ویرگول
ورودثبت نام
مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه شریف
مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه شریف
خواندن ۵ دقیقه·۴ سال پیش

عاشورا در متن خلقت

عاشورا در متن خلقت

تعریف ما از اشیا و حقایق، نوع بهر‌‌ه‌وری و برخورداری ما را متفاوت می‌سازد؛ بهره‌جویی ما تابعی از نگاه و تعریف ما از اشیا است. نوع نگاه ما به عاشورا و کربلا و وقایع آن و تعریفی که ما از حقایق و ماهیت عاشورا ارائه می‌دهیم، نوع استفاده و بهره‌مندی ما را متفاوت می‌سازد و لذا یک سوال اساسی و بنیادین در مورد عاشورا وجود دارد که آیا عاشورا یک ماهیت سیاسی، اجتماعی و بشری دارد و یک پدیده‌ای است همانند سایر پدیده‌های اجتماعی که تحت تأثیر اراده‌ها و افکار و اندیشه‌های بشری قرار می‌گیرد و بر منطق دیالکتیک استوار است؟ آیا عاشورا محصول تضاد اراده و افکار و اندیشه‌هاست؟ همان‌گونه که رنسانس، جنگ‌های صلیبی و انقلاب‌های سفید و سیاه متأثر از اراده‌های بشری و رخداد‌های سیاسی و اجتماعی هستند؟

حادثه عاشورا را چه از نوع انقلاب بدانیم و چه پدید‌ه‌ای اجتماعی و کودتا و حاکمیتی و حتی اگر یک نوع اعتراض به حساب بیاوریم، سوال این است که آیا عاشورا را می‌شود با مقیاس‌ها و معیارهای سیاسی و اجتماعی تفسیر و تحلیل کرد و تفسیر درستی از آن ارائه داد؟

آیا می‌توان ابعاد گسترده‌ی عاشورا را تجزیه و تحلیل کرد و به پاسخ ده‌ها سوال نهفته در متن عاشورا دست‌یافت؟ چگونه می‌توان با این رویکرد، اسارات فرزندان و تن به شهادت مظلومانه دادن را توجیه کرد؟ آیا ظلم و تبعیض و فراموشی احکام و نادیده گرفتن دستورات دینی، مبارزه با منکرات و اقامه‌ی حدود احکام و شریعت، می‌تواند تعلیل و تحلیل درستی از حقیقت عاشورا ارائه دهد؟ به این معنا که اگر بپرسند امام حسین علیه‌السلام چرا قیام کرد و چرا تن به اسارت و شهادت داد؟ بگوییم او برای احیای امر به معروف و نهی از منکر قیام کرد، او قیام کرد تا سنت پیامبر اسلام را احیا کند، او قیام کرد تا حاکمیت اسلامی را که حاکمیت خداست، احیا نماید؟

بدون شک همه این استدلال‌ها جایی کم ‌می‌آورد و نمی‌تواند توجیه داشته باشد و عقل و منطق دیگر نمی‌تواند با تحلیل‌های سیاسی و اجتماعی و اعتقادی به عمق حادثه پی‌ببرد و آن را از منظر بشری تبیین وتحلیل کند و تفسیر اجتماعی بنماید. کدام منطق عدالت‌جویانه‌ای و کدام معیار و ظابطه‌ی ظلم‌ستیزانه‌ای و کدام میزان و مبنای حاکمیت‌خواهانه‌ای می‌تواند منطق جنگ در روز عاشورا را به آن شکل و شمایل، به آن شیوه‌ی خاص که تمام قلب انسان را جریحه‌دار می‌کند و اشک عالم و آدم را در می‌آورد توجیه کند؟

پس سوال این است که آیا حادثه عاشورا را، به هر نامی که بر آن بگذاریم، آن را نهضت بخوانیم و انقلاب بدانیم و یا یک کودتا تلقی کنیم، اگر بخواهیم واقعه عاشورا را به تجزیه و تحلیل بنشینیم، با کدامین سنجه باید بسنجیم؟ تمام این سنجه‌ها در روز عاشورا قالب تهی می‌کنند و از سنجه می‌افتند و قدرت اندازه‌گیری عاشورا را نخواهند داشت و نمی‌توان این واقعه بزرگ هستی را بشری نام نهاد و با مقیاس‌های در اختیار بشر رصد و ارزیابی کرد. پس عاشورا تحلیل دیگری نیاز دارد و مقیاس دیگری می‌طلبد. ما به عاشورا باید یک بار دیگر نگاه بیندازیم و فراتر از تاریخ بشری به آن نگاه کنیم و ماهیت عاشورا را در فلسفه تاریخ جست‌وجو نکنیم و با منطق دیالکتیک نخواهیم آن‌ را حل و فصل کنیم و الا سر از بیراهه درمی‌آوریم و یا آن حقیقت را چنان به مذلت می‌کشانیم که آن را زاده‌ی خشونت می‌خوانیم و یا در عین حال که بشری می‌دانیمش، تفسیر فرابشری از آن ارائه می‌دهیم که عقل و منطق زیر بار آن تحلیل‌ها نمی‌رود و حسین را در حد یک آزادی‌خواه، ظلم‌ستیز، عدالت‌طلب و حق‌طلب تنزل می‌دهیم؛ در این صورت اگرچه دامان حسین(ع) را از این‌که زاده‌ی خشونت باشد، تطهیر نموده‌ایم اما به ده‌ها سوال مربوط به شهادت و اسارت فرزندان حسین(ع) نتوانسته‌ایم پاسخ قطعی بدهیم.

اگر حادثه عاشورا یک حادثه پدید‌آمده از دل حوادث و رخداد‌های اجتماعی است یعنی از دل ظلم‌ها و جهل‌ها و خیانت‌ها روییده است و یک عمل عالمانه و ارادی حسین(ع) است و او تصمیم می‌گیرد که برای حراست از آئین جدش و بر حسب وظیفه‌ی انسانی و اسلامی، در مقابل ظلم بایستد و مبارزه کند، چرا خانواده‌ را با خود همراه می‌کند؟ چرا در روز عاشورا، برای مبارزه، راه شهادت و اسارت را برمی‌گزیند؟ اگر تلاش امام حسین (ع) برای احیای دین بود، به آن معنا که ما می‌فهمیم یعنی برای اقامه امربه معروف و نهی از منکر، اقامه نماز، خمس و زکات بود، چرا با سازه‌های مدیریتی پیش نرفت؟ ما نمی‌توانیم برای یک بخش از حادثه تحلیل عقلانی ارائه دهیم و هرجا که کم می‌آوریم دست به دامان غیب شویم و به حکمت و قضا و قدر الهی متوسل ‌شویم. عاشورا تحلیل فوق بشری دارد و با ملاک‌ها و معیارهای بشری قابل تفسیر و تحلیل نیست، انسان برای درک عاشورا باید از موانع درونی و بیرونی خود آزاد شود، باید راه او از تمامی این‌ها هموار گردد.

باید دست به دامان دین زد، همان دینی که حسین(ع) فرمود «اگر دین ندارید، لااقل آزاده باشید.». زیرا دیگر عقل و منطق بشری پاسخ‌گوی درک متن خلقت نخواهد بود؛ باید خدا شوی که بفهمی حسین که بود.

هیات الزهرا سدانشگاه صنعتی شریفمحتشممحرم99فاطمه شجاعی
مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه صنعتی شریف
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید