درد دوری از امام(ع) چنـد درصـد شـیعیان را چنین گرفتار ساخته است؟ چنـد نفر هسـتند که در این مصیبت، راحتی و آسایش خویش را – هرچند موقت و محدود – از دست دادهاند؟
چند نفر از ما تا بهحال احساس «یتیم بودن» کردهایم؟ امامحسنعسکری(ع) به واسطه پدران گرامیاش از رسولخدا(ص) نقل میکند که آن حضرت فرمود: «أَشَدُّ مِنْ يُتْمِ الْيَتِيمِ الَّذِي انْقَطَعَ عَنْ أُمِّهِ وَ أَبِيهِ يُتْمُ يَتِيمٍ انْقَطَعَ عَنْ إِمَامِهِ وَ لَا يَقْدِرُ عَلَى الْوُصُولِ إِلَيْهِ وَ لَا يَدْرِي كَيْفَ حُكْمُهُ فِيمَا يُبْتَلَى بِهِ مِنْ شَرَائِعِ دِينِهِ أَلَا فَمَنْ كَانَ مِنْ شِيعَتِنَا عَالِماً بِعُلُومِنَا وَ هَذَا الْجَاهِلُ بِشَرِيعَتِنَا- الْمُنْقَطِعُ عَنْ مُشَاهَدَتِنَا يَتِيمٌ فِي حَجْرِهِ أَلَا فَمَنْ هَدَاهُ وَ أَرْشَدَهُ وَ عَلَّمَهُ شَرِيعَتَنَا كَانَ مَعَنَا فِي الرَّفِيقِ الْأَعْلَى»؛(1) پيامبر خدا(ص): از يتيمىِ كسى كه پدرش را از دست داده سختتر، يتيمىِ كسىست كه از امام خود بريده شده، توان دسترسى به او را ندارد و حكم مسائل دينى مورد ابتلايش را نمىداند. بدانيد كه هر كس از شيعيان ما به علوم ما آگاه باشد، اين شخصى كه به شريعت ما آگاه نيست و دسترسى به ما ندارد، [همچون] يتيمى است در دامان او. بدانيد كه هر كس او را هدايت و ارشاد كند و شريعت و احكام ما را به او بياموزد، در جمع بهشتيان برين با ما خواهد بود.
اصولاً برنامهای که خداوند متعال برای هدایت بشریت تعیین کرده بود با جانشینی ائمه هدی (علیهمالسلام) برای آخرین فرستاده خود حضرت رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) تعریف میشد. با ناشکری مردمان برای این نعمت هدایت الهی و برای امتحان خلق، خداوند این نعمت را از آنان سلب نمود. امامباقر(ع) میفرمایند: «إِذَا غَضِبَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَلَى خَلْقِهِ نَحَّانَا عَنْ جِوَارِهِمْ.»؛(2) هر وقت خدای تبارك و تعالی بر خلق خود غضب فرماید، ما (امامان) را از کنار ایشان دور میسازد. اگرچنین است، بـاید بیندیشیم که چرا به چنین تنبیهی گرفتار آمدهایم و برای رفع آن چه کاری از دست ما ساخته است.
محرومیتهای ناشی از غیبت
برای اینکه عمق درد برایمان بیشتر آشکار شود، از اینجا شروع کنیم که: اگر امام(ع) ظاهر و آشکار بودند، برای فردفرد مـا چه نعمتهـایی فراهم بود که اکنون نیست؟ چه بهرههـای شخصـی از وجود ایشـان میتوانسـتیم ببریم که درحـال حاضـر از آنها محروم هستیم؟ اگر هر یـک از مـا امکان دسترسـی عادی به حضور امامان داشتیم، چه سرگردانیها و بلاتکلیفیهایی پیدا نمیکردیم؟ گاهی پیدا کردن یک حکم شرعی فقهی چنان مشکل میشود و آراء مختلف در یک مسئله آنقدر زیاد میگردد که افراد سستعقیـده از اصل عمل به آن و یافتن وظیفه شـرعی خویش منصـرف شـده، راه بیخیالی ولاابالیگری را پیش میگیرنـد و آنها که عقیدۀ محکمتری دارند، جداً حیران و سرگردان میمانند. درصورتی که اگر یافتن امام(ع) و پرسیدن از ایشان برای آنها به راحتی میسر بود، به این گرفتاریها دچار نمیشدند و از خود حضرت کسب تکلیف میکردند. در مسائـل اعتقـادی، بلاتکلیفی بیشتر از احکام شـرعی است و عموم انسانها در برخورد با نظریهها و مکاتب مختلف دینی – که هر کـدام خود را حق میداننـد و نظریات دیگر را رد میکننـد – توانایی تجزیه و تحلیل صـحیح ندارند و گرایش آنها به یک مکتب خاص نوعاً از روی اعتمادیست که به شخصـیتهای مقبول خود میکنند، یعنی از روی «رجال» به حق یا باطل بودن یک نظریه پی میبرند، درحالیکه باید عکس این مطلب باشد.(3)
به فرمودۀ حضرت امیر(ع): «ان دین االله لایعرف بالرجال بل بآیۀ الحق. فاعرف الحق تعرف اهله.»؛(4) همانا دین خدا نه از طریق شخصیتها بلکه با نشانۀ حق شناخته میشود. پس حق را بشناس تا اهل آن را بشناسی.
متأسـفانه اکثر مؤمنان شـناخت دقیق و کافی نسـبت به نوع مباحث اعتقادی ندارند تا بتوانند به این سـفارش حکیمانه عمل کنند، بلکه درست عکس آن را انجام میدهنـد و ازطریق شخصـیتها يا افراد به حقانیت چیزی معتقد میشوند. به هرحال حـداکثر دارایی ما در زمان غیبت امام(ع)، علاوهبر عقل که در حد بدیهیات و مسـتقلات عقلی حجیت قطعی و ضروری دارد، ادله نقلی و متون کتاب و سـنت است که در معرض تفسـیرها و برداشت های مختلف و گاه متعارض قرار میگیرند و چیزی بیش ازسـیاهی روی سپیـدی نیسـتند؛ تعبیری که رسول خاتم(ص) در وصـیت خود به امیرمؤمنان(ع) برای مؤمنان آخرالزمان به کار بردهاند. (5)
قصۀ آن چاه پر از آب
خدای متعال میفرماید: «چه بسیار چاهی که وانهاده شده و چهبسا قصر بلندی که چنین است.» (6)
خداوند در این آیۀ شریفه به محروم شدن برخی از مردم از نعمتهایی خویش اشاره میکند و بیان میدارد که در پی محروم شدن خطاکاران از نعمتهای الهی، بسیاری از این موهبتها در طول تاریخ بدون استفاده مانده است؛ فیالمثل چاههای پرآبی که دیگر رهگذری آنها را پیدا نمیکند، بر سر آنها نمیآید، دلوی در آنها نمیافکند و عطشی فرو نمینشاند؛ و قصرهـای بلندی كه چشـمها را مینوازنـد (و مانند چاههـا مخفی نماندهانـد) اما با ايـن حال كسـی در آنهـا سـكونت نمیكند و در سـايهی آنهـا آرام نمیگيرد!
در ايـن كلام خـدا حكايت از دو چيز هسـت؛ اول، حكايت از محروميـت مـردم سـتمكار از نعمتهـای خـدا و دوم، حكايت از مهجور، غريب و بیاستفاده ماندن آن نعمتها. اینـک مـا از مفهـوم ظاهـر آيـه آگاهيـم. ظاهـر آيـه اشـاره به قصرهـای بلنـد و چاههای پرآبـی دارد كـه از اقوام هلاکشـده به جای مانده اسـت، اما باطن و تأويل آيه حكايتگر از چيسـت؟ به تعبير ديگر نمونه عينی و مصداق كلام حق در امت اسـلام و عصر حاضر چه چيز يا چه چيزهايی است؟ در روايـات اهلبيت آمده كـه: «منظور از «چاهـی كه وانهاده شـده» امامیسـت كه سـكوت اختيار میكند و مقصـود از «قصر بلندی» كه خدا به آن اشـاره فرموده امامیسـت كه سـخن خود را ابراز مینمايد.» (7)
بـه عنـوان نمونـه اميرالمؤمنيـن(ع) و امامحسـنمجتبـی(ع)، در زمانی كه حاكم مسـلمانان بودند و مردم را علناً به راه حـق دعوت میكردند، نمونههايـی از آن قصرهای مرتفع و بلند به شـمار میآيند. امامحسـين(ع) در عصر حكومت يزيد نيز نمونـهای ديگـر از آن قصرهـای بلند و آشـكار اسـت. آن حضرت آشكارا سخن خود را به امت ابراز كرد. از طرفـی ديگـر امامانی همچون امامهادی(ع)، امامعسـكری(ع) و امامزمان(عج) نمونههايی از آن چاههای پر از آب هستند كـه متـروک ماندهاند. ايـن بزرگـواران روزگار امامـت خويش را عمدتاً در سكوت و خفا گذراندهاند. امروز هم برای ما در مسـير اسـتفاده از امامزمان(ع) و اعتقـاد بـه برقرار بودن امامـت او امتحان بزرگی قـرار دارد. اين امتحـان بـا غيبـت و پنهان زيسـتی امـامزمان(ع) شـكل گرفته اسـت. لغـزشگاه اين امتحان آنجاسـت كه غيبت او را مانـع از بروز كلی آثار و بركات او بدانيم و در عصر غيبت نسبت به توسل، مراجعه و تمسـک به ايشان تعلل و كوتاهی بورزيم. به علاوه بپنداريم كه اگر امـام ما ظاهر بود، بدون اين كه امتحانی در كار باشـد از او بهرهمند میشديم.
آری قصـه «آن چـاه پـر از آب كـه وانهاده شـده»، قصۀ غربت امـام زمان ماسـت و قصه همان مرد داناسـت كه نادانـان قدر او را نمیدانند و نيازمندان، از دانش او سود نمیجويند. سالهاست که مردم، این چشمۀ حیات را در ظلمات دنیای آشفته و پرستمشان گم کردهاند، از نعمت وجودش بیبهره ماندهاند و در این سالیان دراز او تنهایی و غربت را تجربه میکنند.
وقتی به درماندگیهایی که در دوری از او گریبانگیر ما شده مینگریم، دلمان میسوزد از اینکه چرا ما انسانها باید درست در نزدیکی یک چشمه حیاتبخش از تشنگی جان بدهیم، از بین برویم و در نتیجه به رشد مطلوبی که شایسته ماست نرسیم؟
اما دل آدمی تنها برای از دست رفتن خودمان نمیسوزد، بلکه بیشتر برای آن چشمه حیات میسوزد که به او رغبت نشان نمیدهند. دلم برای آن چاه پر آب میسوزد که معطل و غریب مانده است. دلم برای آن مرد دانا میسوزد که ما نیازمندان دانش، او را به راستی طلب نمیکنیم. و پیامبر(ص) هم به ما گفته بود به آن دانایی که میان نادانان قرار گرفته و قدر او دانسته نمیشود رحم کنید، یعنی دلهایتان برای غربتش بسوزد. بياييد بـه امام زمانمان مراجعه كنيم و از علم، هدايت و ديگر بركات او بهره ببريم.
1. بحار،ج105ص171-احتجاج،ج1ص66- تفسیرالمنسوب الی امامالعسکری(ع)،ص339
2. اصول کافی، کتاب الحجۀ، باب فی الغیبۀ، حدیث 31
3. البته در مورد اهل بیت عصـمت و طهارت چنین نیست. چون ایشان معیار حق و باطل هسـتند و خشنودي آنها نشانه حقانیت و ناخشـنودیشان نشـانه بطلان میباشـد. این حقیقت در زیارت حضـرت مهـدي علیه السـلام چنین آمـده است: «الحق ما رضـیتموه و الباطل ما سـخطتموه». حق آن چیزي است که شما از آن خشنودید. و باطل عبارت است از آنچه مورد ناخشنودي شماست. (احتجاج طبرسی،جلد2،ص: 317 ،بحار الانوار،جلد102،ص: 82.)
4. امالی طوسی، ص625.
5. «یا علی، و اعلم ان اعجب الناس ایمانًا و اعظمهم یقینًا قوم یکونون فی آخر الزمان لم یلحقوا النبی وحجبتهم الحجـۀ فامنوا بسواد علی بیاض.» ؛ کمالالدین، باب 25، حدیث 8
6. سوره مبارکه حج آیه 45
7. كافی/ باب فيه نكت و نتف من التنزيل فی الأئمه/ حديث۷۵