أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ، بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ، حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیلُ نِعْمَ الْمَوْلى وَ نِعْمَ النَّصیرُ، الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ بَارِئِ الْخَلَائِقِ أَجْمَعِینَ، ثُمَّ الصَّلَاهُ وَ السَّلَامُ عَلَى سَیِّدِنَا وَ نَبِیِّنَا حَبیبِ إلَهِ العَالَمینَ أبِی القَاسِمِ مُحَمَّدٍ، وَ عَلَى أهلِ بَیتِهِ الطَّیِّبینَ الطَّاهِرینَ، سیم الحجه بقیه الله الاعظم روحی و ارواح العالمین له الفدا.
اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن، صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا.
آن سفرکرده که صد قافله دل همره اوست/ هر کجا هست خدایا به سلامت دارش
عرض تسلیت محضر آقا امام زمان، انشاالله همراه خود آقا. قطعا امشب امام زمان علیهالسلام زایر جد غریبش اباعبداللهالحسین هست. قطعا، بی شک و بی تردید. چون زراره محضر امام صادق علیهالسلام رسید گفت آقا جان، شبهای جمعه آقایتان اباعبداللهالحسین را زیارت میکنید؟ امام صادق علیهالسلام فرمودند: من زیارت بکنم؟ «الله یهبط مع سبعین الف ملائکه من الملائکه المقربین». خداوند متعال به همراه هفتادهزار ملک مقرب، امام حسین را شبهای جمعه زیارت میکنند. معنای این جمله چیست، ما نمیفهمیم. چون در کامل الزیارات هست، فقط بیان میکنیم. شما از من بپرسید خدا امام حسین را زیارت میکند؟ میگویم نمیدانم ولی میگویم امام در کامل الزیارات اینطور فرموده. اگر خداوند متعال امشب زایر اباعبداللهالحسین هست قطعا امام زمان که بنده صالح خدا است، امشب زایر امام حسین است. خدا کند انشاالله همهی ما به همراه آقا و صاحبمان امام زمان، امشب زائر جد غریبشان اباعبداللهالحسین باشیم، صلوات بفرستید.
قرآن و دین، دو ابزار اساسی قیام برای عدل یا قیام برای ظلم!
«لَقَد أَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَيِّناتِ وَأَنزَلنا مَعَهُمُ الكِتابَ وَالميزانَ لِيَقومَ النّاسُ بِالقِسطِ»، ما پیامبران را نازل کردیم. دو گوهر گرانبها به آنها دادیم، یعنی قرآن و دین، تا زمینهی قیام مردم علیه باطل فراهم شود. اگر قرآن و دین، دو ابزار مهم قیام در راه عدالت است، همین دین و قرآن، انحرافش میتواند دو ابزار اساسی و بسیار حیاتی برای انحراف مردم از قیام به عدل باشد و مردم اصلا برای ظلم قیام بکنند، «فَلَعَنَ اللهُ اُمَّةً اَسَّسَتْ اَساسَ الظُّلْمِ وَالْجَوْرِ عَلَيْكُمْ». چگونه مردم همه با هم «وَ الْأُمَّةُ مُصِرَّةٌ عَلَى مَقْتِهِ مُجْتَمِعَةٌ عَلَى قَطِيعَةِ رَحِمِهِ وَ إِقْصَاءِ وَلَدِه»، چگونه همه با هم بر علیه حق مسلّم یک قیام واحد کردند، یعنی اباعبداللهالحسین؟ حاکمان دینفروش و عالمان دینفروش. اینها کاری کردند، کتابالله تطبیق غلط پیدا کند، لذا یزید میگوید من با شمشیر پیغمبر حسین را کشتم. دین هم پوستهاش باشد، اما خود دین کاملا منحرف شده باشد. یک دین دروغین مردم برایش غسل میکنند. دیشب گفتم، میخواهد مشایعت بکند تا بگوید حدیث پیغمبر در کوفه نباید برای آنهایی که «لَهُمْ دَوِیٌّ کَدَوِیِّ النَّحْل»، نباید برای قرآنخوانهای کوفه حدیث پیغمبر خوانده شود؟ دو بار غسل میکند، «فغسل مرّتين». بعد گفت میدانید چرا شما را مشایعت کردم؟ برای اینکه بگویم حق ندارید حدیث پیغمبر را بخوانید، دو بار غسل میکند. راجع به خون پشه روی لباس احتیاط میکند، اما خون اباعبداللهالحسین را قربة الی الله میریزد، این میشود دین!
اولین علت انحراف و ایستادن در برابر امام: تفسیر غلط قرآن
چه کسانی دین را در پنجاه سال عرضه کردند؟ عالمان دینفروش، حاکمان دینفروش. دیشب سراغ کعبالاحبارها رفتیم، ریشهها را آنجا بررسی کردیم. و بعد گفتیم اگر حاکمی مثل عمرسعد و عبیداللهبنزیاد میگوید حسین را مثله کنید... –دیشب عصمت نقل ارشاد را نخواندم- گفت من نذر شرعی کردم، عمرسعد گفت چرا داری اینگونه دستور میدهی؟ میگویی مثله کنید، بعد اسب روی بدن امام حسین بفرستید، گفت من نذر شرعی کردم. و لولا، اگر نذر شرعی نکرده بودم، این دستور را نمیدادم. چرا شرعیت این نذر شکل میگیرد؟ چون عالمی مثل عبداللهبنعمر و استادش کعبالاحبار این مسیر را اینطور ترسیم کردهاست. کعبالاحبار گفت علی متینالدین است، علی به اجتهاد رای حاکمیت نمیکند، حاکم باید اجتهاد باالرای کند، پس اینها نباید به حکومت برسند. این مسیر انحرافی که به واسطهی تطبیق غلط کتابالله در دین ایجاد میکنند، حرکت اول انحرافی میشود. که پیامبر اکرم از قبل پیشبینی کرده بود. سه پیشبینی کرده بود: «جعلوا کتاب الله دخلا و عباد الله خولا، و مال الله دولا»، کتاب خدا را به نفع خودشان مصادره میکنند.
ببینید چه میشود در برابر امام حسین علیهالسلام بایستند؟ یا مشکل اعتقادی است؛ مشکل اعتقادی را چه چیزی ایجاد میکند؟ انحراف در کتاب الله. یا مشکل اقتصادی است، امام حسین علیهالسلام روز عاشورا به این مشکل اقتصادی اشاره کردند، فرمودند: «ملئت بطونکم من الحرام». همیشه مشکل مسلمانهای امت پیغمبر که در برابر حق میایستند، همیشه اعتقادی نیست، خیلی وقتها مشکلات اعتقادی اصلا ندارند، خیلی وقتها انحراف در قرآن اصلا برایشان ایجاد نشده، خیلی وقتها اصلا سراغ عالمان دینفروش نرفتند. ما از این مرحله بگذریم.
نمونه تفسیرهای غلط از قرآن: مکتب گودرزی
میخواهیم وارد بحث امشب شویم؛ خیلیها از مرحله گودرزی گذشتند. طلبهای یک مکتبی به نام گودرزی درست کرد. این آقای گودرزی طلبهای از لرستان بود، اکبر گودرزی. ایشان در شش مسجد مهم تهران همزمان درس تفسیر داشت. گروهی به نام گروه فرقان درست کرده بود، اصلا اسم گروه بر اساس آیهی قرآن بود. حرکت اینها بر اساس آیهی قرآن بود. کتاب بر اساس آیهی قرآن نوشت. کتابش آنقدر مهم شد که در مسجد مهم قهلک و خزانه و شهرری و ... تفسیر میگفت، شهید مطهری در مسجد هفت تیر کتاب او و تفسیر او را نقد میکرد. چند جلد پیام قرآن نوشت. کتابی دارد به نام «ایدئولوژی توحید و ابعاد گوناگون آن»، یکی از آثار شهید مطهری ناظر به نقد این کتاب است. بر اساس آیهی قرآن «تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَالَمِينَ نَذِيرًا»، اسم گروهش را فرقان گذاشت. اول به گروه کهف موسوم بود، بعد فرقان شد.
این آدم در مسجد الهادی شوش، در مسجد فاطمیه خزانه، مسجد رضوان خیابان اتابک، مسجد شیخ هادی قلهک، آنجا تفسیر گفتن را شروع می کرد.
تفسیر را چطور میگفت؟ میگفت مثلا آن گرگ بود که یوسف (ع) را پاره کرد، آن گرگ ضد انقلاب است. بعد یعقوب که یوسف را فرستاد، میخواست دست ضد انقلاب را رو بکند. گرگ بیاید یوسف را پاره بکند که مثلا اینها [برادران یوسف] به دروغ بگویند گرگ چه کرد، که دست آنها رو شود. مثلا میگفت محراب در قرآن یعنی سنگر، «كُلَّمَا دَخَلَ عَلَيْهَا زَكَرِيَّا الْمِحْرَابَ» [بخشی از آیه ۳۷ سوره آل عمران]، یعنی حضرت مریم در سنگر انقلاب بود، بعد عیسی (ع) به دنیا آمد و فرمانده انقلاب شد. یا میگفت گاو بنیاسرائیل یعنی تمدن غرب، «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَةً» [بخشی از آیه ۶۷ سوره بقره]، یعنی تمدن غرب را سر ببرید.
الان مثلا بعضیها اینطور میگویند: ای بابا، اینکه حرفهای خوبی زده، حالا حداقل بد هم نگفته است. حاج آقا! مگر تمدن غرب خوب است؟ یک گاو است دیگر، گاو را سر ببریم، همه چیز درست میشود.
عزیز دل من، هر چه میکشیم از این نوع تفسیرها است. تو نگاه نکن این الان خوب است، باشه خوب است؛ که من میگویم بد است، که تو از خودت قرآن را تفسیر بکنی ولو اینکه دنبال مفاهیم خوب باشی.
میدانستی ایشان، یک قدم که رفت جلو، یک مرتبه اینگونه گفت: «فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ» [بخشی از آیه ۱۲ سوره توبه]. اولین کسی که بعد از این که این تفسیر را کرد، کشته شد؛ شهید مطهری بود. گفت یکی از أَئِمَّةَ الْكُفْرِ مطهری است. دومیاش، اولین شهید محراب، مرحوم آیهالله قاضی طباطبایی است. «فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ»، باید ائمه کفر را کشت.
سید مهدی هاشمی مگر مفسر قرآن نبود؟ ما چقدر در انقلاب از این آدمها داریم؟ آدمهایی که من الان بالای منبر میتوانم اسمشان را بیاورم، خیلیها را نمیتوانم اسمشان را بیاورم. اما مفسرین قرآنی بودند که به خاطر تفسیرهای غلط از قرآن به انقلاب بالاترین ضربهها را زدند. این نوع مفسرین، اینطور نیست که ریش بتراشند و کروات بزنند، که تو بتوانی تشخیص بدهی که، آهان این تفسیرش، تفسیر بدی است. نه اتفاقا، ظاهرش، ظاهر مومن است.
ضربههایی که انقلاب از تفسیرهای غلط خورد!
ولی «جعلوا کتاب الله دخلا»، «فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ». بعد آقای سید مهدی هاشمی آیه قرآن میخواند، -شما بروید این چیزی که منتشر کرد اطلاعات، آن زمان منتشر کرد، فیلمش را ببینید، اطلاعات با ایشان مصاحبه میکند.- میگوید چرا مرحوم آیتالله شمسآبادی را کشتی؟ [سید مهدی هاشمی] آیه قرآن میخواند بعد میگوید ایشان [آیتالله شمس آبادی] در مسیر انقلاب نبود، در یک باغ رفتیم، عمامهاش را دور گردنش پیچیدیم، به خاطر انقلاب اسلامی خفهاش کردیم. به خاطر انقلاب اسلامی و اهداف انقلاب اسلامی ما این کار را کردیم. خیلی خطرناک هستند. اینها آن کسانی هستند که همه قیامها را نابود میکنند، همه تلاشها را منحرف میکنند.
تیمسار محمد ولی قرنی، سومین کسی بود که همین گروه فرقان کشتند، «فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ». شهید مفتح را کشتند، «فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ». اینجا لیست کردم، ۲۰ نفر از بزرگان انقلاب را اینها کشتند. مواظب باشید، در بحث «جعلوا کتابه الله دخلا»، میآیند اولویت درست میکنند. بعضی از آیات قرآن را میگویند تفسیرش به ما اختصاص دارد. در موقعیت ما که باشید باید قرآن را اینطور تفسیر کنید.
احکام سلطانیه نداریم!
میگویند اینها احکام سلطانیه است. مثلا در آن مرتبه که خلاف صورت میگیرد قرآن میگوید باید با دزد این طور رفتار کنید، سریع میگوید نه این آیات قرآن برای سطح پایینتر است. در سطح بالاتر یعنی در احکام سلطانیه، آنجا میگوید این آیات قرآن کاربرد ندارد.
امیرالمومنین (ع) قنبرش را، که می دانید: «كَانَ قَنْبَرٌ غُلاَمُ عَلِيٍّ يُحِبُّ عَلِيّاً عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ حُبّاً شَدِيداً»، کافی نوشته غلام امیرالمومنین (ع) قنبر بود، که تمام زندگی او علی (ع) بود. جزو شُرْطَةُ الخَمیس بودند، شُرْطَةُ الخَمیس کسانی بودند که جانشان را با علی (ع) معامله کرده بودند. یعنی گفته بودند علی جان، ما جانمان را میدهیم، تو به ما رضایتت را بده. با امیرالمومنین (ع) شرط کرده بودند، شرط جانشان را کرده بودند. و علی (ع) «یُضْمَنُ لَهُم الْفَتْحْ» فرمودند: من تضمین میکنم، من علی، ریش گرو میگذارم که در دنیا و آخرت شما پیروز هستید. یعنی اگر در دنیا زندگی کنید، بهشتی زندگی میکنید؛ آخرت بروید، در بهشت هستید. من علی تضمین میکنم. اینها ۱۸ نفر بودند، به ایشان میگفتند شُرْطَةُ الخَمیس، اینها شبانه روز با امیرالمومنین بودند.
همان نوف بکالی که نیمه شب در حیات دارالاماره خوابیده بود یک مرتبه میگوید که دیدم امیرالمومنین (ع) مست از داخل اتاق بیرون آمد. دست به دیوار گرفته بود، تلو تلو میخورد. مست که میگویم، مست خدا بود. همین طور یک نگاه به آسمان میکرد، یک نگاه به زمین میکرد. «رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ»، «الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِهِمْ وَ يَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ». همین طور این آیات را میخواند. خدایا اینها را بیخود نیافریدی، خدایا از من چه می خواهی، از من علی چه میخواهی. بالای سر نوف آمد و گفت: یا نوف، خواب هستی یا بیدار؟ بعد نوف چشمهایش را نیمه باز کرده بود، نیمه خواب بود. گفت: یا علی وقتی شما اینطور بیرون میزنید، مگر خواب به چشم ما میآید؟ بعد حضرت فرمودند: نوف خدا خیلی با ما کار دارد. این آسمان و زمین همه را برای ما آفریده، از ما چه میخواهد.
شهید مطهری در کتاب داستان راستان، عنوان این داستانش «خوابی یا بیدار» است. نوف و قنبر جزو شُرْطَةُ الخَمیس هستند. «كَانَ... يُحِبُّ عَلِيّاً... حُبّاً شَدِيداً»، عاشق امیرالمومنین بودند. خوش به حالشان. هنگامی که امیرالمومنین خارج شد و داشت دنبال امیرالمومنین (ع) میرفت، امیرالمومنین (ع) گفتند: این گنه کار و مجرم است، باید به او حد بزنید. قنبر گفت: آقا چه کار کرده؟ گفتند: از بیت المال دزدیده. قنبر گفت: من خیلی ناراحت شدم. حضرت فرمودند: ۸۰ ضربه شلاق باید به او بزنی، قنبر شروع به زدن کرد. این ۸۰ ضربه از دستش در رفت، ۸۳ تا شد. امیرالمومنین (ع) فرمودند: قنبر، سه تا زیاد زدی. گفت: آقا خیلی از دستش ناراحت بودم، کسی که به بیت المال مسلمین خیانت کند. حضرت فرمودند: بیخود ناراحت بودی. فرمودند: قنبر بخواب. گفت: چشم آقا. فرمودند: موضع شلاق را لخت کنید، باید به خود بدنش بزنم. خود امیرالمومنین (ع) شلاق را دست گرفتند، سه تا ضربه محکم به قنبر زدند. متن روایت است: «إنّ أميرَ المؤمنينَ عليه السلام أمرَ قَنْبرا أنْ يَضرِبَ رجُلاً حَدّا، فغَلُظَ قَنبرٌ فَزادَهُ ثلاثةَ أسْواطِ، فأقادَهُ عليٌّ عليه السلام مِن قَنبرٍ ثلاثةَ أسْواطٍ». حضرت فرمودند بیجا میکنی دیگر از این به بعد 3 ضربه شلاق بیشتر بزنی. یا امیرالمومنین! این آدم تو است، این وزیر تو، معاون تو، نزدیکترین آدم به تو است، 3 ضربه شلاق در آن احکام حکومتی، در آن حرکت بزرگی که حکومت میخواهد انجام دهد، اصلا چیزی نیست و بیخیال آن شو و آدم خود را... ساکت شو! آدم من باشد که باشد، 3 ضربه شلاق زیادی زده است و باید بخورد تا دیگر از این اشتباهات نکند.
ما، احکام سلطانیه نداریم که عدهای آن بالا، بگویند آیات قرآن برای پایینیها [افراد پایین] است و احکام برای آن بالا فرق کند. هیچ فرقی نمیکند. احکام قرآن برای همه یکسان و واحد است.
از این بحث بگذریم که بسیار دامنهدار است.
دومین علت انحراف: اقتصاد باطل
دومین فضایی که باعث میشود انسانها امام حسینکُش شوند، دیگر فضای اعتقادی نیست. این فرد در اعتقاداتش سالم است، قرآن را درست تطبیق میکند، پای اکبر گودرزی و سید مهدی هاشمی و امثال آنها ننشسته است. این فرد واقعا اعتقاداتش درست است. خداوند متعال در قرآن میفرماید: «...آتَيْنَاهُ آيَاتِنَا...»، آنقدر اعتقاداتش درست است که بعد از حضرت موسی، نفر دوم میشود. آنقدر اعتقاداتش درست است که قرطبی در تفسیر خود میگوید: «در مجلس درس او، 12 هزار دوات داشتند حرفهایش را مینوشتند.» آنقدر اعتقاداتش درست است که در روایات داریم وقتی که دعا میکرد عرش خدا را مشاهده میکرد. «...آتَيْنَاهُ آيَاتِنَا...»، «آیات» در روایات امام صادق (ع) آمده که به معنای آن است که اسم اعظم را خداوند به او داده است. یعنی اعتقادات بیست است. موسی نفر اول و بلعم باعورا، نفر دوم جامعهی حکومت حضرت موسی میشود. اعتقادات بیست است، اما امام صادق (ع) در زیارت اربعین میفرماید: ببینید مردم که چه کسانی حسین من را کشتند: «وَقَدْ تَوَازَرَ عَلَيْهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْيا، وَبَاعَ حَظَّهُ بِالْأَرْذَلِ الْأَدْنى». یک عدهای بودند که اعتقاداتشان درست بود، پنجاه سال، کسانی که داشتند در اعتقادات کار میکردند، روی این افراد نتوانستند کار کنند، اینها وارد مرحله بعد شده بودند. وارد دام اقتصاد باطل در جامعه شدند و این دام آنها را گرفت.
از نظر اعتقادی کاملا سالم، مثل بلعم باعورا است. اما این بلعم باعورا رشوه میگیرد. بلعم باعورا، مبلغ حضرت موسی بود که حضرت موسی ایشان را به کشوری که یک پادشاه ثروتمند داشت، فرستاده بود. او رفت تا اعتقادات توحیدی را به آن پادشاه یاد بدهد. پادشاه گفت به به، استفاده کردیم. حال شما این هدایا را بگیرید. بلعم هدایا را گرفت و خوشش آمد و فردای آن دوباره آمد و گفت برای تبلیغ دین آمدهام. به او گفتند اول این هدایای بهتر را بگیرید. چند خانم زیبا نیز به او نشان دادند. آرام آرام تبلیغ دین او بر حسب آنکه پادشاه چه چیزی میل دارد، تغییر کرد. این یک روایت از بلعم باعورا است. یک روایت دیگر آن است که به او پول دادند و گفتند تو مستجاب الدعوه هستی، بر علیه یوشع بن نون، وصی حضرت موسی، نفرین کن. قبول نکرد. به خانمش پول دادند و او اصرار کرد، قبول کرد. بعد، به الاغش کتک زد و الاغ او به زبان درآمد. گفته میشود الاغ بلعم باعورا جزو یکی از 3 حیوانی است که به بهشت وارد میشود. الاغ گفت: تو میخواهی بر علیه موسی نفرین بکنی؟! بلعم باعورا سپس آمد و به مردم اینچنین گفت که اسم اعظم دیگر از من گرفته شد، الاغ من هم نیز به زبان آمد، اما ای مردم! اگر میخواهید یاران موسی را شکست دهید، خانمها را داخل اردوگاه موسی بفرستید، یکی از یاران موسی زنا کند، موسی شکست میخورد.
خیلی جالب است. یکی از یاران موسی، در جامعه موسی، در این جبههای که میخواهد به سمت مبارزه و جهاد برود، حتی اگر یک نفر پایش بلرزد، همگی پایشان میلرزد. جامعه اینگونه است. همین کار را کردند و موسی شکست خورد. آیه قرآن اینگونه میفرماید: «...فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ...»، مثل سگ شد. ما همه چیز به او دادیم، مثل سگ شد.
امام حسین را چه کسانی کشتند؟ یک عدهای که مرز اعتقاداتشان سالم بود، اما مرز اقتصادشان ناسالم بود.
من امشب دیگر فرصت نمیکنم فضای اقتصادی را که آدمهایی در این فضا، ناسالم رشد کردند در اقتصاد ربوی را توضیح بدهم. فعلاً این طرفش را میگویم؛ آدمهایی که رباخوار شدند. یک نظام اقتصادی پدید آمد، آدمها رباخوار شدند. بانک این نظام اقتصادی -من بانک که میگویم، منظورم آن جایی است که پولها را دارند سامان میدهند.- بانک این نظام اقتصادی آمد ربا را در بین این مردم کانالیزه کرد. خود بانک طرف معامله شد؛ اصل ربا شد. این مردم رباخوار شدند؛ لذا چه میشود؟ اعتقاداتشان سالم است اما رفتارشان علیه این اعتقادات است. آیهی قرآنش را بخوانم: «وَ جَحَدُوا بِها وَ استَیقَنَتهَا أَنفُسُهُم ظُلما وَ عُلُوا...»، یعنی چه؟ به موسی یقین دارند، اما علیه موسی شمشیر میکشند. به امام حسین یقین دارند؛ یقین دارند فرزند پیغمبر است، اما ظهر عاشورا امام حسین علیهالسلام میفرمایند: «اَلَستُ اِبنِ بِنتِ نَبیکم؟»، آیا من فرزند پیغمبر نیستم؟ همه سکوت کردند، یک عدهای خندیدند. یقین دارند بچهی پیغمبر است ولی نمیتوانند حرف بزنند؛ چرا؟ بلافاصله امام حسین علیهالسلام فرمودند: میدانید چرا نمیتوانید جواب من را بدهید؟ نمیتوانید بگویید من پسر پیغمبرم، پس نمیتوانید من را بکشید؟ چون «مُلِئَت بُطونَکُم مِنَ الحرام»، این گلویتان بسته شده؛ صدا در نمیآید. حق را نمیتوانید بگویید. این دقیقاً دومین انحرافی است که در جامعهی دینی ایجاد میشود. یقین دارند. اعتقادات درست است؛ اما صدایشان در نمیآید. ساکت میشوند. بدترین جنایتها جلویشان اتفاق میافتد، همه ساکتند. کسانی که برای پول امام حسین را کشتند، این را که نمیشود کسی شک بکند.
پیغمبر اکرم فرمودند سر این موضوع برای امتم خیلی میترسم. «اِنَّ أَخوَفَ ما أَخافُ عَلی اُمَّتی مِن بَعدی هذهِ المَکاسِبُ الحَرام...». معاملات حرام وقتی در جامعه، در حکومت، در نظام، نظام اسلامی، معاملات حرام کاملاً نهادینه بشود، این مردم، امام حسینکُش میشوند. «...وَ الرِبا»، وقتی که مردم در معاملاتشان رباخوار بشوند، یک سازمان حقوقی بیاید طرف ربا خوردن بشود؛ بیاید به مردم ربا توزیع بکند. این مردم میتوانند اعتقادات سالمی داشته باشند، اما فعلشان ناسالم بشود.
سومین علت انحراف
«...وَ الشَهوه الخَفیه». سومین چیزی که من میترسم این است. مردم شهوت پنهانی داشته باشند. میدانی یعنی چه؟ به بحث دیشبم برمیگردد. یعنی این آدم وضو میگیرد، نماز شب میخواند، بیست بار غسل میکند؛ خیلی آدم خوبی است. اما یک ذره که بررسی میکنی، میبینی این غسلی که کرد، این وضویی که گرفت و این نمازی که خواند، بهخاطر شهواتش بود. این آدم دارد برنامهریزی میکند که خودش به یک جایی برسد. من از شهوت خفیهی امت خودم میترسم.
گرنه موشی دزد در انبار ماست/ گندم اعمال چل ساله کجاست؟
شهوت خفیه، همهی اعمال ما را پودر میکند. خدا رحمت بکند؛ آنوقت کار به جایی میرسد که امام خمینی (ره) برای اینکه من و شما را، دو نسل را، آگاه بکند به نمایندگان مجلس سال 66 میگوید: والله من دو رکعت نماز بهخاطر خدا نخواندم. هرچه بوده بهخاطر مطامع شهوات خودم بوده. عجیب است. این به آن بحثهای گذشتهمان برمیگردد. «لَیسَ بِوَلیًّ لِی مَن أَکَلَ مالَ مُومنٍ حَراما». اصلاً شیعهی ما نمیتواند باشد، کسی که لقمهی حرامخوارش عادی بشود. «کَسبُ الحَرام یُبَیِن فِی الذُریه». من الان معاملهی حرام میکنم، در معاملات حرام میافتم، در سازمان حرامخواری میافتم؛ شاید در خودم خیلی پیدا نشود اما در بچههایم عجیب پیدا میشود. «کَسبُ الحَرام یُبَیِن فِی الذُریه»، درست شد؟ آن وقت اینطور میشود که زمان امیرالمؤمنین، معاویه -حالا انشاالله این را فردا شب باید بیشتر بحث بکنیم- معاویه، اقتصاد و بازار مسلمانان را آلوده به حرام میکند؛ بچههای این نسل، امام حسینکُش میشوند. چون «کَسبُ الحَرام یُبَیِن فِی الذُریه». میگذرم، از این بحث باید بگذریم؛ انشاالله برای فردا شب باشد.
«صَلَّی الله عَلَیکَ یا اباعبدالله». باورتان میشود محرم شد؟ بعد به شب جمعهی محرم رسیدیم. باورتان میشود؟ اگر ما امشب نتوانیم زیارت امام حسین را بگیریم، کی میخواهیم بگیریم؟ اول صحبتهایم عرض کردم «الله یهبط مع سبعین الف ملائکه من الملائکه المقربین و یزور الحسین»، امشب همهی عالم زائر امام حسین هستند. «فَوجٌ یَنزِلُ وَ فَوجٌ یَصعَد»، همهی عالم بهنوبت وارد حرم امام حسین میشوند، زیارت میکنند و برمیگردند. اینها متن روایات ما است. آقا چه کار کنیم؟ شاید میخواستند ما را ادب کنند، یکی دو سال کربلا نرویم تا امسال که کربلا میرویم، درست کربلا برویم. شاید؛ نمیدانم. نمیدانم چه بلایی در ما افتاده که آنقدر در این مجالس میرویم، اما؛ اما... بگذار اینطور بگویم. میدانی چه میخواهم بگویم؟
یک آقایی را میشناسم به نام حُرّ. یک روز آمد جلوی امام حسین را گرفت. «وَ جَعجِع بالحُسَین»، آنچنان محکم جلوی حسین را بگیر که حق نداشته باشد در سایه برود؛ حق نداشته باشد کنار آب برود. حر این کار را کرد. به امام حسین خیلی سخت گرفت. در مناجات شعبانیه میدانی چه میگوییم؟ میگوییم خدایا! خدایا! خدایا! «وَ إِن کانَ قَد دَنا أَجَلی وَ لَم یُدنِنِی مِنکَ عَمَلی فَقَد جَعَلتُ الاقرارَ بِالذَّنبِ إِلیکَ وَسیلَتِی»، خدایا گناههایم را آوردهام. میدانی حر چه کار کرد؟ یک کاری کرد که هیچکس این کار را نکرد. با گناههایش خدمت امام حسین آمد. آمد به ما یک چیز را یاد داد. ای مردم! اگر به اندازهی من، که کسی نمیرسد، اگر شما به اندازهی حر هم باشید، با گناهانتان به در خانهی امام حسین بروید، آقا شما را میخرد. اصلاً امام حسین این شکلی است، «...فَقَد جَعَلتُ الاقرارَ بِالذَّنبِ إِلیکَ وَسیلَتِی». یا اباعبدالله شب جمعه است. این شب جمعه ما اصلاً فضایمان فضای توبه است. آمدیم با آقایمان حُرّ، در فضای حر میخواهیم به در خانهی شما بیاییم. گناهانمان را آوردیم. چون کار خیری نداریم آقاجان. یا اباعبدالله.
آمد گفت: «اللهم ارعبت قلوب احبائک»، حر یک نگاه به خدا کرد و گفت: خدایا! من قلب حسین را لرزاندم. من قلب زینب را لرزاندم، من قلب بچههای امام حسین(ع) را لرزاندم. دیگر از این گناه هم در عالم بالاتر هست؟! به خدا گفت: خدایا! ما هم قلب خیلیها را لرزاندیم، من از شما یک سوال بپرسم؟ بچه سید اطرافتان دارید؟ ای کسانی که خانمتان سید است، ای خانمهایی که آقایتان سید است، قلب سید کم نلرزاندید. ماها هم حُرّیم، ما هم یک جورهایی حُریم! چه کار کنیم؟ حر آمد و چه گفت؟ لا اله الا الله، رهایش کن! دیگر فرصت نیست، خودت میدانی که حر چه گفت. فقط یک چیزی بگویم، یک کاری کرد که آقا اباعبداللّه الحسین آمد بالای سر حر، سر حر را به دامن گرفت و به سینه چسباند، گفت: حر! تو خیلی آزادی! مادرت بی حساب اسمت را حر نگذاشته. یا اباعبداللّه! ما که آن آزادی حر را هم که نداریم. در لحظهی آخر بالای سرم میآیی؟ روضهی من از الان شروع میشود. از پیغمبر اکرم (ص) تا همهی اهل بیت، لحظهی آخر یاد اباعبداللّه الحسین بودند. من بیخود شب جمعه این درخواست را نکردم. حسین (ع) باید بالای سر ما بیاید. پیامبر اکرم (ص) لحظهی آخر، امام حسین (ع) که بر سینهشان نشسته بودند، امیرالمومنین (ع) خواست حسینش را بلند کنند. پیغمبر اکرم (ص) فرمودند: حسن و حسینم را رها کن. لحظهی آخر میخواهم از حسینم توشه بگیرم. امیرالمومنین (ع) لحظهی آخر یاد حسین (ع) کردند. اباعبداللّه آمد بالای سر پدر، حضرت فرمودند: حسینم تو خونت را در راه این امت و در راه خدا میدهی! فاطمه زهرا (س)، الان که شب جمعه است، الان حضرت کربلا هستند. فاطمه زهرا (س) لحظهی آخر یاد حسین کردند تا امیرالمومنین(ع) آمدند بالای سرشان، فرمودند: یا ابا الحسن! علی جان، بچههایم را فراموش نکن. اما برای یک فرزندم ویژه گریه کن. آن هم حسین غریبم که در صحرای کربلا مظلومانه به شهادت میرسد. امام حسن مجتبی (ع)، وقتی اباعبداللّه الحسین چشمانشان گریان بود یک نگاه کردند و گفتند: حسین! چرا گریه میکنی؟ امام حسین (ع) فرمودند: حسن جان! تو غریبی، در خانه همسرت نامردی کرد. امام حسن (ع) نگاه کرد و گفت: برادر! من غریبم؟! سیهزار نفر محاصرهات خواهند کرد. نمیدانی؟! بگذار بگویم، آنقدر مظلومانه شهید میشوی که حتی وُحوش برایت گریه میکنند. گرگها برایت گریه میکنند. ماهیهای دریا برایت گریه میکنند. حسین (ع) بالای سر همه رفته است. ابالفضل العباس (ع) که افتاد حسین بالای سرش رفت. علی اکبر (ع) که افتاد حسین بالای سرش رفت. یا اباعبدللّه بگذار بگویم، امشب زیاد عقده دارم. حتی جون، غلام سیاهت وقتی که افتاد، صورت به صورتش گذاشتی، درست مثل علی اکبر (ع) با جون رفتار کردی. صورت به صورت جون گذاشتی، گفتی: خدایا رویش را سفید کن! یک جمله بگویم آتش بگیری؟! امام زمان (عج) میدانی شما چه گفتهای، در زیارت ناحیهی مقدسه: «السّلامُ علی محامی بلا معین». حسین! تو از همه حمایت کردی. لحظهی آخر بالای سر همه بودی. پیامبر اکرم (ص)، فاطمه زهرا (س)، امیرالمومنین (ع)، امام حسن (ع)، بالای سر همه بودی! اما حسین! هیچ کس بالای سر تو نبود. غریب و تنها در گودی قتلگاه بودی!
یک نگاه به اطرافش کرد، دید هیچ کسی نیست. تنها کسی که کنار تو بود، شمر بود. یک مرتبه شمر نگاه کرد، گفت ای شمر، می دانی کنار که هستی...؟
برای ورود به کانال پیامرسان تلگرام «مکتوبات هیأت الزهرا (س) دانشگاه شریف» کلیک کنید.