این نوشتار قسمتی از سخنرانی حجتالاسلام هدایت، در شب سوم مراسم ایام عزاداری آخر ماه صفر در مسجد دانشگاه شریف است. برای دسترسی به متن کامل سخنرانی این سهشب میتوانید به کانال مکتوبات هیأتالزهرا(س) [@AzzahraaMaktubat] مراجعه نمایید.
یک فرهنگ امام حسین را به شهادت رساند
علامه طباطبایی میفرمایند سی و پنج هزار حدیث را بررسی کردم، یک سوال فقهی از امام حسین(ع) نپرسیدند. امام حسین ده سال امام در مدینه بودند، یک سوال از امام نپرسیدند؛ یک بچه طلبه یقه آخوندی هم به مسجد برود مردم از او سوال میپرسند. حالا متن روایت را توجه کنید. منبر مدینه، ابن عباس دارد تفسیر قرآن میگوید، نافع بن ازرق میآید و میگوید تفسیر نگو! توضیح بگو. از توحید برای من صحبت کن. امام حسین در گوشه مسجد مدینه نشستهاند. میدانند ابن عباس نمیتواند جواب دهد. به سینه خودشان اشاره کردند، فرمودند: بیا پیش من، توحید اینجاست. چه تصوری دارید؟ اینجا ابن ازرق چه جوابی به امام حسین داده باشد خوب است؟ «لَسْتُ إِيَّاكَ أَسْأَلُ» از تو نپرسیدم! توحیدی که تو میخواهی به من درس دهی، نخواستم. این فرهنگ جهان اسلام است. در جامعهای که امام حسین(ع) خودش میگوید بیا به تو توحید یاد دهم، او را در حد یک معلم توحید هم قبول ندارند، چه برسد به امام. روز عاشورا. شیخ عباس قمی، میگوید وقتی هیچ کس را ندارد، میآید و میگوید من پسر پیغمبر شما نیستم؟ سکوت کردند. قبول نداشتند. امام نه، معلم نه، اصلا بگو فرزند پیغمبر است. آقازاده است. آقازادگیاش را هم رد کردند.
مسئول منافق، فرهنگ را جابجا میکند
منافق وقتی بشود مسئول جامعه، ظرف مدت چهل تا پنجاه سال فرهنگ جامعه چنان عوض میشود، که امام حسین(ع) روی سینه پیغمبر(ص) چنان شهید میشود، که خاکش نمیکنند، میگویند کافر حربی را نباید خاک کرد. چرا؟ چون خدا در سوره توبه شهادت میدهد. «الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ» جبهه تشکیل میدهند، ارکان جامعه را میگیرند. مسئولیت میگیرند، ردههای بالا مینشینند. بعد «يَأْمُرُونَ بِالْمُنْكَرِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ» جای معروف و منکر را عوض میکنند. معروف یعنی فرهنگ، سرت کلاه نرود. خدا نفرموده، یامرون بالواجبات، یامرون بالخیرات، فرموده یامرون بالمعروف، معروف از ماده عرف است.
گامهای تغییر فرهنگ جامعه
گام های تغییر فرهنگی هم، کارشناس فرهنگی فرمودند چند ساله است؟ ۴۰ ساله است، لذا ۵۰ سال بعد از پیغمبر اکرم(ص) چنان فرهنگ عوض میشود که این اتفاق میافتد. دیشب گفتیم آنهایی که نگذاشتند آب وضوی پیغمبر برروی زمین بریزد این بلا را بر سر پسرش آوردند.
حالا شما بروید بگویید خانم حجاب داشته باش! دائم بگویید، ولی میدانید چه رویکردی درباره کلمه حجاب در جامعه وجود دارد؟ آیا حجاب حالت «نکراه» پیدا نکرده؟ نکراه یعنی چیزی که انسان قلبا نسبت به آن تنفر دارد. منکر یعنی اموری که در جامعه نسبت به آن تنفر وجود دارد. رسانهای که فیلمی درست میکند به نام «مغزهای زنگ زده» شما به صورت تصادفی بروید فیلمها را ببینید، ببینید که به صورت ثابت در هر فیلمی حجاب را ضایع میکند؛ خب اینطوری آرام آرام فرهنگ عوض میشود. وقتی ۴۰ سال بالای منبر، امیرالمومنین را نفرین کردند، میشود اسم امیرالمومنین را آورد؟ ۴۰ سال بالای منبرشان به امیرالمومنین فحش دادند، این موضوع دیگر تبدیل به فرهنگ شده است.
خروج امام حسین برای یک جنگ فرهنگی
آقا امام حسین(ع) چرا از مدینه خارج شدند؟ امام حسین به خاطر جنگ فرهنگی خارج شدند نه جنگ نظامی، این خیلی واضح است. «انما خرجت لطلب الاصلاح فی امت جدی» امت را فرهنگ ترجمه کن. کسی بخواهد جنگ نظامی کند با حضرت عباس و حضرت علی اکبر فقط خارج میشود. قاسم هم نمیبرد چون قاسم مرد جنگی نیست، در سن نوجوانیاش است. باشد خیلی اصرار باشد قاسم هم میبرد، دیگر چرا حضرت رقیه را ببرد؟ چرا بچه شش ماهه ببرد؟ چرا همسری ببرد که شش ماهه باردار است؟ در حلب فرزندی از امام حسین(ع) مدفون است که بر اثر ضرباتی که بر همسرش زدند سقط شده. در جنگ نظامی که زن باردار نمیآورند. کدام جنگ است که خانواده در آن سلاح اصلی است؟ آن چیزی که الان رسانه ما الان دارد زمینش میزند. «خانه پدری» درست میکنند؛ دیگر نگذار بگویم. خانه پدری اصلا از رویش پیداست، تمام فرهنگ ما در خانه پدری است. همان جا را میزنند. کاری که امام حسین(ع) انجام داد، دقیقا این بود که خانه پدری را حمل کرد. خدا رحمت کند آقا مجتبی تهرانی را؛ ایشان میفرمایند من خیلی این کتاب را گشتم. زهیر سردسته تهمت زنندگان به امیرالمؤمنین بود، یک ملاقات با امام حسین(ع) کرد، شد فرمانده سمت راست لشکر امام حسین(ع). آقامجتبی میگوید خیلی تلاش کردم که امام حسین(ع) چه گفت، دیدم چیزی نگفت. به این رسیدم یا امام حسین(ع) فقط نگاه کرد، از آن نگاههایی که من و تو را به مجلس آورده، یا زهیر یک صحنهای دید. آن صحنه را آقامجتبی اینگونه میگوید، میگوید امام حسین(ع) با بچههایش آمده است. این بچهها دلها را از این رو به آن رو میکرد. زهیر آمد روابط پدر با دختر را در خیمه دید. دید رقیه چه جوری در دامن امام حسین(ع) نشسته یک مرتبه متحول شد. گفت اینها بر حقاند. اینها یک هدف دیگری دارند، صرفا برای جنگ نیامدند، آمدند دلها را بخرند. دل خود زهیر خریده شد. چقدر دل علی اصغر در عالم خرید. امام حسین(ع) میگوید «لطلب الاصلاح فی جدی» لذا سلاحش میشود شش ماهه، سلاحش میشود همسرش، سلاحش میشود فرزندش.