عملکرد شیطان در برابر دوستان اهلبیت
«قَالَ فَبِمَا أَغوَيتَنِي لَأَقعُدَنَّ لَهُم صِرَطَكَ ٱلمُستَقِيمَ(۱۶) ثُمَّ لَأتِيَنَّهُم مِّن بَينِ أَيدِيهِم وَمِن خَلفِهِم وَعَن أَيمَنِهِم وَعَن شَمَائِلِهِم وَلَا تَجِدُ أَكثَرَهُم شَكِرِينَ(۱۷)» بیانکردیم که طبق روایت تفسیری ذیل این آیه، حضرت صادق علیهالسلام به زراره میگویند این آیه مدل عملکردی شیطان با دوستان ماست. میگوید من سر راه صراط مستقیم مینشینم و صراط مستقیم در تعبیر ما علیبنابیطالب هست.
حملهی شیطان از پشت سر
خلفهم را گفتیم از طریق بیاهمیت جلوهدادن مسئله مرگ و قیامت و اینهاست. حمله شیطان از پشت سر چیست؟ من از طرف دنیا به سمت آنها حمله میکنم، امرشان میکنم به جمع اموال و اینکه با مالهایشان صله رحم نکنند، به نزدیکانشان رسیدگی نکنند، حقوق مالیشان را پرداخت نکنند و حتی برای فرزندانشان هم انفاق نکنند، بر نزدیکانشان انفاق اتفاق نیافتد. آنها را میترسانم پول خرج کنی خودت بدبخت میشوی!
حملهی شیطان از سمت راست
سومین مسیر، از سمت راست حمله میکنم به سمت مومنین. از طرف دینشان به ایشان حمله میکنم. اگر مومنین بر گمراهی باشند، آن را برای آنها زینت میدهم. اگر بر طریق هدایت باشند، همهی تلاشم را میکنم که از این مسیر خارج بشوند.دوستان عزیز ما در زمانه ای هستیم که بدیل های اسلام حقیقی فراوان است. دعوت های مختلف به اسلام و به مدلهای مختلف دینورزی فراوان است. یکی از ابزارهای قطعی شیطان برای اینکه مومنین را از دین خارج کند، به مومنین حمله کند که همان بلایی که سرش آمد، سر مومنین بیاورد و سر راه صراط مستقیم مومنین بنشیند این است؛ نمیآید مومنین را تشویق به گناه کند، مینشیند مومنین را برانداز میکند، از سمت راست که میخواهد حمله کند، اگر در مسیر هدایت باشند، تلاش میکند بیرونشان کند اگر در مسیر ضلالت باشند، برایشان زینت میدهد، تئوری پردازی میکند، برایشان حامی و بهبه و چهچهگو فراهم میکند، برایشان مدافع واقعی ایجاد میکند. طوری جلوه میدهد که انگار تو داری حرف نهفتهی دین را میزنی. یک دفعه مثلا فلان ارزش جامعه را سر دست میگیرد و (میگوید) همهی دین همین ارزش است. مثلا فرض کنید آزادی است.
بخشی از ماجرای حضرت موسی و قوم بنیاسرائیل
از قوم فرعون اینجور گفتند به فرعون که آیا موسی و قومش را رها میکنی که فساد بکنند در زمین و تو و الهه تو را رها کنند. در یک جامعهای طاغوت حاکم است، حضرت موسی میخواهد یک کاری بکند. فرعون گفت که من بچههایشان را میکشم، زنهایشان را زنده نگه میدارم، این موجب میشود که ما بر اینها برتری پیدا کنیم. حضرت موسی به قومشان فرمودند که از خدا یاری بخواهید، قوم حضرت موسی این بنی اسرائیلی اند، بچه های جناب یعقوباند که در سرزمین مصر الان مستضعفند. یک قوم مستضعف در یک جامعه طاغوتی که اکثریت جامعه هم نیستند. حضرت موسی به قومشان فرمودند که از خدا یاری بخواهید و صبر کنید. این صبر هم به معنای استقامت است که قبلا بیان کردیم. ارض و حکمرانی بر زمین برای خداست، و خدا به هرکس که بخواهد آن را واگذار میکند. هم عاقبت و هم نتیجه قطعی و نتیجه صلاح با متقین است. بنی اسرائیل به حضرت موسی اینطور جواب میدهند که آقای موسی شما آمدی ما را داری دعوت میکنی به اینکه با تو بخواهیم بیایم همراهی بکنیم و فرعون را زمین بزنیم، هم قبل از اینکه تو بیایی اینها داشتند ما را بیچاره میکردند و هم بعدش. اطرافیان حضرت موسی از وعدههای آیندهنگرانه ایشان خسته شدند. حضرت موسی به اینها گفتند شما استقامت کنید! خدا ببیند پای کار هستید آینده از آن شما خواهد بود.ما شروع کردیم عذابهای مختلفی را بر اینها فرستادیم، ما آیات را فرستادیم و اینها ایمان نیاوردند و استکبار کردند و از مجرمین بودند.
ماجرای برخورد موسی با گوسالهی سامری
قرآن کریم میگوید وقتی حضرت موسی آمد غضبان اسفا آمد. جناب هارون با مردم همراهی کردهاست به ظاهر و مردم در ده روز شدند گوساله پرست، در ده روز. حضرت موسی میآید به اصطلاح موی پیشانی هارون را میگیرد روی زمین میکشد. که چی کار کردی تو؟ جناب هارون میفرماید که داداشی! فرزند مادرم. این قوم من را مستضعف کردند. نزدیک بود مرا بکشند. برخورد حضرت موسی این نیست که خب پس اگر اتفاق جمعی بودهاست همهی مردم میخواستند خب پس کار درستی انجام دادی. آیهی بعدیاش این است، خدایا من و داداشم را ببخش. رحم کن به ما. برخورد قرآن این است که وقتی شما علاقهمند به گوساله پرستی شدید، توبهتان چی است؟ سورهی مبارکه بقره؛ میفرماید: «فَتُوبُوا إِلَى بَارِئِكُمْ فَاقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ» باید همدیگر را بکشید. باید خودتان را بکشید. برخورد قرآن با پدیدهی مردم و حضور مردم این نیست،که حق آن چیزی است که مردم میگویند! اصلا اینگونه نیست. حق آن چیزی است که مسیر توحید مشخص میکند. حق چیزی است که موسی مشخص میکند. حق چیزی است که ولی جامعهی شما مشخص میکند.