چالش همهگیری کرونا در چند ماه اخیر، دولتها و ملتهای جهان را در شرایطی قرار داد که بهنظر میرسد تاکنون نظیر آن را تجربه نکرده بودند. ملتهای غربی که پس از جنگ دوم جهانی به ثباتی نسبی دست یافته بودند و با مسامحت میتوان گفت از میانههای دهه نود به این سو، هیچ چالش پررنگی در حیطه امنیت ملی نداشتند، به ناگاه خود را در اسارت ویروسی نادیدنی حس کردند که تهدیدی جدی علیه اقتصاد و امنیت آنها بود و آیندهشان را در ابهام فرو میبرد. دولتهای غربی که بر مبنای ایدهی حکمرانی لیبرال، تضمین آزادی سیاسی، اجتماعی و اقتصادی مردم را لازمهی پیشرفت کشور در شرایط عادی میدانستند، در چنین بحرانی دست به اقدامی کمسابقه زدند. دولتهای غربی با کمی تعلل، مراکز تفریحی، دینی، علمی، دانشگاهی و بسیاری از کسبوکارها را تعطیل کرده و بر اعمال شخصی مردم نظارت دقیقی وضع کردند تا با این سلب آزادی و دخالت آشکار، تا حدی شرایط را تحت کنترل درآورند. قرنطینههای سراسری به سرعت و دقت به اجرا درآمدند، با ابلاغ مستقیم دولتها، کارخانهها موظف شدند تمام توان خود را بر تولید اقلام درمانی و بیمارستانی بگذارند و واردکنندگان دولتی ماموریت یافتند که به هر بها و هزینهای، اقلام ضروری کشور را تامین کنند. دولتهای غربی در چنین اوضاعی، عظمت، گستردگی و قدرت خود را به نمایش گذاشتند. دولت مدرن که به نوعی تجسد عقل مادیگرا و خودبنیاد انسان مدرن در عرصه حکمرانی بود، اصلیترین وظیفه خود را در حفظ امنیت شهروندانش میدید. به همین جهت، متوسلشدن به هر راهی و هرگونه اعمال قدرتی در راه تامین این نیاز، اخلاقی می نمود؛ خواه این امنیت از راه سلب اراده از مردم خود تامین میشد، خواه از راه راهزنی بینالمللی ماسک و دستگاههای تنفسی.
مبارزه برای بقا
در طرف دیگر ماجرا، شهروندان این کشورها هم در ایفای نقش شهروندی خود از چیزی فروگذار نکردند. پیش از اجراییشدن دستور قرنطینه سراسری، شهروندانی که عمدتاً پیش از این توصیف، بحران را یا در فیلمهای هالیوودی دیده بودند یا از خاطرات پدران خود شنیده، به محض استشمام بوی ناآرامی، در صف خرید سلاح گرم نوبت گرفتند و در فروشگاه ها برای خرید یک بسته دستمال کمتر یا بیشتر، صحنههای بدیعی خلق کردند. هر چند تا مدتها مواد غذایی کمیاب بود و کالاهای بهداشتی چند برابر قیمت میخورد، ولی همانگونه که انتظار میرفت، دولتها به مرور بر این وضع مسلط شدند و مردم هم این شرایط خاص را به روزمرگی زندگی خود افزودند. در مجموع نگاهی به عملکرد دولتها و شهروندان غربی در این بحران، ضمن این که تئوری تنازع بقا را در ذهنها مجسم کرد، این نکته را نیز یادآور شد که منطق حاکم بر آن دولتها و آن شهروندان، هر دو یکیست و آن این است: اول من.
دولت ِنامُدِرنِ ما
در ایران ولی قضیه به کلی متفاوت بود. هنگامی که کشورهای چین، ایتالیا و اسپانیا سختگیرانهترین قوانین تردد را وضع کرده بودند، در ایران ستاد مربوطه که مسئولیت مستقیم مدیریت این بحران را به عهده داشت و ظاهراً اختیارات لازم را نیز دارا بود، به شکل عجیبی اصرار به غیر علمیبودن قرنطینه کانونهای همهگیری داشت. تا حدود یک ماه پس از اعلام رسمی شیوع گسترده بیماری و تعطیلی مراکز آموزشی، هیچ قانونی که به نوعی مشتمل بر قرنطینه باشد در ایران به اجرا در نیامد. بر خلاف رویه دولتهای مدرن که در مواقع لزوم و مصلحت ملت مقتدرانه به میدان میآیند و از شهروندان به کلی سلب اراده کرده و در این راه از بهکاربردن خشونت هم ابایی ندارند، در ایران خبری از اقتدار و خشونت نبود. اوایل تعطیلات عید نوروز، ترافیک خودروهای هموطنان در راه شهرهای شمالی کشور، مصادف بود با درخواستهای مکرر و عاجزانه مسئولین ستاد از مردمی که لااقل بخشیشان، اهمیتی چندانی به آن نمیدادند. حتی بعدتر هم که قوانینی وضع شد، آن طور که انتظار میرفت با جدیت و اقتدار در اجرا همراه نشد. هر چند همین ستاد مذکور و مجموعه درمانی کشور، از ابتدای شیوع این بیماری، مجدّانه روز و شبشان را به هم دوختند تا کشور را از بحران خارج سازند و تا اینجای کار، نمرهی قبولی و دعای ملت را به همراه دارند، ولی باز هم بازخورد کلیای که از حکومتمان در مواجهه با این همهگیری میتوانیم بگیریم، این است که ایران خوشبختانه یا متاسفانه فاقد یک دولت مدرن به معنای واقعی آن است.
مردم نازنین ما
در روی دیگر سکه، همانگونه که عملکرد حکومت ایران با دولتهای غربی تفاوتهایی جدی داشت، عملکرد بخش قابل توجهی از مردم ایران نیز با شهروندان غربی به کلی متفاوت بود. اینجا هم صحنههای بدیعی خلق شد؛ بسیجیها و هیئتیها داوطلبانه برای یاریرسانی به خدمه درمانی و بیماران به بیمارستانها رفتند؛ حتی به درخواست دولت، تعهدی امضا کردند که اگر در حین این خدمت آلوده به ویروس شوند، مسئولیتی به گردن دولت نیست! طلبهها غسل و تکفین و تدفین درگذشتگان این بیماری را بر عهده گرفتند تا از سقوط امر قدسی حتی در قبرستانهای مسلمین جلوگیری کنند. و دیگر مؤمنین همگام با جنبش مواسات، به جای نثارکردن تهمانده بشقابهایشان، هموطنشان را به واقع در مال خود شریک گرداندند. به سرعت و در غیاب حاکمیت مقتدری که به دنبال مکانیابی خود در ماجرا و تنظیم این روابط باشد، نوعی نظم پدید آمد. نظمی از درون آنارشیسم؛ نظمی جهادی. و در این میان، عجیبترین مسئله این بود که احدی منتی بر گردن دیگری احساس نمیکرد؛ چون هرکس به خوبی میدانست که تنها به وظیفه خود عمل کرده است؛ به واجبی شرعی. برخلاف حکومت که در بلاتکلیفی همیشگیاش حیران بود، تکلیف مردم روشن بود و منطق تصمیمگیری مثل همیشه واضح: فقط برای او.
برای ورود به کانال پیامرسان تلگرام «مکتوبات هیأت الزهرا (س) دانشگاه شریف» کلیک کنید.