ویرگول
ورودثبت نام
مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه شریف
مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه شریف
خواندن ۱۹ دقیقه·۳ سال پیش

مدل حکمرانی اسلامی!


اعوذ بالله من الشیطان ارجیم بسم الله الرّحمن الرّحیم و به نستعین انه خیر ناصر و معین و صلی الله علی سیدنا و حبیبنا ابی‌القاسم المصطفی محمّد و علی آله طیبین الطاهرین المعصومین لاسی ما بقیه الله فی الارضین ارواحنا و ارواح من سواه فداه رب اشرح لی صدری و یسر لی امری وحلل عقده من لسانی یفقهوا قولی

یکی از مطالب مهم و جدی و اساسی که حتما باید به آن توجه کرد و ما باید به آن توجه بکنیم. در زندگی‌های فردی خود دائما با آن درگیر هستیم، مسئله‌ی گناه و انجام دادن محرمات الهی است. راحت با دوستان صحبت می‌کنیم، یکی از اتفاقاتی که در این عالم برای ما می‌افتد و ظاهرا هم اجتناب ناپذیر است حتی در روایات بعضا این گونه داریم که اهل­بیت گفته‌اند، خدا گاهی اوقات برای این که بنده دچار تکبر نشود او را گرفتار یک گناهی می‌کند، حتی تا این مرحله هم راجع به آن داریم. بالاخره این مسئله‌ی انجام محرمات و خدای نکرده آلوده شدن به بعضی از خطاها برای خیلی از ما وجود دارد.

حفاظت ازنماز برای دوری از گناه

یک روایتی را امروز برای شما می‌خوانم از حضرت رضا علیه­السلام از کتاب عیون اخبار رضا، از مرحوم صدوق، ایشان یک نکته‌ای را بیان کرده که حداقلش این است که بگوییم یکی از اتفاقاتی است که می‌افتد که منجر به گناه کردن ما می‌شود، حداقل این است که بگوییم یکی از دلائل است و روایت مطلق بیان کرده و عام بیان کرده‌است، فرمودند که از امام رضا علیه­السلام از نبی مکرم نقل می‌کند، می‌فرمایند که: «لاَ يَزَالُ اَلشَّيْطَانُ ذَعِراً مِنَ اَلْمُؤْمِنِ»، همواره شیطان نگهبان و مراقب مومن است، در ادامه می‌گوید «مَاحَافَظَ عَلَى اَلصَّلَوَاتِ اَلْخَمْسِ» شیطان دائما مراقب مومن است، مادامی که او بر نماز‌های پنج‌گانه محافظت می‌کند، این محافظت بر اوقات صلاه، یک محافطت بر اوقات صلاه هست و روایت مطلق بیان می‌کند، بر نماز‌ها محافظت می­کند، که این محافظت بر نماز‌ها یک بُعدش، سروقت خواندن و اول وقت خواندن است حتی نماز صبح را سر وقت خواندن و نماز مغرب و عشا را اول وقت خواندن و از این چیز‌هاست، چون خیلی وقت‌ها، در نماز ظهر و عصر، خیلی از ما این طور هستیم، در محیط کار هستیم، در دانشگاهیم، در کنار رفقاییم و با هم می‌رویم مسجد، نمازخانه‌ی اداره یا سرکار و اول وقت نمازمان خوانده می‌شود. ولی نماز صبح‌ها زمانی که ما خوابگاه بودیم، نماز صبح، نماز خلوتی بود، در جامعه هم همین است. بچه‌های دانشجوی خیلی حزب اللهی که نمازخانه پر از جمعیت می‌شد، بچه‌ها خواب می‌ماندند، بالاخره خواب می‌ماند آدم، شب‌ها دیر می‌خوابد و تا صبح می‌خواهد بحثی را گوش بکند، درسی بخواند، کاری بخواهد انجام بدهد، دیر می‌خوابد و نماز صبحش می‌پرد، حداقلش این است که نماز صبح اول وقتش می‌پرد، بعد یک مشکلی این نماز صبح اول وقت پریدن برای آدم ایجاد می‌کند، می‌فرماید که امام رضا علیه‌السلام اینطور می‌گویند: « لاَ يَزَالُ اَلشَّيْطَانُ ذَعِراً مِنَ اَلْمُؤْمِنِ مَا حَافَظَ عَلَى اَلصَّلَوَاتِ اَلْخَمْسِ - فَإِذَا ضَيَّعَهُنَّ تَجَرَّأَ عَلَيْهِ وَ أَوْقَعَهُ فِي اَلْعَظَائِمِ» می‌گویند: وقتی که نماز، نمازهای پنج‌گانه، نمازهای واجبش را ضایع کرد، که ضایع کردن نماز را هم مثل حفاظت از نماز مطلق گفتند منظور فقط اول وقت خواندن نیست، بی‌توجه خواندن هم هست، در نماز فکر کردن هم هست، در نماز حواس به هزار جا بودن هم هست، نماز را تند تند خواندن که به کار بعدی‌ام برسم هم هست، در نماز فکر این که جواب فلانی را در گروه چه بدهم هم هست، بعد از نماز یک دعای ساده نخواندن هم هست، خیلی چیزهای دیگر هم هست. حالا می‌ترسم بعضی از حرف‌ها را بزنم... اینی که الان دارم عرض می‌کنم اول برای خودم می‌گویم بعدا برای شما. چون بعضی از حرف‌هایی که آدم می‌زند اول برای خودش نمی‌گوید بعدا برای شما اولا برای شما می‌گوید بعدا برای خودش. ولی این را برای خودم اول می‌گویم.

مصداق توجه به نماز

در روایات ما هست طرف رفته پیش ائمه هدی رفته پیش امام صادق علیه‌السلام. از امام صادق علیه‌السلام پرسیده که ما خیلی توفیق نداریم نوافل نمازهای‌مان را بخوانیم نافله‌ها رو نمی‌خوانیم. نخوانیدم مثلا یک ماه است. حضرت به او نگفتند که حالا بی‌خیال همان نماز اول وقتت را بخوان حل است، حضرت به او گفتند وقت بگذار قضاهایش را بخوان. قضاهای نافله‌هایت را وقت بگذار بخوان. در بیان اساتید و بزرگان ما اینطور گفتند که کسی می‌خواهد مثلا نافله شروع کند به خواندن از نماز عشاء شروع بکند دو رکعتی نماز عشاء را بخواند. حالا منظور نظرم نافله خواندن نبود، منظور نظرم ضایع کردن نماز بود. ضایع کردن نماز مهم‌ترین جلوه‌اش در پرش ذهنی اتفاق می‌افتد. در بی‌توجه نماز خواندن اتفاق می‌افتد. در حواس جمع نکردن اتفاق می‌افتد. این را نکته‌ای تذکرا به شما بگویم در نماز جماعت خب شنیدید شما در نماز جماعت درستش این است که آدم ساکت بنشیند گوش کند. می‌گویند در نماز جماعت‌هایی که صدای امام به گوشت نمی‌رسد مستحب است شروع کنی ذکر گفتن. الحمدلله بگویی. یک راه‌حل‌هایی را جلو آوردند خصوصا در نماز ظهر و عصر این اتفاق زیاد می‌افتد لااقل برای من که زیاد می‌افتاد، حالا الان بیشتر امام می‌ایستم کم‌تر متوجه این معنا می‌شوم. این اتفاق زیاد می‌افتاد که آدم چون امام دارد برای خودش یواش می‌خواند صدایی هم نمی‌رسد آدم می‌رود یعنی اصلا عامل حواس پرتی بیش‌تر اتفاق می‌افتد. نه حواست را جمع کن! بعد امام رضا علیه‌السلام این‌طور می‌گویند: «ضَيَّعَهُنَّ تَجَرَّأَ عَلَيْهِ» وقتی نماز اول وقت را، نمازهای واجبش را ضایع کرد، شیطان بر او جرات پیدا می‌کند. «أَوْقَعَهُ فِي اَلْعَظَائِمِ» می‌اندازدش، داخلش می‌کند در گناه‌های بزرگ. »أَوْقَعَهُ فِي اَلْعَظَائِمِ». در گناهان تعبیر بکنیم به گناهان کبیره، نمی‌خواهیم هم تعبیر گناه کبیره بکنیم که ذهنتان برود فقط سراغ چند تا گناه خاص. فِي اَلْعَظَائِمِ یعنی گناه‌های بزرگ. یکی از عواملی که موجب می‌شود انسان خدای نکرده دست از پا خطا بکند، لااقلش این است زمینه برای دست از پا خطا کردن و گناه کردنش فراهم بشود، یکی از عواملش نمازهای اول وقت را ضایع کردن است. نمازهای اول وقت را ضایع کردن است.

توجه به نماز اول وقت

به این مطلب توجه بکنیم شاید خیلی از ماها گرفتار این مطلب باشیم. که مثلا حالا بعد ماه رمضان شده، ترک گناه کردیم، یک کارهایی کردیم می‌خواهیم حواس‌مان به گناه باشد، حواس‌مان نیست که چه اتفاقی می‌افتد که دوباره من دارم فلان خطا رو می‌کنم. دارم فلان متلک رو می‌گویم دارم مسخره می‌کنم دارم فلان پیام را می‌گذارم دارم فلان نگاه بد را می‌کنم و در ذهن‌مان این است که چه اتفاقی دارد می‌افتد؟ باباجان یک حداقلش این است، یکی از عواملش این است که حواست به نمازهای اول وقتت باشد. اینی که شما از مرحوم آقای بهجت شنیدید در مورد نماز اول وقت که آقاجان نمازهای اول وقتش را کسی دائما حواسش باشد حتما به یک جایی در دنیا و آخرت می‌رسد، شاید یک بعدش این است کسی که گناه نکند به هرجایی که بخواهد می‌رسد. گناه است که موجب فساد زندگی دنیا و آخرت است.

«...بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ...» است که فساد ایجاد می‌شود. توی زندگی فردی «...بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ...» است که فساد ایجاد می‌شود. اگر بی‌برکتی در زندگی مان اتفاق بیافتد، اگر انحرافی اتفاق بیافتد، اگر بی ایمانی اتفاق بیافتد، اگر لغزش قدم هایی در تصمیم گیری­هایمان اتفاق می‌افتد، شاید یک عاملش این است که پایمان محکم نیست، پایمان هم محکم نیست به خاطر گناهان است یک عامل این هم که در گناه افتادیم شاید به این خاطر است که در بازه هایی، حواسمان به حفظ صلاة اول وقت نبوده است، این دشمن قطعی و خونی خودمان را فراموش کردیم. دشمن قطعی ما شیطان است. شیطان قسم خورده است که با ما دشمنی می‌کند. نقل قول از امام رضا کردم خدمتتان از کتاب شریف عیون به نقل از رسول الله، عبارت روایت را چندبار خواندم، یکبار دیگر هم می‌خوانم انشا‍ءالله یادتان بماند و بتوانید استفاده­کنید «لاَ يَزَالُ اَلشَّيْطَانُ ذَعِراً مِنَ اَلْمُؤْمِنِ مَا حَافَظَ عَلَى اَلصَّلَوَاتِ اَلْخَمْسِ - فَإِذَا ضَيَّعَهُنَّ تَجَرَّأَ عَلَيْهِ وَ أَوْقَعَهُ فِي اَلْعَظَائِمِ» وقتی نماز را ضایع بکند شیطان بر او جری می‌شود و او را بر گناه داخل می‌کند. خدا را قسم می‌دهیم به حق سید الشهدا که انشاءالله کمکمان بکند که بتوانیم جلوی شیطان بایستیم، خدای نکرده درگیر گناه نشویم، آلوده نشویم، خدای نکرده موجب فساد خودمان را فراهم نکنیم، صلواتی ختم بفرمایید.

پدیده مردم

موضوعی که انشاءالله این چند جلسه شاید، با هم بخواهیم گفت و گو بکنیم، اگر حالا عمری باقی باشد و توفیقی که بحثمان را بتوانیم ادامه­دهیم، راجع به یکی از ارکان زندگی اجتماعی و نظام­اجتماعی اسلام است، نظام اجتماعی دین، به نام پدیده مردم و توجه به مردم.

حالا داغ ها هم تازه است و از دیشب تا حالا مردم درگیر فحش و متلک انداختن به همدیگر الحمدالله هستیم... یک عده ای شدن ماله­کش یک عده ای شدن معترض وضع موجود، اپوزیسیون، هر چی... بالاخره، مساله، مساله‌ی زنده­ای است. البته آن موقعی که این انتخاب موضوع شد، فکر نمی‌کردیم که الان مساله چالشی هیات باشد... چون من اصلا قائل هستم به این که نباید جلسه هیات موضوع چالشی انداخت، موضوع هیئات هفتگی حداقل. باید موضوعی باشد که محل تذکر باشد، محل تامل باشد و بشود با روضه درواقع به اصطلاح بر جان انسان بنشیند. ولی الحمدلله این اتفاق افتاده است و می‌تواند محل بحث و محل چالش ما قرار بگیرد.

مقدمه بحث

چندتا مقدمه را لازم است که عرض کنم. چندتا مقدمه عرض می‌کنم برای شروع بحثمان، بعد چند تا مقدمه بحثمان را عرض­می‌کنم. دو دسته مقدمه می‌خواهم عرض کنم. در دسته اول مقدمات... ،خیلی می‌خواهم آخوندی براتون بحث بکنم که اصلا یعنی کاملا جذب شوید دیگر اصلا یک جوری بشود که بالاخره علاقه‌مند بشوید که من دائم در خدمتتان باشم. یک مقدمه اینکه بیان و صحبت های که می‌خواهیم انشاءالله در این مباحثه داشته باشیم منتظر به اصطلاح شنیدن یکسری نظرات متفاوت و جدید و اینها من تلقی ام این هست که نباشید.

در جلسه هیئت هم بنده نظریه­پرداز نیستم و مقلد هستم خودم. و قائل هم نیستم که باید مبلغین روی منبر بنشینند نظریه پردازی بکنند. قائل هستم به اینکه مبلغین مادامی که خودشان مجتهد نیستند، باید تلاش­بکنند که نظریات علمای دین را به گوش مردم برسانند. لذا منتظر اینکه الان نظریه پردازی می‌شود منتظر این معنا نباشید، این یک. مطلب دوم اینکه بنده خوشحال می‌شوم مد نظر دوستان سوالات و یا نکاتی اگر باشد را مکتوب بشنوم و یا در اختیارم قرار بگیرد، مکتوب بشنوم دقت کردید یعنی نمی‌خواهم اینجا صحبت کنید می‌خواهم که در واقع در اختیارم قرار بدهید بخوانم و صحبت ها را شنیده باشم. به حضور شما که عرض بکنم، اما اگر که دوستان یک موقعی مایل هم بودند مشکلی نیست لااقل از طرف بنده که اگرکه دوستان مایل هم بودند بتوانیم گفت و­گوی تعاملی هم داشته باشیم در بخش هایی از جلسات، این شد دو نکته‌ی مقدمه‌ی بحث‌ما.

حال وارد مقدمه‌ی خود صحبت می‌شویم. یک, دوستان بزرگوار الآن در زمانه‌ای هستیم که خیلی از مطالبی که در ذهن ما، به عنوان مسائل قطعی شمرده می‌شده است یا شمرده می‌شود، توسط خیلی از متفکرین یا شبه متفکرین حداقل به چالش کشیده می‌شود و رد می‌شود. یعنی چه؟ یعنی یک موقعی در ذهن ما، یا حداقل یک عده‌ای از ما، این معنا ثابت شده و شکل گرفته بوده‌است که قرآن می‌تواند کتاب نظامات اجتماعی ما قرار بگیرد. این معنا در ذهن و زندگی ما شکل گرفته‌بود که مثلا حکومت مولای ما امیرالمومنین و حکومت نبی اکرم که در قرآن کریم به زندگی این‌ها، به مدل حکمرانی این‌ها، به نظامات اجتماعی که این‌ها در آن حکمرانی کرده‌اند اشاره شده، می‌تواند برای نظام جامعه‌ی اجتماعی ما الگو باشد. الان بعضی از این­ها زیر سوال می­رود، اشکالی هم ندارد. ولی بالاخره الان متفکرینی هستند که قائلند اساسا در زمانه‌ای نیستیم که بتوانیم از مدل حکومت و حکمرانی نبی اکرم الگوبرداری کنیم یا حداقل نظام اجتماعی که الان ما حاکم کردیم, مدل حکمرانی‌اش قابل الگوبرداری از نبی‌اکرم نیست.

من می‌توانم در واقع حتی اسم هم ببرم اما بنایم بر اسم آوردن نیست. ما انبیاء مدلمان این هست که مطابق با صحبت آدم‌ها، اسم آن‌ها را نبریم وقتی در جلسه نمی‌باشند ، اگر بخواهیم به سبک آقا عمل کنیم، البته من می‌توانم بگویم و شما هم حتما می‌شناسید که بله این وضعیتی که اکنون ما با آن روبه رو هستیم، هیچ ربطی به حکومت پیغمبر ندارد و سراغ آن نروید.


مبانی حکمرانی اسلامی

این‌ها یک سری از مبانی و حرف‌های جدی است که اگر بخواهیم در مورد بعضی از مبانی حکمرانی اسلامی و حکومت دینی و اندیشه‌ی حضرت امام که ما را به این وضعیت امروز رسانده، صحبت بکنیم، بعضی از آن‌ها چیزهایی است که اصل موضوعی است. یعنی بنده صحبتم را بر اساس قبول برخی از آن نظریات مطرح می‌کنم خدمت شما. حال ممکن است جای دیگری در کرسی نظریه‌پردازی دیگری, برخی از آن‌ها را با هم رد کنیم اما اینجا بر اساس آن‌ها است. اینجا اینگونه من صحبت می‌کنم که اگر در مورد رسوال‌الله صحبت می‌کنیم، اگر در مورد مدل حکمرانی پیغمبر صحبت می‌کنیم، بنده پذیرفته‌ام که نبی­اکرم هم پیغمبر است و هم زمانی که توانسته‌اند در مدینه‌النبی یک جامعه تشکیل دهند، در نقش حاکم اسلامی عمل می‌کردند و خطابات قرآن حداقل با عنوان رسول، خطاب به پیغمبر، خطاب به یک جایگاه حکمرانی است. این را بنده پذیرفته‌ام که رسول قرار است در جامعه اطاعت بشود. این را پذیرفته‌ایم. تاکید می‌کنم، بنده پذیرفته‌ام که اگر چه که تفاوت‌هایی بین مدل حکمرانی و ساختار حکومت مولا امیرالمومنبین و نبی اکرم(ص) با حکومت و ساختاری که ما اکنون داریم در آن زندگی می‌کنیم و به عنوان مدل پیشنهادی اسلام در عصر غیبت داریم به مردم معرفی‌اش می‌کنیم، هر چند که می‌فهمم این ساختارها با هم تفاوت‌هایی پیدا کرده‌اند اما بنده روح حاکم بر این دو نگاه و بر این دو مدل حکمرانی را یکسان می‌دانم. از نظر بنده ولایت فقیه واقعا همان ولایت رسول‌الله است و مدل اعمال ولایت فقیه، همان مدل اعمال ولایت رسول‌الله است. این‌ها در ذهن بنده اصل موضوعی است. بعضی از دوستان اگر خواستید یک موقعی در موردش چالش ایجاد کنید، ممکن است در مورد این مقدمات در ذهن شما چالش باشد که می‌توانیم در موردش صحبت کنیم. این‌ها مقدمات بحث‌مان بود.

اتکا به مردم در حکمرانی اسلامی

برویم سراغ متن بحث، راجع به برخی از این گزاره‌هایی که صحبت می‌کنم و عرض می‌کنم چون مطالب متعدد و متنوعی صحبت شده قبلا و شما هم شنیدید فقط به آن اشاره می‌کنم که برسیم به حرف‌هایی که می‌خواهیم در ادامه‌ی آن‌ها بزنیم. من تلاش می‌کنم که نکات را رعایت کنم و جملات را دقیق به کار ببرم. در مدل حکمرانی اسلامی اتکا و توجه به مردم و جلو بردن نظام اسلامی بر اساس مردم یک امر انضمامی و در رودربایستی نظامات غربی نیست. این یک گزاره که همه دوستان شنیده‌اند.

حضرت آقا می‌فرمایند امام عزیز مردم سالاری و توجه به مردم را از حاق شریعت بیرون کشید. آقا می‌گویند اگر مردم سالاری با دین نمی‌خواند، امام اصلا آدمی نبود که این را برای مدل حکومت‌داری قبول کند. امام جز تعبد نسبت به آن چیزی که می‌فهمید حرف دین و شریعت است، کاری نمی‌کرد. لذا مدل مردم سالاری و اتکاء به مردم و نه فقط اتکاء به رای مردم، اتکاء به مردم و اقامه‌ی دین توسط مردم آن گزاره‌ی کلیدی و محوری نظام اجتماعی ولایی مورد تایید اسلام است‌. با همه‌ی آیاتی که در این زمینه صحبت شده و شما شنیدید و معروف‌ترین آیه، آیه‌ی ۲۵ سوره مبارکه‌ی حدید است، «...لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ ...» ما همه‌ی انبیا را فرستادیم، بینات فرستادیم و کارهایی کردیم که، مردم، اقامه‌ی قسط بکنند. فاعل اقامه‌ی قسط مردم هستند. این یک گزاره‌ی محوری است.

مردم و رسول، دو عامل موثر در حکمرانی

گزاره‌ی دوم؛ در مدل حکمرانی اسلامی حتما مردم کارها را جلو می‌برند اما اگر معنای محوریت این باشد که هر آنچه مردم می‌خواهند پیش می‌رود، بنظر می‌رسد می‌تواند قابل خدشه و قابل مطالعه باشد. یعنی قرآن کریم هر جا با پیغمبر صحبت می‌کند در آیات مدنی، با مردم صحبت می‌کند در آیات مدینه، بین این دو عبارت آیات مردد است، بین «یا ایها الذین امنوا» و «یا ایهاالنبی». یعنی خطابات قرآن برای اصلاح امور جامعه و جلوبردن جامعه‌ی دینی که مهم‌ترین مصداقش در زمان نزول قرآن می‌شود، یثربی که شده است مدینه النبی، مدل راهنمایی قرآن برای پیشبرد این حرکت اینگونه است که دائما تغییر خطاب اتفاق می­افتد. مثلا در آیات آل عمران را اگر نگاه کنید. آیات آل­عمران مربوط به سال سوم هجری است، دوره‌ای که اتفاقات جنگ احد در آن فضا اتفاق می‌افتد و حدود هفت هشت صفحه سوره‌ی آل عمران مربوط به جنگ احد است. آیات را اگر نگاه­کنید می‌بینید مرتبا این تغییر خطاب اتفاق می‌افتد. با «یا ایها الذین امنوا» صحبت می­شود بعد دوباره می‌آید سراغ «یا ایها النبی». « يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ ....» (آیه ۶۵ سوره انفال) مرتبا تغییر خطاب اتفاق میفتد.

خطاب به مومنین گفته می‌شود «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَرَسُولِهِ...» (آیه ۱ سوره حجرات)، مردم از خدا و رسول پیشی نگیرید! سوره مبارکه صف، «َیا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ»(آیه 2 سوره صف) ﺍﻯ ﻣﻮﻣﻨﺎﻥ ﭼﺮﺍ ﭼﻴﺰﻯ ﺭﺍ ﻣﻰ­ﮔﻮﻳﻴﺪ ﻛﻪ ﺧﻮﺩ ﻋﻤﻞ ﻧﻤﻰ­ﻛﻨﻴﺪ؟ «یا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا أَنصَارَ اللَّهِ كَمَا قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ لِلْحَوَارِيِّينَ مَنْ أَنْصاري إِلَى اللهِ قالَ الْحَوارِيُّونَ نَحْنُ أَنْصارُ اللهِ»(آیه 14 سوره صف). خطاب های متعدد به مردم که شما باید یک کاری بکنید شما باید کار را جلو ببرید.

اما هم زمانش خطاب به پیامبر است، شما در قرآن کریم،آیه آخر سوره مبارکه فتح وقتی میخواهد با جامعه ایمانی صحبت کند به دو رکن اشاره میکند.ممکن است در ذهنتان بگویید این حل شده است، اما اتفاقا بی­توجهی به آن ما را دچار برخی از شبهاتی می­کند که این روز ها با آن درگیر هستیم.

همراهی و تبعیت مردم

قرآن کریم می­فرماید، «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ »(آیه 29 سوره فتح). یک محوریتی برای پیغمبر می­دهد و می­گوید «الذین آمنوا معه»، الذین آمنو هم تحت ولایت او هستند، با ولایت او جامعه را جلو می­برند. حال اینکه ولایت چیست؟ قابل مطالعه است به آن میپردازم.اما به این دو رکن توجه شده. این مطلب دوم، دقتم در این مطلب دوم این بود که اگر دیدیم که الان دارد در فضای سیاسی اجتماعی ما توسط آدم های مختلفی که ولایت مدار هستند یا نیستند خیلی مهم نیست، می­دانید خیلی چیزها قاطی شده، دوستان من، به واسطه شبکه های مجازی و اینکه گوش­ها خیلی حرف های مختلفی را شنیده شما سکولارترین حرف ها را از حزب اللهی­ترین آدم­ها ممکن است بشنوید، چون آن موقعی که آن حرف را شنیده تحلیل خاصی نداشته، دیده یک آدم ریشو دارد بیان می­کند گفته حتما حرف خدا پیغمبر دارد میزند دیگر. او هم می آید تکرار می­کند. سکولارترین حرف ها را از آخوندها میتوانی بشنوی که یک زمانی انقلابی بوده اند یا نبوده اند، معیار آدم ها برای پذیرش یک حرف از یک آخوند یا یک تریبون یا یک کانال مجازی الزاما اینکه ایشان خیلی حرف حقی دارد می­زند یا نمی­زند نیست این حرف خیلی حرف سنگینی است خیلی وقت­ها این طور است آدم­ها میگردن در فضاهای مختلف آن که دوست دارند انتخاب کنند، ببینند چه کسی دارد عمل آن ها را تئوریزه میکند همان را انتخاب میکنند.

نمی­گویم فقط حرف باطل این طور است، ممکن است حرف حق هم همین طور باشد.حرف حق که خیلی جدی است یک موقعی بچه­هایی که طرح ولایت می­رفتند مهم­ترین آورده طرح ولایت این بود، که انصافا خدا اثبات کردنی هست. بعد در ذهن بچه ها این بود که اگر از آنان می­پرسیدی بیا و اثبات کن در معرفت شناسی ما راه حق داریم ...، می­گفت حالا من که نه ولی همان که آقای مصباح می­گوید من اعتقادم همان است آقای مصباح می­گفت دیگر، راست میگفت تئوری آن هم پیدا کرده­بود، می­خواهم بگویم در حق هم ممکن است در باطلش که خیلی ممکن است، چرا؟ چون ما در قرآن شنیدیم از جناب ابلیس که یکی از راهبرد های ابلیس زینت دادن اعمال در نگاه انسان است و در زمانه­ای هستیم که برای زینت داده شدن یک سری حرف­ها آن حرف باید تئوریزه شود. لذا آدم‌ها ممکن است نظرات مختلفی داشته باشند، اما آن حرفی که با دلشان بیشتر همراهی می‌کند، آن را می‌پذیرند. برای این به این مطلب دوم توجه دادم که دوستان عزیز، وقتی ما زیادی مردم مردم می‌کنیم و آن رکن کنارش را که عرض­کردم و قرآن به آن دائما توجه می‌کند را بی‌خیال می‌شویم یا تضعیف در ذهنمان پیدا می‌کند، این می‌تواند یک معیار باشد برای این که گاهی وقت‌ها حرف‌هایی که دارد زده می‌شود، همان حرف‌های خدا و پیغمبر و اسلام و این‌ها نیست. الان در زمانه‌ای هستیم، من لااقل یک‌سری از این کاندیدا‌ها را، این‌هایی که می‌شناسم، آقای رئیسی، آقای جلیلی، آقای احمدی‌نژاد رد صلاحیت شده، آقای فلان، آقای لاریجانی را نشنیدم خیلی، همه حرفشان این است، ما می‌خواهیم ....مردم، مردم را بیاوریم در صحنه. شما گفتگوی سه ساعته آقای احمدی‌نژاد در کلاب هاوس را اگر نگاه کنید، کلا محورش این بود، مردم، فطرت، مردم. این سه تا کلید واژه و خیلی افراد دیگر. به این مطلب باید دقت کرد، مدل ارائه قرآن از مردم دائما اگر با بنی اسرائیل صحبت می‌شود، کنارش دائما موسی هست. آنجایی که این الذین امنوی کنار موسی دارند بی­توجهی می‌کنند به یک‌سری از عوامل، قرآن آن‌ها را توبیخ می‌کند. این‌طوری نیست که شما بگویی، مردم دیگه مردم. مردم هست، اما همواره دو رکن، لذا ما در جامعه‌یمان مردم سالاری دینی را داریم، دینی.

خب، ما باید چند تا مطلب دیگر را در این گزاره‌ها بیان کنیم. برای این‌ که بتوانیم بحثمان را جلو ببریم. مثلا یکی این است، حاکمیت مردم با خطاهایی ممکن است رو‌به‌رو باشد، در جامعه شما همیشه شیطان و شیاطین جن و انس خواهید داشت. این را چه کار می‌کنی؟ این یک مطلب. یک مطلب دیگری که باید به آن بپردازیم که ان‌شالله می‌پردازیم، این است، گاهی اوقات مردم، خطاهایی می‌کنند، بعد انتخاب مجددشان، مسیرحق‌رو، آیا هزینه‌هایی بر جامعه تحمیل خواهد کرد یا نه؟

حمزه سیدالشهدا

پنجشنبه پیش رو طبق دو نقل تاریخی، شهادت جناب حمزه سیدالشهداست، شهادت جناب حمزه سیدالشهدا در اثر یک رفتار جمعی مومنین اتفاق افتاد، یک رفتار جمعی مومنین که پیغمبر اکرم در آن تصمیم‌گیری دخیل بودند و صحه گذاشتند بر آن تصمیم، و بعد با بی‌توجهی به ادامه­ی فرمان پیغمبر، صحنه کاملا جابه­جا شد، نتیجه­اش شد شهادت جناب حمزه. حمزه سیدالشهدا آن کسی است که در زندگی اهل‌بیت علیهم­السلام هر جایی شما مصیبت می­بینید، هر جایی مصیبت می­بینید، صدای مظلومیت و صدای یاری­خواهی اهل­بیت از جناب حمزه بلند است، حمزه سیدالشهدا آن کسی است که این نقل هست حداقل، که وقتی از صدیقه­ی طاهره شکایت میشود که دیگر گریه نکنند، ایشان می­رود کنار قبر حمزه می­نشیند و گریه­ی سیاسی­اش را انجام می­دهد.

حمزه سیدالشهدا آن کسی است که وقتی از امام باقر علی­السلام سوال می­شود، به نقل کافی شریف، که چرامولا امیرالمومنین در ماجرای سقیفه قیام نکرد و بنی­هاشم با او همکاری نکردند که حقش را بگیرد؟ آقا امام باقر علیه­السلام طبق نقل اینطوری می­فرمایند، از بنی­هاشم کسی نمانده­بود، حمزه و جعفر که نبودند، با چه کسی می­خواست امیرالمومنین قیام کند؟ عباس مانده بود و عقیل، این عین روایت است.

حمزه سیدالشهدا آن کسی است که وقتی در نقل­ها هست، زینب­کبری سلام­الله­علیها می­خواهد مصیبت خودش را در صحنه کربلا فریادبزند، یکی ازحرف­هایش واحمزتا است ....

حمزه سیدالشهدا کسی است که امام سجاد علیه­السلام وقتی در شام می­خواهد خطبه بخواند، خودش را معرفی کند، می­فرماید اسدالله و اسد رسوله ازماست، اسدالله و اسد رسوله در بیان امام سجاد حمزه سیدالشهداست نه مولا امیرالمومنین، حمزه سیدالشهدا خیلی مقام بزرگی است.

حمزه سیدالشهدا کسی است که پیغمبراکرم رحمه­للعالمین وقتی مکه را فتح کردند گفتند همه را بخشیدم، همه در امانند، گفتند ۵ نفر بخشیده نشده­اند، ۵ نفر را به خانه کعبه آویزان بودند بگیرید بکشید، یکیشان وحشی قاتل حمزه سیدالشهدا بود، که برایش وساطتت کردند، آوردند پیش پیغمبر، پیغمبر ببخشه، پیغمبر ببخشیدند ولی گفتند برو دیگر تا آخر عمرت جلوی چشم من نباش.

می­دانید عزیزان یکی از مصیبت­های عالم این است که انسان یک نفری را که عزیزش را کشته، همش جلوی چشمش ببیند، این خیلی مصیبت بزرگی است، لذا پیغمبرخدا رحمه­للعالمین، که ما همه قبولش داریم، می­گوید آقای وحشی دیگر جلوی چشم من نیایی، من طاقت ندارم تو را ببینم.

روضه پایانی

پیغمبر بالای خاک حمزه، خاک که نه بدن حمزه، بدن جسارت­شده­ی حمزه ایستاده بودند، خبر دادند صفیه دارد می­آید، خواهر حمزه، این نقل اینطور می­گویدکه پیغمبرگفتند بیایید این خاروخاشاک­ها را جمع کنید، بدن حمزه را بپوشانید، این بدن خیلی آسیب دیده، صفیه خواهر است طاقت ندارد این بدن راببیند، بعضی نقل­ها اینطور گفتن، این بدن را که پوشاندن، یک قسمتی از پای جناب حمزه بیرون ماند، وقتی صفیه آمد پای حمزه را دید غش کرد، نتوانست تحمل بکند، آقا جان یا رسوال­الله کجا بودید ببینید، یک خواهر دیگر می­خواست بیاید بدن راببیند، نه تنها هیچکس نبود روی بدن را بپوشاند،‌ اینقدر بدن را جسارت کرده­بودند نمی­توانست بدن را بشناسد، اینطور صدا زد، اخی الی، خواهر بیا پیش خودم، خانم زیبن کاش نیامده بودید بالای سر ابی­عبدالله، یک عذاب این است که شما بدن جسارت­شده را ببینی،‌ یک عذاب دیگر این است که ببینی برادرت سر در بدن ندارد، یک عذاب دیگر این است که نگذارند بنشینی برای برادرت گریه کنی، جمع من الاعراب بیاید و با تازیانه بخواهند جدایت بکنند...

علی لعنه­الله­علی­القوم­الظالمین

هیأت الزهرا سدانشگاه صنعتی شریفحجت الاسلام سالارهیأت هفتگی
مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه صنعتی شریف
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید