مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه شریف
مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه شریف
خواندن ۵ دقیقه·۲ سال پیش

عهد عفت و حیا

اقسام سه گانه حیا

یک قسم از حیا، حیای از خدا است؛ در روایات داریم که انسان باید از خدا شرم کند. امام صادق(ع) از آبای گرامشان و از پیغمبر اکرم (ص) نقل می‌کنند که حضرت فرمودند: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) اسْتَحْيُوا مِنَ اللَّهِ حَقَّ الْحَيَاءِ»؛ از خدا آن طور که سزاوار است، شرم کنید!در روایت دیگری از پیغمبر اکرم (ص) است که فرمودند: «رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً اسْتَحْيَا مِنْ رَبِّهِ حَقَّ الْحَيَاءِ»؛ رحمت خدا بر بنده‌ای که از پروردگار خود شرم کند، آن طور که سزاوار شرم و حیا از پروردگار است. این یک دسته از روایات دربارۀ مسئلۀ حیای مِنَ الله تعالی است.

دسته دوم، حیای از مردم است؛ حیای از انسان‌های دیگر است. روایتی از امام علی(ع) است که می فرماید: «شَرُّ الْأَشْرَارِ مَنْ لَا يَسْتَحْيِي مِنَ النَّاسِ وَ لَا يَخَافُ اللَّهَ سُبْحَانَهُ»؛ بدترین افراد کسی است که از مردم حیا نکند و از خدا بیم نداشته باشد؛ حیای اوّل، حیای مِنَ الله است و حیای دوم، حیای مِنَ الخلق است؛ حیای از خالق و حیای از مخلوق.

دستۀ سوم، حیای از نفس است؛ انسان از خودش خجالت بکشد. در روایتی است که امام علی(ع) می فرماید: «مِنْ تَمَامِ الْمُرُوَّةِ أَنْ تَسْتَحْيِيَ مِنْ نَفْسِكَ»؛ از تمام مروّت و جوانمردی این است که خودت از خودت خجالت بکشی. در روایت دیگری حضرت می فرمایند: «حَيَاءُ الرَّجُلِ مِنْ نَفْسِهِ ثَمَرَةُ الْإِيمَانِ»؛ وقتی که انسان از خودش شرم می کند، این شرم ثمرۀ ایمان است.

فطری بودن حیا

برخی‌ها باید حیا را از آن «بت‌پرست» یاد بگیرند!

شما حتماً قصّۀ حضرت‌ یوسف‌ علیه‌السلام را شنیده‌اید. من بخشی از این داستان را با توجّه به روایت امام‌باقر علیه‌السلام برای شما بیان می‌کنم.

وقتی از ایشان راجع‌ به جریان حضرت‌ یوسف‌ علیه‌السلام سؤال شد، حضرت فرمودند: زمانی که زلیخا حضرت‌ یوسف‌ علیه‌السلام را به گناه دعوت کرد، پوششی را روی بُتش انداخت. در ادامۀ روایت نقل شده است که حضرت‌ یوسف‌ علیه‌السلام به او فرمود: «مَا صَنَعْتِ؟»؛ چه می‌کنی؟ زلیخا گفت: «طَرَحْتُ عَلَيْهَا ثَوباً أَسْتَحْيِی أَنْ يَرَانَا»؛ روی او پوششی انداختم، زیرا خجالت می‌کشم که او ما را در این حال ببیند! از اینکه این بُت، ما را ببیند، شرم و حیا می‌کنم!

حضرت‌ یوسف‌ علیه‌السلام نیز در جواب او فرمود: «فَقَالَ يُوسُفُ فَأَنْتِ تَسْتَحْيِينَ مِنْ صَنَمِکِ وَ هُوَ لَا يَسْمَعُ وَ لا يَبْصُر وَ لا أَسْتَحِيِی أنَا مِنْ رَبِّی؟»؛ تو از بُت حیا می‌کنی، درحالی‌که او نه می‌شنود و نه می‌بیند؛ من چگونه از پروردگار خود خجالت نکشم؟!

همان‌طور که قبلاً عرض کرده‌ام: جناب ملّاصدرا رحمة‌الله‌علیه می‌گوید: مسئلۀ حیا غریزه‌ای انسانی و مابه‌الإمتیاز انسان از حیوان است. بت‌پرست هم شرم و حیا دارد؛ چراکه حیا فطری انسان است.

