مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه شریف
مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه شریف
خواندن ۲۲ دقیقه·۳ سال پیش

عنصری به نام حیای عمومی


سلام علیکم و رحمة ‌الله و برکاته.

أعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیمِ. بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحیم، وَ بِه نَستَعین وَ صَلَی اللهُ عَلَی سَیِّدِنا مُحَمَّدٍ آلِهِ الطَّاهِرینَ.

جهت شادی ارواح طیبه‌ی شهدا، روح حضرت امام، همه‌ی گذشتگان، پدر و مادرمان، معلمان و اساتیدمان الفاتحة مع الصلوات.

در بخش اول سخن که بیانی با عبارت بیان اخلاقی عرض می‌کنیم، خدا ماجرای قوم لوط را در سور متعددی بیان کرده است. اما سه سوره هستند که در آن‌ها آن را مفصل‌تر بیان کرده: یکی سوره‌‌‌ مبارکه‌ اعراف است، یکی سوره‌ مبارکه‌ نمل است، یکی سوره‌ مبارکه‌ عنکبوت. این آیاتی که ابتدا می‌خواهم خدمتتان بخوانم و توضیحی برایش دهم، آیات سوره‌ی مبارکه‌ی عنکبوت است.

اختراع فحشا

بسم الله الرحمن الرحیم. لوط به قومش گفت که «إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ مَا سَبَقَكُمْ بِهَا مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعَالَمِينَ»{80، اعراف}. شما فحشایی انجام دادید و می‌دهید که این فحشا را قبل از شما احدی از عالمیان تا به حال انجام نداده بود. بحث ما آیه‌ بعد از این آیه است، اما اینجا یک پرانتز مهم باز بکنم که خیلی وقت‌ها امروزه در روان‌شناسی و انسان‌شناسی و بحث‌های تاریخ و علوم اجتماعی و ترکیب این‌ها حرف‌هایی می‌زنند که می‌گویند از ابتدای خلقت، از آدم ابوالبشر تا الان، یک سری انحرافات جنسی به صورت بیماری از قبل بوده و طبیعی است. و تئوری‌هایی برای آن درست‌می‌شود و به خصوص در سال‌های اخیر درست شده است که این جریانات را طبیعی جلوه دهند. در صورتی که قرآن با این آیه بر آن خط بطلانی می‌کشد و نشان می‌دهد که اصلا این مسائل سابقه‌دار نبوده و در موقعی اتفاق افتاده. «إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ مَا سَبَقَكُمْ بِهَا مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعَالَمِينَ» {80، اعراف} احدی از عالمیان از مردان به این ذهنیت نرسیده بود که می‌توان چنین استفاده‌ای هم کرد. «مَا سَبَقَكُمْ بِهَا مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعَالَمِينَ» یعنی سابقه نداشته. این فحشا توسط قوم لوط اختراع شده و احدی از عالمیان اصلا فکر نمی‌کرده که می‌شود چنین استفاده‌هایی هم کرد. این کار را اصلا نمی‌کرده. یک اختراع جدید است. به عبارتی یک فحشای اختراعی است.

علم غیر عقلانی!

آن بحث این است که می‌خواهم در پرانتز عرض کنم؛ بحث مهمی است دقت بفرمایید. خیلی وقت‌ها هست که ما یک چیزی را می‌گویند اینها علم است.‌ اینها عقلانیت است. اینها عقلانیت عرفی است. عقلانیت طبیعی است. دانشمندان این را می‌گویند. دانشمندان غلط می‌کنند این را می‌گویند. جوابش این است. به صورت طبیعی شما فکر می‌کنید که دانش در خیلی از موارد از فرآیندهای پاک و پاکیزه‌ی عقلانی حرکت می‌کند و می‌آید. در صورتی که اصلا اینجوری نیست. قرآن می‌گوید که بسیاری از همین امور دانشی و عقلانیت‌های عرفی را کارتل‌های اقتصادی درست می‌کنند. این‌ها آن علم را درست می‌کنند. حالا برایتان آیاتش را می‌خوانم. این آیات سوره‌ی زخرف را نگاه کنید. پس از اینکه افراد توسط انبیا دعوت می‌شوند، اینها این را می‌گویند. این جملات عربی که می‌خوانم همه‌اش قرآن است، یعنی همه‌اش وحی خدا است. مال این و آن نیست. «...قَالُوا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَى أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَى آثَارِهِمْ مُهْتَدُونَ»{زخرف،۲۲} مردم این را می‌گویند، حالا آیه‌ی بعدش را دقت کنید. مردم جواب انبیا رو می‌دهند و می‌گویند ما یک روش‌های عقلایی بهمان رسیده که ما روی همین روش‌ها می‌رویم «وَإِنَّا عَلَى آثَارِهِمْ مُهْتَدُونَ» و هدایتمان را هم از همین روش‌ها می‌گیریم. آن چیزی که شما می‌گویید هم شعر است. «وَمَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ...»{یس،۶۹} انقدر که قرآن اصرار دارد اینها شعر نیست، قول شاعر نیست، اینها نیست به خاطر اینکه این چیزهایی که شما می‌گویید هم یک سری حرف های احساسی است‌. حرف‌های تخیلی است. بعد ما مدام دفاع می‌کنیم و فکر می‌کنیم عقلانیت فطری مردم حرف انبیا را نمی‌کشد، پس چرا انبیا آمدند حرف‌هایی را زدند که عقلانیت فطری مردم نمی‌کشد؟ این سوال باقی می‌ماند. در صورتی که اصلا قضیه ارتباطی به مردم ندارد‌. یک عده‌ی دیگر، یک کارتل‌هایی هستند، یک ملا و مترفی هستند؛ آنها آن بالا می‌نشینند، عقلانیت تولید می‌کنند، علم تولید می‌کنند، روانشناسی تولید می‌کنند، انسان‌شناسی تولید می‌کنند، اقتصاد تولید می‌کنند، علم تولید می‌کنند. ادامه همین آیه این است. آیه را یادتان باشد، کلماتش را یادتان باشد. «...إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَى أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَى آثَارِهِمْ مُهْتَدُونَ»{زخرف،۲۲} ما آباءمان و روش‌هایمان را گرفتیم و بر همین مسیر هم می‌رویم. آیه‌ی بعد «وَكَذَلِكَ مَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَذِيرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَى أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَى آثَارِهِمْ مُقْتَدُونَ» {زخرف،۲۳} یعنی چی؟ «وَكَذَلِكَ» می‌دانید دیگر که در قرآن به معنای تبیین سنن الهی است. کلمه‌ی وَكَذَلِكَ یعنی اينچنين است. یعنی دارد بیان حرف کلی می‌کند؛ بیان سنت الهی می‌کند. می‌گوید این چنین است که ما نذیر و پیغمبر و اینها در جایی نفرستادیم إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا مگر کارتل‌های اقتصادی‌اش گفتند «إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَى أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَى آثَارِهِمْ مُقْتَدُونَ» اینها این حرف را زدند نه مردم! منتها اینها می‌نشینند عقلانیت برای مردم تولید می‌کنند. علم برای مردم تولید می‌کنند. حرف خودشان را در دهن مردم می‌گذارند. جای دیگری این حرف تولید شده‌است. جای دیگری این حرف تولید شده‌است. این حرف علمی نیست. عقلانی نیست. چه کسی تولید کرده است؟ شیطان.

تولید تئوری توسط شیطان

دقیقا به تعبیر امیرالمومنین، به تعبیر قرآن، می‌گوید شیطان در انتهای کار، می‌نشیند و تئوری تولید می‌کند. «إِنَّمَا يَأْمُرُكُمْ بِالسُّوءِ وَالْفَحْشَاءِ...» {بقره، 169} اولش گناه کوچک و بعد گناه بزرگ، بعدش تولید تئوری «...وَأَنْ تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ»{بقره، 169}. این قدم آخری که برمی‌دارد، برای فساد تئوری تولید می‌کند، به قول امیرالمومنین، راجع به عده‌ای می‌گوید که: «...فَبَاضَ وَ فَرَّخَ فِي صُدُورِهِمْ وَ دَبَّ وَ دَرَجَ فِي حُجُورِهِمْ فَنَظَرَ بِأَعْيُنِهِمْ وَ نَطَقَ بِأَلْسِنَتِهِمْ...»{نهج‌البلاغه، خطبه 7}. شیطان تخم‌گذاری می‌کند در قلوب یک عده‌ای و بعد جوجه‌کشی در دامن‌های آنها راه می‌اندازد و شیطان با چشم این‌ها می‌بیند و شیطان با زبان این‌ها حرف می‌زند. شیطان حرف می‌زند. تریبون دست شیطان است. به زبان او حرف می‌زند. تولید علم اقتصاد می‌شود. بعد انواع و اقسام نیز دارد. شیطان به یک وحدانیت تولید نمی‌کند که. انواع و اقسام آن را تولید می‌کند. بعد این‌ها رشته‌ی دانشگاهی می‌شود.

پروتکل‌‌های غلط

این‌ها پروتکل می‌شود. بسیاری از این پروتکل‌ها. امروز ما با این بحث ترنس‌ها درگیر هستیم. آن‌هایی که Transsexualهستند، تغییر جنسیتی‌ها، این‌ها الان به عنوان یک جریان بسیار مهم ترند شده‌اند. پروتکل آن کجا تولید شده‌ است؟ یک‌جای دیگر. حال پزشکی قانونی ما می‌آید و همین این پروتکل را اجرا می‌کند، آقا این چه وضعی است؟ پارک دانشجو را اصلا بروید و ببینید چه خبر شده است. می‌گوید دیگر ما طبق این پروتکل‌ها، به این نتیجه رسیدیم که هرکس قبول کرده است زن است، زن است. با خودش کنار آمده است، پس زن است دیگر. آن دختری هم که قبول کرده است مرد است، مرد است. و با شیب دقیقا exponentially داریم به سمتی می‌رویم که یک عده تغییر جنسیت می‌دهند. از مرد به زن و از زن به مرد تبدیل می‌شوند. بعد ببینید که پارک دانشجو چه خبر است. پاتوق این‌هاست. چه‌کسی مجوز آن را می‌دهد. پزشکی قانونی خودمان. چه‌کسی علم آن را تولید می‌کند؟ یک جای دیگر. چه‌کسی عقلانیت آن را تولید می‌کند؟ چه‌کسی این را تبدیل به بیماری می‌کند؟ بابا عزیز من، این مدلی نیست که فکر می‌کنیم علم، فضای پاک و پاکیزه است. این کارتل اقتصادی است.

جنگ ابتدایی با کفار

این آیه را چقدر در قرآن شنیده‌اید که « ثُمَّ أَرْسَلْنَا مُوسَى وَأَخَاهُ هَارُونَ بِآيَاتِنَا وَسُلْطَانٍ مُبِينٍ، إِلَى فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ...»{مومنون، 45 و46} ما موسی و هارون را فرستادیم؛ نمی‌گوید به سمت مردم، می‌گوید فرستادیم به سمت ملأ، فرستادیم به سمت چهره‌ها، فرستادیم به سمت فرعون. اساسا جنگ ابتدائی، یک سوال فقهی است که ما جنگ ابتدائی داریم یا نداریم؟ جوابش این است که داریم. نظر آقا نیز این است که داریم. جنگ ابتدائی با کفار. نکته جالب این بحث این است که با شمشیر کسی را جلب نمی‌کنند، با شمشیر فقط دفع می‌کنند. اسلام قرار نیست با شمشیر کسی را جلب و جذب بکند. با شمشیر جذب نمی‌کنند. با شمشیر فقط دفع می‌کنند. چه‌کسی را قرار است دفع کنند؟ آن کسانی که آن سر چشمه را گرفته‌اند، گل‌آلود می‌کنند. آب گل‌آلود به پایین می‌آید. قرار است آن را دفع کنند. بگویند تو کنار برو و بگذار آب حیات به راه بیفتد. حالا ملت یا می‌خورند یا نمی‌خورند. دیگر خوردن یا نخوردن آن به دست خودشان است. ولی راه آب حیات باید باز شود تا بیاید.

تصمیم‌سازی صاحبان زر و زور

لذا همین الان، در همین تصمیمات جمهوری اسلامی ایران، بنده به شما می‌گویم که، اگر فردا دوباره به من تذکر ندهند، بسیاری از قوانین محصول ملأ و مترف است. یک‌جای دیگری دارد بسته می‌شود. من این را دارم می‌بینم. حدسیاتم نیست. ملأ و مترف، آن صاحبان زر و زور و قدرت، این‌ها هستند که خیلی از وقت‌ها قانون را در تصمیم‌سازی‌هایی می‌اندازند که فکرمی‌کنید قانون در روندی عقلایی داده می‌شود. راه‌حل آن هم مردمی‌سازی است. حال چطوری است؟ بحث آن در حوصله جمع نیست.

ولی وقتی بله، یه عده زیر آن هرمی بنشینند، و بعد کسانی که صاحبان ثروت‌اند و می‌توانند همه را بخرند و می‌توانند تصمیم‌ها را به تصمیم تبدیل کنند، برای همه تصمیم‌ درست کنند، برای همه می‌توانند تصمیم‌سازی بکنند، همه یعنی همه، می‌بینی از دل آن چیز این تصمیم درآمد.شما فکر می‌کنی این تصمیم به صورت عادی گرفته‌شده‌است در صورتی که این‌گونه نیست.

شاخص‌سازی غلط

علم هم همینطور است.لذا چرا ما می‌گوییم عقلانیت قرآنی و عقلانیت؟ فضای علم به خصوص وقتی اقتصادی می‌شود بسیار ناپاک می‌شود. چرا می‌گویند توسعه یعنی GDP؟کاری به این ندارد. می‌گویند شاخص اصلی توسعه یعنی GDP و GDP به معنی توسعه ناخالصِ داخلیِ کار و خدمات و کالا و.... است.خوب اگر این است پس چرا صنعت پورن صنعت محسوب نمی‌شود؟ دنیا به همین دلیل آن را به عنوان یک صنعت می‌داند. صنعت پورن. چرا؟چون GDP را بالا می‌برد. بقیه (شاخص‌ها) مهم نیست. در آن بسیار کالا و خدمات درست‌خواهد شد.

وقتی این‌ (علم) با پول ترکیب می‌شود خیلی از اوقات یک موجود زشتی از آن بیرون خواهد‌آمد.این است که می‌گوییم «....مَا سَبَقَكُم بِهَا مِن أَحَد مِّنَ ٱلعَلَمِينَ» {۲۸، عنکبوت} شما کار بسیار زشتی مرتکب می‌شوید که پیش از شما هیچ یک از جهانیان آن را انجام نداده اند.

انحرافات تئوریزه شده

ولی امروز بسیار راحت می‌گویند نه این‌ها یک سری انحرافات، انحرافات هم نه، یک‌سری ویژگی‌هایی هستند که این افراد دارند ‌و از قبل هم بوده‌است. مانعی نیست این فرد زن است برود به مرد تبدیل شود و این فرد مرد است برود زن بشود چه اشکالی دارد، این فرد می‌خواهد از موافق خودش استفاده‌کند. بعد این در حقوق تئوریزه خواهد شد‌.حق انسان بر بدن.شما دیگر نمی‌توانی بگویی گی یا لز بودن؟! این‌ها حق اوست.در حقوق مسائل حقوقی‌اش بسته می‌شود، آن‌جا مسائل اقتصادی‌اش بسته می‌شود.کی این‌ها را می‌بندد؟ شیطان.

این‌ است که اساسا تهذیب نفس برای یک عالم لازم است.«...وَالَّذِي خَبُثَ لَا يَخْرُجُ إِلَّا نَكِدًا...» {اعراف،۵۸} و از زمین خشنِ ناپاک بیرون نیاید جز گیاه اندک و کم‌ثمر. اگر انسان خبیث شود جز بی‌ارزش از آن بیرون نمی‌آید. همه چیز می‌‌بینی همه‌ی این فساد و فحشا تئوریزه‌شده است.بعد می‌بینید خرد خرد و با فشارهای اجتماعی ثبت‌ می‌کنند.ثبت شهرداری می‌کنند که یک مردی با مردی ازدواج‌کرده‌است. این‌ها آن‌‌زمان برای ما علم است، همین علم کثیف این مسائل را کاملا تئوریزه‌ می‌کند، حل می‌کند، مسئله را عادی‌سازی می‌کند.

علنی کردن منکر

منظورمان این آیه نبود.آیه بعدی بود.لوط به قومش می‌گوید « أَئِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ وَتَقْطَعُونَ السَّبِيلَ وَتَأْتُونَ فِي نَادِيكُمُ الْمُنْكَرَ» {۲۹، عنکبوت}آیا شما به شهوترانی با مردان خلوت کرده و راه فطرت زناشویی را قطع می‌کنید و در مجامع خود بی هیچ خجلت به کار قبیح می‌پردازید؟ آیا شما به سراغ مردان رفتید و راه تولید توالد را هم بستید و «...وَتَأْتُونَ فِي نَادِيكُمُ الْمُنْكَرَ...» این تیکه را دقت کنید.

می‌گوید شما منکر‌ را و کار زشت را عمومی کردید، در صحن نادی آورده‌اید، یعنی علنی‌اش کردید.مشکل این است که این یک روالی است که شما حتما می‌دانید، در دنیا روی آن کار‌ می‌شود. یعنی خطاها، خطاهای فحشا، در ایران هم رفته‌رفته در حال رواج است.این خطاها را به سطح عمومی می‌‌آوردند. «...تَأْتُونَ فِي نَادِيكُمُ الْمُنْكَرَ...» این‌جا است که عنصری به نام حیای عمومی پیدا می‌شود.

عنصری به نام حیای عمومی

ببینید حیای عمومی خیلی مهم است، شاید حتی از حیای عمومی مهم‌تر است. ببینید حیای عمومی خیلی مهم است شاید از حیای فردی خیلی مهمتر است. اگر کسی میخواهد صحنه زشتی نگاه کند خودش می‌نشیند و نگاه می‌کند، این اشکالش خیلی کمتر است تا اینکه بنشیند و با رفیقش نگاه کند. تا اینکه برای هم این صحنه‌ها فوروارد شود، تا اینکه تا اینکه این جوک‌ها اینجوری برای هم ارسال شود. آقا این تاتون الی ناد یکم المنکر، قوم لوط معلوم شد یعنی چه؟ در تفاسیر روایی ما ذیل همین «تاتون الی نادیکم المنکر» دارد، میدانید این قوم لوط چکار میکرده که به این رسیده است؟ دارد که «یتضارتون»، ببخشید مجلس محترم است ولی مجبورم اشاره‌ای بکنم. در جمع می‌نشستند و باد معده می­دادند و می­خندیدند. ضرته می‌زدند و می‌خندیدند. از اینجا آدم می‌تواند بشود آنجا. یعنی وقتی که سر شوخی باز میشود، باز شده‌است دیگر، حالا امروز این، فردا یک چیز دیگر، در این گروه امروز یک چیز می‌گذارند فردا یک چیز بدتر می‌گذارند، پس فردا صحنه بدتری میگذارد و بعد هم می‌گوید اینها که طبیعی است، این صحنه طبیعی است، این فیلم طبیعی است، این صحنه سانسور نشده طبیعی است. زن و مرد با بچه می‌نشینند و این صحنه سانسور نشده را نگاه می‌کنند، خب این طبیعیه و طبیعیه و طبیعیه، و به صحنه نادی می‌آید، «تاتون فی نادیکم المنکر»، ممکن است سر از هزار جای نامربوط در بیاورد، این است حیای عمومی.

ما حتی در روایات داریم که کسی در حمام دخول نکند «الا بمعضر» الا با لنگ، حالا ائمه هم به هر جهت در این حمام‌ها می‌رفتند .حالا با لنگ برود، اگر استخر می‌رود انسان با یک مایوی بلندی، قابل قبولی، بابا یک حسابی دارد و کتابی دارد این چیزها، اردو می­روند و راحت جلو هم لخت می­شوند، کی گفته اینقدر راحت جلو هم لخت شوند؟ راحت لباسها را همینطوری عوض کنیم، یک پتویی بینداز روی خودت، رویت را به دیوار کن که کسی نبیند، اینها حیا است متاسفانه این حیا در جامعه دارد با یک بی‌مهری مواجه می‌شود، نه در جامعه بلکه در افراد دور و بر خودمان، به‌ هر جهت اگر در گروه خانوادگی هستید و کسی چیز بدی گذاشت در مورد حیای عمومی، یکی اعتراض کند که آنجا این صحنه‌ها را نگذار خب، یا این را نفرست خب، یا نفرست برای دیگری، اینها حیای عمومی است.

در دو سوره است که می‌فرماید «و ما کان جواب قومه انهم اناس یتطهرون» چون هیچ جوابی ندارد تنها جوابی که می‌دهند می‌گویند آقا اینها املند. نشسته روی منبر حرفهای املی میزند. جواب ندارد، مسخره کردن است، متطهر با مطهر فرق دارد، متطهر یعنی امل که ادای طهارت در میاورد. تا این حرف می‌شود می‌گوید آقا اینها را کنار بگذار، این طهارت بازی‌ها چیست که در میاوری؟ این سرنوشت قوم لوط بود. خدا به خود ما و خانواده‌های ما حیایی که لااقلش این باشد که در جمع رفقا و خانواده و دوستان، عمل بکند که اگر این حیا انجام بشود انسان رفته رفته به حیاهای عند الرب می‌رسد نزد پروردگارش هم به حیا می‌رسد حیا می‌کند فلان تخیل را، حیا می‌کند فلان کارها را بکند و حیا کیکند فلان اعتقادات را داشته باشد. حیا می‌کند، در محضر حق حیا می‌کند، «ما لکم لا تاتون الله وقارا» چرا وقار برای خدا حساب نمی‌کنید؟ چرا خدا را با وقار حساب نمی‌کنید؟ تعدی به خدا نمی‌کند.

زبان‌ریزی!

بحثی که داشتیم می‌کردیم این بود که یکی از مشکلاتی که حکومت، خصوصا حکومت اسلامی گرفتارش می‌شوند، بحث زبان‌ریزی و همایش و نمایش است، هی لفظ آمدن است. یک پروتکلهای لفظی وجود دارد، با سلام و درود به مقام معظم رهبری و خون پاک شهیدان و فلان و با سلام .... پروتکل‌هایی برای این چیزها داریم. در صورتی که، قرآن، صداقت را تقریبا از روی زبان برمی‌دارد، گرچه زبان صادق خیلی مهم است عرض کردیم دوستانی که نبودن ، تکذیب را به فعل می‌زند.

در همین سوره ماعون، یکبار دیگر میخوانم، «بسم‌ الله الرحمن الرحیم، أَرَأَيْتَ الَّذِي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ، فَذَلِكَ الَّذِي يَدُعُّ الْيَتِيمَ وَلَا يَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِينِ»{۱ تا ۳، ماعون}، میگوییم نماز که میخوانیم، میفرماید مرده‌شور ان نمازت را ببرند، الذین هم عن صلوتهم ساهون، یک سهو سهل انگاری در نماز دارند این نماز است، «الَّذِينَ هُمْ يُرَاءُونَ»{۶، ماعون}، یک پیکره نماز است، اسمش برگزاری مراسم نماز است ، به عبارتی مرده‌شور آن نمازت را ببرند، اینها برگزاری مراسم نماز است وگرنه میشود آدم انقدر پیش خدا تواضع نشان دهد، پای عمل که برسد به عیال الله بی‌ اعتنایی کند، یتیم به من چه؟ بعد شما ببینید اینهمه نماز، اینهمه هیات، بعد ببینید بهزیستی کاسه چه کنم دست گرفته که با این مقدار یتیم چه کار کند؟ این آن نکته‌‌ای است که گفتند آقا تو رو به خدا اینقدر وراجی در این قضیه نکن، می‌گوید وَأَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمَانِهِمْ لَئِنْ أَمَرْتَهُمْ لَيَخْرُجُنَّ» {۵۳، نور} تو امر بکنی ما خارج می‌شویم، فقط پیغمبر تو امر کن قل تو رو خدا حرف نزنید، طاعة معروفه یک طاعت بردار بیار، اینقدر نگو از تو به یک اشاره از ما به سر دویدن، اینقدر نگو، دچار بد عملی و بی عملی شدیم. فرد و جامعه.

انسان­واره امت: زندگی، مرگ و نامه عمل

جامعه ببینید چه جوری؟ ما یک مفهومی در قرآن داریم، من مجبورم کدها را بدهم و خودتان دنبالش بروید . ما در قرآن مفهومی به پام امت داریم، امت مجموعه‌ای هستند که دارای قصدی هستند همین است که به واژه امام گره می‌خورد، یک فرقی با قوم دارد، تعبیرش در قرآن با قوم فرق دارد، البته اگر قوم هم در مجاورت با امت باشد در آن هم همین تعبیر هست. ولی حالا کاری به جزئیات بحثش نداریم. امت برای خدا مثل یک انسانواره واحد می‌ماند که نه تنها اشخاص کتاب و نامه عمل دارند، امت خودش یک هویت دارد. اصلاً مرگ و زندگی دارد. برای همین داریم «وَ لِکُلِّ اُمَهٍ أَجَل...» {اعراف، 34}، هر امتی یک اجلی دارد و اتفاقاً مردن امت اصلاً لزوما چیز بدی نیست، مثل مردن آدم می‌ماند. مهم این است که در عقبه‌های خودش توانسته تولید بکند یا تولید نمی‌کند؟ ممکن است قصدهایی عوض بشود در چهل سال انقلاب؛ این اشکالی ندارد. روش‌ها عوض بشود، این اشکالی ندارد. آن چشم‌اندازها نباید عوض بشود. یعنی عقبه‌های توحیدی ادامه پیدا بکند، «جِیلاً بَعدَ جِیل»، نسلی پس از نسلی به همدیگر برسند. روششان را عوض بکنند، مدلشان را عوض بکنند؛ اشکالی ندارد. «لِکُلِّ اُمَهٍ أَجَل...» {اعراف، 34}، هر امتی اجل دارد؛ «... فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ لَا يَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلَا يَسْتَقْدِمُونَ» {اعراف، 34}، اجل دارد، اجلش هم می‌آید و‌ می‌میرد. مثل آدم است که می‌میرد. که اگر می‌میرد هم اتفاق بدی نیفتاده است. این قهر خدا نیست به ما که ما می‌میریم، این ویژگی این دنیا است که ما می‌میریم. مهم این است که ما عقبه‌ی توحیدی از خودمان به‌جا گذاشته‌ایم یا خیر. والا می‌میریم که اشکالی ندارد. آن طرف هم داریم که «وَتَرَى كُلَّ أُمَّةٍ جَاثِيَةً كُلُّ أُمَّةٍ تُدْعَى إِلَى كِتَابِهَا...» {جاثیه، 28}، هر امتی را می‌بینید آن طرف به زانو افتاده، امت به زانو افتاده که «... تُدْعَى إِلَى كِتَابِهَا...» {جاثیه، 28}، هر امتی به نامه‌ی عمل امت دعوت می‌شود. یعنی غیر از این‌که نامه عمل شخصی داریم، نامه عمل امت داریم. «... كُلُّ أُمَّةٍ تُدْعَى إِلَى كِتَابِهَا...»، کتاب خود امت، یعنی یک امتی برای خودش نامه‌ی عمل دارد.

معنای صدق

ما تصورمان این است که صدق و کذب در ناحیه‌ی زبان شکل می‌گیرد، در صورتی که اصلا خدا خیلی کاری به این ناحیه‌ی زبان ندارد. گرچه خیلی مهم است. بحث زبانی، این‌ها مقدمه‌ی بحث‌های بعدی عملی و فعلی است و آن‌ها هم مقدمه‌ی شاکله است. که «قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَى شَاكِلَتِهِ...» {اسرا، 84}، هرکسی روی شاکله و شکل اصلیش عمل می‌کند. برای خودش یک شاکله‌ای از تمام این زندگی‌ها درست کرده که دیگر عملش براساس این شاکله‌اش است. براساس این زبان ریزی‌هایش نیست. «الْيَوْمَ نَخْتِمُ عَلَى أَفْوَاهِهِمْ وَتُكَلِّمُنَا أَيْدِيهِمْ وَتَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ» {یس، 65}، برای آن دنیا نیست؛ ظهورش آن دنیا است. «يَوْمَ هُمْ بَارِزُونَ...» {غافر، 16}؛ بروزش آن دنیا است. این روز هم «الْيَوْمَ نَخْتِمُ عَلَى أَفْوَاهِهِمْ وَتُكَلِّمُنَا أَيْدِيهِمْ...» {یس، 65}، دست و پا و این‌ها دارند کار می‌کنند، زبان کار نمی‌کند. گاهی فقط در یک سری چیزها زبان حقه بازی می‌کند. زبان را ختم می‌کنند، می‌گویند آقا چه چیز آورده‌ای؟ چی هست؟ شما امت چه آورده‌اید؟ آن روز بروز «الْيَوْمَ نَخْتِمُ عَلَى أَفْوَاهِهِمْ...» {یس، 65}، آن روز، روزی است که این اتفاق می‌افتد. آن‌جا روز بروز است. آن موقع است که شما نگاه می‌کنید در این آیات مربوط به صداقت در قرآن که خدا وقتی می‌خواهد بگوید با ائمه باشید، می‌گوید «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ» {توبه، 119}، با صادقین باشید. این‌ها دیگر ته صداقت هستند. صداقتی که ذیلش گفته‌اند با ما باشید. ما دیگر ته صداقت هستیم.

من دو آیه و یک نکته‌ی انتهایی هم ان‌شاالله بگویم. ببینید از آن‌جایی که این تعاریف صداقت و این‌ها برای خدا مهم نیست و آن آدم مهم است، ما می‌آییم در نظام آخوندی خودمان می‌گوییم این را اول تعریف کنیم. تعریف به حد بکنیم یا تعریف به رسم بکنیم. تعریف به حد تام بکنیم یا به حد ناقص بکنیم، به رسم بکنیم؟ قرآن می‌گوید این مزخرفات را کنار بگذار، نمی‌خواهد تعریف بکنی. می‌گوید که «لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ...» {بقره، 177}، برّ این نیست که چهره‌ات را این‌طرف یا آن‌طرف بکنی. سر بحث تغییر قبله ‌است: «لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ...» {بقره، 177}، ادامه‌اش را دقت بکنید. مفسرین دقت کرده‌اند همه؛ «... وَلَكِنَّ الْبِرَّ...»، بر یعنی چه؟ بر یعنی خوبی. «... وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِوَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسَّائِلِينَ وَفِي الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلَاةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ وَحِينَ الْبَأْسِ...» {بقره، 177}، بر چه کسی است؟ می‌گوید آقا چرا من بنشینم خوبی را تعریف بکنم؟ من خوبان را تعریف می‌کنم. می‌گوید «... وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ...»، ایمانش این‌طور است به کتاب و ملائکه و فلان و این‌ها، اهل صدقه، صبر، انفاق و ... است. بعد که این‌ها را می‌گوید، می‌گوید «اولئک الذین صَدَقوا...»، این‌ها راست گفتند. این تازه شد حرف راست، «... وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ» {بقره، 177}، این شد تقوا، این شد راست، این شد درست.

بخشش اموال

سوره‌ی مبارکه‌ی حشر بعد از جریان اموال حشر و فیء و این‌ها، می‌خواهند این اموال فیء را تقسیم بکنند. بین چه کسانی تقسیم بکنند؟ قرآن می‌گوید: «لِلْفُقَرَاءِ الْمُهَاجِرِينَ الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَأَمْوَالِهِمْ يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا وَيَنْصُرُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ...» {حشر، 8}، می‌گوید که اموال فیء باید تقسیم شود و در درجه اول به این مهاجرینی که از مکه به مدینه آمدند. ببینید، گفته من ایمان دارم و بابت ایمانش این‌طور هزینه داده که یک ثروتمند آبرودار مکه، گدای مدینه شده است، أصحاب السفله مدینه شده است. شما حساب بکنید، اصلا آدم مو به تنش راست می‌شود که من بگویم من ایمان دارم، بعد به واسطه‌ی این‌که می‌گویم ایمان دارم بگویند خب حالا از مکه به مدینه می‌روی. اموال منقولت را که نمی‌گذارند ببری، اموال غیر منقولت هم که غیر منقول است؛ بنابراین گدای مدینه می‌شوی. دیگر خیلی است، أصحاب السفله مدینه می‌شوی. می‌گوید اموال فیء یک بخش آن باید روی این‌ها تقسیم شود. چه کسانی؟ «لِلْفُقَرَاءِ الْمُهَاجِرِينَ الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَأَمْوَالِهِمْ يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا وَيَنْصُرُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ...» {حشر، 8}، بعدش چه؟ «... أُولَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ» {حشر، 8}، این‌ها راست می‌گویند. این حرف راست و راست و درست عمل کردن شد. و آن نکته مهم در این‌جا، این است: خب ما می‌خواهیم صادق باشیم. آیات متعددی بحث مصدقین، مصدقات را به صدق گره کرده است. یعنی چه؟ یعنی گفته می‌دانی چه کسی صادق است؟ به اندازه انفاقش، هزینه گذاریش، ازخودگذشتگی و ایثارش معلوم می‌شود که چقدر صادق است. اصلا این صدقه اسمش به خاطر همین صدقه است، به خاطر این‌که علامت صدق و صدق ایمان است. واقعیت مطلب این است، هرکسی به اندازه‌ای که دست می‌کند در جیب «ماتُحِبُّونش» حالا «ماتُحِبّونش» ممکن است خیلی وقت‌ها وقتش باشد. ممکن است آبرویش باشد. اگر این‌همه انفاق از حضرت صدیقه‌ی طاهره که اصلا او صدیقه است به‌خاطر همین. صدیقه است که «...فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ...»{۶۹، نسا} ما وقتی که می‌گوییم خدایا ما را جزو «صِراطَ الَّذین انعمتَ عَلَیهِم» قرار بده نه اینکه هرکسی هرنعمتی دارد نعمت سلامتی و این‌ها. نه این‌ها نیست کسی که این نعمت را دارد «فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا»...»{۶۹، نسا} یعنی با این‌ها قرار بده. با صدیقین قرار بده. صدیقین کسانی هستند که سر تا پایشان همه چیز به همه چیز می‌آید و می‌خورد این می‌شود صدق. اگر در آن آیه‌ی معروف دارد که «مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ...»{۲۳، احزاب} آن مؤمنین و آن مردانی که بر عهدشان صادق هستند. این آن صدقی است که به درد می‌خورد وگرنه بقیه‌اش می‌شود زبان ریزی. حالا تا بشود شاکله. بله تا بشود شاکله که اساسا همه چیز بر اساس شاکله شکل می‌گیرد. آخرش قیافه‌ی ملکوتی شما چه ریختی است الان؟ چون«قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَى شَاكِلَتِهِ...»{۸۴، اسرا} همه روی شاکله عمل می‌کنند. به آن می‌گویند زبان‌های استعداد. زبان حال داریم، زبان قال داریم، زبان استعداد داریم.

هر چه بیاوری من پر می‌کنم!

ببینید این لیوان 200 سی‌سی آب توش جا می‌شه، استعدادش 200 سی‌سی است. زیر شیر بگیرید 200 سی‌سی پر می‌شود، زیر آبشار نیاگارا هم بگیرید 200 سی‌سی پر می‌شود! این همان است که قرآن گفته هرچه بیاوری من پر می‌کنم «وَ آتاکُمْ مِنْ کُلِّ ما سَأَلْتُمُوهُ» هرچه بخواهی بهت می‌دهم. منتها با چه زبانی؟ با این زبان نه با این زبان. با این زبان بخواهی بهت نمی‌دهم ولی اگر با این زبان بخواهی بهت می‌دهم. با زبان استعداد بخواهی بهت می‌دهم. چون داری می‌گویی من انقدر استعدادم است الان. خدا که بخیل نیست! به قول طرف می‌گفت هم مُدونه هم مُتونه! خدا بخیل نیست، می‌دهد. هرچه بخواهی می‌دهد منتها اگر کسی با این زبان بتواند بخواهد. اصلا مهم این زبان است. آن زبان‌های قبلی صرفا برای درست کردن این زبان است. این زبان را به شدت صدقه می‌برد بالا. یعنی صدق را زیاد می‌کند. این صدقه، صدقه در آبرو است، صدقه در پول است، اصلا در هزینه است؛ هزینه گذاری خودت است. کسی که در شُحّ نفس خودش مانده است، این هنوز به فلاح نمی‌رسد. در آیه است که راجع به مهاجرین آن را گفت، راجع به انصاری که در مدینه‌اند و اینها را پناه داده‌اند گفته: «وَالَّذِينَ تَبَوَّءُوا الدَّارَ وَالْإِيمَانَ مِنْ قَبْلِهِمْ»{۹، حشر} اینها هم خانه ها را و هم ایمان را آماده کرده‌اند. بابا آدم باید کار کند! بتواند توء ایجاد بکند خودش، رغبت ایجاد بکند، باید انقدر کار ذهنی انجام بدهد که ایمانش آماده شود. «وَالَّذِينَ تَبَوَّءُوا الدَّارَ وَالْإِيمَانَ مِنْ قَبْلِهِمْ يُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَيْهِمْ...»{۹، حشر} نه تنها این‌ها را پناه دادند بلکه دوست می‌داشتند. پرده می‌زدند وسط خانه‌شان می‌گفتند که شما خانه ندارید بیایید اینجا « ...يُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَيْهِمْ وَلَا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمْ حَاجَةً مِمَّا أُوتُوا...» خیلی این بیانات عظیم است. نیست به آن‌ها می‌دادند به مهاجرین می‌دادند، این انصار در دلش هم احساس بخل نمی‌کردکه چرا به من ندادید «...وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ...»{۹، حشر} بقیه را مقدم می‌کرد در عین احتیاج خودش. بعد خدا می‌گوید«...وَمَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»{۱۶، تغابن} کسانی که در رفتند از این بخل نفس، از پوست خودش توانسته بزند بیرون. به بقیه هم فکر بکند. نگوید من و خانواده‌ام. از این پوست خودش درآمده باشد «وَمَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» »{۱۶، تغابن} قرآن هرجایی بلنداهای ایمانی را بحث کرده، پای انفاق و هزینه‌گذاری را بحث کرده.

حق حکمرانی

فقط یک هشتگ بزنم برای کسانی که اهل بحث‌های حکمرانی هستند یکی از سوالات جدی حکمرانی این است که آیا ما حق داریم حکمرانی‌ای درست بکنیم که کسی احتیاج به کسی نداشته باشد؟ حق داریم این را همینجوری درست بکنیم یا نه؟ یعنی انفاق در درون خودش تعریف لازم نیست بشود اصلا. ما به جهت حکمرانی حق تعریف چنین حکمرانی‌‌ای داریم یا نداریم؟ این هم یک هشتگ برای کسانی که اهل اینجور بحث‌های حکمرانی هستند، بحث بسیار مهمی است.کاملا بحث‌های ایدئولوژیکی است در فضای حکمرانی انشاالله که خدا ما را از صادقین قرار بدهد و این ایام را ایامی قرار بدهد که ما تبعیت محض داریم می‌کنیم از حضرت صدیقه‌ی طاهره به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.

الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم


هیات الزهرا سدانشگاه صنعتی شریففاطمیه ۱۴۰۰سخنرانیحجت الاسلام قاسمیان
مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه صنعتی شریف
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید