اعتکاف گذشت، شبهای قدر رفت، محرم هم گذشت، اربعین و پیادهرویاش نیز گذشت. حال نوبت فاطمیه بود. فاطمیهای که همیشه فرق داشت و امسال متفاوتتر هم شدهبود. کرونا که شد هیئتها متفاوت شدند. دیگری خیلی از مراسمها برگزار نمیشدند و آن معدود فرصتهایی که میتوانستیم از بحر کرم ائمه استفاده کنیم هم با هزار و یک پروتکل همراه بود که بعضا از خیرش گذشته و به گوشهای پناه میآوردیم و به یک صفحه موبایل بسنده میکردیم. اما کرونا با تمامی بدیهایش ثابت کرد هر اتفاقی بیافتد، هر چه رخ دهد ما دست از این خاندان نمیکشیم و به هر وسیلهای ارادتمان را عرض میکنیم، خواه روضهای برگزار کنیم و در آن ذکری از مصائبشان کنیم، خواه با زبان شعر بگوییم:
هزار شکر که در روضه خصوصی تو نشستهایم و به تن جز لباس ماتم نیست
درست است پایمان از رسیدن به حرمها و هیئتها بریدهشده اما با پای دلمان چه کنیم؟! نگاهی میاندازیم به عکسی از حرم و با خود چند بیتی زمزمه میکنیم و در باران اشکهایمان یادی میکنیم از آن لحظات شیرین گذشته! افسوس میخوریم که فرصتها رفت و قدر ندانستیم ... . مثل همیشه پناه میآوردیم به هیئت، هیئت الزهراء که همواره میعادگاه عاشقان اهلبیت بوده و هست. جایی که هر کسی به هر وسیلهای در پی فرصتی برای خدمت است. چند صباحیست فرصتی دیگر برای خادمی آستان ائمه اطهار فراهم آمده. گرد هم آمدیم تا با زبان شعر و ادب از آنها دم بزنیم، خواه با برگزاری شب شعر باشد، خواه سوگوارهای باشد و خواه نشریه محتشم. باشد که مقبول حضرت افتد و یکیک ما بتوانیم برای او محشتم شویم و از او بگوییم.
به وصف هیچ کسی جز تو دم نخواهم زد
خوشا کسی که اگر شاعر است، شاعر توست
که گفته است که من شمع محفل غزلم؟!
به آب و آتش اگر می زنم به خاطر توست