حال برخی از ما از خدای‌ متعال خجالت نمی‌کشیم؟! قرآن می‌فرماید:«اَلمْ یَعلَمْ بِاَنَّ اللّٰهَ یَرى»؛ آیا انسان نمی‌داند که خدا او را می‌بیند؟ آیا او از خداوند آگاه و ناظر، شرم و حیا نمی‌کند؟!

معنای آزادی در مکتب های بشری شیطانی

فرق بین مکتب الهی و مکتب های بشریِ شیطانیِ حیوانی همین است. نگاه کنید! تحت پوشش آزادی، ترویج فساد می‎‌کنند.

وقتی حیای مِنَ ‎الله هم نشد، حیای مِنَ‎النفس هم در کار نیست؛ او را مَسخ کرده‎اند. می‎دانی چقدر آزادش کرده‎اند؟ از خدا و خودش آزادش کردند؛ اوّل انسان را از مردم آزاد می‎کند، بعد از خدا و خودش آزاد می‎شود. دیگر هیچ‎چیزی لازم ندارد؛ این شد آزادی. آزادی به‎معنای مکتب حیوانیِ شیطانیِ بشری، می‎فهمی یعنی چه؟ یعنی بی‎حیایی در سه بُعد مردمی، خالقی و خودی. اگر بخواهیم این آزادی را معنا کنیم، همین است. کرده‌ اند.

وقتی حیای مِنَ‎ الله هم نشد، حیای مِنَ النفس هم در کار نیست؛ او را مَسخ کرده‌اند. می‎دانی چقدر آزادش کرده‌اند؟ از خدا و خودش آزادش کردند؛ اوّل انسان را از مردم آزاد می‌کند، بعد از خدا و خودش آزاد می‌شود. دیگر هیچ ‎چیزی لازم ندارد؛ این شد آزادی. آزادی به ‎معنای مکتب حیوانیِ شیطانیِ بشری، می‌فهمی یعنی چه؟ یعنی بی‌حیایی در سه بُعد مردمی، خالقی و خودی. اگر بخواهیم این آزادی را معنا کنیم، همین است.

ثمره مهار شدن غضب و شهوت

حیا شهوت و غضب را مهار می‌کند؛ نمی‌گذارد بی‌حساب عمل کنند.

نتیجه ا‌ین می‌شود که حیا عقل را آزاد می‌کند؛ چون وقتی شهوت شراره می‌کشد، عقلِ بیچاره به اسارت می‌رود. وقتی‌ که غضب شراره می‌کشد، عقل به اسارت می‌رود. ولی اگر شهوت و غضب مهار شوند، عقل آزاد می‌شود؛ انسان سرِ عقل می‌‎آید.

خیلی ساده تعبیر می‌کنیم. این مطالبی که می‌گویم، وجدانی هر انسانی است که به ‎تعبیر من، مَسخ نشده باشد.

کسی که عصبانی می‌شود، شروع به بد دهانی می‌کند؛ امّا یک مقدار که آرام شد، می‌گویند: حالا سرِ عقل آمدی. این، یعنی چه؟ یعنی آن شراره‌ها خوابید.

حیا موجب می‌شود که انسان جلوی شهوت و غضب را که در حال شراره گرفتن است، بگیرد و مرتکب عمل زشت نشود؛ آن‎ها را به اسارت می‌برد و نمی‌‎گذارد عمل کنند. اینجا آدم، زود سرِ عقل می‌آید. حیا عقل را آزاد می‌کند.

خدا مخلوق دو پا که دارای یک سر و دو گوش باشد زیاد دارد اما اگر حیای انسان برود، وی پست تر از هر موجودی خواهد شد از نظر غضب، خیلی خطرناک‌تر از گرگ و از نظر شهوت بدتر از خوک ... حتی آنقدر پست که قیاس وی با حیوانات «جسارت به حیوانات باشد».

اگر به انسانی که حیایش رفته است بگوییم خوک، جسارت به خوک‌ها است؛ زیرا فطرت خوک همین است؛ یعنی از نظر آفرینش به همین شکل است. امّا انسان این‌طور نیست؛ انسان خودکرده است و این حاصل اختیار و اراده اوست؛ او می‌توانست به اعلی درجات برسد؛ خدا ابزارش را هم به او داده بود. این انسان بدتر از گرگ است و کارش حدّ یقف ندارد و همین‌طور نزول میکند. لذا اگر بگوییم او گرگ است، به گرگ‌ها جسارت شده است.

شب قدرعهد با خداحیاهیات الزهرا (س)دانشگاه صنعتی شریف
مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه صنعتی شریف
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید