مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه شریف
مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه شریف
خواندن ۲۹ دقیقه·۴ سال پیش

لغزش؛ پس از هدایت!

سلام علیکم و رحمة الله

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

«الحمد لله ربِّ العالمین نَحْمَدُهُ و نَسْتَعینُهُ و نَسْتَغْفِرُهُ و نَتَوَکَّلُ علیه ثُم نُصَلّی و نُسَلِّمُ علی اَشرَف الاَنبیاء و المُرسَلین حبیبِ إله العالمین اَلمصطفی الاَمجد المحمودِ الاَحمد أبا القاسِم مُحَمّد و علی اَهلِ بیته الطیبینَ الطاهرینِ المعصومین و عترَتهِ المُنتَجَبین سِیَما بَقِیهَ الله الاَعظَم مولانا الحُجَه اَرواحُ العالَمینَ لتُراب مَقدمه الفداء»

شب اول محرم الحرام، شب جمعه، شب زیارتی اباعبدلله الحسین (ع) و محفل عزای امسال اهل بیت در اولین شب دهه‌ی محرم و این حسینیه و خانه‌ی عزای امام حسین (ع) توفیق حضور پیدا کردیم، خدا را شاکر هستیم به خاطر وجود این نعمت و لحظات ورود به ماه محرم را که از اذان مغرب وارد این ماه شدیم را با سلامی بر آن حضرت منورتر کنیم. یکی از زیارت‌های مختصر امام حسین (ع) که از زبان مبارک امام صادق (ع) روایت شده؛ زیارتی است که شاید پنج یا شش فراز داشته باشد، اما آنچه که در زیارت‌های مفصل و مأثور از اهل بیت علیهم السلام هست را می‌شود در این زیارت‌نامه به صورت چکیده دید. حضرت فرمود که خواستی جدم حسین را زیارت کنی، با این کلمات زیارت کن. من این کلمات را می‌گویم نیابت کنید، امشب که شب اول محفل و مجلس و شب اول محرم است از طرف همه‌ی کسانی که حق به گردنمان دارند، رفتگانمان، شهدای عزیزمان، امام شهیدان، شهدای مدافع حرم و علمدار دفاع از حرم و دفاع از حریم ولایت، سردار شهیدمان حاج قاسم سلیمانی که ان‌شاءالله به یادش باشیم تا این شب جمعه به یاد ما باشند، از طرف خودمان این کلمات را ادا کنیم: «اَلسّلامُ عَلیک یا اباعَبدالله، صَلَّی الله علیک یا ابا عَبدالله، رَحِمَکَ الله یا ابا عبدالله، لَعنَه الله من قتلک و لعن الله من شَرِک فی دَمِکَ و لَعَنَ الله مَن بَلَغَهُ ذلک ذلِک فَرَضِی بِهِ، أَنَا إِلَی اللّهِ مِنْهم بَرِیءٌ»

هدیه کنید به محضر سرور و سالار شهیدان، شهدای رکابش، علمدارش و فرزندان و اصحابش صلواتی دیگر بر محمد و آل محمد (ص).

نعمت حب امام حسین (ع)

خب عرض کرم خدمت عزیزان که باب امام حسین (ع) از این شب محرم، باب عزای امسالش باز شد و خیلی‌ها به تدریج به این عزاخانه ملحق می‌شوند و اینکه در شب اول خدا به ما توفیق داد که در محفل عزای امام حسین (ع) باشیم به خصوص در شرایطی که عزیزان باید ملاحظات فراوانی را در نظر بگیرند تا در محفلی حضور پیدا کنند. هم خدام و خادمان عزاخانه‌ی امام حسین (ع) تمهیداتی را داشته باشند، هم خود شرکت‌کنندگان با تمهیدات و مقدماتی حضور پیدا کنند.

این توفیق که از شب اول مهمان این عزاخانه باشیم، توفیق بزرگی است. اینکه فرمودند که اگر خدا اراده کند به بنده‌اش خیری برساند، اگر بخواهد بنده‌اش را رشد دهد؛ «قَذَفَ فِی قَلْبِهِ حُبَّ الْحُسَینِ (ع)» یا «محبة الحسین (ع)»، در دلش محبت امام حسین (ع) را می‌نشاند و اینکه در شب اول این محبت، ما را به این محفل کشانده خیلی جای سپاس دارد. کسی محضر امام باقر (ع) آمد، عرض کرد آقا من خیلی شما را دوست دارم. امام به او فرمود: که اگر این محبت تو نسبت به ما راستین باشد و این ادعایی که کردی، من چند مژده به تو می‌دهم. مژده‌هایی داد. فرمود که فقط انسان پاکزاد می‌تواند ما را دوست داشته باشد، کسی که ما را دوست داشت از طیب ولادت خود خوشحال باشد. خدا اراده‌ی خیر به ما کرده که ما را در این محفل نشانده. فرمودند: «کلُّ خیرٍ فی بابِ الحسین» همه‌ی خیرها در این مسیر است. به امام صادق (ع) عرض کرد که آقا مگر همه‌ی شما کشتی نجات نیستید؟ چرا فرمودند که «إنَّ الحُسَینَ مِصباحُ هُدیً و سَفینَةُ نَّجاةٍ» مصباح الهدی و سفینة النجاة مشهور شده ولی آن چیزی که در روایت بود: «مِصباحُ هُدیً و سَفینَةُ نَّجاةٍ»، امام صادق (ع) فرمود که همه‌ی ما کشتی نجات هستیم، «و لکن سَفینة الحُسُین أوسَع و أسرع» این کشتی نجات امت هم جادارتر است، اینکه می‌گوییم جادار، نه مثل کشتی نوح که بگوییم از هر حیوانی دو زوج و مجموعاً هفتاد، هشتاد نفر از یاران تو، درباره‌ی شفاعت نه ائمه‌ی هدی علیهم السلام، بعضی از بزرگان مثل حضرت فاطمه معصومه (س) می‌گوید تمام شیعیان مشمول شفاعت او می‌شوند. حالا می‌فرماید که در بین این همه اسباب نجات، کشتی نجات حسین جادارتر است. یعنی هر کسی با اندک خوبی که در وجود خود پیدا کند، می‌تواند با این کشتی همراه شود.

خیلی از حقایق اهل بیت (ع) مراتبی را می‌خواهد که ممکن است در دست و در اختیار و در فرصت و در امکان خیلی‌ها نباشد. اینکه کسی حضرت فاطمه زهرا (س) را درک کند، حقیقت فاطمیه را درک کند، ممکن است برای همه میسر نباشد. اینکه امام صادق (ع) بفرماید که «و علی معرفتها دارت القرون الاولی» اصلاً امت‌ها و جوامع و انبیا بر اساس این معرفت این بانو شکل گرفته‌اند، مرتبه‌بندی شده‌اند. خیلی‌ها ممکن است که نتوانند به این نقطه برسند، به این نکته برسند. خیلی‌ها ممکن است امام صادق (ع) و امام علی بن موسی الرضا (ع) آنگونه که باید درک نکنند. اما امام حسین (ع) به واسطه‌ی بروز و ظهور تمام خوبی‌ها در بدترین شرایط، آنقدر عینی و متجلی خوبی‌ها را ارائه داده‌است، که هرکسی با ذره‌ای ارزش‌هایی که در درون خودش حفظ کرده‌باشد می‌تواند با او همراه شود. به همین دلیل می‌بینید که برای امام حسین (ع) نه فقط شیعه، نه فقط مسلمانان، غیرمسلمانان هم احساس همراهی، احساس محبت، احساس سوگ در عزا، در وجودشان هست. در همین تهران خودمان یا جاهای دیگر شنیدید و فراوان هم دیدید.

اشک همه بر مصیبت کربلا

من سالی در جوانی، توفیق تشرف حج با مادرم داشتم. سال 72. در آن شور و شوق طلبگی خودمان علاقه‌مند بودیم که گفت و گو با این غیر ایرانی‌ها کنیم. یک مسلمان نیجریه‌ای بود، مسلط به عربی، مربی قرآن بود. آن زمانی بود که مداح‌های ایرانی در طبقه‌ی دوم مسجدالحرام مراسم می‌گرفتند و بلندگو می‌آوردند. حاج منصور دعای کمیل می‌خواند، شب جمعه‌ای بود. بعد سوال کرد که شما ایرانیان چرا هرجا جمع می‌شوید شروع به گریه می‌کنید؟ هر وقت من شما را می‌بینم یک جا نشستید دارید گریه می‌کنید. بعد من برایش توضیح دادم که به هرحال یک‌سری دعاها داریم، نشانش دادم، خیلی برایش جالب بود. مثلاً دعای کمیل، گفتم الان دارند این را می‌خوانند. بعد گفتم ما اهل بیت پیامبر را خیلی دوست داریم و بر اهل بیت پیامبر مصیبت‌های فراوانی از امت رسید. برایش توضیح دادم، بعد به کربلا رساندم و قصه‌ی حضرت علی اصغر را برایش گفتم. همین‌طور داشتیم گفت و گو می‌کردیم و دیدیم اشک از چشمش آمد. گفتم تو که خودت گریه کردی، پس چرا شیعیان را مذمت می‌کنی که دور هم می‌نشینند و گریه می‌کنند؟

اینقدر امام حسین (ع) عینی ارزش‌های عالی را در اوج نشان داده، آن هم نه در هر محیطی، در محیطی کاملاً متضاد. در محیطی که زشتی‌ها هم در اوج خودش را نشان داده‌است. یعنی رفتاری که کوفیان و دشمنان امام حسین (ع) و یزیدیان از خودشان نشان دادند، اعراب جاهلی نشان نمی‌دادند. بت‌پرستان چنین کارهایی را نمی‌کردند. در روایت امشب که ابن شبیب از امام رضا (ع) نقل می‌کند. می‌فرماید، امام رضا(ع) فرمود: ابن شبیب، اعراب جاهلی حرمت محرم را داشتند اما امت پیامبر نه!

یعنی در یک سمت شرایط آنقدر سیاه و تاریک است و از این سمت امام حسین (ع) به روشن‌ترین شکل، اوج خوبی‌ها را نشان داده، در این تضاد ببینید چقدر جلوه‌گری اتفاق می‌افتد؟ و در این جلوه‌گری هر کسی ذره‌ای خوبی داشته باشد، می‌تواند بفهمد و احساس همراهی کند. به همین دلیل فرمودند: کشتی حسین با سرعت بیشتری و با وسعت در نجات‌بخشی بیشتری انسان‌ها را نجات می‌دهد و به سمت خوبی‌ها حرکت می‌دهد.

شاکر بودن بر مصیبت اباعبدالله

خدا را شکر کنیم. اصلاً این جنس امام حسین (ع)، جنس متفاوتی است. به ما در صبر و شکر فرموده‌اند که شما به گونه‌ای باشید که در مصیبت‌ها صابر و در نعمت‌ها شاکر باشید، انسان مؤمن اینگونه است. کسی است که یک جایی نعمتی می‌بیند، شکر بورزد و جایی بلایی و مصیبتی و غمی و اندوهی به او می‌رسد، صابر و اهل شکیبایی باشد. یک جایی این استثنا شده، می‌فرماید: «به مصیبت امام حسین (ع) می‌رسی، اولاً اصلاً صبور نباش، ثانیاً شاکر باش.» که فرمودند: «صدا به گریه بلند کنید در عزای حسین»

راوی آمد محضر امام صادق (ع)، امام به او فرمود: از آن شعرهایی که برای جدم حسین (ع) می‌گویی، داری بخوانی؟ آقا گفتند: بله، یابن رسول الله. می‌گوید که فرمود: بخوان. می‌گوید: شروع کردم یکی از سروده‌هایم را درباره‌ی مصیبت کربلا خواندم. امام فرمودند: اینگونه، نه! همان‌گونه که در مجالس روضه‌ی خودتان می‌گویید و گریه می‌کنید. می‌گوید: شروع کردم مرثیه‌سرایی کردن. امام به شدت گریه می‌کرد. دیدم یک دری بین جایی که ما نشستیم، مهمان‌خانه‌ی بیرونی و اندرونی خانه هست، در را باز کردم، دیدم پرده‌ای آویخته‌است، صدای گریه‌ی حرم امام صادق (ع) از آن سمت پرده می‌رسد.

به ما فرموده‌اند: در مصیبت امام حسین (ع)، صبور نباشید. از آن طرف، فرموده‌اند: شاکر باشید. آقا این چه مصیبتی است که همه جا به ما گفته‌اید در مصیبت صبر بورز، به این یک جا که رسیدید، فرمود: «شکر کن.» زیارت عاشورا خواندی؟ سجده کن. «اَللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ حَمْدَ الشَّاکِرینَ لَکَ عَلی مُصابِهِمْ» خدایا من شکر می‌کنم، سپاس می‌کنم تو را، سپاس شاکران در این مصیبت‌زدگی. «اَلْحَمْدُ للَّهِ عَلی عَظیمِ رَزِیتی» سپاس خدا را، به خاطر این بلازدگی و مصیبت‌زدگی که در دل من هست. این یعنی چه؟ چه اتفاقی در این ارتباط با امام حسین (ع) دارد رخ می‌دهد که معادلات را کاملاً تغییر داده؟ یکی این است، می‌گوید: صبور نباش در این مصیبت. در همه‌ی مصیبت‌ها، صبر توصیه شده، در مصیبت حسین (ع)، نه! جزع، بی‌تابی، گریه، نه فقط گریه، حتی اگر اشکی نداشتی حالت گریه‌کن داشته باش. بگریان، بِگِری، در جمله و در زمره‌ی گریه‌کنندگان قرار بگیر، «فَوَجَبَتْ لَهُ الجَنَّةُ» بهشت بر او واجب می‌شود. اینقدر هم روایاتش متعدد است که در تواتر معنوی‌اش کسی تردید ندارد. در ثواب‌های عظیمی که برای ارتباط گرفتن با امام حسین (ع) به ما رسیده. چه اتفاقی قرار است در این محفل، در این عزاخانه، در این ارتباط با امام حسین (ع) بیفتد؟ بنده‌ی خدا قرار است به چه مناسبتی برسد که اینگونه آورده‌اند که اولین وظیفه‌ی ما در این مجلس این است که خدا را شکر کنیم؟ خدا را شکر کنیم به محرم رسیدیم.

خیلی‌ها فکر نمی‌کردند که اتفاقی بیفتد، مصیبتی مثل این ویروس کرونا بیاید و بعضی جانشان را از دست بدهند و کسانی که سال‌های گذشته، اربعینی بودند، امام حسینی بودند، محفل‌نشین بودند، امسال در جمع ما نباشند. بعضی‌ها با مرگ‌های دیگری بروند، بعضی‌ها مثل حاج قاسم با شهادت بروند و بعضی‌ها به شکل دیگری محروم شوند و امکان حضور نداشته باشند. بگوییم که خدایا تو را شکر می‌کنیم که امسال هم ما را به محفل امام حسین (ع) رساندی، بلکه کشاندی.

چه کسانی امام را کشتند؟

نکته‌ی دیگری که در این جلسه اول خدمت عزیزان به عنوان مقدمه‌ی گفت و گویی که ان‌شاالله بنده و عزیزان دیگری که احیاناً توفیق داشته‌باشند در این مجلس و محفل امام حسین (ع) عرض ادب داشته باشند، محور گفت و گویی است که ان‌شاالله توفیق پیدا کنیم در این محور به سخن و تأمل بپردازیم.

خداوند در قرآن شریف، در سوره مبارکه‌ی رعد، در بخشی از آیه‌ی یازدهم می‌فرماید: «إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ» خداوند آنچه را که در جامعه‌ای است، تغییر نمی‌دهد و تبدیل نمی‌کند و عوض نمی‌کند، مگر آنکه آنان آنچه را در درون‌شان هست، تغییر دهند و عوض کنند. این آیه خیلی مورد گفت و گو قرار گرفته است. به خصوص در بحث تغییرات و تحولات اجتماعی، در زمره‌ی آیات اجتماعی قرآن، به این آیه خیلی توجه شده‌است.

به جامعه‌ی امام حسین (ع) که یک بازگشت و توجه‌ی داشته باشیم، مناسبت این آیه و نکته‌ای که اهمیت این آیه را برای گفت و گو نشان می‌دهد برای ما روشن‌تر می‌شود. جامعه‌ی امام حسین (ع) جامعه‌ای است که به تعبیر اساتید، فاجعه و حادثه‌ی عظیم کربلا را مشرکان به وجود نیاوردند. یعنی اینطور نبود که بگوییم یک عده یهودی، یک عده بت‌پرست، یک عده غیرمسلمان تجمع‌ کرده‌باشند فرزند پیامبر خودشان را به شهادت برسانند، آن‌ هم با آن شکل از فاجعه و مصیبت.‌ تمام قواعد دینی، اخلاقی و انسانی در فاجعه‌ی کربلا زیرپا گذاشته می‌شود. توسط چه کسانی؟ توسط کسانی که امت پیامبر هستند، مؤمن به پیامبر هستند، به سمت قبله‌ای که پیامبر مشخص کرده، نمازی که پیامبر تبیین‌کرده را می‌خوانند، اهل قرائت قرآن هستند و خود را مسلمان می‌دانند.

تغییر جهت مردم تنها نیم قرن بعد از پیامبر

خب این اتفاق یک مقدار خودش را عجیب نشان می‌دهد، از این دست فجایعی که نسبت به انسان‌هایی رخ بدهد، ما در طول تاریخ ممکن است مشابهاتی پیدا کنیم، گاهی وقت‌ها در گستره‌ی بزرگتری بگوییم. مثلاً مغول، موقعی که از شرق آسیا ظهور و بروز پیدا کرد و حمله کرد به هرجا رسید، مناره‌هایی از سرهای بریده و قتل‌عام‌ها و آتش‌سوزی‌ها و... فجایعی را رقم‌ زد. از آن مقطع تا جنایاتی که ملل مدعی تمدن چه در استعمارهای خودشان و فتح سرزمین‌های خودشان، چه در جنگ‌های بین خودشان، در جنگ اول و دوم و نمونه‌های بعدی تا امروزه، امثال داعش دست‌ساز استعمار، جنایت‌های فجیعی را انجام می‌دهند. ولی این شکل یک شکل کاملاً ویژه است، امت پیامبر نیم‌قرن از رحلت پیامبر گذشته، بسیاری از کسانی‌ که پیامبر را دیدند در کنار او بودند، در جنگ‌ها همراه او بودند، نزول وحی را بر قلب مبارک او شاهد بودند، سخنان او را شندیدند، با او در حج و در جهاد و در هجرت بودند، هنوز زنده هستند، خیلی از اینها اصلاً در کربلا حضور دارند، ولی در این فضا، حداقل این‌ است تمام کسانی‌ که در کربلا هستند، صحابه‌ی پیامبر را دیدند، کسانی که پیامبر را بی‌واسطه ملاقات کردند، اینها آنها را دیدند، به تعبیر مشهورش تابعین بودند.

ایمان ظاهری دشمنان سیدالشهدا

این گروه در حالی که به ظاهر به اسلام کفر نورزیدند، از اسلام خارج نشدند، نماز هم می‌خوانند، در شب عاشورا موقعی که عمرسعد فرمان حمله صادر کرد، در عصر تاسوعا، قبل از غروب تاسوعا، کلمه‌ای که به کار می‌برد: «یا خیل‌الله ارکبی بسم‌الله و ابشِری بالجَّنَّه» ای سپاهیان خداوند، به نام خدا و به یاد خدا حمله کنید که به شما بهشت را مژده می‌دهم. این کلمات کلماتی است که یک آدم باورمند به خدا و باورمند به معاد دارد بر زبان جاری می‌کند، مخاطبینش هم این باورها را دارند که با این کلمات تهییج بشوند. می‌گوییم حادثه‌ی کربلا و واقعه‌ی کربلا در یک جامعه‌ای رخ می‌دهد که این جامعه هنوز در ظاهر تمام اسباب ایمان را حفظ کرده و اصلا تعامل مؤمن و مسلمان با آنها می‌شود، حتی به ظاهر ناصبی هم نیستند، به ظاهر خوارج هم نیستند، در این جامعه بدترین جنایت ممکن نسبت نه فقط به یک مسلمان، نه فقط یک مسلمان، بلکه نسبت به فرزند پیامبر خدا اتفاق می‌افتد. شما بعضی از کلمات و خطبه‌های امام حسین (ع) را در گفت‌و‌گوی با کوفیان می‌شنوید تعجب می‌کنید. مثلاً می‌پرسید که چرا امام حسین (ع) از مردم سوال می‌کند: «مردم آیا من گناهی مرتکب شده‌ام که مستوجب قتل باشد؟ آیا کسی را کشتم که باید قصاص بشوم؟» چرا امام حسین (ع) این سوالات را از اینها می‌پرسد؟ یعنی حرمت جان امام حسین (ع) اینقدر بدیهی است و شمشیر کشیدن برای قتل امام حسین (ع) اینقدر غیرعادی است که امان با همین کلمات ساده تلاش می‌کند وجدان‌های اینها را بیدار کند و به محاجه با اینها برخیزد و بی‌منطق بودن و خطرناک بودن برای سعادت خودشان با این اقدامشان را یادآوری کند. چه می‌شود که یک جامعه به این نقطه می رسد؟

تفسیر آیه

«إِنَّ اللهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ» آیه چه می‌گوید؟ خداوند وضعیتی که جامعه در آن قرار دارد را از آن سلب نمی‌کند، مگر اینکه خودشان قبلا مقدماتش را فراهم کرده باشند. بعضی از این آیه برداشت تحولات مثبت را هم دارند. دو تفسیر محل بحث است. یعنی تغییرات و تحولات اجتماعی، انقلاب‎ها را به عنوان یکی از سنت‌های الهی به این آیه نسبت می‌دهند. می‌گویند اگر جامعه‌ای در وضعیت بدی بود و تصمیم گرفت به خوبی برسد، خداوند خوبی را به آن جامعه می‌رساند. اصلاً خداوند وضعیتی را به جامعه هدیه نمی‌کند، مگر اینکه خودشان قبلاً آن تغییرات را مهیا کرده باشند. سیاق آیات بیشتر جنبه سلب نعمت است تا انقلاب مثبت. یعنی چه؟ یعنی از «إِنَّ اللهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ»، ای مردم اگر می‌خواهید به خوبی برسید باید اول خودتان تغییر کنید را نمی‌شود نتیجه گرفت. سخت‌تر است؛ به چند دلیل. من خلاصه‌ای از فرمایشات علامه طباطبایی را خدمتتان عرض می‌کنم.

ادامه آیه را خدمت شما عرض می‌کنم: «وَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلَا مَرَدَّ لَهُ وَمَا لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَالٍ» اگر خدا بنا داشته باشد به قومی، به جامعه‌ای بدی و بلا برسد، کسی نمی‌تواند جلودار بلایی که خدا قصد و اراده کرده به جامعه‌ای برساند، باشد. نکته‌ای که

مفسران در مرحله‌ی اول می‌فرمایند این است که خداوند بعد از اینکه می‌فرماید «جامعه تغییر نمی‌کند و شرایطش عوض نمی‌شود، مگر اینکه خود مردم شرایطشان را عوض کنند»، و بعد می‌گوید: «اگر خدا بخواهد بدی برساند، دیگر کار تمام است.» یعنی مردم در شرایط خوبی بودند.

نکته دوم این است که می فرمایند که اصلاً خوبی رساندن خداوند خیلی وقت‌ها مقدمه‌اش خوب بودن جامعه نیست! فضل و لطف خدا باعث می‌شود انسان‌ها در جاهایی علی‌رغم اینکه خودشان شرایط را مهیا نکرده‌اند، خوبی به آنها برسد. اینکه خدا شرط بکند و بگوید اگر بخواهی بهت خوبی برسد اول خودت باید تغییر کنی، با سنت الهی که خیلی جاها بدون طلب و بدون وجود شرایط به انسان‌ها خیر می‌رساند، سازگار نیست. بنابراین منطقی این است که بگوییم خدا فرمود: «ای انسان اگر در خوبی بودی و خوبی‌ها از تو سلب شد، بدان خودت خوبی‌ها را دفع کردی.» خدا بی‌جهت از انسان و جامعه خوبی‌ را که داده‌است، پس نمی‌گیرد، درد را در درون خودت جست‌وجو کن. ببین چه اتفاقی افتاد، چه بلایی سرت آمد که شرایط خوبی را که داشتی، خدا از تو گرفت، از لطفی که خدا بر تو جاری کرده‌بود محروم شدی. از آن طرف، ای انسان اگر دیدی خدا تو را از شرایط بدی که بودی بیرون آورد و به خوبی‌ها رساند، لزوماً این نیست که خودت عاملش شدی، چه بسا فضل خداوند چنین خیری را به تو رسانده‌است.

پس به آیه برگردیم؛ «إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ» از این آیه، آنچه در بخش اول الان به عنوان مسلم دارد این است؛ این دارد شرایط تغییر جامعه، از جامعه‌ی خوب و متعالی به جامعه‌ی بد را نشان می‌دهد. خدا می‌فرماید اگر دیدی یک در جامعه‌ای انحطاط اتفاق افتاد و سقوط در آن رخ داد، بدان که خود این جامعه زمینه‌ی انحطاط و سقوط را فراهم کرده است. خدا از کسی نعمتی که داده را سلب نمی‌کند، مگر آنکه خودش آنچه را که در درونش بود سلب کرده‌باشد. بعد چه؟ «حتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ» آن مشابهتی، آن لیاقتی، آن همسنخ بودنی که در نفس آن جامعه، در انفس افراد جامعه با آن خیر بود، سلب شده‌است، از بین رفته. آن وقت است که جان نیکان و بدان، یا جان گرگان و سگان از هم جداست، متحد جان‌های مردان خداست، می‌گوید این جان‌ مردان خدایی که سنخیت با خدایی بودن داشته‌باشد، این اتحاد در درون خودشان و با آن خیری که بناست به آنها برسد رخ می‌دهد. در این بخش متوقف نشویم، خدا می‌فرماید : «مردم اگر در شرایط خوبی قرار داشتید، در خیر بودید نگرانی اصلیتان این باشد، نکند در وجود ما تغییراتی رخ دهد که لیاقت در این خیر زندگی کردن و غرق در این نعمت بودن را از دست بدهیم و محروم شویم.» می‌گوید مواظب باشید. خیلی از جوامع در خوبی به سر می‌بردند، در نعمت‌های الهی بودند، نسبت با نعمت الهی کفران ورزیدند، خداوند لباس بیچارگی بر تن آنها نشاند و پوشاند.

کج‌روی امت

اگر در نعمت‌ها قرار داشتی غره‌ی به این نعمت نشو. چه بسا اتفاقاتی در درون تو و در جامعه رخ دهد که نتیجه‌ی این اتفاقات محروم‌ شدن از این خوبی‌هایی است که خدا داده‌است، آن وقت خدا این خوبی‌ها را سلب می‌کند، مثل جامعه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی نبوی و جامعه‌ی علوی و جامعه‌ی حسینی؛ مرحله به مرحله نگاه کنید چه بلایی سر این جامعه درآمده‌است؟

امام علی (ع)، در روزهای شهادتشان، فرمودند: در عالم خواب رسول خدا را دیدم، گفتم یا رسول الله چقدر من از امت تو کج‌راهی و ظلم و لجاجت را دیدم! حضرت در عالم رویا به امیرالمؤمنین فرمودند: نفرینشان کن. یعنی راست می‌گویی علی جان. اینکه می‌گوید نفرینشان کن، یعنی «إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِم» اینها به نقطه‌ای رسیدند که خدا تغییر می‌خواهد بدهد آنچه را که در آن هستند، چرا؟ چون در وجودشان تغییر رخ داده‌است و دیگر مؤانست و مجانست با آن نعمتی که در آن زندگی می‌کنند ندارند و این تغییر باید اتفاق بیفتد. پس علی جان نفرینشان کن و امیرالمؤمنین هم بر همین سیاق نفرین می‌کنند: «ابدلنی اللَّه بهم خیراً منهم» به جای آنها، بهتر از آنها را به من بدهد. «و ابدلهم بی‌شراً لهم منّی» و به جای من، کسی بدتر از من را به آنها بدهد» تغییر نعمت دارد اتفاق می‌افتد و به آن نقطه‌ای می‌رسند که نباید و تصور نمی‌کردند.

هشدار ائمه از آینده

شما این عبارات را شنیده اید، گاهی اوقات پیامبر و امیرالمؤمنین به بعضی‌ها یک‌سری هشدارهایی را داده‌اند که طرف باور نمی‌کرده‌است. در روایتی داریم زبیر که خب می‌دانید پسرعمه‌ی پیامبر و امیرالم‌منین است، مادر زبیر دخترعبدالمطلب است، زبیر هم جزء اولین مسلمانانی است که در جوانی ایمان می‌آورد و در جوانی هجرت می‌کند، رزمنده و جنگاور و بسیار شجاع و دلیر بوده و تا زمان نه ‌تنها پیامبر، بلکه پس از رحلت پیامبر با اهل بیت بوده، اولین و تنها کسی که شمشیر به روی غاصبان خلافت امیرالمؤمنین کشید و در دفاع از خانه‌ی حضرت زهرا (س) تنها کسی که شمشیر کشید، زبیر بود.

در زمان حیات پیامبر، یک روز پیامبر مشاهده کردند که زبیر و امیرالمؤمنین در حال گفت ‌و گو هستند و می‌خندند. حضرت فرمودند: خوب باهم گرم و صمیمی هستید. زبیر گفت: آقا چرا با هم خوب نباشیم؟ دو مؤمن به شما و خدا! حضرت فرمود: ولی یک روز شما با هم درگیر می‌شوید درحالی که یکی از شما ظالم هستید. بعد رو کردند به زبیر و فرمودند: مواظب باش تو نباشی. زبیر تعجب کرد، گفت: یا رسول الله من بخواهم با علی بجنگم در حالی که علی حق باشد و من در جبهه‌ی باطل قرار بگیرم و با علی بجنگم؟ معاذالله!

قصه‌ی بیعت ابن ملجم مرادی، عبدالرحمن ابن ملجم مرادی را شنیدید، جزء برگزیدگان قبیله و قوم خودش است، می‌آید با امیرالمؤمنین بیعت بکند، با چه بیانی با امیرالمؤمنین صحبت می‌کند! در حقانیت امیرالمؤمنین، بعد، حضرت موقعی که می‌خواهد از او بیعت بگیرد، یک کلماتی را به او می‌گوید، به او می‌رساند: «یک جنایتی از تو سر خواهد زد که آسمان‌ها و زمین را خواهد لرزاند.» ابن ملجم باور نمی‌کند چنین اتفاقی برایش می‌افتد.

شب اول محرم الحرام 1442 ؛ مسجد دانشگاه صنعتی شریف
شب اول محرم الحرام 1442 ؛ مسجد دانشگاه صنعتی شریف


لغزش پس از هدایت

هر کسی که از خوبی به بدی رسیده‌باشد، از نعمتی به زوال نعمت در بحث‌های معنوی رسیده‌باشد، برایش غیرقابل تصور است در حالی که جزء انسان‌های مشمول نعمت هدایت خدا بوده، در مقطعی، در جبهه‌ای، در نقطه‌ای قرار بگیرد که در مقابل پیامبر بایستد، در مقابل حق بایستد، در مقابل باورهای درست خودش بایستد، در آن مقطع به او می‌گویند، باور نمی‌کند. این جریان زوال نعمت، این جریان تغییر وضعیت جامعه، در یک شرایطی اتفاق می‌افتد، با یک روندی رخ می‌دهد که انسان را با خودش همراه کرده، چرا؟ می‌گوید: تو در درون خودت این همراهی را نشان دادی.

فلسفه‌‌ی دعای عدیله را شنیده‌اید، یادآوری نکنم، فقط فرمود که بعضی‌ها لحظه‌ی مرگ کفر می‌ورزند. «رَبَّنَا لَا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنَا» خدایا، نکند دل من دچار کژی شود، درحالی که هدایت شده‌بود! به ما گفتند این دعا را بخوانید. به ما فرمودند: آخرالزمان بگویید: «یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَی دِینِکَ» این را زیاد بگویید. چرا به ما گفته‎اند؟ که در همه‌ی زمان‌ها باید گفت، ولی برای ما چرا دارند می‌گویند: «ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَی دِینِکَ» تثبیت، « ثَبِّتْ لِی قَدَمَ صِدْقٍ» این کلمات و این دعا و این مطالبه‌ای که «خدایا من محکم بودن در این مسیر را می‌خواهم. من نمی‌خواهم زائل شوم. نمی‌خواهم جدا بشوم. نمی‌خواهم مسیرم کج بشود از این مسیر، از این نقطه، از این موضع حق.» به تحقیق، قصه‌ی نگران‌کننده‌ی جدی است، نمونه‌ی عینی‌اش تاریخ صدر اسلام و نمونه‌ی عالی‌ تاریخ کربلا.

هلال حزن‌انگیز محرم

اگر خدا توقیق بدهد به این بحث و چرایی این تغییر در جامعه که دلیلش تغییرات در أنفس است، توفیق داشته باشیم، می‌پردازیم. جامعه‌ی امام حسین علیه السلام به این تغییرات دچار شد. اول یادآوری کنیم، امام رضا علیه السلام فرمود که: «ابن شبیب! أ صائِمٌ أنتَ؟» روز اول محرمی مثل فردایی که ابن شبیب رفت خدمت امام، ریّان ابن شبیب، امام فرمود: روزه هستی؟ عرض کرد: نه، یا بن رسول الله» فرمود: «امروز روزی است که زکریای پیامبر روزه گرفت و از خدا خواست در حالی که در پیری بود و همسر نازا و پیری داشت، از خدا خواست که به او ذرّیه و نسل و فرزندی عنایت کند و خدا مستجاب کرد.

فرمود: هر کسی روزه بگیرد و دعا کند، خدا همان‌گونه که برای زکریا دعایش را مستجاب کرد، برای او هم مستجاب می‌کند. یعنی روزه‌ی فردا توصیه شده است، به خصوص برای حاجت.

بعد امام رضا (ع) شروع به بیان آنچه کرد که در محرم رخ داده؛ می‌فرماید: ابن شبیب، از قبل از اعراب جاهلیت، از قبل از اسلام حرمت ماه محرم را می‌شناختند. در این ماه کسانی که با هم پدرکشتگی و خونریزی داشتند، متعرض یکدیگر نمی‌شدند و حرمت این ماه را می‌شناختند. اما امت پیامبر (ص) حرمت این ماه را نشناخت و در این ماه فرزند پیامبر (ص) را به شهادت رساند.

بعد شروع کرد به تشریح آنچه بر پیامبر (ص) و آل او گذشت؛ فرمود: ابن شبیب، همان‌گونه که قربانی را سر می‌برند، فرزند پیامبر (ص) را لب تشنه سر بریدند. چه مصیبتی است که با پیدا شدن هلال ماه محرم دل‌ها هوایی می‌شود؟ کسی به امام صادق (ع) عرض کرد: آقا قاعده‌اش این است که زمانی که کسی کشته می‌شود، کشته شدنش و بعد از کشته شدنش برای او عزادار می‌شوند. چرا برای حسین شما، جد شما، از اول محرم، ده روز قبل از عاشورا همه عزادار می‌شوند؟

امام صادق (ع) فرمودند: موقعی که اول محرم می‌شود، فرشتگان الهی آن پیراهن خونین اباعبدالله الحسین را پهن می‌کنند و انسان‌های مؤمن این پیراهن خونین را می‌بینند و آنگونه که ما مصیب‌زده شدیم، دل‌های مؤمنان مصیبت‌زده می‌شود. بعد فرمود که با چشم سر نمی‌بینند، دلشان به آن پیراهن پر از ستاره‌ی اباعبدالله الحسین نگاه می‌اندازد، همان پیراهنی که در روایت داریم که حضرت خدیجه (س) و حضرت فاطمه زهرا (س)، روز قیامت همان پیراهن را می‌آورند. نمی‌دانم قصه‌ی این پیراهن چیست.

سفیر امام

رسم با ادب‌های محضر امام حسین (ع)، نوکران امام حسین (ع) یاد دادند، ما هم در همین مسیر می‌رویم. در روز اول محرم و شب اول محرم از غریب کوفه، حضرت مسلم‌ بن عقیل یاد می‌کنند. عینی آن تغییر همین است. کسانی که روز دست مسلم‌ را می‌بوسیدند، شب بر او از بام‌ها سنگ پرتاب می‌کنند. این سفیر امام حسین (ع) خیلی عجیب است، شخصیتی عظیم القدر. امام حسین (ع) موقعی که مسلم را به کوفه می‌فرستد، نامه‌ای که همراه او نوشته بسیار عجیب است. می‌فرماید: برادرم، پسرعمویم و تکیه‌گاهم. نمی‌دانم حضرت مسلم چه عظمتی داشته‌است؟ خیلی غریب است. این شخصیت را نشناختیم. در جنگاوری او را توصیف کردند: مثل شیری حمله می‌کرد به گله‌ی روباه‌ها، آنگونه به سپاه کوفه‌ای که او را محاصره کرده‌بودند، حمله می‌کرد.

تنها چاره‌ای که او را تسلیم کند این بود که هم آتش دور او روشن کنند، هم‌ او را تشنه‌لب نگه دارند، هم سنگ بر او بزنند و در نهایت با دروغ، امان‌نامه بدهند و حضرت مسلم را تسلیم کنند. نه تسلیم که امان به او بدهند، آوردند و آنقدر بر لب و دندان مبارک مسلم زده‌بودند، آب برای حضرت مسلم آوردند، آب طلبید و چند بار آب را آورد به لبان مبارکش نزدیک کند، تا خواست آب بخورد خون دهان حضرت اجازه خوردن آب را نداد. تقدیر بود کربلایی‌ها تشنه‌لب جان بدهند. فقط این را بگویم مسلم چند وصیت کرد، کسی را هم پیدا نمی‌کند وصیت کند. از بین این ده‌ها هزار نفری که با او بیعت کردند یک وصی پیدا نمی‌شود. وصیتش را به عمرسعد می‌گوید. می‌گوید به حسین (ع) پیام بده به کوفه نیا. بگذریم یک لحظه دیدند بدن بی‌سر مسلم را، در حالی که به اسبی بسته‌اند در کوچه‌های کوفه‌ای که با او بیعت کرده‌است، می‌گردانند.

«أَلَا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْقَومِ الظَّالِمِينَ وَ سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبونَ»

هیات الزهرا سدانشگاه صنعتی شریفمحرم99حجت‌الاسلام رستمی
مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه صنعتی شریف
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید