بسم الله الرحمن الرحیم
خلاصهی سخنرانی هیئت هفتگی / ۲۳ خرداد ۱۴۰۲ / حجتالاسلام صفاریان
در جلسات گذشته ما دربارهی یکی از سنتهای مهم الهی صحبت کردیم؛ سنت محوصت یا تمحیص.
خدای متعال انسانها را آزمایش میکند و ابتلاء و سختی بهشان میدهد، تا این شدائد مقدمهای باشد برای رسیدن آنها به یک کمالی. کما اینکه ما در نظامهای آموزشی خودمان هم چنین کاری انجام میدهیم؛ هرگاه شخصی میخواهد به کمالی دست پیدا کند از او امتحان میگیریم. و هر چقدر کمالی که آن شخص میخواهد به آن برسد بالاتر باشد، امتحانی که از او میگیریم امتحان سختتری است.
خدای متعال همهی انسانها را امتحان میکند. از آنجایی مؤمنین کلاس ایمانیشان بالاتر است، امتحانات و شدائدی که برایشان رخ میدهد هم سختتر است. برعکس آنچیزی که ما فکر میکنیم!
این بحث را تمامشده تلقی نکنید. بحث خیلی دامنهدار است. ما برسیم اینجا این بحث را ادامه بدهیم یا ندهیم، این بحث در ذهن شما جمعبندی نشده باشد. کلی صحبت باقی هست.
اما یک بحثی که در روند صحبتهایمان باید دربارهاش حتما صحبت بکنیم، حقیقتی است به نام حقیقت «غیبت ولی خدا».
غیبت یک حقیقتی نیست که منحصر باشد در امام زمان(عج). امتهای سابق هم غیبت داشتهاند؛ یعنی ولی آنها هم غایب میشد. از انبیاء آنها تا اولیاءشان. ما اصلا یک فترتی داریم در تاریخ، که در آن فترت انبیاء مستخفی بودند، مخفی بودند. یعنی کسی انبیاء را نمیدید. اما باید به آنها ایمان میداشتند. پس غیبت بحث جدیدی نیست.
برای چه غیبت اتفاق میافتد؟ ببینید این نکته را ما باید حتما در ذهن خودمان اصلاح بکنیم. هر ابتلائی برای بدست آمدن کمالی دارد اتفاق میافتد. اصلا نگاهمان را نسبت به ابتلاء باید نگاه کمالی بکنیم. این نگاه در مقابل چه نگاهی است؟ این نگاه که وقتی برای طرف سختی پیش میآید، میگوید چرا من؟؟ چرا من باید این تقاص را پس بدهم؟ چرا من باید این بلا سرم بیاید؟ چرا کشور ما باید این مشکل را داشته باشد؟ وقتی کسی «چرا من» میپرسد، یعنی اصلا برایش حل نشده که ابتلاء یعنی چه. تو باید خوشحال باشی که این ابتلاء برایت پیش آمده چون قرار است یک کمالی برایت اتفاق بیفتد.
غیبت ولی خدا یک ابتلاء حساب میشود یا نمیشود؟ اگر حساب میشود ابتلائیست کمالی. ما در مورد غیبت امام زمان(عج) چه فکر میکنیم؟ میگوییم خب ما آدمهای خوبی نبودیم، آن کسانی که زمان ائمه(ع) بودند هم خیلی آدمهای عوضیای بودند و مدام ایشان را اذیت میکردند، خدا هم ایشان را غایب کرد. غایب کرد تا اذیت نشود. هر وقت همهی آدمها خوب شدند آنوقت حضرت(عج) تشریف میآورند. درسته؟ ما همچنین دیدی داریم دیگر.
خب این دید درستی نیست. دید کاملی نیست.
امام زمان(عج) ولو اینکه، خوب دقت کنید وگرنه ممکن است بحث اشتباه فهم شود، اگر همهی مردم دنیا انسانهای صالحی بودند هم، غیبت امام زمان(عج) باید اتفاق میافتاد.
چرا؟ چون مردم دنیا باید به یک کمالی برسند، به یک رشدی برسند، که جنس این رشد جز با غیبت ولی خدا حاصل نمیشود. برای اینکه مردم به آن رشد برسند لابد از این هستیم که حتما باید ولی الهی غیبت داشته باشد.
پس غیبت ربطی به خوببودن و بدبودن آدمها ندارد. بله؛ طول غیبت، طولانیشدن یا کوتاهشدن غیبت به عمل من و شما ربط دارد. من و شما اگر انسانهای ناصالحی باشیم، غیبت امام(عج) به طول میانجامد. اگر آدمهای صالحی باشیم، مقدمات ظهور را فراهم کنیم، غیبت کوتاه میشود. اما اصل غیبت حقیقتیست کمالی. باید اتفاق بیفتد برای رسیدن به آن رشد.
حالا آن رشد و کمالی که قرار است مردم آخرالزمان به آن برسند چیست؟ اگر این را بفهمیم، میتوانیم بیفتیم داخل مسیر نزدیککردن ظهور امام زمان(عج).
اینکه نفهمیدهایم از دعاهایی که میکنیم مشخص است. مثلا یک مشکلی پیش میآید، میگوییم خدایا پس کی امام زمان(عج) میآید؟ تورم میرود بالا، میگوییم کی امام زمان(عج) میآید که ما اینقدر اذیت نشویم؟ کی امام زمان(عج) میآید ما راحت بشویم؟ سختیهای ما تمام بشود؟ به خاطر همین «اللّٰهمّ عجل لولیّک الفرج» های ما خیلی وقتها حقیقی نیست. بیشتر برای التیام یافتن زندگیهای خودمان است.
اما میشود یک «اللّٰهمّ عجل لولیّک الفرج» های واقعی هم داشت؛ وقتی حقیقت غیبت برایمان جا افتاد، میتوانیم بفهمیم که اگر میخواهیم امام زمان(عج) بیایند باید چهکار کنیم. اصلا آیا اگر امام زمان(عج) تشریف بیاورند مشکلات ما حل میشود؟ سؤالهها، ببینید ما در ذهنمان این است، که امام زمان(عج) تشریف میآورند، یکهو رودها جاری میشه، درختها از زمین میزنه بیرون، حسابهای ما شارژ میشه، و یکشبه مشکلات حل میشه. آیا این تصویر میتواند صحیح باشد؟
تو اصلا باید به یک کمالی برسی اول تا امام زمان(عج) بیاید. اصلا غیبت امام(عج) برای همین بود. حالا هرچه بشریت زودتر به این کمال برسد، ظهور زودتر میشود. هرچه بشریت دیرتر به این حقیقت برسد، دیرتر خودش را به این کمال برساند، غیبت هم طولانیتر میشود. پس اصلا یک کارهایی باید انجام بشود تا امام زمان(عج) بیاید!
باید خودت به آن حقیقت کمالیه برسی. و این خیلی کار سختی است. یک وقت امام(ع) حی و حاضرند، ما مشکلی که برایمان پیش میآید میرویم خدمت امام(ع) میگوییم با این مشکل چهکار کنیم؟ اما یکوقتی است که دسترسی نداری به امام(ع)، خودت هستی که باید بنشینی مجتهدانه و با تلاش طاقتفرسا تکلیف خودت را مشخص بکنی.
تاریخ معصومین(ع) را که میخوانید میبینید کاملا خدا تمهید کرده، مقدمهسازی کرده برای اینکه این غیبت اتفاق بیفتد. من یک سؤال میپرسم، آیا امامان قبل از امام زمان(عج) میتوانستند غیبت بکنند؟ امام صادق(ع) میتوانستند غیبت کنند؟ حضرت سیدالشهداء(ع) میتوانستند غیبت کنند؟ تا مردم آن زمان به آن حقیقت کمالی دست پیدا کنند؟ نمیشد.
مردم زمان معصومین(ع) فرض کنید اگر در درجهی ۵ ایمانی بودند، نمیتوانند یکهو خودشان را با این امتحان برسانند به درجهی ۱۰ ایمانی. باید پلهپله رشد بکنند، تا برسند به جایی که بشود با غیبت به حقیقت کمالیای دست پیدا کرد که آن پلهی ۱۰اُم است.
پس ما خیلی در زمان خاصی داریم زندگی میکنیم. در زمانی زندگی میکنیم که میتوانیم به یک کمالاتی برسیم که قبلیهای ما نمیتوانستند. با این نگاه ببینید حقیقت غیبت چه حقیقت بزرگ و عظیمی میشود. عصر غیبت چه عصر خاصی میشود. آنوقت میفهمیم که چرا بزرگان صحابه آرزو میکردند در دوران آخرالزمان زندگی کنند. بزرگان صحابه به جای خود، آنوقت میفهمیم چرا امام معصوم(ع) آرزو میکند در رکاب امام زمان(عج) باشد، آن عصر را درک بکند. در چنین عصری داریم زندگی میکنیم.
اینگونه نیست که امام زمان(عج) یکشبه غائب شده باشند. این حقیقت از ابتدای خلقت حضرت آدم(ع) شروع شد و مردم پلهپله رشد کردند تا رسیدند به زمانی که مردم میتوانستند به آن حقیقت دست پیدا کنند. حالا تاریخ قبل از بعثت پیامبر(ص) را رها میکنیم، که آن هم قابل گفتگو است. یعنی ما میتوانیم بررسی کنیم که از زمان حضرت آدم(ع) چه اتفاقاتی افتاد که رسید به الان که ما بتوانیم درک بکنیم کمالی را که در غیبت امام زمان(عج) است. خیلی تاریخ بههمپیوسته میشود؛ میفهمیم کل تاریخ از زمان حضرت آدم(ع) تا حالا یک سیری دارد طی میشود. اما میگذریم. میآییم در زمان معصومین(ع).
شما میبینید حقیقت صلح امام حسن(ع) حقیقتی است که تا قبل از آن شیعیان با آن انس نداشتند. یک ابتلائی پیش میآید؛ شیعهای که اهلبیتش و معصومینش همیشه میگفتند باید بروید مقابل کفار و مشرکین و مستکبرین بایستید، حالا میگویند باید صلح کنیم. مردم باید این ابتلاء را پشت سر بگذارند، که آقا همیشه نمیشود دست به شمشیر برد. که همینجا بعضیها برنتابیدند. خاک بر دهان ما، برگشتند به امام مجتبی(ع) گفتند «یا مذلّ المؤمنین»؛ تو مایهی ذلت مؤمنین شدی. طرف اصلا نمیکشد. نمیتواند این حقیقت را درک بکند.
بیاییم جلوتر. ما هرچه به زمان معصومین متأخر نزدیک میشویم، طول امامت ائمه(ع) کوتاهتر میشود. معصومین خودشان را از دسترس مردم دور نگهمیدارند. مردم را دارند آماده میکنند. در زمان امام حسن عسکری(ع) با وجود اینکه دسترسی به ایشان بسیار سخت بود، اگر کسی خودش را میکشت و میرسید محضر حضرت(ع)، امام حسن عسکری(ع) از پشت پرده با او صحبت میکردند. در زمان امام باقر(ع) و امام صادق(ع) یک چیزی بهوجود آمد به نام شبکهی وکالت؛ یعنی قرار نیست خود امام همهی کارها را انجام بدهد، یکسری وکیل دارند که بعضی کارها را این وکلا انجام میدهند.
در ائمهی متأخر مردمی که امامت را قبول داشتند با یک پدیدهای مواجه شدند تحتعنوان امامت کودک. امام زمان(عج) زمانی که به امامت رسیدند ۵ ساله بودند. یک کودک ۵ ساله میتواند امام باشد. خب این درکش خیلی سخت است. یکبار این حقیقت تمرین شده بود قبلا، در زمان امام جواد(ع) که ایشان ۹ ساله بودند. اما باز هم اینبار سختتر شده بود.
باز هم سختتر میشود؟ بله. کسی که امامت در کودکی را هم قبول کرده، باید یک چیز سختتری را هم قبول کند؛ باید به جای اینکه برود به دنبال محققکردن کلام امام معصوم(ع)، برود به دنبال محققکردن کلام نائب خاص امام معصوم(ع). زمان غیبت صغریٰ دیگر مردم ارتباط مستقیم با امام(عج) ندارند. باید بروند از نواب، از واسطههای امام(عج) دستور بگیرند.
از این سختتر هم میشود؟ در زمان غیبت کبریٰ، نائب خاص هم دیگر وجود ندارد!
یعنی شما باید از یک نائب عامی که فقط ویژگیهایش گفته شده، حتی شخصش هم مشخص نشده، حتی معصوم هم نیست، نگفتهاند آقای ایکس نائب من است، گفتهاند هرکس این ویژگیها را داشته باشد نائب من است، و میدانی هم معصوم نیست، از خطا مصون نیست، ممکن است اشتباه بکند، قرار است از این آدم تبعیت بکنی. ببینید چقدر سخت است؟
بابا مردم زمان معصومین(ع) در تبعیت از خود امام معصوم(ع) هم کم میآوردند! امام(ع) میگفتند فلانکار را بکن، طرف توی روی امام(ع) میایستاد، میگفت نمیکنم، این همه جنگهای معصومین(ع) مخصوصا در صدر اسلام داشتند، با چه کسانی بود؟ بعضا با همین پیروان خودشان بود! خوارج مگر چهکسانی بودند؟ حالا فکر کنید این حقیقت به جایی رسیده که امام معصوم نه، یک شخص غیرمعصوم، غیر مشخص، غیر معین، ولی شماست. آقا من روی چه حسابی به حرف او باید گوش بدهم؟ خیلی سختهها، خیلی ابتلاء سختیهها!
آن حقیقت کمالی را میخواهم بگویم؛ شما باید به این نقطه برسی، که امامت، شخص امام نیست؛ امامت یک حقیقت است. و این حقیقت را در مقابلش باید تبعیت محض داشت. رسیدن به این حقیقت خیلی سخت است.
کسی که این ابتلا را پشت سر بگذارد، یعنی از شخص غیرمشخص غیرمعصوم تبعیت داشته باشد، حتما و قطعا از امام معصوم هم تبعیت خواهد کرد.
به حقیقت ولایت باید دست پیدا کرد؛ فکر نکن امام معصوم(ع) آن کسی است که در مضجع شریف دفن شده. امام معصوم(ع) حقیقتیست فرا و ورای او. لذا منِ خدا یک ابتلاء کرونا برای شما میآورم، در همهی حرمها را میبندم، ببینم چه کسی کم میآورد. کی فکر میکند که حتما باید برود همانجا. حقیقت امام(ع) همهجا هست، حقیقت امامت شخص امام(ع) نیست. امامت و رهبری امام(ع) هم منحصر به وجود شخص امام(ع) نیست. امام(عج) میتواند مثل خورشید پشت ابر، از پشت پردهی غیبت هم امامت کند.
اینجا تازه فهم میشود آن تعابیری که در روایات دربارهی مردم آخرالزمان گفته میشود؛ مثلا این حدیث از امام صادق(ع):
عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ أَنَّهُ قَالَ: كَيْفَ أَنْتُمْ إِذَا بَقِيتُمْ بِلاَ إِمَامٍ هُدًى وَ لاَ عَلَمٍ؟ يَتَبَرَّأُ بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ؟ فَعِنْدَ ذَلِكَ تُمَيَّزُونَ وَ تُمَحَّصُونَ وَ تُغَرْبَلُونَ
حال شما چگونه خواهد بود آن زمانی که امام نداشته باشید؟ زمانی که برخی از شما از برخی دیگر برائت میجویند، اینها به آنها میگویند اینها جزو فلان فرقهاند. آنها به اینها میگویند اینها جزو فلان گروه سیاسیاند.
چون علَمی نیست که همه از آن تبعیت کنید، شروع میکنید از هم برائت جستن. آنجاست که خالصسازی میشوید، غربال میشوید. که کی واقعا تابع امام است؟ کی واقعا تبعیت تام دارد نسبت به حقیقت امامت و ولایت؟ آن موقع معلوم میشود. و الا اگر شخص امام(ع) باشد، ممکن است یک تعداد زیادی تبعیت غیرعمیق داشته باشند.
یکبار روایات مربوط به آخرالزمان را با آن دیدی که گفتم بخوانید. پیامبر اکرم(ص) خطاب به علی(ع) میفرمایند:
يَا عَلِيُّ! أَعْجَبُ اَلنَّاسِ إِيمَاناً وَ أَعْظَمُهُمْ ثَوَاباً قَوْمٌ يَكُونُونَ فِي آخِرِ اَلزَّمَانِ، لَمْ يَلْحَقُوا اَلنَّبِيَّ وَ حُجِبَ عَنْهُمُ اَلْحُجَّةُ، فَآمَنُوا بِسَوَادٍ عَلَى بَيَاضٍ
شگفتآورترین انسانها از نظر ایمان، و بزرگترین انسانها از نظر یقین، آدمهایی هستند که در آخرالزمان میآیند؛ هیچ پیغمبری ندیدهاند، و حجت خدا هم از نگاه آنها غایب است، اینها فقط با یکسری نوشتهها ایمان آوردهاند. قرآن خواندهاند، روایات را خواندهاند، و به این نتیجه رسیدهاند که باید ایمان بیاورند. به چه کسی؟ به یک حقیقتی که آن هم پیش رویشان نیست! به یک کسی که نمیبینند. این آدمها ایمانشان خیلی عجیبوغریب است. اینها از لحاظ کلاس ایمانی خیلی کلاس بالایی دارند!
با این نگاه باید بدویم دنبال اینکه حقیقت امامت و ولایت را برای خودمان روشن کنیم. یک عالمه حرف هست اینجا. اینکه فرمودهاند در فتنهها به قرآن پناه ببرید یعنی چه؟ اینکه نائب خاصی گذاشتهاند که در فتنهها آدم پناه ببرد به او، و تنها چیزی باشد که بشود گفت بقیه را ول کن، این یکی حجت است برای من. این یکی حرفش قابل تمسک است.
میگویند مگر آقا در زمینهی فرزندآوری نگفت من اشتباه کردم؟ از کجا معلوم بقیهی جاها هم اشتباه نکند؟ خب خسته نباشی، اگر قرار بود اشتباه نکند که میشد امام معصوم! همهی این حرفهایی که راجع به ابتلاء زمان غیبت زدیم اصلا معنا نداشت؛ اتفاقا قرار است معصوم نباشد. اتفاقا ولی الهی در زمان غیبت نباید معصوم باشد. تا آن حقیقت کمالی، آن حقیقت امامت، به آن دست پیدا کنیم.
انشاالله آقا علیابنموسیالرضا خودشان کمک بکنند بتوانیم این ابتلائات و شدائد و سختیهایی را که واقعا سخت است، و خودشان فرمودهاند مثل نگهداشتن زغال در کف دست است، بتوانیم از این ابتلائات به بهترین شکل عبور کنیم. درگیر مادیات نشویم، درگیر رسانه نشویم، درگیر وهمیاتی که به تعبیر قرآن مثل کف روی دریاست نشویم. بتوانیم از ورای قرون و همهی این ناخالصیها آن حقیقت خالص و ناب اسلام را پیدا کنیم و برسیم به آن هدفی که هدف تمامی رسل و انبیاء، و تمامی اوصیاء الهی بوده، و اصلا هدف خدا از خلقت همین بوده است. انشاالله که ما آن کسانی باشیم که به آن حقیقت دست پیدا میکنند و خلقت را به هدف خودش میرسانند.
هدیه به محضر امام رضا(ع) یک صلوات محمدی(ص) ختم بفرمایید.