بسم الله الرحمن الرحیم
آزادگی، نتیجه دستیابی به معرفت الله
بحث ما در این شبها راجع به حدیث معرفت الله از منظر أباعبدالله الحسین علیه السلام بود. حضرت فرمودند که «ما خَلَقَ اللهُ العِباده الّا لِیَعرِفوهُ»، خداوند ما انسانها را جز برای اینکه به معرفت الله دست پیدا کنیم، خلق نکرد. نتیجه دستیابی به معرفت خدا چیست؟ حضرت فرمود: «فَاِذا عَرَفوهُ عَبَدوهُ»، کسی که خدا را بشناسد، بندگی خدا را میکند و کسی که بندگی خدا را بکند، «فاِذا عَبَدوهُ اِستَغنَعوا بِعِبادِته عَن عِبادَه مِن سَواه»، به حسب بندگی خداوند سبحان، از عبودیت و بندگی غیر خدا وارسته میشود؛ به آزادگی حقیقی میرسد، به عزت دست پیدا میکند؛ مثل خود أباعبدالله الحسین که این توحید حقیقی چگونه او را عزیز کرد. هیهات مِن الذّله. من گرفتار چند روز زندگی بیشتر کردن در دنیا نیستم.
معرفت خدا، معرفت امام زمان
مطابق روایت شیخ صدوق، کسی از حضرت پرسید: این معرفت الله چیست؟ حضرت فرمودند که «مَعْرِفَةُ أَهْلِ كُلِّ زَمَانٍ إِمَامَهُمُ الَّذِی یَجِبُ عَلَیهِمْ طَاعَتُهُ». معرفت خدا، معرفت امام زمان است، معرفت انسان متکامل و نهایی هر عصر است، آن کسی را که خداوند متعال اطاعت از او را واجب کرده است. ما که در حال حاضر امام را در دسترس نداریم، منظور شناخت آثار، فرمایشات، کلمات و سیره ائمه معصومین، احادیثی که از آنها نقل شده و هرچیز دیگری که از آنها باقی مانده است. ولی یک آشنا شدن دیگر نیز مطرح است که آن هم در مسیر اسم الهی حرکت کردن است. دیشب عرض کردیم که اسم، نشانه است و ما از طریق نشانه، خدا را میشناسیم. بزرگترین نشانهی خدا در امام معصوم است. چرا؟ چون امام معصوم بابالله است.
بابالله بودن امام معصوم
بحث بابیت، یک بحث مهم در دنیای تشیع است. گرچه در دورههای متاخر ائمه معصومین، مورد سوءاستفاده قرار گرفت و ائمه معصومین یک مقدار مسئله باب را جمع کردند وگرنه به طور مثال، خود رسول گرامی اسلام میفرمایند: «أنا مدینة العلم و علی بابها» یعنی حضرت علی (ع)، باب من است. حضرت سلمان فارسی، باب امیرالمومنین بود. خب راه ورود به سلمان کیست؟ او هم یک باب دیگری دارد، او هم یک باب دیگری دارد، همینگونه سلسلهوار تا به ما برسد. مسئله باب ارتباط برقرار کردن با امام معصوم از ابعاد ملکوتی امام معصوم بود. یعنی الان که ما اینجا هستیم یک راهی حقیقی به طرف امام معصوم وجود دارد. یک کسی که نزدیک به ماست ولی یک چهره در امام معصوم دارد، این وسط وجود دارد. این مسیر طی میشود، طی میشود، تا اینکه انسان برسد به اینکه با خود امام معصوم ارتباط برقرار بکند و محو در او بشود. البته وقتی محو در او شد، این را باید توجه داشته باشیم، امام معصوم خودش را نشان نمیدهد، خدا را نشان میدهد.
برخی از افراد در همین دوره معاصر که مسئله ولایت را خیلی شدید کردهاند، حرفشان این است که مسئله خدا که هیچ! ما اصلا به خدا راهی نداریم. آنچه که است، فقط امام معصوم است. این حرف، حرف درستی نیست. آن حرفی که حرف شیعه است، این است که امام معصوم بابالله است. «من اراد الله بدا بکم». راه ارتباط برقرار کردن عمیق و حقیقی با خداوند سبحان، ارتباط برقرار کردن عمیق با امام زمان است، با حجت خدا است، آن آینهی تمام نمایی است که خدا را نشان میدهد. آیه شریفهای که خداوند سبحان میفرماید: «وَأَن لَوِ استَقاموا عَلَى الطَّريقَةِ لَأَسقَيناهُم ماءً غَدَقًا»{جن، ۱۶}. اگر انسانها روی طریقت، استقامت بورزند، ما آب فراوان و گوارا به او مینوشانیم. امام صادق(ع) میفرماید: مواظب باشید، منظور از طریقت، ولایت امیرالمومنین است و منظور از آب گوارا، علم کثیر است؛ یعنی به حقایق فراوانی دست پیدا میکند.
اشتباه پنداشتن امامان معصوم در جایگاه ربوبیت
آن کسانی که وقتی از مسیر انسان کامل حرکت میکنند، چون با مجلای اتمّ خدا روبهرو میشوند، یکدفعه با یک صحنهای روبهرو میشوند که او واسطهی فیض به کل ماسوا است. چون خلیفه الله است. از خدا میگیرد و آن را به کل هستی میرساند. بسیاری اینجا دچار اشتباه میشوند. مثل برخی از فضاهایی که همین الان موجود است و مسئله ولایت را خیلی تبلیغ میکنند، مثل غُلات شیعه. غلات شیعه در طول تاریخ حرفشان چه بود؟ غلات شیعه این اصل را رعایت نکردند. اصل چه بود؟ «نَزِّلُونَا عَنِ الرُّبُوبِیّة وَ قُولُوا فِینَا مَا شِئْتُم...»، ما را از ربوبیت پایین بیاورید، هرچه میخواهید درباره ما بگویید، حق گفتید؛ نادرست نیست.
از نظر هستیشناسانه، شما اگر نگویید امام این جایگاه را دارد، بالأخره باید یک موجودی این جایگاه را داشته باشد. بعضیها میگویند این غلو است! این غلو نیست. غلو این است که کسی بیاید حضرت عیسی را به عنوان خدا تلقی بکند. کسی بیاید امیرالمؤمنین(ع) را خدا تلقی بکند. چرا غلات دچار این گرفتاری شدند؟ عجیب است، راجع به رسولالله اینطور نیست ولی راجع به امیرالمؤمنین(ع) است. چون رسول الله پاسدار شریعت و ظاهر دین است، اسرار باطنی را هویدا نمیکند. ولی، ولیّ خدا که نبی نیست، این اسرار شریعت را باز میکند. چرا تمام عرفا سلسلههای خودشان را به امیرالمؤمنین(ع) منتهی میکنند؟ چون اسرار شریعت توسط امیرالمؤمنین انتشار پیدا میکند. او فقط طریق است؛ به ما راه را نشان میدهد. نهایت کار، توحید است. هیچکس حق ندارد دیگران را بندهی خودش بکند. باید دعوت به سوی خدا کرد نه دعوت به سوی خود. در معرفت الهی هم آنها بزرگترین وسیلهی راهیابی به حقیقت خداوند سبحان هستند.
تشخیص بندگی خدا با عقل قدسی
بخش دوم این است که حضرت میفرماید «...یَجِبُ عَلَیهِم طَاعَتُهُ» در روایت أباعبدالله الحسین(ع) فرمود اگر کسی خدا را بشناسد، خدا را بنده میشود. بندگی میکند و اگر بندگی بکند، آزاد میشود. یک سؤال؛ وقتی ما خدا را شناختیم، چگونه باید خدا را بندگی بکنیم؟ امر غیرمعقول در شریعت گفته نمیشود. همین امروز داشتم روایتی را امیر مومنان علی(ع) میخواندم؛ حضرت فرمود: اگر خداوند متعال از محارم و گناهان نهی نمیکرد، یَجِبُ عَلَی العاقِلِ که همهی آنها را ترک بکند. یعنی عقل میفهمد اینها نادرست است. حدود کلی را متوجه میشود. اما عقل چهطور باید مسئلهی بندگی خدا را فهم و درک بکند؟ ما کلیاتی را درک میکنیم، اما بندگی خدا کردن به حسب اینکه تمام عیار باشد و تمام شئون وجود ما را بپوشاند، این به یک عقل قدسی نیاز دارد.
چه کسی میتواند روش تام بندگی را به ما نشان دهد، طوری که ما به آزادی مطلق برسیم؟ برخی آزادیها نسبی است؛ عقل ما چیزهایی را درک میکند، به اقتضای عقلمان عمل بکنیم از خیلی از بندگیها رها میشویم ولی خیلی از اوقات در دوراهیها میافتیم، مشتبهات زیاد است، نمیدانیم اینجا باید چه کار بکنیم، ما چه میدانیم این کاری را که الان مدنظر قرار دادیم، اثراتش در عالم دنیا روی چندین لایهی مسائل فردی و خانوادگی و اجتماعی و اینها چیست. اغلب، ما در تحلیلهایمان چرا دچار اشتباه میشویم؟ چون یک پدیده را فقط از یکسری منظرها نگاه میکنیم. اگر توجه داشته باشیم که حتی به لحاظ عالم ماده یک مسئله کوچکی مثلا فرض کنیم حجاب زن، ده تا لایه دارد، تاثیرات فردی، تاثیرات خانوادگی، تاثیرات اجتماعی و... . ما چه خبر داریم که تاثیراتش در عالم مثال چیست؟ چه خبر داریم در عالم عقل چیست؟ چه خبر داریم در مسیر آینده، چه فراز و نشیبهایی در راه هست، چه کسی میتواند این حرف را بزند؟ کسی که وقتی عمل را ببیند تا اعماق آن بصیرتش نفوذ کند.
اما چگونه میشود که یک کسی آنقدر نگاهش نافذ باشد، که وقتی یک کار را میبیند تا اعماق تاثیراتش را متوجه شود. چگونه؟ آقایان میگویند: باید شخصی سفر اول را برود، یعنی از کثرتها به آن امر واحد هستی برسد، سفر دوم را در کثرات اسمایی پروردگار طی کند، به سفر سوم برسد؛ سفر سوم چیست؟ سفر سوم این است که کسی که به آنجا رسیده، با نگاه حقانی، یک وجود الهی پیدا کرده است. شما در همان زیارت رجبیه خطاب به خداوند متعال عرضه میدارید: «...فَبِهِمْ مَلَأْتَ سَمَاءَكَ وَ أَرْضَكَ...» این دیگر از معرفت عادی ما خارج است. میدانی معنایش چیست؟ خطاب به خدا میکنید و عرض میکنید: خدایا به این امام معصوم، شما تمام زمین و آسمان را پر کردید! یعنی وقتی کسی در سفر دوم رفت، حالا یک سفر سوم دارد که با نگاه حقانی برمیگردد، تمام کثرات را از بالا تا اعماق مشاهده میکند. حالا به تعبیر خودشان، ساری در سریان کل هستی میشود. حضرت ولی عصر که خلیفةالله است، چطور میتواند واسطهی جریان فیض به کل هستی باشد؟ جز اینکه حاضر است؛ واسطهی بین خدا و تمام موجودات است. کسی که در سفر سوم میآید و سریان در حقایق اشیا پیدا میکند، آنجا اعماق اشیا را تا مراتب از عرش تا فرش میتواند بشناسد.
راه بندگی
اگر ما بخواهیم بندگی خداوند سبحان را بکنیم، امام راهش را فرموده است. راه بندگی خداوند سبحان چیست؟ اطاعت از امام معصوم. از امام صادق (ع) پرسیدند که ما هرچه سوال میکنیم، شما جواب میدهید. از کجا؟ دو روایت جداگانهای در این باب هست. یک زمانی امام صادق (ع) میفرمایند این جهان نه فقط کره زمین، این جهان مثل کف دست برای من میماند. یک جای دیگر میفرمایند: من هر چه میگویم از قرآن میگویم. کل روایات ما شرح و بسط آیات قرآن است. موضوع جدید اصلا امکان عرضه ندارد، فقط آنچه که قرآن فرمود. چرا وقتی حضرت حجت میآید، همه فکر میکنند دین جدید عرضه شد؟ فهمهای وسیع، گسترده، این تعصبها فرو بریزد، ببینید قرآن چطور عالمگیر خواهد شد! سخن حق، سبحانه و تعالی است که توسط معصومترین مجرا، بیان شده است.
آنجایی هم که فرمود: «...مَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى...»{شوری،23}، باز فرمودند این مودت و محبت برای خودتان است. چون ببینید، مسیر اطاعت اگر خشک و بدون محبت باشد، درست انجام نمیگیرد. اگر ما میخواهیم اطاعت امام معصوم بکنیم، بهترین اطاعت در فضای محبت شکل میگیرد. لذا شما میبینید در مسئلهی ولایت امام معصوم، چندین حلقه، به هم پیوند خورده است؛ معرفت را آوردند، اطاعت محض را آوردند ولی محبت و عشق را هم آوردند. اینها با هم که میشوند، انسان در مسیر رسیدن به آن آزادگی نهایی، در مسیر بندگی خدا، در مسیر رها شدن از قید و بندها سرعت میگیرد. آزادی حقیقی شرح مفصلی برای خودش دارد؛ «... اِلهی هَب لی کَمالَ الاِنقِطاعِ اِلیکَ...» {مناجات شعبانیه} کمال انقطاعی به سوی خداوند سبحان.
احساس اختیار انسان و مالکیت خداوند
این بستر اختیار انسانی را خود خداوند متعال ایجاد کرد. در سوره حمد آنجا که میگوید: «مَالِکِ یَوْمِ الدِّین»، خداوند فقط مالک روز قیامت نیست؛ مالک همه چیز است، هم دنیا و هم آخرت؛ این «مَالِکِ یَوْمِ الدِّین» یک جور تهدید است! یک برش از برشهای هستی است که ما در آن احساس اختیار میکنیم؛ در این برش که احساس اختیار میکنیم، احساس میکنیم که ما مالکیم. من مالک سخن گفتن، اعضا و جوارح، خانه، زمین و ... هستم. ولی «مَالِکِ یَوْمِ الدِّین»؛ یک زمانی میشود، این لایه جمع میشود. مثل «کالمَیِّتِ فی یَدی الغاسِلِ»{شرح نهجالبلاغه جلد 11، ص 200} مؤمن، مثل مُردهای در دست غسال است. آیا مرده در دست غسال اختیار دارد؟ آنجا مالک یوم الدین، خداوند مالک است؛ حواست باشد. یک وقتی این لایه باریک از حوزه اختیار که احساسش میکنی، جمع میشود. بعد آن وقت ما در دست هستی میافتیم. ما در دست خداوند سبحان میافتیم.
فقط همانهایی که میچشند، میدانند!
اینهایی که خیلی آزاد شدند از بندگی و بردگی بسیاری، تازه اینها سه گروه هستند. اینها خیلی آزادند ولی هنوز آزاد آزاد نیستند. عدهای بندگی خدا میکنند برای بهشت، خیلی عالی است. مبادا اینها را از دست خودمان بگیریم. در آن قد و اندازه نیستیم که در آن طیف سوم بگنجیم من خودم را میگویم. عدهای از ترس جهنم بندگی میکنند. عالی هستند. همه اینا متعالیاند. چون امام میفرماید آزادگان حقیقی کسانی هستند که «حُباً لَه» عبادت میکنند. بنده خودم را میگویم، ما خدا را نمیشناسیم که دوستش بداریم. ما همیشه فکر میکنیم خدا مثلا یک مزاحم است. ما هر چه داریم و نداریم از خداست، هر چه میخواهیم از خدا میخواهیم، ارحم الراحمین است. شما جنبههای رحمتی حق را در نظر بگیرید؛ صد بار توبه شکستی؟ باز هم میگوید بیا. چون ما مخلوقش هستیم، ما اثرش هستیم. هر موجودی اثرش را دوست دارد. حالا ما اگر در طول عمرمان یک حرکت اینطوری هم داشته باشیم، خیلی برایمان عالی است. راه بالاخره این است.
حضرت میفرمایند در بندگی خدا «...فَإِذَا عَبَدُوهُ اسْتَغْنَوْا بِعِبَادَتِهِ عَنْ عِبَادَةِ مَا سِوَاهُ» ما یک چیز میگوییم، شما یک چیز میشنوید، عملا چه اتفاقی در زندگی انسان میافتد، فقط همانهایی که میچشند، میدانند. نه مثل افراد اسیری مثل من. حالا آقایان که میگویند ٣٠ منزل از منازل سلوک در نفس است. انشاالله که عزیزان بالاتر از این حرفها باشند، اما ما هنوز مزهی قلب را نچشیدیم، مزهی سرّ را نچشیدیم، نمیدانیم اینها چه هستند. ما با نفس گرفتار هستیم. ما الان خیلی اگر مسافر باشیم در راه خدا، سفر ما سفر نفسانی است. تا ٣٠ منزل، سفر نفس است. من کجا هستم؟
برای ورود به کانال پیامرسان تلگرام «مکتوبات هیأت الزهرا (س) دانشگاه شریف» کلیک کنید.