحی طول کشید، که اول همدردی بعد هم رزمایش‌های مؤمنانه؛ پیغمبر برای این وضعیت باید فکری کند، نمی‌تواند ۴۰۰ نفر فقیر در مسجدش باشند، تعدادی هم در خانه‌اند اما وضعشان بهتر از این‌ها نیست. قِواماً لِالأنام باید انجام دهد و آن با چیست؟ با عدالت است. قواما للانام باید انجام دهد. عدالت از تقسیم غنائم شروع شد تا اینکه در بنی‌نضیر و خیبر، دیگر فتح‌الفتوح‌ها شد. پیغمبر خمس را برای پر کردن چاله‌های فقر اختصاص می‌داد؛ یک‌جاهایی از غنیمت برای کسانی که حتی در سپاه هم نبودند برمی‌داشت تا آنها را سرپا کند. برایشان مال‌التجاره، یا مالی که موجب کسبشان شود، درست کرد، آنها را سرپا کرد. بنی‌نضیر که بدون جنگ تماما در دست پیغمبر بود، در خدمت آنها قرار گرفت. خیبر ۱۸۰۰ سهم شد، فدک برای این دوره است. اگر فاطمه زهرا(س) صاحب فدک است، در جایی است که به شمار زیادی این سهم ها تعلق گرفته است. سهم دیگران به زندگی خودشان اختصاص می‌یافت اما فدک فاطمه زهرا(س) تماما خرج فقرا و کسانی که تازه اسلام می‌آوردند می‌شد.

عدالت، همگن‌سازِ قلوب

دوم. حالا دیگر مردم سرپا شدند و کسی اهل صفه نیست، اینجا نوبت کار دوم می‌رسد که دوباره عدالت کار دوم را انجام دهد. تنسیقا للقلوب؛ دل‌ها را همگن کند، موالات درست کند که اینجا یک نسق کردن کاری فوق العاده است. هیچ چیزی بیشتر از تبعیض دلهای مردم را از هم رم نمی‌دهد. بدترین گسل‌های اجتماعی، گسل‌های تبعیض است. از گسل قومیت و جنسیت و نسل‌ها خطرناک‌تر.

جامعه ای که موالات ندارد ولایت را هم قبول نمی‌کند. ولایت به مثابه نگین انگشتر است، موالات و اخوت به مثابه این حلقه، این دار انگشتر، است. و الا اگر این اتفاق نیفتاد الا به زور و غلبه که اسمش سلطه است، دیگر ولایت نیست. به زور و غلبه بتوانی حکومت کنی. و الا با ولایت دیگر نمی‌شود. که اینجا آن نکته خطرناک است.

نتیجه از بین رفتن موالات

این جامعه‌ای که پیغمبر اینطور بینش موالات درست کرده بود، اینطور بینش عدالت و اخوت درست کرده بود،‌ چه شد یکباره شما را پس زدند؟ تا حدیبیه داشتند موی پیغمبر را به تبرک می‌بردند. الان کل جنازه‌اش روی زمین است. چه شد در جامعه؟ یک شبه می‌شود همه کافر شوند؟ امیرالمومنین چه زیبا جواب می‌دهد: «صِرْتُمْ بَعْدَ بَعْدَ الْمُوَالَاهِ أَحْزَاباً» پیغمبر بین شما موالات درست کرد، موالات یعنی دو چیز چسبیده به هم. با عدالتش این کار را کرد. اما شما برگشتید سر آن تعصب‌های جاهلی‌تان. مشکل بالادستی و پایین‌دستی جامعه نبود در ماجرای سقیفه. طبقه ندار علیه طبقه دارا شورش نکرد. پیغمبر عدالت درست کرده بود. از این حیث ساختار جامعه درست بود. آن گسل‌های جاهلی که بین قومیت‌ها بود خطرناک شد. خزرجی‌ها آمدند آنجا یکباره. اوسی‌ها هم که با هم برادر شده بودند. دیدند خزرجی‌ها دارند خلیفه درست می‌کنند. گسل‌هایی که پیغمبر با عدالت پرش کرده بود دوباره فعال شد. گسل قومیت. اوسی‌ها هم آمدند. گفتند ما چرا نباشیم؟ آن چند نفر قریش هم دوباره سبقت گرفتند آمدند. دعوا آمد سر این تفاخرها. یک کسی از انصار یک تئوری گفت. گفت برای ما یک امیر، برای شما هم یک امیر. خلیفه دوم یک جوابی داد در نطفه این تئوری را خفه کرد. گفت دو شمشیر در یک غلاف جمع نمی‌شود. و حرف حسابی هم هست. شما می‌خواهی برگردی به دوره قبل از پیغمبر؟ این که بود قبلا. این که بدبخت کرده بود ما را.

بعد تئوری این‌ها پذیرفته شد که ما امیر باشیم شما وزیر باشید. دقت کردید ماجرای سقیفه سر کجا رقم خورد؟ جایی که تنسیق القلوب ضربه خورد. البته عدالت درست شده و تنسیق قلوب شده بود، و جاهلیت ریشه‌دار دوباره زنده شد.

هیات الزهرا سدانشگاه صنعتی شریففاطمیه دومحجت الاسلام قنبریانعدالت
مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه صنعتی شریف
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید