مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه شریف
مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه شریف
خواندن ۱۸ دقیقه·۳ سال پیش

مدل دینداری اجتماعی در قرآن

اعوذا بالله من الشیطان‌الرجیم

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم و به نستعین انه خیر ناصر و معین و صل الله علی سیدنا و حبیبنا ابالقاسم مصطفی محمد، و علی آله الطیبین‌الطاهرین‌المعصومین لاسیما بقیه‌الله فی‌الارضین ارواحنا و ارواح من سواه فداه، رب‌اشرح‌لی صدری و یسرلی امری وحلل عقده من لسانی یفقهو قولی

عملکرد شیطان در برابر دوستان اهل‌بیت

آیه‌ی سوره مبارکه‌ی اعراف را جلسه پیش شروع کردیم و بخشیش را صحبت کردیم، آیه این بود: «قَالَ فَبِمَا أَغوَيتَنِي لَأَقعُدَنَّ لَهُم صِرَطَكَ ٱلمُستَقِيمَ(۱۶) ثُمَّ لَأتِيَنَّهُم مِّن بَينِ أَيدِيهِم وَمِن خَلفِهِم وَعَن أَيمَنِهِم وَعَن شَمَائِلِهِم وَلَا تَجِدُ أَكثَرَهُم شَكِرِينَ(۱۷)» بیان‌کردیم که طبق روایت تفسیری ذیل این آیه، حضرت صادق علیه‌السلام به زراره می‌گویند این آیه مدل عملکردی شیطان با دوستان ماست، با شماهاست، و توضیحی هم می‌دهند که چرا این آیه برای بقیه نیست، می‌فرمایند همین که می‌گوید من سرراه صراط مستقیم می‌نشینم و صراط مستقیم در تعبیر ما علی‌بن‌ابی‌طالب هست، یعنی این خاص یک جمع مومنین هست، کمی این روایت را جلو بریم.

این ۴ جهتی که شیطان بیان کرده و قسم خورده که با محبین امیرالمومنین برخورد می‌کند، و ابزارهای قطعی او حرکت در این ۴ مسیر هست را باهم ببینیم.

حمله‌ی شیطان از پشت سر

و اما خلفهم، روبه‌رو را جلسه قبل بیان کردیم، گفتیم از طریق بی‌اهمیت جلوه‌دادن مسئله مرگ و قیامت و این‌هاست. حمله شیطان از پشت سر چیست؟ اما خلفهم یقول من قبل دنیاهم آمرهم بجمع الاموال و آمرهم ان لایصلو فی اموالهم رحما و لا یوتوا منها حقا و آمرهم ان لا ینفقوا علی ضراریهم و اخوفهم علی الضیعه، از پشت سرچیست؟ می‌گوید از پشت سر منظور دنیاست، شیطان از طرف دنیا حمله می‌کند، حرص به دنیا و مانع‌تراشی شیطان برای انجام واجبات دینی و مالی برای کسانی هست که بالاخره یک مالی دارند، با یک زحمتی هم بدست می‌آورند، بچه‌ای هم دارند که شیطان بخواهد آن‌ها را بترساند که جز برای بچه‌های خودت خرج نکن، ترجمه‌اش را می‌گویم،‌ من از طرف دنیا به سمت آن‌ها حمله می‌کنم، امرشان می‌کنم به جمع اموال و اینکه با مال‌هایشان صله رحم نکنند، به نزدیکانشان رسیدگی نکنند، حقوق مالیشان را پرداخت نکنند و حتی برای فرزندانشان هم انفاق نکنند، بر نزدیکانشان انفاق اتفاق نیافتد. «...و اخوفهم علی الضیعة...» نسبت به تنگ دستی آن ها را می‌ترسانم پول خرج کنی خودت بدبخت می‌شوی! پول خرج کنی خودت می‌خواهی چه کار کنی تا آخر ماه پول خرج کنی خودت می‌خواهی چه کار کنی تا آخر سال؟ خودت هنوز خانه نداری می‌خواهی چه کار کنی؟ حالا می‌خواهم بگویم این مورد دومی را من ترجیح می‌دهم از آن خیلی سریع عبور بکنم، چون احتمالا درجمع ما هنوز خیلی متوجه این خطر و چگونگی حرکت شیطان شاید نشویم، چون خیلی هایمان ممکن است هنوز دستمان توی جیب خودمان نرفته باشد، یا به اصطلاح درآمد بالایی نداشته باشیم.

حمله‌ی شیطان از سمت راست

«...و اما عن ایمانهم...» سومین مسیر، این را یکم بیشتر امروز عرض می‌کنم، «...و اما عن ایمانهم ...» از سمت راست من حمله می‌کنم به سمت مومنین چه می‌گوید؟ «...یقول من قبل دینهم...» از طرف دینشان به ایشان حمله می‌کنم «...فان کانوا علی ضلالة زینتها...» اگر مومنین بر گمراهی باشند، آن را برای آنها زینت می‌دهم. «مومنین» اگر بر گمراهی باشند، برای آنها زینت می‌دهم. «...و ان کانوا علی الهدی اخرجهم منه...» اگر بر طریق هدایت باشند، همه‌ی تلاشم را می‌کنم که از این مسیر خارج بشوند.

توضیحش در دو جمله این است؛ دوستان عزیز دائما باید نسبت به مدل دین ورزی، مدل حرکت مومنانه و مدل اعتقاداتی که ما در خیلی از زمینه ها داریم، یاید ترسید. این است که شما دیدید در سنت اصحاب ائمه علیهم السلام، این معنا را جدی مشاهده کردید که این ها می‌رفتند پیش امام، می‌گفتند آقا من در این زمینه این طوری فکر می‌کنم درست فکر می‌کنم یا نه؟

روایت خیلی معروف و مشهورش راجع به همین جناب عبدالعظیم حسنی نقل شده است که ایشان رفتند خدمت امام زمان خودشان، امام هادی (ع)، دین خودشان را عرضه کردند.

دوستان عزیز ما در زمانه‌ای هستیم که بدیل های اسلام حقیقی فراوان است. دعوت‌های مختلف به اسلام و به مدل‌های مختلف دین ورزی فراوان است. یعنی چی؟ یعنی در میان علما حالا من این را خیلی یواش به شما عرض می‌کنم. انشالله که حرف بین خودمان باشد، راحت صحبت بکنیم، همه دیدند. مدل ها، یعنی بالا و پایین نشان دادن و اهمیت های متفاوت قائل شدن نسبت به مناسک مختلف دینی، نسبت به رفتارهای مختلف دینی، بین آقایان باهم متفاوت است، بین همه یک جور نیست. خیلی راحت بین رفقای هیئتی تر چون تو جمع بچه های هیئت داریم صحبت می‌کنیم این را حتما بیشتر دیدند، تو رفقای هیئتی خیلی رایج است (حالا نه تو هیئت‌های دانشجویی توی هیئت‌های بیرون، هیئت‌هایی که ما بیشتر می‌رفتیم یک موقعی) اینکه مثلا فرض کن فلان عالم دین رسما به او توهین می‌شود. چرا؟ به دلیل اینکه گفته‌است توی فلان مناسکتان این عمل را انجام ندهید. تو جلسه‌ی هیئت تو فضای مجازی، لعن می‌گیرند نسبت به کی؟ نسبت به فلان عالم بزرگوار، که مثلا نسبت به فرضا حضرت رقیه(س) یک نکته‌ی تاریخی بیان کرده است. این در بچه حزب اللهی های خودمان هم رایج است. خدا رحمت کند مرحوم آیت الله خوشوقت را، دوستان شاید یادشان نباشد، یک بار یک مصاحبه‌ای پخش شد از ایشان در صدا و سیما، ایشان در آن مصاحبه گفت که آقا در آن تحقیقی که من کردم شاید این دختر خانمی که الان در شام مقبره‌‌ای دارد، دختر خود سید الشهدا نباشد دختر یکی از اعضای کاروان باشند، تا چند وقت در هیئت هایی که میرفتیم مسئله فحش و لعن به آقای خوشوقت بود که شما بی‌خود کردید سمت حضرت رقیه آمدید.

این مطلب هم هم مطلب بسیار افراطی هست، حالا دوستان من مطالبش را در ماجرای قمه و این ها شنیدند مطلب جدی است. به دلیل اینکه دین و دین‌ورزی در جامعه ما دارد به سمت عرفی شدن حرکت می‌کند، به سمت اینکه مومنین فردی برخورد کنند و این مسائل حرکت می‌کند، آدم ها وقتی حساسیتشان نسبت به یک چیزهایی کم می‌شود حساسیتشان نسبت به یک چیزهای دیگری زیاد میشود، برای اینکه وجدانشان را آرام کنند و می‌فهمند دین یک چیزهای حساسیت برانگیز دارد بعد همه مطلب برا آن ها، این می‌شود.

من این‌ها را به عنوان مصداق حتمی ضلالت بیان نمی‌کنم، من باب توضیح یک حرف بیان میکنم که می‌تواند خیلی جدی دامن گیر ما باشد کما اینکه الان دامن گیر خیلی ها هست.

مثلا در بزرگان شما نماد دین داری جامعه‌ی شما این هست که به فلان اتفاق مذهبی شما واکنشی نشان میدهی یا نه، این معیار است، یا بین اندیشه‌ورزان و اندیشمندان وقتی نگاه می‌کنید می‌بینید دعوت به مدل هایی از توجه به دین داری میشود که روکش زیبای انقلابی مذهبی دارد اما ته حرفش را می‌بینی نگاه برادران اهل سنت به پدیده حکمرانی اسلامی است، مثلا توسط تربیون داران شما این مطلب بیان می‌‌شود این روایات که حاج آقا مجتبی بیان می‌کرد که من آخرش را در آوردم معاویه آن را باب کرده است، أُذْكُروا مَوتيكُمْ بالْخَيْر کلا هرکس مرد فقط خوبی او را بگویید این نگاه از آن نگاهی آمد که میگفت مومنان جامعه، ما حق داوری بین صحابه نداریم. هرکس بوده بوده، ما بگوییم این ها خوب بودند خدا رحمتشان کند.

ریشه هرچه ضددینی در جامعه‌ات می‌بینی چه در فضای فرهنگی چه اقتصادی ریشه‌اش برای حرکتی است که فلانی در جامعه راه انداخته. فلانی مثلا در ماجرای ۸۸ دبیر کمیته صیانت از آرا بوده هرچه بوده ولش کن، این منطق این بود که در زمان معاویه بن‌ابی‌السفیان بحث بود در مورد اینکه صحابه که امیرالمومنین را کنار گذاشتند حق داشتند یا نداشتند، صحابه‌ای که با او جنگیدند حق داشتند یا نه، همسر پیغمبر حق داشتند یا نه.

بحث شد گفتند این را باید رایج کنیم آن هایی که مردند را ولشون کنید، ما چه کاره هستیم که بین آدم ها بخواهیم قضاوت کنیم، قضاوت نکنیم.

حالا من در ذهنم میخواهم مثال بزنم از اتفاقاتی که امروزه در فضای مجازی می افتد و همه دوستان هم با آن مانوس اند، با آن در جریان هستند و با آن همراهی دارند.

اجمالا عرض می‌کنم یکی از ابزارهای قطعی شیطان برای اینکه مومنین را از دین خارج کند، به مومنین حمله کند که همان بلایی که سرش آمد، سر مومنین بیاورد و سر راه صراط مستقیم مومنین بنشیند این است؛ نمی‌آید مومنین را تشویق به گناه کند، می‌نشیند مومنین را برانداز می‌کند، از سمت راست که می‌خواهد حمله کند، اگر در مسیر هدایت باشند، تلاش می‌کند بیرون‌شان کند اگر در مسیر ضلالت باشند، برایشان زینت می‌دهد، تئوری پردازی می‌کند، برایشان حامی و به‌به و چه‌چه‌گو فراهم می‌کند، برایشان مدافع واقعی ایجاد می‌کند. طوری جلوه می‌دهد که انگار تو داری حرف نهفته‌ی دین را می‌زنی. یک دفعه مثلا فلان ارزش جامعه را سر دست می‌گیرد و (می‌گوید) همه‌ی دین همین ارزش است. مثلا فرض کنید آزادی است.

از سمت راست که شیطان می‌خواهد حمله کند، بعضی روایت‌ها داریم که خیلی عجیب هستند. این روایت‌ها را چون من خودم بررسی سندی نکردم، خیلی روی آن مانور نمی‌دهم. اما این مطلب هست که مثلا در زمان ظهور یا نزدیک به زمان ظهور، پرچم‌های متعددی با محوریت‌های آدم‌های مختلفی، نماد دین‌داری و شیعه هستند و یکی‌شان به حق است. باید توجه کرد ان‌شاءالله در دام شیطان نیفتیم. این ماجرا، ماجرای جدی‌ای است. هر چه دوستان بزرگ‌تر شوند و دوستان و هم‌هیاتی‌ها و هم‌پایگاه بسیجی‌هایشان را ببیننند که همواره دارند یک موضع‌گیری‌های عجیبی می‌کنند و دارند جور دیگری می‌شوند، بیشتر این را متوجه می‌شوند. برای من الان این اتفاق افتاده است. الان دور و برم را که نگاه می‌کنم خیلی‌هایشان از آن چیزی که دوران دانشجویی با هم بودیم، بعضا ۱۸۰ درجه متفاوتش را بیان می‌کنند.

خدا را قسم می‌دهیم به حق آقا امام صادق علیه‌السلام که این جلسه به نامشان برقرار هست که به ما توفیق دهد بتوانیم در برابر این حملات شیطان بایستیم، در مسیر صراط مستقیم امیرالمومنین، به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.

نقش مردم در جامعه از نظر قرآن

در بحث مردم که داشتیم صحبت می‌کردیم. به این پدیده و به این بحث چند مدل می‌شود چندین مدل ورود کرد؛ یک مدل این است که بخواهیم حکمی-عرفانی وارد شویم. یک مدل این است که از طریق بحث فلسفه‌ی سیاسی وارد شویم. بنده این مدل را انتخاب نکردم. یک مدل این است که از طریق ورود تاریخی وارد شویم و با شواهد جلو رویم، بنده این را هم جدی انتخاب نکردم. بنده انتخابم برای اینکه بحث پدیده‌ی مردم و نقش‌شان در حکمرانی را در سلسله بحث‌‌مان ببینیم، این بود که از طریق قرآن جلو برویم. به همین دلیل در جلسه قبل، شروع کردیم دسته‌ی آیات مختلفی که نقش مردم را می‌شود از آن بیرون کشید، ببینیم‌. مدل‌های دیگر ورود هم وجود دارد. آن مقدماتی که جلسه اول بیان شد، برای این مطلب بود که ببینید ما این را به عنوان مقدمه پذیرفتیم که از قرآن می‌شود مدل دینداری اجتماعی درآورد. خیلی‌ها این را قبول ندارند. نه اینکه قرآن را قبول ندارند ولی اینکه می‌شود از قرآن برای زندگی امروز حرف کشید بیرون، این را قبول ندارند، ما این را پذیرفته‌ایم. این‌ها مقدمات اولیه‌ی جلسه اول‌مان است. الان جلسه سوم هستیم. رفتیم سراغ جلسه قبل، یک دسته آیاتی را در ماجرای طالوت بیان کردیم، بعد از حضرت موسی. نقش مردم و نقش حاکمی که از طرف خدا برای آنها تعیین شده بود، نسبتا مشخص شد.

چیزهایی با هم بحث کردیم البته من از دوستان بازخوردهای جدی نگرفتم که مثلا به چه نکاتی‌اش ممکن است در ذهن‌شان سوالات یا شائبه‌هایی وجود داشته باشد. بعضا خودم می‌پردازم به نکاتی که دوستان به آن‌ها توجه می‌کنند یا نمی‌کنند. یک دسته دیگری از آیات را هم با هم نگاه بکنیم که آنجا هم نقش‌آفرینی جدی مردم خودش را نشان می‌دهد. قبل از این که آیات را ببینیم به یک مطلبی هم باید توجه کرد. عزیزان! ما وقتی می‌گوییم با محوریت قرآن می‌خواهیم برویم به سمت جامعه، به سمت جامعه‌سازی، یعنی پذیرفتیم که ارزش‌هایی که قرآن به عنوان ارزش مطلق بیان می‌کند را ما ارزش مطلق می‌دانیم. یعنی چه؟ یعنی مثلا اگر ما پذیرفتیم که می‌خواهیم با مدل قرآن جامعه‌سازی بکنیم، اگر قرآن گسترش عبودیت پروردگار در زمین را به عنوان یک ارزش تلقی کرده، ما این را یک ارزش واقعی و قطعی نسبت به جامعه‌سازی می‌دانیم. اگر قرآن در توصیف مردم، این طور بیان کرده که کلا با مردم به صورت گل و بلبل برخورد نکرده، و منطقش این نبوده که مردم هر کاری می‌کنند درست است، چون این حرف مدافعینی دارد دیگر. اگر قرآن با این برخورد کرده و این را متفاوت دانسته است، این برای ما می‌شود یک نکته و یک فهم از قرآن نسبت به پدیده مردم.

برویم در آیات ببینیم. سوره مبارکه اعراف، در دو جا، بخش‌هایی از ماجراهای بنی‌اسرائیل و حضرت موسی (علی نبیّنا و آله و علیه‌السلام) بیان شده، توضیح داده شده، یکی از جاهای جدی آن سوره مبارکه اعراف است. اگر بخواهیم آیاتش را با هم ببینیم، صفحه ۱۶۵ قرآن، سوره مبارکه اعراف آیات از ۱۲۷ به بعد. دسته‌ای از آیات را می‌خواهیم با هم مطالعه بکنیم. من خیلی بی‌تعارف عرض می‌کنم خیلی حساب کردم روی دقت نظر دوستان و اینکه دوستان دوست داشته باشند که ما معارف قطعی دین و قرآن را از متن صریح قرآن ببینیم چه هست. چون ترجمه‌هایش تقریبا روشن است برای دوستان عزیز. و دوستان می‌توانند مطالعه بکنند. می‌دانید الان در جامعه ادعا ناظر به اینکه مثلا حکمرانی چگونه باید باشد خیلی فراوان است. بنده هم می‌توانم یک ادعا کنار ادعاهای دیگر اضافه بکنم، ترجیح می‌دهم قرآن ببینیم با هم. هر چه جمع‌بندی کردیم همان فهم قرآنی، فهم درستی است.

بخشی از ماجرای حضرت موسی و قوم بنی‌اسرائیل

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بنی اسرائیل کجا هستند؟ در مصر. ابتدا کجا بودند؟ کنعان. شنیدید ارض مقدسه. بعد از حضرت یوسف (علیه‌السلام) آمدند مصر. تا زمان حضرت موسی (علی نبیّنا و آله و علیه‌السلام). حاکم سرزمین مصر فرعونی است. این‌ها روشن است. مردم جامعه فرعون، خداپرست نیستند. یک جماعت زیادی. این وسط یک بعثتی اتفاق می‌افتد برای حضرت موسی (علیه‌السلام)، با دعوت حضرت موسی آیات را نگاه بکنیم.

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، «وَقَالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِ فِرْعَوْنَ أَتَذَرُ مُوسَى وَقَوْمَهُ لِيُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ وَيَذَرَكَ وَآلِهَتَكَ قَالَ سَنُقَتِّلُ أَبْنَاءَهُمْ وَنَسْتَحْيِي نِسَاءَهُمْ وَإِنَّا فَوْقَهُمْ قَاهِرُونَ» (آیه 127 سوره اعراف) حضرت موسی و اطرافیانش تلاش کردند که دعوت بکنند به خدا دعوت بکنند به جامعه توحیدی، دعوت بکنند به استقرار حرف حق در عالم، قرآن اینجور می‌گوید، ملائی از قوم فرعون. ببینید کلمه ملا هم قابل دقت هست در جلسه قبل هم بیان کردیم که اصلا این ملا می‌آید پیش پیغمبرشان و می‌خواهند که کمکشان کند. حالا ملائی از قوم فرعون اینجور گفتند به فرعون که آیا موسی و قومش را «أَتَذَرُ مُوسَى وَقَوْمَهُ» که آیا موسی و قومش را رها می‌کنی؟ «لِيُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ وَيَذَرَكَ وَآلِهَتَكَ» که فساد بکنند در زمین و تو و الهه تو را رها بکنند. در یک جامعه ای طاغوت حاکم است، حضرت موسی می‌خواهد یک کاری بکند. « قَالَ سَنُقَتِّلُ أَبْنَاءَهُمْ وَنَسْتَحْيِي نِسَاءَهُمْ» گفتش که، فرعون گفتش که نه من بچه‌هایشان را می‌کشم، زنهایش را زنده نگه می‌دارد، « إِنَّا فَوْقَهُمْ قَاهِرُونَ» این موجب می‌شود که ما بر اینها برتری پیدا بکنیم. ما قاهر بشویم بر اینها.

«قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ اسْتَعِينُوا بِاللَّهِ وَاصْبِرُوا»(بخشی از آیه 128 اعراف) حضرت موسی به قومشان فرمودند که از خدا یاری بخواهید، «اسْتَعِينُوا بِاللَّهِ»، این قوم حضرت موسی الان کی هستند؟ قوم حضرت موسی این بنی اسرائیلی اند، بچه های جناب یعقوبیند که در سرزمین مصر الان مستضعفند. یک قوم مستضعف در یک جامعه طاغوتی که اکثریت جامعه هم نیستند. حضرت موسی به قومشان فرمودند که از خدا یاری بخواهید و صبر کنید. این صبر هم به معنای استقامت قبلا بیان کردیم. « إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُهَا مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ»(ادامه آیه 128 اعراف) ارض و حکمرانی بر زمین برای خداست، و خدا به هرکس که بخواهد آن را واگذار میکند. «وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ» هم عاقبت و هم نتیجه قطعی و نتیجه صلاح با متقین است. با آنهایی که در مسیر خدا قرار گرفتند.

بنی اسرائیل به حضرت موسی اینطور جواب میدهند. بنی اسرائیل همون گروه اقلیتی که دور حضرت موسی جمعند می‌گویند «قَالُوا أُوذِينَا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَأْتِيَنَا وَمِنْ بَعْدِ مَا جِئْتَنَا»(بخشی از آیه 129 اعراف) آقای موسی شما آمدی ما را داری دعوت می‌کنی به اینکه با تو بخواهیم بیایم همراهی بکنیم و فرعون را زمین بزنیم، هم قبل از اینکه تو بیای این‌ها داشتند ما را بیچاره میکردند و هم بعدش. « قَالُوا أُوذِينَا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَأْتِيَنَا وَمِنْ بَعْدِ مَا جِئْتَنَا» هم قبل از اینکه تو بیایی و از این حرفها بزنی و هم بعدش ما زیر فشار بودیم، زیر شکنجه بودیم. چی شد؟ از این وعده ها نده.

«قَالَ عَسَى رَبُّكُمْ أَنْ يُهْلِكَ عَدُوَّكُمْ وَيَسْتَخْلِفَكُمْ فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرَ كَيْفَ تَعْمَلُونَ» (ادامه آیه 129 اعراف) باید نگاه کند، ببیند شما چگونه عمل می‌کنید. خدا دستش باز است و می‌خواهد اینکار را انجام بدهد.

سپس خداوند ماجرا را این گونه توضیح می‌دهد: «وَلَقَدْ أَخَذْنَا آلَ فِرْعَوْنَ بِالسِّنِينَ وَنَقْصٍ مِّنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ» یک جماعتی می‌خواستند در جامعه اصلاحاتي اتفاق بیافتد. اطرافیان حضرت موسی از وعده‌های آینده‌نگرانه ایشان خسته شدند. حضرت موسی به این‌ها گفتند شما استقامت کنید! خدا ببیند پای کار هستید آینده از آن شما خواهد بود. آینده از آن حزب‌اللهی‌هاست. سپس خدا بیان می‌کند، ما در این جماعتی که آن‌ها می‌خواستند اصلاح‌گری بکنند، دوره‌های مختلف عذاب را با این‌ها طی کردیم، «لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ» امیدوار بودیم متذکر بشوند.

بعد می‌گوید این‌ها برخوردشان با ماجرا اینگونه بود: اهل جامعه فرعونی« فَإِذَا جَاءَتْهُمُ الْحَسَنَةُ قَالُوا لَنَا هَذِهِ» سرزمین مصر و مردم تحت حکومت فرعون و طاغوت بسیار از طرف خدا به ایشان رسیدگی می‌شد و نعمت برایشان فراهم بود. سپس خدا می‌فرماید ما شروع به عذاب‌کردن این‌ها کردیم، اینگونه شد که هرگاه نعمتی به ایشان می‌رسید می‌گفتند به خاطر خودمان بوده «قَالُوا لَنَا هَذِهِ»، «وَإِن تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَطَّيَّرُوا بِمُوسَى وَمَن مَّعَهُ» اگر بدی یا سختی به ایشان می‌رسید می‌گفتند ما که داشتیم زندگیمان را می‌کردیم. شما آمدید و اوضاع را خراب کردید، به ما سختی میرسد «أَلَا إِنَّمَا طَائِرُهُمْ عِندَ اللَّهِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ» اکثر آنهایی که نسبت بدفالی و بدیمنی به موسی(ع) و اطرافیانش می‌دادند أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ هستند، اینکه این بد یمنی‌ای که آن‌ها تصور می‌کنند، از سوی خداست.

قرآن وقتی می‌گوید «أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ» اشاره می‌کند، این هُم به کسانی که در جامعه فرعونی قرار گرفتند و دارند سختی‌ها را به موسی(ع) و اطرافیانش نسبت می‌دهند برمی‌گردد.

«وَقَالُوا مَهْمَا تَأْتِنَا بِهِ مِنْ آيَةٍ لِّتَسْحَرَنَا بِهَا فَمَا نَحْنُ لَكَ بِمُؤْمِنِينَ» آنها شعارشان این بود: موسی! هر آیه‌ای بیاوری تا ما را سحر کنی ایمان بیاوریم، ایمان نخواهیم آورد.

«فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمُ الطُّوفَانَ وَالْجَرَادَ وَالْقُمَّلَ وَالضَّفَادِعَ وَالدَّمَ»، ما شروع کردیم عذاب‌های مختلفی را بر این‌ها فرستادیم، «آيَاتٍ مُّفَصَّلَاتٍ فَاسْتَكْبَرُوا وَكَانُوا قَوْمًا مُّجْرِمِينَ» ما آیات مفصلاتی را فرتادیم و این‌ها ایمان نیاوردند و استکبار کردند و از مجرمین بودند.

عزیزا، ما داریم راجع به نقش پدیده مردم در جامعه صحبت می‌کنیم، از دل آیات آنجایی که یک رفتارهایی به مردم نسبت داده شده و بفهمیم مدل کنش واقعی‌ای که قرآن می‌پسندد چیست، این را داریم بررسی می‌کنیم.

قرآن کریم در این آیات اینطور بیان می‌کند که دوستان حضرت موسی یک عده قلیلی هستند در جامعه ولی برحق هستند، اکثریت جامعه‌ای که قرآن می‌گوید لایعلمون هستند آن کسانی‌اند که آیات الهی را منکر هستند و در قبالش استکبار به خرج می‌دهند.

شاید شما فکر کنید دارم حرف‌هایی می‌زنم که یعنی نگران نباشید اگر مردم درصحنه نبودند، من این را نمی‌خواهم بگویم. اصلا نمی‌خواهم انقدر زود نتیجه‌گیری بکنم، آیات ناظر به مردم در قرآن خیلی فروان هست، ما می‌خواهیم چنددسته را ببینیم، اما یک چیزی را می‌فهمیم آن هم این هست که وقتی یک عده‌ای از قوم موسی می‌روند که جنگ بکنند، قرآن کریم می‌گوید الاقلیلا منهم پای کار طالوت نماندند، اما قرآن صحه می‌گذارد روی همین عملکرد و می‌گوید شما جلو بروید، اگر شما اینطوری باشید ما فساد را از زمین با همین عده قلیل جمع می‌کنیم.

قرآن کریم می‌گوید موسی در جامعه‌اش می‌خواست انقلاب کند و فرعون را به زمین بزند، بیان قرآن این نیست که حضرت موسی توانست همه قبطیان را با خودش همراه بکند و همه حامیان فرعون بشوند حامیان موسی، وقتی اکثریت شدند، اعلام بکنند خب پس الان با یک رفراندم، آقای فرعون شما برو کنار من حاکم بشوم. ظاهرا قرآن این را بیان نمی‌کند، ظاهرا قرآن در نوع کنش‌های مردم یک سوگیری‌ای دارد،‌ سوگیری به سمت ایجاد جامعه توحیدی، جامعه‌ای که توحید در آن ارزش است.

ماجرای برخورد موسی با گوساله‌ی سامری

در ماجرای اتخاد اجل و گوساله سامری برخورد حضرت موسی با جامعه این نیست که اگر فضای عمومی مردم این را می‌خواستند خب باشد هر چه آن‌ها می‌خواهند، اصلا برخوردش این نیست. هم سوره‌ی مبارکه‌ی طه را ببین هم سوره‌ی مبارکه‌ی اعراف را. وقتی حضرت موسی علی نبینا و آله السلام از کوه پایین می‌آید با اینکه به او گفته‌اند، آیات را بخوانید؛ قرآن می‌گوید قبل از اینکه بیاید در مردمش ما به او گفتیم، گفتیم ما قومت را امتحان کردیم، رفوزه شدند. سامری یک کارهایی کرده است الان برمی‌گردی.

قرآن کریم می‌گوید وقتی حضرت موسی آمد غضبان اسفا آمد. وقتی حضرت موسی آمد برخوردش با حضرت هارون این نبود که خب دستت درد نکند همراهی کردی. بروید تفاسیر را ببینید چون در آیه اتفاق عجیبی است. جناب هارون با مردم همراهی کرده‌است به ظاهر و مردم در ده روز شدند گوساله پرست، در ده روز. حضرت موسی می‌آید به اصطلاح موی پیشانی هارون را می‌گیرد روی زمین می‌کشد. که چی کار کردی تو؟ بعد همه‌ی مفسرین ما در توضیح این برخورد و جوابی که حضرت هارون می‌دهد که جناب هارون می‌فرماید که :« ابْنَ أُمَّ» اصلا با این عبارت شروع می‌شود. داداشی! فرزند مادرم. یعنی به مادر نسبت می‌دهد. همه‌ی آقایان، علامه را ببینید آقای مکارم را ببینید، همه می‌گویند این برای ترحم موسی را برانگیختن بود.

« ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِي وَكَادُوا يَقْتُلُونَنِي» این قوم من را مستضعف کردند. منی را که تو حاکم کرده بودی، این‌ها من را مستضعف کردند. نزدیک بود مرا بکشند. اما برخورد حضرت موسی این نیست که خب پس اگر اتفاق جمعی بوده‌است همه‌ی مردم می‌خواستند خب پس کار درستی انجام دادی.

بلافاصله آیه‌ی بعدی‌اش این است، خدایا من و داداشم را ببخش. رحم کن به ما. تازه یک چیز خطرناک‌تر هم به شما بگویم. برخورد حضرت موسی بعدش این نیست با قومشان که حالا اگر یک اشتباهی هم کردید درست می‌شود ماجرا. برخورد قرآن این است که وقتی در قلوب شما عجل اشراب شده‌است. و شما علاقه‌مند به گوساله پرستی شدید، توبه‌تان چی است؟ سوره‌ی مبارکه بقره؛ می‌فرماید: «فَتُوبُوا إِلَى بَارِئِكُمْ فَاقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ» بروید همه‌ی تفاسیر ذیل‌اش را ببینید. همه‌ی آقایان می‌گویند با روایت و غیر روایت، بخواهیم این روایت را قبول کنیم یا نکنیم چون انقدر روایات سنگین هست آقایان جرات نمی‌کنند بپذیرند. برخورد ماجرا این نیست که حالا یک اشتباهی شده‌است دیگر، یک امتحانی شدید، تمام شد، گذشت.

برخورد خدا این است، توبه‌تان از این حرکت اشتباه جمعی‌تان این است که «فَاقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ»، باید همدیگر را بکشید. باید خودهایتان را بکشید. کل حرفم امشب این، قرآن کریم در پرداختن به مردم و رفتارهای مردم، ارزش‌هایی را حاکم کرده‌است و بر اساس این ارزش‌هاست که رفتارهای مردم را قضاوت می‌کند.

که رفتارهای مردم را قضاوت می‌کند. مدل برخورد قرآن با پدیده‌ی مردم و حضور مردم این نیست،که حق آن چیزی است که مردم می‌گویند! اصلا اینگونه نیست. حق آن چیزی است که مسیر توحید مشخص می‌کند. حق چیزی است که موسی مشخص می‌کند. حق چیزی است که ولی جامعه‌ی شما مشخص می‌کند. حالا اگر تخلف کردی، اشکال ندارد. تخلف کردی، نتیجه‌اش را ببین. سوالی هم اینجا می‌تواند مطرح شود که جواب نمی‌دهم؛ ولی خدا برای اینکه مردم تخلف نکنند، وظیفه‌اش چیست؟ این می‌تواند سوال خوبی باشد. این حضرت موسی چه کار می‌تواند بکند که مردم تخلف نکنند. تخلف نه از امر او، از مدل پرداختن به جامعه‌ی توحیدی.

ان‌شاالله اگر عمری باقی بود و جلسه‌ی آینده دوستان مشغول فعالیت‌های ناظر به انتخابات نبودند و دوست داشتند جلسه برقرار باشد، من استقبال می‌کنم.

دانشگاه صنعتی شریف
مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه صنعتی شریف
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید