ویرگول
ورودثبت نام
مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه شریف
مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه شریف
خواندن ۱ دقیقه·۴ سال پیش

ماجرای فرشته‌ها

از دست کلمه‌ها کلافه شده‌ام! چقدر ناتوانند وقتی می‌خواهم از «او» با تو حرف بزنم. سراغ هرکدامشان می‌روم که بیاید و قدری او را نشان دهد، جاخالی می‌دهند! می‌خواهم بگویم «مهربان و دلسوز» بود، «استوار و محکم» و «عفیف و لطیف» بود، باز می‌بینم انگار این کلمات بدجوری به زمین چسبیده اند. دلم یک کلمة دیگر را دست‌چین می‌کند: او یک «فرشته» بود...

بعد از برادرش، او پشت و پناه همۀ خانواده و یاران بود. دیگر نگاه همه به او بود و تو خوب می‌دانی که وقتی چشم امید دیگران به توست، یعنی چه. غم را از دل‌های مادران می‌شست و کودکان در آغوش گرم او پناه می‌گرفتند. سنگ صبور بود و درد دیگران را به جان می‌خرید و مداوا می‌کرد.

راستی فرشته‌ها کارشان همین است دیگر؛ آن‌ها هم می‌آیند تا روی دردها و زخم‌ها مرهم بگذارند، قطرات باران را از آسمان می‌آورند و دعاهای زمینیان را بالا می‌برند...

و تو چقدر شبیه او شده‌ای! همین است که روز تولدش یاد «تو» می‌افتیم.

تو را می‌شناسم.

اگر مردی، مثل مادر فداکاری و اگر زنی، مردانه پای کاری و تاب می‌آوری. می‌دانم نه یلدا داری و نه عید و نه عزا؛ اما اگر مریض از دست برود، به عزا می‌نشینی و اگر روبه‌راه شود، چشم و دلت روشن می‌شود و عید می‌سازی. دغدغه‌ت مداوای مریض است. دلجویی می‌کنی، می‌خندانی و امید می‌بخشی.

می‌دانم انقدر کارت زیاد است که گاهی خودت را پاک فراموش می‌کنی. آنچه تاکنون به پاس زحماتت تقدیمت شده، ناچیز است و تو درهرحال سزاوار بهترین‌هایی. از ما هم جز از «او» نوشتن و با «تو» سخن‌گفتن، کاری نیامد. پس بپذیر این اندک ما را.

امروز، «زینب(س)»، پرستار دشت کربلا، به زمین ما آمد و چه خوش آمد. آمد تا جلودار «فرشته‌هایی مثل تو» در راه آسمان باشد ...

مبارکت باد.

امضا

بچه‌های هیأت الزهرا (س) دانشگاه شریف



هیات الزهرا سدانشگاه صنعتی شریفروز پرستارحضرت زینب سماجرای فرشته ها
مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه صنعتی شریف
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید