مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه شریف
مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه شریف
خواندن ۳ دقیقه·۳ سال پیش

ما را جاذبه‌ی دیگری جذب کرده است...

گاهی خودم هم نمی‌دانستم چه می‌خواستم! همه جا سرک کشیده بودم، به هر کاری ناخنکی زده بودم، اما انگار جان بی‌قرارم آرام نمی‌گرفت. هرجایی را از دانشگاه که گروهی دانشجو، زیر سقفی و به واسطه‌ی دغدغه‌ایدور هم جمع شده بودند، امتحان کرده بودم؛ اما آن چیزی که دنبالش بودم، نبود!

خوب

آنجا که رفتم همه چیز و همه کس طور دیگری بودند. اصلاً انگار آنجا آدم‌ها، فارغ از ویژگی‌های شخصی‌شان و تحت تاثیر جاذبه‌ای، طور دیگری «خوب» بودند! همانجا بود که متوجه شدم، همان چیزی را که می خواستم، یافتم. نه! حتی بیشتر! همانجا بود که خواسته‌های نطلبیده‌ام را هم پاسخ گرفتم.پیش از این، در میان جمع دوستانی نبوده‌ام که این چنین «خوب» باشند. شاید هم بودند، ولی «جمع» نبودند یا حتی خوب «نماندند»! نمی‌دانم «خوب» را چطور می‌توان معنا کرد، اما اگر کسانی که پیوسته کنارت هستند، زبان دلت را می‌فهمند، تجربه‌هایت را زیسته‌اند و بی‌آنکه برایشان بگویی درکت می‌کنند و در مسیر رشد روحت همراهت هستند، «خوب» نیستند، پس «خوبی» چیست؟

آسمان

آنجا وقتی دور هم جمع می‌شویم خیالمان راحت است، زبان‌هایمان هم‌سخن است و دل‌هایمان همدل. آنجا دوستان دوستی را به‌زیبایی تصویر می‌کنند، معرفت را به‌درستی معنا می‌کنند، خیرخواهی را عیناً نشان می‌دهند و حقیقتاً مخلص‌اند. شاید آنها دوستی، معرفت، خیرخواهی و اخلاص را از آن‌ها که باید و شاید، آموخته‌اند!شاید کسی آنجا به دل‌ها طوری نظر می‌کند که آسمان می‌شوند؛ آبی، آرام و بی‌کران.

محبت

جاذبه!هرچه بود، مال همان جاذبه بود. گویی اثر طبیعی حضور در میدان اطراف آن جاذبه، همین بود که دوست و بامعرفت و خیرخواه و مخلص باشی. خاصیت میدان این جاذبه چه بود؟ محبت! اگر نیروی جاذبه‌ی دو آهنربا، نتیجه‌ی خاصیت مغناطیسی‌شان باشد، نیروی جاذبه‌ی آدم‌ها، نتیجه‌ی خاصیت محبتشان است. جاذبه‌ی آهنرباها کم و زیاد می‌شود. فقط اگر همه‌ی دوقطبی‌هایشان هم‌سو به یک جهت باشند، دائمی می‌شوند. محبت‌های میان آدم‌ها هم همین‌طور است. تنها اگر این محبت، جاذب همه‌ی وجود انسان باشد، نگه‌اش می‌دارد. حال آنکه چه سخت می‌شود جایی را پیدا کرد که همه‌ی جانت را بگذاری و آرام بگیری. اصلاً آیا می‌شود محبتی «همه‌ي» ابعاد وجودت را در خودش حل کند؟

دوقطبی

آدم‌ها آنجا که می‌آیند، دوقطبی‌هایشان، همه‌اش، متمایل به یک سو می‌شود. پایداری دوستی‌ها هم نشأت‌گرفته از همین پدیده است. نه حتی پایداری، بلکه حتی قدمت! در اولین دم که می‌بینی‌شان، گویی سال‌ها با تو آشنا بوده‌اند و رفاقت‌ها با هم داشتید. شاید هم روزی از روز‌های این روزگار، قرار بر این شد که هر جانی خوگرفته با این محبت، با جان‌های دیگر از همین تبار، گره بخورد. شاید واقعاً ما سال ها با هم آشنا بوده‌ایم و رفاقت‌ها داشتیم!

کساء

بله! روزی از روزهای همین روزگار، پیامبر مهربانی‌ها صلوات الله علیه نورهای معصوم زمانه را زیر «کساء» گرد هم آوردند و پرده از راز این «جاذبه» برداشتند و به خدا قسم خوردند «این خبر و سرگذشت ما در انجمن و محفلی از محافل مردم زمین که در آن گروهی ازشیعیان و دوستان ما باشند، ذکر نشود جز آنکه بر ایشان رحمت حق نازل شود و ایشان را فرشتگانفرا گیرند و برای آن‌ها آمرزش خواهند تا آنگاه که از دور هم پراکنده شوند.» همان‌جا بود که اول امام و امیر عالم، حضرت علی علیه السلام،به خدا سوگند خوردند که «ما رستگار شدیم و سوگند به پروردگار کعبه که شیعیان ما نیز رستگار شدند.» رسول هدایت مهر ضمانت بر این چنین محافل زدند، آنجا که فرمودند «... در میان آن‌ها نه اندوهناکی باشد جز آنکه خدا اندوهش را برطرف کند و نه غمناکی جز آنکه خدا غمش را بگشاید و نه حاجت‌خواهی باشد جز آنکهخدا حاجتش را برآورد.»[1]

جلا

حالا دیگر می‌دانم چه می‌خواهم و جان بی‌قرارم آرام گرفته است. وقتی توی مسجد کنار دوستانم می‌نشینم، همان‌هایی که به واسطه یک محبت اصیل، محب و محبوبشان شده‌ام، خواسته‌های نطلبیده‌ام را هم پاسخ می‌گیرم. با هم برای پذیرایی از مهمان‌های حضرت مادر سلام الله علیها به تکاپو می‌افتیم و برنامه‌ریزی ‌می‌کنیم، با هم خادمی می‌کنیم. با هم قرار می‌گذاریم و مسئله‌های علمی و درسی‌مان را حل می‌کنیم. با هم به گفتگوهای گاه غنی و عمیق وگاه شیطنت‌آلود کودکانه می‌نشینیم. هر لحظه در تقلای رشدیم؛ رشد همدیگر! و همه‌ي این‌ها در سایه‌ی لطف و مهربانی و نگاه نور‌های معصوم خداست که پایدار می‌ماند که جلا می‌دهد که صیقلی می‌کند!

۱مجلسى، محمد باقر، بحارالانوار، ج ۲۵، ص ۲۳۷ –۲۴۰

هیات الزهرا سدانشگاه صنعتی شریفنشریه ریحانهویژه نامه ورودی هاآذین
مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه صنعتی شریف
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید