مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه شریف
مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه شریف
خواندن ۵ دقیقه·۴ سال پیش

علم؛ ایمان؛ ساحت‌های انسان

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

تفاوت علم و ایمان

تفاوت بین علم و ایمان، بسیار جدی و مهم است. اینکه وجود و ساحت انسان را سه لایه می‌کنیم و می‌گوییم آن ساحت آخر که از همه عمیق‌تر است، ساحت اعتقادات است، به معنای ساحت علم‌ها نیست، بلکه ساحت ایمان‌ها است. حالا ایمان کجا مشخص می‌شود؟ اینکه مثلاً از ما می‌پرسند: «من ربُک؟» نباید بگویید پس من این را حفظ کنم تا زمانی که از من پرسیدند، پاسخ دهم. به این شکل نیست. زبان قال نیست، بلکه زبان حال است. حتی در همین زندگی هم آن کار می‌کند نه چیزی که به لفظ می‌گوییم. چیزی که به لفظ می‌گوییم، به محض اینکه شرایط در این دنیا طوری رقم خورد که تمایلات ما به سمت دیگری رفت، آن حرف‌ها را می‌فروشیم و رها می‌کنیم.

ایمان یک اتفاق واقعی در درون آدمی است. خود وجود توسعه یافته و آن اعتقاد هم وارد وجود شده و با آدم گره خورده است، نه صرفاً مثل تعدادی گزاره‌های ریاضی فیزیک که آنها را می‌دانم، این‌ها را هم می‌دانم. اصلاً همان گزاره‌های ریاضی و فیزیک هم صرفاً علم نیست، بلکه ایمان است. یعنی مثلاً اگر یک مهندس عمران به قواعد فیزیک و قواعد مختلفی که در دروس گوناگون مطالعه کرده است، ایمان نداشته باشد، نمی‌تواند آن ساختمان را بنا کند. قانون جاذبه عمومی، همین است و به همین شکل کار می‌کند. به آن ایمان دارد که در عمل هم می‌تواند بر طبق آن عمل کند.

علامه طباطبایی در روش اخلاقی اسلام می‌فرمایند: ما روش‌های اخلاقی متفاوتی داریم. همه این روش‌های اخلاقی، پایه کار خود را بر تحریک انسان به سمت انجام یکسری کارها و مداومت بر انجام آن کارها و دور شدن از یک سری کارها، برای اینکه آن صفت نیک در آنها به ثبوت برسد و صفات بد و رذایل از او رخت ببندد. تفاوت این مکتب کجا ظهور و بروز پیدا می‌کند؟ در نحوه تحریک انسان به سمت آن کارها، که ایشان ابتدا دو روش عمده را نام می‌برند:

سه مکتب از نگاه علامه طباطبایی

یک روش توجه دادن مخاطب( انسان) به عواقب دنیوی آن کار و به آنکه مردم چه می‌پسندند. این روش اول. به دو چیز ارجاع می‌دهد: اول آنکه داشتن این صفت نیکو در این دنیا چه فوایدی دارد؛ مثلاً شما اگر شجاعت داشته باشید، این شجاعت، به چه دردی می‌خورد؟ و در میان مردم از چه جایگاه خوبی برخوردار است؟ مثلاً اینکه شما انسان سخاوتمندی باشید، شما را در دل‌ها عزیز می‌کند. مردم کم کم به شما، ولو به خاطر انفاق‌های شما، به فقر رسیده باشید، هیچ وقت شما را وانمی‌گذارند. از هر دست بدهی، از همان دست می‌گیری.

مکتب عمده دوم؛ علت آنکه می‌گویم مکتب دوم به خاطر همان مطلبی است که در ابتدای عرضم گفتم که آن طور نیست که بخواهیم همه‌ی مکاتب را بتوانیم خلاصه کنیم. این‌ها اشتراکاتی دارند و علامه آنها را در یک مکتب عمده می‌گذارد، وگرنه خودشان تفاوت‌های زیادی دارند. فضیلت‌گراها یک نوع می‌نگرند و...؛ آن مکتب دوم را ایشان مکتب انبیاء می‌گویند. انبیاء پیش از اسلام. و آن هم توجه دادن مکلف و مخاطب به عواقب اخروی افعال و آن صفات. اگر تو بخیل باشی و بخل بورزی، خداوند نیز در آن دنیا در کرمش نسبت به تو بخل می‌ورزد. اگر تو در این دنیا عفت پیشه کنی، خدا در آن دنیا، حورالعین‌ها را به تو عطا می‌کند. استلزاماتی به این شکل بین افعال این دنیا و پاداش‌ها یا جزاهای اخروی.

و مکتب سوم که علامه طباطبایی می‌گوید مکتب قرآن که در آن قرآن منحصر به فرد است و ما در تعالیم دیگر آن را پیدا نمی‌کنیم. قلع ماده فساد، قلع رذائل از وجود. به چه شکل؟ به این شکل که با معارف با گره زدن وجود او در لایه‌ی ایمان‌ها با یک حقیقت‌هایی که اصلاً دفع می‌کند نه رفع. رفع یعنی چیزی بتواند بیاید و شما آن رذیله را پاک کنید. اساساً زمینه را از اینکه فسادی در وجود او بخواهد بنشیند، می‌گیرد. یعنی او چون دنیا را اینطور می‌بیند و چون خدا را اینطور می‌بیند، چون خودش را در هستی اینطور می‌بیند، اساساً نمی‌تواند این صفت بد را داشته باشد. او چون خدا را مالک حقیقی می‌بیند، او خدا را مقتدر می‌بیند، خدا را عزیز می‌بیند، در درگاه او نمی‌تواند بزرگی کند. آن لایه‌ی سوم، هر دو لایه‌ی بعدی را مادری می‌کند.

همان خطابی که به ما شده است از طرف اهل بیت، «لاتَکُن عَبدُ غَیرِکَ»، یعنی او اساساً نمی‌تواند عبد دیگری باشد، چون خدا را رب می‌داند. ببینید تفاوت علم و ایمان را هم اینجا در آن ضرب کنید. نه اینکه خدا را رب می‌داند، خدا را رب می‌داند، می‌بیند، خدا واقعاً رب او است.

توصیف صابران

ذیل آیه‌ی 155 سوره‌ی مبارکه‌ی بقره، آنجایی که خدای متعال صابرین را بشارت می‌دهد. «وَ بَشِّر الصّابِرینَ»؛ که توصیفی که خدا از صابرین دارد، این است: «الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ»؛ علامه طباطبایی می‌فرمایند: نگاه کنید این یک اعتقاد است. این‌ها چون خدا را و نسبت خودشان با خدا را اینطوری می‌بینند، صابر می‌شوند، یک. در این مساله مصیبت صبر از آنها سرمی‌زند، دو. و اینجا ایشان یک بحثی راجع به اخلاق باز می‌کنند. چندین صفحه درباره‌ی مکاتب اخلاقی و آیاتش در قرآن و اینها بحث می‌کنند که ارجاعتان می‌دهم.

هیات الزهرا سدانشگاه صنعتی شریفهیات هفتگیحجت‌الاسلام شیرمحمدیتیر99
مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه صنعتی شریف
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید