سلام علیکم و رحمه الله
اعوذ بالله من شیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم المصطفی محمد و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین علیهم السلام و لا سیما بقیه الله فی الارضین عجل الله تعالی فرجه الشریف و لعن الدائم علی اعدائهم اجمعین من الان الی قیام یوم الدین
اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن. صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناًحَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا
انشاءالله که امام زمان از این جلسهی ما راضی باشند و آنچه میگوییم و میشنویم، موجبات خرسندی دل نازنینشان را فراهم کند. هدیه محضر مبارک حضرت حجت، عاشقانه بر محمد و آل محمد صلوات ختم بفرمایید. در محضر آیه بیست و نهم سوره مبارکه فتح بودیم. حضرت محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلّم، فرستادهی خدا بههمراه کسانیکه به او ایمان میآورند، رابطهی معیّت را با او رقم میزنند. با او همراه هستند و در کنار او قرار میگیرند؛ برای اینکه آن هدفی که قرآن در آیه ۲۸ یادکرد، آن هدف را در زمین محققکنند: لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ سرفصل زندگی پیغمبر، سرفصل زندگی مومنان به پیغمبر یک جمله است: أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ.
یک نظام ولایت و پیوندی بین مؤمنین برقرار است و دلهایشان به هم نزدیک است که قراراست کار بزرگی را در عالم رقم بزنند. در نامهای که امام زمان طبق نقلی که داریم و طبق روایاتی که هست خطاب به شیخ مفید نوشتند، اینجا اینطور نقل شده: وَ لَو اَنَّ اَشیاعَنا علی اجتِماعِ القُلوبِ لَما تَاَخَّرَ عَنهم الیومَ بِلِقائِنا. این رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ یعنی همان اجتماع قلب. این رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ یعنی همان یکدلی و یکرنگی. در سوره مبارکه حجرات شما میبینید خداوند متعال در سه آیه، این نظام الفت و پیوند و نظام ولایت بین مؤمنین را اینطور توضیح میدهد: إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ مؤمنین، برادرها و خواهرهای دینی، باید بسیاربسیار مواظب باشند که نکند عملی مرتکب بشوند که این پیوندها از بین برود. البته در سورههای مختلف قرآن، خداوند متعال هشدار داده است که مؤمنین روابط اجتماعیتان را مراقبت کنید. مؤمنین نکند همدیگر را مسخره کنید. نکند فکر کنید از دیگران بالاترید. از همدیگر عیبجویی نکنید. در این صورت دارید خودتان را میزنید. شما پیکرهی واحدی هستید. روی هم لقب نگذارید. وقتی کسی مومن شد، کسی عنوان مومن روی او قرار گرفت، لقبهای دیگری رو هم بگذارید، خیلی کار زشتی است. پشت سر هم مواظب باشید که اگر این افکار در ذهنتان خطور کرد و این چیزها به دلتان راه پیداکرد، از آن فاصله بگیرید. سوءظنهایی که بین شماست، جامعهی شما را از بین خواهد برد. گمانهایی که ایجادمیشود، پیش را نگیرید و تجسس نکنید. خدای ناکرده کارتان به غیبت میانجامد. تمام دستوراتی که خدا و اهل بیت دادند برای این بود تا دلهای مؤمنین به هم نزدیک و نزدیکتر بشود.
در کنارش أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ یعنی نفوذناپذیری در برابر کفر، در هر سطحی. آنچه که از دل کفار در میآید، باید بررسیکنیم، بابش را باز کنیم. عرض کردم دیروز، که حتی در علوم فنی و مهندسی، عزیزان، نگوییم یک حرف خیلی ساده که دودوتا میشود چهارتا. ریشهها و مبانی افکار و اندیشههای دانشمندان مختلف را حتی در رشته های فنی و مهندسی باید بررسی کنیم عزیزان. چون در جمع دانشگاهی هستیم، داریم این مسئله را میگوییم. یک وقت هست ما حتی در ایران ِخودمان مثلا میگوییم فضای مجازی؛ آیا فضای مجازی همان فضای سایبری که غربیها میگویند است؟ آیا کلمه سایبر ترجمهاش یعنی مجازی؟ قطعا اینطور نیست. چه اندیشهای پشت تکنولوژی، چه اندیشهای پشت این ابزارِ به نام اینترنت هست؟ خوب اینها باید بررسی شود. ما خودمان میخواهیم مثلاً اینترنت ملی را راه بیندازیم باید بدانیم چه حد و حدودی داشته باشیم، چطور بر مردم حکومت کنیم، تا چه اندازه ورود پیداکنیم. اندیشه، مبانی، نوع نگاه و آنچه که ما مواجهیم با آن تحت عنوان صادرات جهان غرب و تمدن غرب، ما باید با یک ملاحظهی جدی آنها را بررسی کنیم. اگر ریشه در کفر داشت، ریشه در افکار شیطانی داشت، اصلاحش کنیم، نپذیریم. خلاصه نمیخواهیم در مفاهیم با هم دعوا کنیم، در مصادیق با هم بحث کنیم. الان اصلاً بحثمان مصادیق نیست. هرآنچه که از کفر نشئت میگیرد، باید در برابر آن و محکم و نفوذناپذیر بود. این سرفصلها باعث میشود که مؤمنین در جهت حرکت بهسمت تمدن اسلامی و حرکت به سمت اینکه پرچم قرآن را در همهجا به اهتزاز دربیاورند پیشبروند و قوت و قدرت بگیرند.
در ادامه فرمود: تَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا ببینید عزیزان، یک نکته. خیلی نکته مهمی است. قرآن چهجور آدمی میخواهد تربیت کند؟ گاهی اوقات، خیلی ساده میگویم، برخی از ما دینداری را جوری ارائه میدهیم یا جوری جلوه میدهند که آن دینی که ما داریم میگوییم دیگر نیاز به قرآن ندارد. مثلا میگویند مسلمان یعنی کسی که دروغ نگوید. الان از عدهای بپرسید دین یعنی چی؟ اسلام یعنی چی؟ شما مسلمانید یعنی چی؟ میگویند که نمازمان را میخوانیم، دروغ هم که نمیگوییم، نان حلال هم میخوریم. این یعنی مسلمانی. این یعنی قرآن. آیا عزیزان، قرآن در بیستوسه سال به پیغمبر نازل شد که همچین آدمی تربیت شود؟ تا مثلا نان حلالی بخورد و دروغ نگوید و حالا یک نمازی هم بخواند و یک رفع تکلیفی هم کند؟ قرآن بالاترین استدلالهای انسانی را میخواهد شکوفا کند. قرآن بدترین باطلها را میخواهد سر جای خودشان بنشاند. اگر هدف قرآن متعالی است، اگر هدف قرآن بسیاربسیار جامع و کلان و ذوابعاد است، انسانهایی میتوانند هدف قرآن را پیگیری کنند که یک رابطهی بسیار محکمی با خدا داشته باشند. باتری خودشان را در سحر شارژ کنند. دائماً با توسل و توکل بتوانند خودشان را در محضر خدا ببینند. لذا در تورات این مؤمنین اینطور توصیف شدند: تَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا ۖ راکعان و ساجدانی که پیوسته طلب میکنند از خدا و رضایت را از خدا و دنبال رضایت خدا هستند. اصل در زندگیشان این است که گدای در خانه خدا هستند و وقتی دستشان را در دست خدا دیدند، دیگر هیچچیز برای آنها مانع نیست. از هیچچیزی واهمه ندارند. سِيمَاهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ وقتی چهرهی آنها را میبینید، ظاهر آنها را میبینید، مدل زندگی آنها را میبینید، متوجه میشوید بهخاطر سجدههایی که دارند و بهخاطر اثر و دریافتهایی که در سجدهها دارند، عاشق در برابر خدا هستند. موحد هستند. یک شجاعت عجیب و غریبی میبینید دارند. یک امید عجیب و غریبی به آینده دارند که این امید، این شجاعت، این حرص برای عمل خیر و برای مجاهدت در غیر کسانی که اهل سجده نیستند پیدا نمیشود. فقط در اهل سجده پیدا میشود. ذَٰلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْرَاةِ ۚ این مثل مؤمنین است در کتاب شریف تورات.
اما وَمَثَلُهُمْ فِي الْإِنْجِيلِ اگر یک روزی بزرگواران، حواریون از حضرت عیسی میپرسیدند: یا نبیالله، یاران پیغمبر در آخرالزمان چطورند؟ سبک زندگیشان به چه شکل است؟ از اینجا به بعد کَاَنَّ در انجیل بیان شد و الان هم داریم در قرآن مطالعه میکنیم وَمَثَلُهُمْ فِي الْإِنْجِيلِ خدا مثلی را میزند، در این مثل که مثالی کشاورزی است؛ حالا قبل از اینکه آیه را بخوانم این دو سه تا نکته را در قصهی فقهاللغت، مفهومشناسی و ترمینولوژی دقت کنید. در زبان ادبی به سعادت میگوییم فَلاح و به کشاورزی میگوییم فَلاحت و گاهی اوقات{هم میگوییک} فَلاح. این فَلَحَ این ریشه که هم برای سعادت و هم برای کلمهی کشاورزی به کار میرود، در آنها چه ارتباطی وجود دارد؟ در فقهاللغه اینجا چه میفهمیم؟ مثلاً در زبان انگلیسی شما به فرهنگ میگویید culture و به کشاورزی میگویید agriculture. خب قصهی ترمینولوژیculture وagriculture چیست؟ چه ارتباطی وجود دارد؟ حالا در زبان فارسی متأسفانه اینطور نیست. این ارتباط اینقدر نیست. مثلاً شما میگویید فرهنگ، مثال میگویم، یا کشاورزی. ارتباطی در این کلمات باهم نمیبینید. مثالی که اینجا خدا زده، مثال یک کشاورزی است. کار یک کشاورز چطور است؟ از بیرون به کار یک کشاورز فکرکنیم. کار یک کشاورز یک کاری است پر زحمت. یک کاری است با نگاه به آینده، یک کاری است کاملاً سیستماتیک. آب، نور، خاک، بذر، همهی اینها باید به جای خود عمل کنند. باید کشاورز رسیدگی کند. خدا مثال میزند، این طرز نگاه را ببینید. وَمَثَلُهُمْ فِي الْإِنْجِيلِ كَزَرْعٍ یک دانهای که در زراعت به کار میرود، شما تصور کنید دانهای کاشته میشود، هستهی درخت کاشته میشود، أَخْرَجَ شَطْأَهُ ، ابتدا به ساکن آن دانهای که کاشته شد، جوانهی خودش را از دل خاک میدهد بیرون. بعد چه میشود؟ این جوانه کمکم قوه میگیرد قوایش مستحکمتر میشود. فَاسْتَغْلَظَ شدیدتر میشود، قویتر میشود. تا کجا؟ فَاسْتَوَىٰ عَلَىٰ سُوقِهِ تا آنجایی که روی ساقه خودش میایستد. یک درخت نهال خیلی ضعیف باید یک چوبی هم کنارش روی زمین فروکنند و با نخی یا طنابی آن را به چوب ببندیم تا محکم شود. کمکم طناب را باز میکنیم میبینیم این بدنه دارد قوت میگیرد و کمکم درخت کاملی میشود. قرآن میگوید با یک دانه شروع کردید، با یک جوانه شروع کردید، کار به جایی میرسد که يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ ، خود آن زارعان و کشاورزان تعجب میکنند. چی شد؟ با صبر و حوصله کار به کجا رسید؟ این مَثَل، عزیزان چه چیز را به من و شما میفهماند؟ این مثل این را به من و شما میفهماند و اینطور میتوانیم برداشت کنیم که جماعت مؤمنین برای رسیدن به هدف لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ باید تلاش کنند تا خدا به واسطهی شما مؤمنین، غیظ و غضب کفار را باعث شود قُلْ مُوتُوا بِغَيْظِكُمْ. کفار، از ما عصبانی باشید و از این عصبانیت بمیرید!
چهقدر دور از قرآن هستند، آن کسانی که دائماً شعار میدهند که ما بهدنبال تنشزدایی هستیم و ما با هیچکس سر جنگ نداریم. آیا زبان قرآن اینطور است؟ آیا قرآن با هیچکس سر جنگ ندارد عزیزان؟ این همه آیات قرآن و قصه جهاد وجود دارد. همین آیه 29 سوره مبارکه فتح. جای دور نرویم. ببینید من گاهی اوقات مثال میزنم. میگویم ما یک مشکلی داریم، متأسفانه این است که قرآن را با سلایق شخصی و سیاسی خودمان دوست داریم بفهمیم. دوست داریم یک جور خاصی بفهمیم. نمیخواهم بگویم اصولگراها اینطورند، اصلاحطلبها آنطور. میخواهم بگویم سلایق شخصیمان در برداشتهایمان اثر میگذارد. ببینید عزیزان، اینکه خواندیم آیه قرآن هست، نه روزنامهی کیهان است نه روزنامه شرق که کسی بگوید تند رفت، کند رفت، چپ است، راست است، اصولگراست، اصلاحطلب است. هیچکدام از اینها نیست. کار به اینها نداریم. داریم قرآن را میخوانیم. وای بر ما اگر قرآن را مطابق به سلایق خودمان بخواهیم بفهمیم. قرآن میفرماید مَثَل مؤمنین و جماعت مؤمنین مثل یک دانهای است که کاشته میشود. در یک کار تشکیلاتی این دانه به کجا میرسد؟ با صبر و حوصله به جایی میرسد که خود زارعان تعجب میکنند. هدف چیست؟ لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ شما در جماعتتان، در کار تشکیلاتیتان جوری عمل کنید که خدا بهواسطهی شما غیظ کفار را دربیارورد. این اسمش آیا چیزی غیر از تنشزایی است؟ اصلاً میشود شما به قرآن عمل کنید و تنش در فضای بینالمللی ایجاد نشود؟ میشود شما به قرآن عمل کنید و حس مبارزه با کفر در شما به وجود نیامدهباشد؟ نه ابدا اینطور نیست. لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفَّاآن هدفگذاری است که خداوند دارد پیگیری میکند. اصلاً قرار است این قرآن همهی ادیان را سر جای خودشان بنشاند. قرار است در برابر همهی کفار با شدت عمل کند؛ یعنی نفوذناپذیر باشد. بله، اگر کافری جنگید، با او میجنگد. اگر کافری مانع هدایت شد، او را از سر راه برمیدارد. البته برای او تبیین میکند، به او تذکر میدهد، هشدار میدهد، حرف میزند، احتجاج میکند، استدلال میآورد اما اینطور نیست که شما قصهی جنگ، جهاد، قصهی خون را بخواهید کمرنگ کنید و بعد بگویید اینها تنشزایی است؛ ما به دنبال تنشزدایی هستیم. نه، اینها ژست سیاسی است. حرف قرآن این نیست.
لذا عزیزان، درسوره مبارکهی حدید هم این مطلب خیلی جالب است. یعنی هنگامی که خداوند متعال اساساً میخواهد هدفگذاری کل انبیا را مطرح کند. ما برای چه انبیا را فرستادیم؟ انبیا به دنبال چه بودند؟ اگر در محضر قرآن هستید، سوره مبارکه حدید را بیاورید. سوره مبارکه حدید 25 آیه 25. قرآن میفرماید لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ ما انبیا را فرستادیم؛ انبیا دست خالی نیامدند. بیناتی داشتند. حرف کاملاً روشن است. به همراه آنها کتاب بود، دین بود، وسیلهی سنجش بود، میزان بود، که چی بشود؟ که مردم اقدام به قسط کنند. بعد میفرماید وَأَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ البته ما آهن را هم فرستادیم که در آن یک قدرت زیادی هست. والبته وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ، منافعی هم برای مردم است وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ چهکسانی از این آهن برای یاری خداوند استفاده میکنند؟ چهکسانی از این آهن برای یاری انبیا استفاده میکنند؟ قصهی جهاد... این مطلب بسیار مهم است که ما یک غیرتی به دین خودمان داشته باشیم و بُغضی هم نسبت به دشمنان دین در دل داشته باشیم و روحیهی ما یک روحیهی مجاهدانه، یعنی روحیهی مبارزه باشد. عدم اطاعت از کفر و مبارزه با کفر و شدت عمل برابر کفر باید باشد. لذا در سوره مبارکه حدید خداوند متعال به صراحت میفرماید که وقتی تشکیلات مؤمنین درست شد، مؤمنین قوی عمل کردند، مؤمنین درست عمل کردند، با صبر و حوصله، اهل استقامت بودند، لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ رقم زده خواهد شد؛ یعنی خداوند متعال با جماعت مؤمنین غیظ کفار را در میآورد. انقلاب اسلامی ایران یکی از همین مصادیق است. انقلابی که شروع شد در اوج فقر، در اوج کمبود امکانات. امروز ولی بعد از 41 سال، شما عظمت انقلاب اسلامی را میبینید. امروز بعد از 41 سال ،حکومت جمهوری اسلامی را کفار دارند میبینند. یک روزی یک موشک نداشتیم. امروز از موشکهای ما واهمه دارند و به تعبیر رهبرمان دوران «بزن، در رو» تمام شده است. انقلاب صادر شد و با قدرت دارد پیش میرود. امروز هدفگذاری میکنیم تشکیل تمدن اسلامی و برچیده شدن سفرهی اسرائیل را از غرب اسیا و منطقه جهان اسلام و در مرحلهی بعدی نابودی استکبار. و اینها را بهصراحت بیان میکنیم. امروز بهصراحت میگوییم هر مستضعفی در هر گوشهی عالم بر مبنای قانون اساسیمان، اگر بر او ظلم شد، ما موظفیم از او دفاع کنیم. این نکتهای ا.ست که در یک کار تشکیلاتی، در یک کار با صبر و حوصله میبینید مصداقی از آیه 29 اتفاق افتاد.
عرضم تمام. انشاءالله زنده باشیم فردا که روز آخری است من به خدمت برادران و خواهران هستم، قسمت پایانی سوره مبارکه فتح را هم، باهم بررسی میکنیم. پس در یک کلمه، عزیزان دقت کنید، بهعنوان مؤمنین به قرآن در مکتب رسولالله، ما یک توصیفی در تورات داشتیم. این توصیف اشاره دارد به یک رابطهی بسیار نزدیک و عمیق با خدا. رکوع و سجود و ضجه زدن در خانهی خدا. ما توصیفی داریم در انجیل و کتاب حضرت موسی که آنجا میبینید خبر از یک کار بلندمدت و با صبر و حوصله میدهد تا جایی که یک دانه تبدیل به یک نهال بسیاربسیار مستحکم میشود، به یک درخت بسیاربسیار محکم تبدیل میشود. لذا عزیزان، کسانیکه در کار برای دین خدا، در کار در رابطه با جامعهسازی در کارهای تشکیلاتی، در کارهای تربیتی و فرهنگی و علمی صبر ندارند، نمیتوانند موفق باشند. کار باید با صبر و حوصله پیش برود. یک روزه و دو روزه نتیجه نمیدهد. اگر قرار شد حرکت به سمت سعادت رقم زده،شود در حد و در سطح کلان، نیاز به یک صبر بسیاربسیار کلان و استراتژیک دارد. کاَنَّ خدا از همهی ما توقع دارد. انشاءالله که خدا توفیق دهد بتوانیم اهل عمل به دستورات قرآن و اهل بیت باشیم و با صبر، با مأیوس نشدن، با ناامید نشدن بتوانیم به خلقوخوی الهی، مقدمات نهایی ظهور حجتابنالحسن و محقق شدن این وعدههای خدا در قرآن را رقم بزنیم.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته