«دانشجو» لفظ نسبتا غلطاندازیست. دانشجو فقط قرار است دنبال دانش باشد؟! یا نه، کارهای اجتماعی دیگری هم هستند؟ شاید این سوالی باشد که اواسط ترم ۲ یا اوایل ترم ۳ یا کمی قبل و بعدتر به آن بربخورد. سوالی که جوابدادن سریع به آن ممکن است کار را بسیار خراب کند و پلهای پیشِ رو را به طرز فجیعی خراب کند که امکان ترمیم آن وجود نداشتهباشد.
فعالیتهای خارج از درسهای دانشگاهی شاید در وهله اول غیرضروری، غیرمرتبط یا عجیب به نظر برسد اما تعریف هر کسی از «دانشگاه» متفاوت است. دانش لزوما دروس آکادمیک و علمی نیست و بسیاری از چیزهای دیگر نیز میتوانند در تعریف دانش جایی برای خود را داشتهباشند. از نظر من دانشگاه جاییست که ما را برای ورود به جامعه هم آماده کند تا بتوانیم به عنوان عضوی از این جامعه در شغلهای مختلف کار خود را به نحو احسن انجام دهیم. لزوما استاتیک و ریاضی۱ و فیزیک۱ قرار نیست این کار را برای ما انجام دهند، و چه بسا مهارتهایی نظیر کار تیمی و توان تعامل با دیگر افراد به دور از هرگونه توهین و دیگر مشکلات مختلف، مهمتر از مشتق گرفتن و محاسبه ممانهای یک تیر باشد.
این مهارتها جزء جداییناپذیر شغلهای آن بیرون هستند اما اگر فقط به مهارتهای درسی اکتفا کنیم چه روشی برای یادگیری آنها وجود خواهد داشت؟ شاید سر کلاسها، افرادی را ببینید که آن قدر در درس غرق شدهاند و از هرگونه مهارت اجتماعی بیبهرهاند که ترجیح میدهید علم پیشرفت نکند و در عوض صدای اینها را نشنوید! اینگونه افراد روزی پشیمان خواهند شد. یادگرفتن این مهارتها در سنین ۱۸ تا ۲۲ سالگی بسیار آسانتر از یادگیری در زمانیست که روح ما صُلب شده و دیگر مجالی برای سروکله زدن با بقیه نیست.
شاید سر کلاسها، افرادی را ببینید که آن قدر در درس غرق شدهاند و از هرگونه مهارت اجتماعی بیبهرهاند که ترجیح میدهید علم پیشرفت نکند و در عوض صدای اینها را نشنوید!
پشیمانی شاید صفتی باشد که منظور را نرساند و بهتر است از لفظ «غَبن» استفاده شود. وقتی شما خودتان را (یا شاید دانشگاه، شما را) جوری گول زده و گمراه کرده باشید که نیازهای آیندۀ خود را صرفا در درس و نمره تعریف کنید، این به مانند استخر جواهری است که بالای آن نوشته شده باشد «هدف شما یادگرفتن شنا است». گروهی که از این استخر فقط شناکردن را یاد بگیرند و هیچ جواهری برای خود برندارند، بعد از رسیدن به انتهای استخر و خارجشدن از آن مغبون خواهند بود.
حال گروهی را در نظر بگیرید که متوجه شدهاند هدف از این استخر فقط یادگرفتن شنا نیست و میتوان جواهراتی هم از این استخر خارج کرد. این افراد، هم شنا را در حد نیاز یادگرفتهاند و هم جواهراتی از استخر خارج میکنند که بعدا از این جواهرات استفاده خواهند کرد.اند اما همیشه حسرت میخورند که چرا بیشتر جواهرات برنداشتهاند یا چرا بهینهتر شنا نکردند تا بتوانند وقت بیشتری برای جمعآوری جواهرات داشتهباشند.
طرف دیگر ماجرا کسانی هستند که گرچه از لایۀ کسانی که فقط به دنبال درس بودهاند فراتر رفته و به فعالیتهای مختلف دانشجویی هم پرداختهاند، اما بعد از پایان دوران دانشگاه متوجه میشوند که در زیان بودهاند زیرا فعالیتهای غلطی را انتخاب کرده و صرفا زمان خود را از دست دادند؛ درحالی که میتوانستند فعالیتهای بهتری داشته باشند یا بهینهتر کارهای خود را انجام دهند.
افراد و تفریط هر دو به ضرر هستند و پرداختن به کارهای غیر درسی یا پرداختن به کارهای درسی به صورت افراطی، فقط خسران خواهد بود. همچنین پرداختن به کارهای بیهودۀ غیر درسی باعث پشیمانی خواهد شد. با نگاه کردن به دستاوردهای بعضی از فعالیتهای دانشجویی میتوان به بیهودگی و درجا زدن در آنها پیبرد. اگر میبینید با شخصیتِ سال پیش خود در زمینۀ فعالیتیتان تفاوتی نکردهاید، بدانید که دارید کار بیهودهای میکنید.
برای دچار نشدن به وضعی که بعدا دچار پشیمانی شویم، بهتر است به دنبال فعالیتی بگردیم که بهترین دستاورد در آینده را داشتهباشد. این معضل را «معضل بهینگی» اسمگذاری میکنم. ولی اول باید دانست که انسان، زمان محدود و عمر محدودتری دارد و این بهینگی باید نسبت به چیزی تعریف شود؛ پس انتخاب هدف و چشمانداز باید در اولویت قرارگیرد تا بتوان به دنبال بهینهترین کار برای رسیدن به آن هدف بود.
طرف دیگر ماجرا کسانی هستند که گرچه از لایۀ کسانی که فقط به دنبال درس بودهاند فراتر رفته و به فعالیتهای مختلف دانشجویی هم پرداختهاند، اما بعد از پایان دوران دانشگاه متوجه میشوند که در زیان بودهاند زیرا فعالیتهای غلطی را انتخاب کرده و صرفا زمان خود را از دست دادند
اما تنها چیزی که قبل از انتخاب هدف از آن مطمئن هستیم آن است که صرف درسخواندن یا صرف فعالیتهای دانشجویی قرار نیست بهینه باشد و ایجاد تعادل مهمترین کار ممکن است و هرگونه به هم خوردن تعادل، پشیمانی را به دنبال خواهد داشت؛ پشیمانی که جبران آن غیرممکن است.