مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه شریف
مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه شریف
خواندن ۲۷ دقیقه·۴ سال پیش

قطره vs دریا!

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم

«حسبنا الله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر

الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سیدنا و نبینا حبیبنا و حبیب اله العالمین ابالقاسم المصطفی محمد (ص)، و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین سیما الحجة بقیة الله الاعظم، روحی و ارواح العالمین له الفدا»

آن سفرکرده که صدقافله دل همره اوست هرکجا هست، خدایا به سلامت دارش

عرض تسلیت محضر امام زمان علیه السلام، در ایام شهادت مادر عزیزشان فاطمه زهرا سلام الله علیها، صلوات بفرستید.

بالاتر از جهاد و امر به معروف و نهی از منکر

امیرالمؤمنین، علی علیه السلام، در نهج البلاغه عبارتی را دارند: «الجهاد بابٌ من أبواب الجنَّة فَتَحَهُ اللهُ لِخَاصَّةِ أَوْلِيَائِهِ»، جهاد یکی از مهم‌‌ترین درهای بهشت است که خداوند متعال برای اولیای خاص خودش باز کرده است. جهاد برای هر کسی باز نمی‌شود درش. همین امیرالمؤمنین (ع) در حکمت ۳۷۴ نهج‌البلاغه یک عبارت عجیب‌تر دارد، که این دوتا را کنار هم بگذاریم، به اهمیت حرکت فاطمه‌ی ‌زهرا (س) پی می‌بریم.

در حکمت ۳۷۴ حضرت می‌فرمایند:«...وَ مَا أَعْمَالُ الْبِرِّ كُلُّهَا وَ الْجِهَادُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ، عِنْدَ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيِ عَنْ الْمُنْكَرِ، إِلَّا كَنَفْثَةٍ فِي بَحْرٍ لُجِّيٍّ...» یعنی اگر ما همه کارهای خیر و ‌‌خوب را، به اضافه‌ی جهاد - که خیلی مهم است و یک در خاصی را، خدا برای خاصِ اولیای خودش باز کرده است- همه‌ی خوبی‌ها را به اضافه‌ی جهاد روی هم بریزیم؛ قطره است در برابرِ دریای عظیمِ امر به معروف و نهی از منکر. یعنی امر به معروف و نهی از منکر قابل مقایسه با جهاد در راه خدا نیست. پس آقا امر به معروف و نهی منکر چه قدر مهم است! [در] امر به معروف و نهی از منکر، امر به معنی ایجاد است‌ها، بعضی‌ها به اشتباه معنا می‌کنند یعنی چه؟ گفتن! من این را قبول ندارم؛ امر این‌جا به معنای ایجاد است، «إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ (یس - ۸۲)» امرِ خدا یعنی ایجادِ خدا. لذا شهید مطهری در کتاب خودشان می‌فرمایند، امر به معروف، یعنی ایجادِ خوبی‌ها سازمانی است، جریان حکومتی است. باید دولت‌ها و ‌حکومت‌ها شرایط و ‌تمدن را طوری کنند، که افراد در این جامعه نفس می‌کشند، خوبی‌ها در جامعه، راه می‌روند در ‌جامعه خوبی‌ها باشد.

این مبنا را رهبر عزیزمان در کتاب «طرح کلی اندیشه‌ی اسلامی در قرآن» می‌فرماید که انبیا نمی‌آمدند تک‌ تک انسان‌ها را درست کنند، کارخانه‌ی آدم‌سازی می‌ساختند؛ این می‌شود آن امر به معروف و نهی از منکرِ واقعی که قابل مقایسه‌ی با جهاد فردی در راه خدا نیست، جامعه سازی قابل مقایسه جهاد فردی نیست.

حالا ادامه‌اش خیلی مهم است، بعد حضرت فرمودند: «وَ أَفْضَلُ مِنْ ذَلِكَ كُلِّهِ...» از امر به معروف و ‌نهی از منکر هم بالاتر چیست؟ «...كَلِمَةُ عَدْلٍ عِنْدَ إِمَامٍ جَائِرٍ» از امرِ به معروف بالاتر، یک کلمه است، تو بتوانی در برابر ظالم بایستی و یک حرفِ حق را بزنی. حالا فهمیدی این عبارت خطبه فدک که حضرت زینب (س) می‌فرماید «تَقِفُ عَلی اَبِی فلان» جلوی آن غاصب حضرت ایستادند، فرمودند «لَقَدْ جِئْتَ شَیْئاً فَرِیّاً» دروغ بزرگ گفتی. این‌که آدم بتواند در برابر ظالم بایستد و «کَلِمَةُ حقٍ» یک کلمه حقی را بگوید، از همه‌ی دین بالاتر است. به حضرت زهرا (س) گفتیم که «صدیقهٌ شَهیدَة». یعنی چون آن راست را گفت، آن کلمه عدل را گفت در برابر امام جائر، حضرت به شهادت رسیدند. چون صدیقه بودند، شهیده شدند. این خطبه فدک آن کلمه عدلی است که در برابر امام جائر حضرت فرمودند و در این کلمه عدل طوری ساختار را چیدند که هر کسی در طول تاریخ بخواهد در برابر باطل بایستد و به امام حق کمک کند، این می‌شود سند حرکت او. این می‌شود شیوه نامه حرکت او. این می‌شود نوع چشم‌انداز او.

رویکرد ائمه و چشم‌اندازِ نسل‌های بعد از غیبت

امام علی(ع) در نهج‌البلاغه خطبه ۱۷ اگر اشتباه نکنم ایشان می‌فرماید «العاقل لبیب» ما اهل بیت آن افرادی هستیم که جلوی پای‌مان را نمی‌بینیم، تا حرکتِ شیعیان تا قیامت را می‌بینی، اگر حرفی می‌زنیم. حضرت به مالک این‌طوری فرمودند، فرمودند مالک شمشیر من با شمشیر تو فرق‌ش این است. تو جلوی‌ت را می‌بینی، می‌زنی، من تا ۷۰ تا نسل آن‌طرف‌تر را می‌بینم و می‌زنم. اگر خطبه‌ی فدک را داریم کار می‌کنیم، فکر نکنیم میدان مبارزه حضرت زهرا سلام الله علیها در حد همان مسجد و مدینه و یک باغی است به نام فدک، نه. مهدی‌شان را دارند می‌بینند، غربت مهدی‌شان را دارند می‌بینند، سربازان مهدی‌شان را دارند می‌بینند، دارند راهکار، سندِ چشم‌انداز می‌دهند، برای نصرت حضرت در آخرالزمان. تک‌تک صحنه‌ها را هم ما آمدیم با هم کار کردیم.

در جلسه‌ی گذشته، آمدیم چه کار کردیم؟ فقط یک جمله را جواب دادیم؛ چرا حضرت با ۵ تا خصوصیت رفتند داخل مسجد. آیا حضرت هر موقع می‌خواستند بروند مسجد، این‌طوری می‌رفتند داخل مسجد؟ آیا آن موقع که حضرت زهرا (س) یک خواسته‌ی شخصی داشتند، و می‌خواستند از پیغمبر اکرم (ص) در مسجد خادم تقاضا کنند، این شکلی رفتند؟ با این ۵ تا خصوصیت؟ یا اصلا بیانی داریم؟ نه. بعد از آن‌جا ما شروع کردیم درباره‌ی رفتار و احکام ثانویه یک امامی که می‌خواهد حرکت فرهنگی در جامعه ایجاد بکند. امام منظورم مأموم است که با راهنمایی امام می‌خواهد جریان ساز باشد. گفتیم مسئولی که جریان‌ساز است، آن کسی که نگاه‌ها به سمت اوست، احکامی را پیدا می‌کند بالاتر از آن احکام فردی. این بحث را ما مفصل در جلسه گذشته باهم کار کردیم.

امیرالمؤمنین (ع) در خطبه ۲۱۶ می‌فرماید مسئول جامعه کسی است که صالحان جامعه وقتی رفتارش را می‌بینند احساس شرمندگی نکنند. خیلی قشنگ است، احساس شرمندگی نکنند. طوری باید باشد که «اَلْنَاسُ عَلَی دِینِ مُلُوکِهِمْ» رفتارش باید طوری باشد که دینِ جامعه بر اساس آن رشد کند. نه دینِ جامعه را خراب بکند. اگر می‌خواهد این‌طوری باشد، ایشان مسئول نباشند خیلی بهتر است؛ برو گوشه خانه‌ات بنشین، رفتار فردی‌ات را انجام بده. اگر می‌خواهی «مَا تَخْرِمُ مِشْیتُهَا مِشْیةَ رَسُولِ اللَّهِ» اگر می‌خواهی راه رفتن‌ت شبیه رسول خدا (ص) نباشد بنشین در خانه‌ات. فاطمه زهرا (س) وقتی می‌خواهد راه برود یاد پیغمبر (ص) می‌افتند.

چرا حضرت زینب (س) می‌فرمایند: «مَا تَخْرِمُ مِشْیتُهَا مِشْیةَ رَسُولِ اللَّهِ»، «خَرمُ الاُذُن» یعنی سوراخ گوش، یعنی حضرت زینب (س) می‌فرمایند راه رفتن مادرم با پیامبر اکرم (ص) به اندازه‌ی سوراخ گوش فرق نداشت. یعنی هرکسی راه رفتن مادرم را دید، یاد پیغمبر اکرم افتاد. این نصرت امام می‌شود، حتی در راه رفتن.

خطبه فدک؛ شروع با حمد

این بحث را کردیم؛ گفتیم در مرتبه‌ی اول، اولین قدمی که حضرت زهرا (س) برداشتند؛ جهان‌بینی را درست کردند. «اِفتَتَحَ الکلامُ بالثَناء» حضرت زهرا (س) حمد خدا را گفتند. این خیلی مهم است. تو در اوج مصیبت، در فعالیت انقلابی در جامعه، در یک حرکت جریان‌ساز در جامعه، در یک وادی نصرت امام، هر قدمی که می‌خواهی برداری، این قدم باید با حمد شروع شود. چرا «تاسوعا یَومٌ حوصِرَ فیهِ الحُسَینُ (ع)» زمانی که امام حسین (ع) را محاصره کردند، حضرت خطبه خواندند. فرمودند: «اثنی الله بِحَمدِه» من خدا را با حمد، «اثنی علی الله احسن الثناء»، «الحمد لله في السرّاء والضرّاء» چرا زینب کبری در اوج مصیبت می‌فرماید: «ما رأیتُ الّا جمیلاً» این یعنی حمد، این یک عبارت اُخری‌ای از حمد [است]. چرا اینطور است؟

اصلاح جهان‌بینی

قدم اول هر حرکت ما برای یاری امام‌مان جهان‌بینی درست است، باید نگاه‌مان به عالم تصحیح شود، باید عینک‌مان را میزان کنیم، باید رویکردمان را درست کنیم، باید بفهمیم برای چه کسی کار می‌کنیم. خیلی از انسان‌هایی که جریان‌ساز هستند، در وسط کار جریان‌سازی و حرکت انقلابی‌شان، شیر به دشمن می‌دهند، کار برای دشمن می‌کنند. چون جهان‌بینی‌شان غلط است آخر سر.

حضرت زهرا می‌خواهند به ما در آن سند، شیوه‌ی نصرت امام را که یاد دهند، شیوه‌ی حرکت را که یاد دهند، شیوه‌ی جریان‌سازی را یاد دهند، با حمد شروع می‌کنند. «اَللَّـهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ عَلی ما جَری بِهِ قَضآئُکَ فی اَوْلِیآئِکَ... وَالاُْمَّةُ مُصِرَّةٌ عَلى مَقْتِهِ» در این فضا، در دعای ندبه می‌گوییم «لَکَ الْحَمْدُ». این حمد یعنی چه؟

من سوالی از شما بپرسم؛ چه جهان‌بینی داشت آن الگوی استرالیایی، [همان] که همه‌ی نگاه‌ها به او بود، شد آدم داعشی‌ها؟ در یک جبهه‌ای قرار گرفت که در ٢٠ روز مثلا نمی‌دانم با یک نان خشک و... زندگی می‌کردند. این همه سختی می‌کشد، جوان فرانسوی، جوانِ نمی‌دانم استرالیایی. بهترین زندگی را رها می‌کرد می‌آمد در شام و عراق و... و در بدترین وضعیت آدم داعش می‌شد و جوان‌ش را برای داعشی‌ها می‌گذاشت. چه رویکردی به او دادند؟ داعش روی رویکردها کار می‌کرد، روی جهان‌بینی کار می‌کرد.

امروز موقع خوردن صبحانه تلویزیون روشن کردیم، فیلمی نشان می‌دادند، جالب بود‌‌‌‌‌‌؛ سازمان مجاهدینِ اول انقلاب را نشان می‌داد. خداوکیلی برویم کمی کار سازمانی را از آن‌ها یاد بگیریم. نمی‌گویم آن‌ها درست هستند، همان جمله‌ی امیرالمؤمنین که فرمودند ده نفر از شما را بدهم و یکی از معاویه بگیرم، چون آن‌ها در سازمان‌شان، در باطل‌شان خیلی قوی هستند.

پدر ما می‌گفت قبل از انقلاب ما مبارزه می‌کردیم، در گروه‌های مبارزاتی، آدم‌های مختلفی بودند، یک‌دفعه مثلا یک سازمان مجاهدینی هم در بچه‌های انقلابی بوده. می‌گفت آن‌ها وقتی می‌خواستند با هم قرار بگذارند، نمی‌گفتند ساعت فلان و دقیقه‌ی فلان، روی ثانیه قرار می‌گذاشتند. می‌گفتند دقیقه‌ی فلان، ۳۰ ثانیه بعد، یا ٣٠ ثانیه قبل آن. سر ثانیه‌ها با هم قرار داشتند. چرا یک آدمی در آن سازمان می‌رود، چه جهان‌بینی به او می‌دهند که این‌قدر منظم می‌شود؟

از نظرگاه است ای مغز وجود اختلاف مؤمن و گبر و یهود

می‌دانید اسلام خیلی روی این موضوع کارکرده. منتهی آن‌ها می‌فهمند چه کار بکنند، با آن باطل‌شان بلدند جهان‌بینی به طرف بدهند، بعد ما بچه انقلابی‌‌ها می‌نشینیم می‌گوییم چه؟ می‌گوییم شستشوی مغزی شد! خب تو بلدی جهان‌بینی درست‌ش را بدهی؟ آن‌ها جهان‌بینی باطل‌شان را می‌دهند، طرف را هم در سازمان خودشان بسیار منظم و قوی‌اش می‌کنند، می‌شود نیروی منظم معاویه! تو نیروی منظم علی (ع) درست کردی که «لَولا حُضُورُ الحاضِرِ، و قِيامُ الحُجَّةِ بِوُجودِ الناصِرِ» برای امام زمان (ع) بشود؟ ما در این موضوع ضعیف هستیم‌ها.

اهمیت دیدن حضور امام

ببینید امام حسین (ع) می‌خواهند بروند عملیات کربلا را انجام بدهند، ۷۲ تا یار می‌خواهند که تا قیام امام زمان (ع) جریان‌ساز تاریخ بشوند. می‌دانید حرکت امام حسین (ع) در عاشورا قله‌ی تاریخ است، جریان‌سازتر از حرکت امام حسین (ع) ما جریانی نداریم. کلا یک آدم است، یک امام است، با ۷۲ تا آدم مخلص. فکر کردید امام حسین (ع) همین‌طوری این آدم‌ها را درست کرد؟ نه. یک سند جهان‌بینی توحیدی قبل از آن به یاران‌ش داد، بعد این آدم‌ها در کربلا آمدند، آن سند جهان‌بینی توحیدی چیست؟ بگویید؟ دعای عرفه. «اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی أَخْشَاكَ كَأَنِّی أَرَاكَ» خدایا با من کاری بکن که من تو را در زندگی ببینم، تو در کنار من باشی. مسعود رجوی، یکی از آموزه‌های‌ش این بود که آدم‌های‌ش دائما مسعود را کنار خودشان می‌دیدند، می‌دیدند کنار خودشان.

بعد امام باقر (ع) - جهان‌بینی را دارم کار می‌کنم‌ها - امام باقر (ع) می‌روند دم درب مسجد، به ابوبصیر می‌گویند ای ابوبصیر در مسجد برو و هر کسی در مسجد است، از او بپرس «هَلْ رَأیْتَ اَبَاجَعْفَرْ؟» آیا تو امام باقر (ع) را دیدی؟ ابوبصیر یک خنده‌ای کرد و گفت آقا شوخی می‌کنید؟ مزاح می‌کنید؟ مگر می‌شود شما این‌جا ایستاده باشید و شما را نبینند؟ حالا برو بپرس، تجربه کن، آزمایش بکن. گفت باشد آقا. «وَ کُلُ مَنْ لَقِیتُ سَألْتَ مِنْهْ: هَلْ رَأیْتَ أبَا جَعْفَرْ؟ یَقُول: لا»، از هر کسی که به او برخورد کردم گفتم دیدی امام باقر را؟ گفت نه. چون مشغول دنیا شده، مشغول زندگی‌اش شده، نور امام را درک نمی‌کند.

من یادم هست ما با آقای بهجت، همان سال‌های اول طلبگی‌ما، قبل از اینکه ایشان خیلی مشهور بشود، گاهی اوقات نماز صبح می‌رفتیم مسجد ایشان، بعد با ایشان به حرم می‌رفتیم. خیلی‌ها از کنار آقای بهجت رد می‌شدند و اصلاً توجهی هم نداشتند، مثلاْ یک سلامی هم نمی‌کردند، یک پیرمرد است دارد رد می‌شود، بعدا که معروف‌تر شد بعضی‌ها شناختند.

امام چه‌قدر بین ما معروف است؟ چه‌قدر امام را در زندگی‌مان می‌بینیم؟ این جهان‌بینی می‌خواهد. بعد می‌گوید آمدم پیش امام باقر (ع) داشتم گریه می‌کردم، «باکیاََ»، گفتم آقاجان، هیچ کس شما را نمی‌بیند. حضرت دیدند ابوهارون مکفوف از راه دور دارد می‌آید، فرمودند «سَلْ هَذَا»، برو از این بپرس. مکفوف، کف، یعنی کور، نمی‌بیند، جلوی چشم‌هایش بسته است، نمی‌بیند. می‌گوید من به او گفتم «هَلْ رَأَيْتَ أَبَا جَعْفَرٍ» میبینی؟ گفت «وَ كَيْفَ لاَ أَعْلَمُ وَ هُوَ نُورٌ سَاطِعٌ» ، چطور نبینم‌ش این نوری که همه‌ی عالم را گرفته؟ این‌که جسم‌ش نیست «مَعرِفَتِی بِالنُّورَانِیَّةِ»، بعد امام باقر (ع) فرمودند ما ائمه را با نورمان می‌بینند، ما دیدن‌مان جسمی نیست. هزارسال غیبت امام زمان (ع) طول کشید - این را امروز جمعه است که می‌گویم، دلمان پر است - هزار سال، هزار و خورده‌ای سال غیبت امام زمان (ع) طول کشید که ما فقط همین یک دانه مفهوم را بفهمیم، که «مَعرِفَتِی بِالنُّورَانِیَّةِ»، ما نور امام را باید در زندگی‌مان ببینیم، والّا می‌دانید که امام زمان (ع) تشریف بیاورند، با مردم صحبت می‌کنند «بِلا بَرِیدٍ»، «بِلا بَرِیدٍ» یعنی بدون واسطه، بدون صوت. لازم نیست جسم امام زمان (ع) را ببینند، اما قلوب با حضرت مرتبط است. طرف در خانه‌اش است اراده‌اش را دست امام زمان (ع) داده، با امام زمان (ع) دارد زندگی می‌کند.

ارتباط با امام از طریق روح و قلب مؤمن

ما یک موقعی می‌رفتیم جمکران می‌گفتیم چقدر این‌جا باید بزرگ باشد، چقدر باید بزرگ باشد که وقتی امام زمان (ع) می‌آید با همه صحبت کند؟ بعد فهمیدیم این فکرمان باعث شده که دوران غیبت انقدر طول بکشد، و الّا ارتباط با امام زمان (ع) ارتباط صوتی یا جسمی که نیست.

آن‌هایی که به فرج می‌رسند، به مرتبه‌ی ظهور می‌رسند، الان با امام زمان (ع) مرتبط‌اند بدون این‌که حضرت را ببینند. نیازی به دیدن حضرت نیست. برگردم، جهان‌بینی خیلی مهم است. جهان‌بینی‌ است که آن جوانِ فرانسوی را به جبهه‌ی داعش می‌کشاند. چون واقعا این حس به او دست می‌دهد که من اگر خودم را منفجر کنم، واقعا پشت سر پیغمبر اکرم (ص) قرار می‌گیرم و نماز می‌خوانم؛ حرفی که همه‌ی آنها می‌زدند. آن ایمان باطل، این ایمان باطله را چه‌طوری به این‌ها دادند؟ چرا ما در ایمان حق‌مان این‌قدر کوتاهی کردیم؟

شکر حقیقی؛ عامل نجات و ریزش نعمات

«الْحَمْدُ للهِ عَلى ما أنْعَمَ، وَلَهُ الشُّكْرُ على ما أَلْهَمَ» همین دو تا جمله را من فقط ترجمه کنم ببینید به شما جهان‌بینی می‌دهد یا نه. حضرت زهرا (س) می‌خواهند فدک را شروع بکنند، گفتند «الحمدلله»، خداوند متعال در قرآن - می‌دانید بیست و سه بار کلمه ی الحمدلله رب العالمین در قرآن هست - می‌فرماید «و دَعْوَاهُمْ فِيهَا سُبْحَانَكَ اللَّهُمَّ وَتَحِيَّتُهُمْ فِيهَا سَلَامٌ وَآخِرُ دَعْوَاهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ (یونس - ۱۰)» در بهشت در آخرین درجه‌ی سلوک انسان‌ها به مقام حمد می‌رسند. یعنی وقتی حقایق عالم را دیدند و این‌قدر رشد کردند و رشد کردند، وجودشان حمد می‌شود.

امام صادق (ع) فرمودند: قائم ما، مهدی ما، یک خانه‌ای دارد. متن روایت را بخوانم که بفهمید این حمد یعنی چه؟ ما راحت از آن می‌گذریم. حضرت فرمودند که مهدی ما «اِنَّ لِصَاحِبِ هذا الاَمْرِ بَیتاً یُقَالُ لَهُ بَیْتُ الحَمْدِ...» این بیت همراه حضرت است بعد حضرت این‌طوری فرمودند، فرمودند از شیعیان ما آن‌هایی که به این مقام می‌رسند، وارد این بیت می‌‌شوند. می‌خواهی با امام زمان (ع) زندگی کنی چه‌‌قدر اهل حمدی؟ چه‌قدر جهان‌بینی‌ات جهان‌بینی حمد است؟ «ما رأیتُ الّا جمیلاً» می‌بینی؟ حمد یعنی چه؟


مالکیت توحیدی و رویکرد اقتصادی

تعقیبات نماز را بچه‌ها، رفقا، عزیزان من، دقت بکنید. تعقیبات نماز آن ثمره‌ی نماز ماست. نماز ما بدون تعقیبات ناقص است. این دعا‌های مختلفی که بعد از هر نماز با یک مضامین خاصی ما می‌خوانیم. این در واقع همان چشمه‌ای است که چشم ما را می‌شوید و نگاه ما را عوض می‌کند. جور دیگر عالم را باید ببینیم، چشم‌ها را باید شست. آن تعقیبات اتفاق می‌افتد. تقریباً یک عبارتی که در خیلی از تعقیبات نماز مشترک است این است، «اللَّهُمَّ مَا بِنَا مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنْكَ» خدایا هر نعمتی که من دارم مال تو هست، من از خودم هیچ چیز ندارم، تو مالک مطلق عالمی.خدا در قرآن شانزده بار یک عبارت را تکرار می‌کند، «لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ» مالک همه‌ی عالم اوست، ما در این عالم هیچ کاره‌ایم. می‌دانید که همین یک کلمه که من گفتم فرق اقتصاد اسلامی با اقتصاد غربی است؟ اقتصاد غربی از تولید شروع می‌شود، اقتصاد اسلامی از چه چیزی شروع می‌شود؟ از توزیعِ نخستین شروع می‌شود. خوب دقت کن؛ در اقتصاد اسلامی ما معتقدیم عالم همه‌اش ملک خداست، ما در این عالم هیچ کاره‌ایم. خداوند متعال به ما امر کرده تلاش کن، به میزان تلاشت، دارای مالکیت طولی می‌شوی.

«...تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ... (آل‌عمران - ۲۶)»، «...تُعِزُّ مَنْ تَشَاء... (آل‌عمران - ۲۶)» تو به کسی که بخواهی ملک می‌دهی. این ملک به میزان تلاش تو است در ملک الهی. این تلاش را که کردی دارای مالکیت طولی می‌شوی. «العبدُ و ما فی یده کانَ لِمولاه»؛ ما بچه طلبه که بودیم، کتاب می‌خریدیم، اساتیدمان به ما می‌گفتند روی کتاب این را بزرگ بنویسید که یادتان باشد «العبدُ و ما فی یده لِمولاه»؛ تو عبدی، آن‌چه که مالک می‌شوی، مال مولای تو هست. مثل کسی که در خانه‌ی یک نفری کار می‌کند، در‌آمدی که داشته باشد چون مملوک است، درآمدش هم مال اوست.

حالا مولا می‌گوید در این محدوده‌ی ملک من، این‌قدر درآمد به میزان کارت داری، اما سر سفره‌ی منی. بعد در این‌جا همان مالک می‌گوید حالا تو این‌قدر تلاشی که می‌کنی، تولیدی که می‌کنی، درآمدی که حاصل می‌کنی، کلا مالک چهار پنجم‌ش می‌‌شوی، یک پنجم‌ش را از همان اول مالک نمی‌شوی، چون ملک من است دلم می‌خواهد این طوری بگویم. آقا چرا؟ چرا ندارد؟ مالک نیستی تو، تو در ملک من داری کار می‌کنی. تو هر چه در بیاوری چهار پنجم‌ش را مالک می‌شوی. آن هم مالکیت طولی تازه. یک پنجم‌ش از آن اول برای امام جامعه است. من به آن می‌گویم خمس.

آقا تمام شد دیگر؟ نه بایست. - ان‌شاءالله ما در نظریه اقتصادی‌مان خواهیم گفت [که] ما با این پول‌های اعتباری مخالفیم، ان‌شاءالله یک زمانی بتوانیم طرح اقتصادی‌مان را اجرا بکنیم، ما می‌گوییم این پول‌ها باید ارزش واقعی پیدا کند؛ یعنی طلا و نقره. خب. تو الان طلا و نقره درآورده‌ای، الان این اسکناس است که قبول نداریم. در طرح اقتصادی‌مان می‌گوییم که این‌ها باید ارزش واقعی پیدا کند؛ طلا و نقره که شروع‌ش هم این‌طور است که همین یک‌دانه، به اندازه همان یک اسکناس، یک اندازه طلایی در آن قرار گیرد، برای اینکه شروع شود، آن معامله واقعی. حالا سرجای خودش باید بحث کنیم ولی الان ربطی به بحث‌م ندارد. - خب تو الان این‌قدر طلا داری، این‌قدر نقره داری. این‌قدر چه می‌دانم، گندم و جو داری. بخشی از این را مالک نمی‌شوی، مال فقرای جامعه است. باید عدالت در جامعه باشد تا این جامعه بتواند به سمت کمال برود. خب این هم که دیگر خودت مالک نمی‌شوی. این دو تا مالیات را که بپردازی، باقی‌مانده‌ی آن را تو مالک می‌شوی. در ملک من می‌توانی تصرف کنی. حالا آقا هر تصرفی که دلم بخواهد؟ نه. [در] آن هم تو بنده‌ای، در ملک من هرکاری نمی‌توانی انجام بدهی. نمی‌توانی ربا بدهی، ربا بگیری. نمی‌توانی رشوه بدهی. نمی‌توانی خیلی از کارها را انجام بدهی. آهان، این شد اقتصاد اسلامی آن وقت. آن وقت در این فضا دیگر می‌دانی هرکس دل‌ش بخواهد هر مالیاتی بگیرد هم نداریم. مالیات یا خمس است که مال مرتبه حکومتی است یا زکات است که برای فقرای جامعه است. ما دیگر مالیات سومی نداریم این وسط، که دیگر هر کسی هر جوری دلش بخواهد، بیاید مالیات بگیرد. بعد مالیات‌های ناعادلانه هم در جامعه رخ دهد.

حقیقت شکر و اظهار

چه می‌خواستم بگویم؟ حمد را می‌خواستم بگویم. «اللَّهُمَّ مَا بِنَا مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنْكَ، لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ» هیچ شریکی هم در عالم نداری. شریک یعنی فرمانده. هیچ کس در عالم حق ندارد، غیر از خدا، به ما دستور بدهد؛ هیچ کسی در این عالم! فلان رئیس و فلان شخص [و امثال‌شان،] هیچ کس در این عالم حق حرف زدن ندارد. چون همه عالم برای اوست. فقط هم فرمان‌روا اوست. کسی هم، هیچ مالکیتی ندارد که فرمانی بدهد. همه از جانب اوست. این می‌شود چه؟ می‌شود جهان‌بینی توحیدی.

«وَ لَهُ الشُّكْرُ عَلي ما اَلْهَمَ» شکر یعنی چه؟ حالا خدایا تو از این ملک خودت به من دادی. من باید شکر کنم. یعنی چه؟ «و أمّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فحَدِّثْ (ضحی - ۱۱)» «التَّحَدُّثُ بنِعمَةِ اللّهِ شُکرٌ» «التَّحَدُّثُ» یعنی اظهار. این اظهار می‌تواند بیان باشد. آن وقت دیگر در این حرکت جریان‌ساز ما اهل غر زدن نیستیم، بلکه اهل حل کردن مشکلات هستیم. هی نمی‌گوییم که بابا این چه وضع‌ش است؟ فلان. می‌گوییم راه حل چیست؟ ما باید آن را حل کنیم. ما سراسر در نعمت هستیم. دیگر قضیه فرق می‌کند. غرزدن مال منافق است. یک شب ما برای بحث منافق است. در خصوصیات منافق می‌گوییم. منافق وقتی می‌خواهد حرف بزند، غر می‌زند. مؤمن وقتی می‌خواهد حرف بزند، راهکار درست می‌کند. راه‌حل می‌دهد، شور درست می‌کند. نه یأس و ناامیدی. «التَّحَدُّثُ بنِعمَةِ اللّهِ شُکرٌ»، «و أمّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فحَدِّثْ (ضحی - ۱۱)» ببین چه می‌گویند.

دل‌بخواهی معنی نمی‌کنم. [کتاب] مفرداتِ الراغب را نگاه بفرمایید. «شکر» مغلوب کلمه «کشر» هست و «کشر» به معنای کشف هست. «شکر» یعنی «کشف». «کشف» یعنی اظهار. «وَ لَهُ الشُّکْرُ»، اظهار، می‌دانی خداوند متعال «...شاكِرٌ عَليمٌ (بقره - ۱۵۸)» است. «...وَمَنْ تَطَوَّعَ خَیراً فَإِنَّ اللّهَ شاکرٌ عَلِیمٌ (بقره - ۱۵۸)» یعنی چه خدا شاکر است؟ یعنی خدا می‌گوید خیلی ممنون؟ [آخر] ما شکر را این‌طور معنی می‌کنیم! شکر خدا را به جا بیاور. [می گوید] خدایا شکرت، خیـــلی لطف کردی. این جهان‌بینی به ما می‌دهد؟ «الحَمدُ لِلَّهِ رَبِّ العالَمينَ»! «حمد» یعنی چه؟ این جهان‌بینی به تو نمی‌دهد که.

تسبیحات حضرت زهرا؛ غذای روح و جان

من بارها گفتم. گفتم مثلا فرض بگیرید که می‌گویند آقا بعد از نماز، شما یک دانه تسبیحات حضرت زهرا (س)، جانم فدای ایشان شود، می‌دانید تسبیحات حضرت زهرا (س) چه هست که؟ تسبیحات حضرت زهرا (س) غذای حضرت زهرا (س) در قبل از خلقت عالم است، چون آن حدیث نورانیت، «خُلِقَ نُورُ فَاطِمَةَ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَ الْأَرْضَ وَ السَّمَاءَ»، قبل از این‌که خدا عالم را بیافریند - دو هزار سال قبل از خلقت عالم - نور حضرت فاطمه زهرا (س) را آفرید، طبق احادیث شیعه، بعد از پیغمبر اکرم (ص) سوال کردند: «غذای فاطمه (س) چی بود؟» حضرت فرمودند: «التَّسْبِيحِ وَ اَلتَّهْلِيلِ وَ اَلتَّكْبِيرِ» همان تسبیحات. بعداً که حضرت زهرا (س) وجودشان روی زمین قرار گرفت، «الْحَوْرَاءُ الْإِنْسِيَّةُ»، وقتی خیلی به ایشان فشار آمد در کارکردنِ منزل، به امیرالمؤمنین (ع) فرمودند خوب است یک خادمی بگیریم که کمک بکند. حضرت (ع) فرمودند برو از بابای‌ت پیغمبر اکرم (ص) طلب کن. حضرت (س) رفتند خدمت پیغمبر اکرم (ص)، پیغمبر اکرم (ص) فرمودند که ۳۴ بگو «الله اکبر»، ۳۳ بار بگو «الحمدالله»، ۳۳ بگو «سبحان الله». یعنی چه؟ یعنی پیغمبر (ص) واسطه شدند آن غذای نورانی فاطمه‌ زهرا (س) تبدیل به غذای جسمانی شود. یعنی آن حقیقت نوری تبدیل به لفظ مادی شد. لذا [شد] «سبحان الله»، «الحمدالله»، «الله اکبر».

لذا حضرت زهرا (س) این را می‌نوشیدند، می‌خوردند؛ منتها وجود روحانی‌شان! بعد خستگی جسمی‌شان نیز چه می‌شد؟ برطرف می‌شد. بعد این را به شیعیان‌شان دادند. این مال مادر ماست. فرمودند شما شیعیان، من می‌خواهید تغذیه‌ی روحی بشوید؟ چون شما بچه‌های من هستید دیگر، [بچه‌های] ام المؤمنین، ام الائمه، ام‌ ابیها. ما بچه‌های فاطمه زهرا (س) هستیم. «تُرَبِّيهِمْ أَطْفَالُ شِيعَه» شب اول گفتیم، اطفال شیعه را فاطمه‌ زهرا (س) تربیت می‌کنند. بعد به بچه‌هایشان چه دادند؟ شیر دادند. غذا دادند. فدای‌شان شوم. یعنی چه؟ یعنی آن غذایی که خودشان را قوت می‌داد، دادند به بچه‌هایشان. مادر از وجود خودش به بچه‌ها شیر می‌دهد، مادر ما حضرت فاطمه‌ زهرا (س) از وجود خودشان به ما دادند. آن تسبیحات حضرت زهرا (س) شد. متوجه شدید؟ این پرانتز بود.

تسبیحات حضرت زهرا (ع)؛ معنای حمد

لذا اگر می‌خواهی در حرکت‌ جریان‌ساز اجتماعی، در نصرت امام، قوت بگیری، بعد از نماز این تسبیحات را بگو. این تسبیحات وقت ما را توسعه می‌دهد. اساتید ما همیشه می‌گفتند، دیدی وقت بعضی‌ها برکت دارد، بعضی صبح‌شان زود شب می‌شود، شب‌شان زود صبح می‌شود، عمرشان دارد تمام می‌شود، هیچ کاری هم نکردند. یکی از راه‌هایی که بتوانیم از وقت‌مان در جهت مطلوب بهره ببریم، همین تسبیحات حضرت زهرا (س) است. برای همین انقدر اهل بیت (ع) روی آن تاکید کردند که نمی‌دانم معادل هزار رکعت نماز بعد از نماز واجب است، این به خاطر آن است. حالا بعضی‌ها تصور می‌کنند که چه؟ می‌گویند: «سبحان الله، سبحان الله،...؛ الحمد الله، الحمدالله،...»؛ (با سرعت زیاد) نه آقا! باید بفهمی، باید به تو جهان بینی بدهد. اگر آن جهان بینی را بدهد، قوت پیدا می‌کنی. تو ۳۳ بار بگویی «الحمدالله» اما نفهمی این «الحمدالله» یعنی چه و چه تغییری در زندگی تو قرار است ایجاد کند که...، اقتصاد تو را این «الحمد الله» درست می‌کند! توضیحش را دادم. جهان بینی سیاسیِ سیاست تو را عوض می‌کند این «الحمدالله»! نگاهت به کدخدای عالم دیگر تغییر می‌کند، من دیگر نمی‌خواهم توضیح بدهم.

ضعف ما در درک «احمدالله»

«اللَّهُمَّ مَا بِنَا مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنْكَ» بعد نگو که کدخدای عالم اوست، رزق و روزی ما از اوست. اگر ما به ایشان یک مقداری بی‌احترامی کنیم، به کدخدا، رزق و روزی ما تعطیل می‌شود. بابا «اللَّهُمَّ مَا بِنَا مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنْكَ»، «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُری آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ... (اعراف - ۹۶)» این می‌شود «الحَمدُ لِلَّهِ رَبِّ العالَمينَ». «وَ لَوْ أَنَّهُمْ أَقامُوا التَّوْراةَ وَ الْإِنْجيلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ لَأَكَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ... (مائده - ۶۶)» چند تا آیه برای‌ت این‌جوری بخوانم؟ این‌ها همه‌اش معنای «الحَمدُ لِلَّهِ رَبِّ العالَمينَ» است. «الحمدالله، الحمدالله، الحمد الله...» همین گیر ماست دیگر. من از اول همین را گفتم. گفتم گرفتاری ما این‌جاست که نمازشب‌خوان‌های ما نمی‌توانند در عرصه‌ی سیاست یا در عرصه‌ی اقتصاد درست توحیدی عمل کنند. چون نفهمیدند این «الحمدالله» یعنی چه.

شکر؛ لذا خدا در قرآن می‌فرماید: «وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ... (لقمان - ۱۲)» ما به لقمان حکمت دادیم «...أَنِ اشْكُرْلی... (لقمان -۱۲)» تمام شد. کل حکمت لقمان که این‌قدر خدا در قرآن تعریف می‌کند، یک کلمه است، شکر. تمام شد. «مَا يَفْعَلُ اللَّهُ بِعَذَابِكُمْ... (نساء - ۱۴۷)» خداوند متعال شما را عذاب نمی‌کند، «...إِنْ شَكَرْتُمْ... (نساء – ۱۴۷)» تمام شد. اگر اهل شکر باشید هیچ‌گونه مشکلی در زندگی‌تان پیش نمی‌آید، در جامعه‌ی‌تان پیش نمی‌آید، در روابط بین‌الملل‌تان پیش نمی‌آید، اگر اهل شکر باشید. شکر، فقط اگر شکر، بفهمیم یعنی چه.

شاکر بودن و سبب‌سازی خدا

خدا شاکر است را می‌خواستم بگویم، حالا با این معنا خدا شاکر است یعنی خدا می‌گوید خیلی ممنون؟ خدا شاکر است یعنی چه؟ یعنی اظهار! یعنی تو دنبال این نباش که برای خودت تبلیغات کنی، خدا شاکر است. «...فَلَا تُزَكُّوا أَنْفُسَكُمْ... (نجم - ۳۲)» «...بَلِ اللَّهُ يُزَكِّي مَنْ يَشَاءُ... (نساء - ۴۹)» تو از خودت تعریف نکن، تزکیه نکن، خدا تو را بالا می‌برد، «تُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ... (آل‌عمران - ۲۶))». ای خدا یک روز می‌شود مثلا در عرصه‌ی انتخابات کشور اسلامیِ ما، انسان‌هایی باشند که این‌قدر در عرصه‌ی روابط با خدا، و نگاه درست به عالم، و نگاه درست به دین، این‌قدر شاخص شده باشند که نیازی نباشد از خودشان تبلیغ کنند؟ خیلی خوب است، خیلی اتفاق بزرگی است. بعد خود مردم ایشان را به هم‌دیگر معرفی می‌کنند، می‌گویند بابا، غیر از این دیگر کسی درکی نسبت به اقتصاد و سیاستِ درست ندارد. این هم می‌شود ان‌شاءالله، یک روزی می‌شود. این می‌شود [همان] شکر. شکر که یک مدتی بیشتر ادامه پیدا کند، حمد که بیشتر ادامه پیدا کند، ادامه توحید می‌شود دیگر؛ که حضرت زهرا (س) می‌گوید: «و اشهدان لا اله الله»

دیده‌ای خواهم سبب سوراخ کن تا حجب را برکند از بیخ و بن

این سبب‌ها بر نظرها پرده‌ای است دیده‌ای خواهم سبب سوراخ کن

آب دارد از لوله می‌آید، یک موقعی، لوله آب می‌دهد، یک موقعی منبع آب می‌دهد، یک موقعی، منبعِ آب آب می‌دهد. یک موقعی، «وَ إِذا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ (شعرا - ۸۰)»، قبلش چه می‌فرماید؟ «وَ الَّذِي هُوَ يُطْعِمُنِي وَ يَسْقِينِ (شعرا - ۷۹) وَ إِذا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ (شعرا - ۸۰)». این جهان‌بینی عوض خیلی فرق می‌کند، این جهان‌بینی. این‌که آقا این‌قدر هی تاکید می‌کنند، آقا این دعای ۷ صحیفه سجادیه را بخوانید خیلی نگاه‌تان به عالم عوض می‌شود. من ندیدم یک نفر بیاید این دعا را با آن نگاه تولید جهان‌بینی شرحش بدهد. این دعا خیلی جهان‌بینی درست می‌کند. «يَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَكَارِهِ... (فراز ۱)» «...وَ تَسَبَّبَتْ بِلُطْفِكَ الْأَسْبَابُ... (فراز۲)»، سبب‌ساز و سبب‌سوز خداست، تو نگران هیچ‌چیز نباش.

محبوب‌ترین بنده خدا؛ شکر‌گزارترین بنده

از این بحث می‌گذریم. وارد بحث بعدی بشوم چون فرصت‌مان کم است، بله فرصت‌مان کم است. بعد حضرت زهرا (س) وارد بحث نبوت می‌شود، اجازه بدهید از بحث نبوت هم من بگذرم، ولو این‌که حیف است این بحث‌ها، بگذارید یک روایت بخوانم اصلا دیگر روضه‌مان را بخوانیم.

همان جهان‌بینی را امشب کار کنیم، خوب است. «ان موسي عليه‏السلام قال: رب ارني احب خلقک اليک» خدایا بهترین خلقت را به من نشان بده. «و اکثرهم لک عباده»، آن کسی که بیشتر از همه عبادت می‌کند را به من نشان بده. خداوند متعال به موسی امر کرد، وحی کرد، برو در فلان قریه فلان، کنار فلان دریا؛ آن بنده‌ای که بالاترین عبادت را دارد، محبوب‌ترین خلق برای من هست، آن را ببین. حضرت موسی هم رفت، «فوقع علي رجل مجذوم مقعد ابرص»، علیل است، لک و پیس است، اوضاع خیلی خراب. «یسبح الله»، مشغول تسبیح بود، تهلیل بود، حمد بود. جبرائیل نازل شد. گفت‌ او که «هو يا کليم الله هذا» آن کسی که دنبالش بودی، همین آقاست.

حضرت موسی گفت که، «اني کنت احب ان اراه صواما قواما». من فکر می‌کردم الان می‌روم پیش یک نفری که الان روزه است، دارد نماز می‌خواند، عبادت می‌کند و... جبرائیل گفت که نگاه کن، بالاتر از عبادت را به تو نشان می‌دهم. یک‌مرتبه جبرائیل [گفت] «...قد امرت باذهاب کريمتيه» من از خدا امر گرفته‌ام که دو تا چشم‌ش را در بیاورم. «فاشار جبرئيل الي عينيه، فسالتا علي خديه» همین‌جور موسی داشت به او نگاه می‌کرد دید دو تا چشم یارو افتاد روی صورت‌ش، افتاد روی صورت‌ش، کور شد. حالا پرده را در عالم بردارند ببینیم، می‌بینیم همه چیز دست خداست دیگر، این یک‌دفعه کور شد.

«...فاسمع ما یقول» جبرائیل گفت گوش کن ببین چه می‌گوید. گفت خدایا «متعتني بهما حيث شئت» خدایا آن‌جور که خواستی به من نعمت دادی، آن‌جور هم که خواستی ازم گرفتی. «مَا بِنَا مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنْكَ»، امانتی بود ازم گرفتی. بعد «يا بار يا وصول» ای کسی که می‌دهی و می‌گیری. «فقال موسي (ع): يا عبدالله اني رجل مجاب الدعوه...» بنده‌ی خدا، من، مستجاب الدعوه هستم؛ چه می‌خواهی؟ من از خدا می‌خواهم. گفتش که «لا اريد شيئا من ذلک، اختياره، لي احب الي من اختياري لنفسي»، آن چیزی که او برای من اراده می‌کند نزد من محبوب‌تر از آن است که من برای خودم اراده بکنم. چون همه چیز مال اوست، همه قدرت‌های‌م از اوست. شیخ عباس قمی ذیل این‌جا می‌فرماید، «هذا هو رض المحض»، این رضای مطلق است دیگر، بالاتر از این نگاه ما نداریم. بعد «فقال له موسي عليه‏السلام: سمعتک تقول يا بار يا وصول». ای کسی که همه چیز دست اوست، می‌دهی، می‌گیری و... چرا این حرف را زدی؟ «فقال: ما احد في هذا البلد يعرفه غيري...»، در این عالم کسی نیست که خدا را مثل من بشناسد، من می‌فهمم این خدا همه چیز دست اوست. لذا ما نگاه‌مان به عالم این شکلی است.

بچه‌های حضرت زهرا (س) این شکلی‌اند. لذا حضرت زینب (س) در اوج مصیبت به یزید چه گفت؟ «ما رأیتُ الّا جمیلاً» من همین فعل را هم نعمت دیدم. همین فعل را هم صلاح دیدم، در این نگاه حضرت زینب (س) دارد قیام امام زمان (ع) را تماشا می‌کند.

مظلومیت و مقهوریت حضرت زهرا (س) و امام زمان (ع)

یک نقلی را مرحوم علامه امینی در کتاب «الغدیر»شان دارند خیلی نقل عجیبی است. می‌فرمایند حضرت زهرا (س) پشت در و دیوار آن‌جا که خیلی به ایشان فشار آمد، اسم حضرت مهدی (ع) را بردند. سند کجاست؟ آقا کتاب «الغدیر». حضرت اسم خاصِ حضرت مهدی (س) را بردند، اسمی که ماها نمی‌توانیم به کار ببریم، اما اسم فرزندشان را بردند. یعنی مهدی‌جان من اگر دارم درد تحمل می‌کنم، آن‌جا را دارم می‌بینم. خیلی عجیب است. شباهت‌های عجیبی هم بین امام زمان (ع)... عصر جمعه است دل‌مان خیلی برای حضرت تنگ شده‌است، شباهت‌های خیلی عجیبی هم هست [بین‌شان]. یکی از القاب حضرت زهرا (س) «اَلْمَظْلُومَةِ الْمَقْهُورَة» هست. یعنی خانمی که به او ظلم شده‌است و مردم با او قهر کرده‌اند، مورد قهر واقع شد. یعنی این‌جوری بگویم، جواب سلام‌ش را دیگر نمی‌دادند. دختر پیغمبر اکرم (ص) است‌ها.

می‌دانید بعد از این خطبه فدک حضرت سلام الله علیها به امیرالمؤمنین (ع) فرمودند علی جان باشد، «وَ أَمْسَكتْ» من دیگر حرف نمی‌زنم، فقط علی جان ازت یک خواهشی دارم؛ بیا شب‌ها برویم درِ خانه‌ی اصحاب. من دیگر مبارزه مستقیم‌م را تمام کردم به خاطر امر تو. ولی برویم درِ خانه‌ی اصحاب، از اصحاب بخواهیم. در یک نقلی دیدم حضرت زهرا سلام الله علیها به امیرالمؤمنین (ع) فرمودند می‌رویم درِ خانه‌ی اصحاب را می‌زنیم، اگر گفتند چه کسی پشت در است؟ شما صحبت نکن، چون این‌ها با تو بد هستند، اما با دختر پیغمبر اکرم (ص) که بد نیستند. حالا شاید الان تبلیغات شده‌باشد می‌گویند علی (ع) دنبال حکومت است، دنبال پست است، دنبال جاه است، ولی دختر پیغمبر اکرم (ص)، یادگار پیغمبر اکرم (ص)، که دنبال چیزی نیست.

لذا حضرت زهرا سلام الله علیها صحبت می‌کردند، در همه نقل‌ها هست حضرت صحبت می‌کردند. می‌رفتند درِ خانه‌ی اصحاب می‌گفتند یادتان نیست؟ بابا‌ی‌م، رسول‌الله، وصی، خلیفه، حاکمیت؟ این‌ها می‌گفتند بله زهرا جان، باید چه‌کار بکنیم؟ حضرت می‌فرمودند فردا بیایید درِ خانه‌ی امیرالمؤمنین (ع)، درِ خانه‌ی ما جمع بشوید. یک تعدادی، شوهرم علی (ع) گفته ۴۰ نفر جمع بشوید ما حرکت می‌کنیم، قیام می‌کنیم. این‌ها می‌گفتند باشد زهرا جان، فردا می‌آییم. فردا می‌شد هیچ‌کس نمی‌آمد. در نقل دارد تا چهل روز این موضوع ادامه پیدا کرد... می‌دانید یعنی چه؟ یعنی هی حضرت زهرا (س) به امیرالمؤمنین (ع) می‌گفتند نه، شاید این‌ها کاری داشتند - این‌ها اصحاب پیغمبر (ص) هستند - مشکلی داشتند، یک مریضی بوده، موانعی بوده، برویم امشب، برویم، فردا می‌آیند. تا چهل روز این موضوع ادامه پیدا کرد، دیدند نه هیچ‌کسی یاری نمی‌کند، تمام شد دیگر... «اَلْمَظْلُومَةِ الْمَقْهُورَة»؛ دقیقا همین اصطلاح برای امام زمان (ع) هم آمده است.

امام کاظم (ع) فرمودند، «هُوَ الطَّرِیدُ‌ الشَّرِیدُ‌ الْمَوْتُورُ بـِأَبِیهِ‌ وَ‌ جـَدِّهِ‌ صَاحِبُ الْغَیْبَةِ. یُقَالُ: مَاتَ أَوْ هَلَکَ‌ أَیَّ‌ وَادٍ سَلَکَ؟». یعنی مردم پشت سر امام زمان (ع) می‌گویند، به نظرم مرده‌است دیگر؛ خبری نیست، خبری نیست. لذا با ایشان قهرند انگار. «اَلْمَظْلُومَةِ الْمَقْهُورَة». «یُقَالُ: مَاتَ»، مرده، «أَوْ هَلَکَ‌»، «أَیَّ‌ وَادٍ سَلَکَ»، اگر بود که دیگر خبری می‌شد. «هُوَ الطَّرِیدُ‌»، «الطَّرِیدُ‌» یعنی رانده شده. «الشَّرِیدُ»، یعنی دور افتاده، «الْمَوْتُورُ»، یعنی تنهای تنها. تنهای تنهاست؛ مثل مادرشان است. ولی ای‌کاش ما گریه‌های حضرت ولی عصر (ع) را می‌شنیدیم. لااقل مردم مدینه که قهر کردند، حضرت زهرا (س) را غایب کرده‌اند، گریه‌های‌ش را می‌شنیدند. یک نقلی هست - شاید معتبر نباشد، درست نباشد، ولی نقلی هست که بزرگان و علما می‌گویند - که حضرت در مجلس مادرشان شرکت می‌کنند، و گریه می‌کنند. من از شخص خاصی هم نقل نمی‌کنم کرامت شده‌باشد، نه. ولی به نظرم این‌جوری است که فرزند در مجلس مادرشان شرکت می‌کنند. یا صاحب العصروالزمان، می‌خواهیم روضه بخوانیم، ای کاش صدای گریه‌‌ی‌تان را می‌شنیدیم، شاید هم ما آدم می‌شدیم با گریه شما. خدا را چه دیدی، خدا را چه دیدی؟

هیأت ازهرا سدانشگاه صنعتی شریفحجت الاسلام هدایتفاطمیه 99امر به معروف
مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه صنعتی شریف
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید