روابط و شرایط ولی و مردم در قبال جامعه
حکم از آنِ اوست!
دین مبین اسلام، حق حاکمیت تکوینی و تشریعی بر مخلوقات را در انحصار خداوند متعال میداند. فلذا در آیات متعدد قرآن کریم به این مسئله اشاره شدهاست که حکومت از آن خداست :« إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ» (۱) و از جانب خداوند به افراد شایسته آن عطا میگردد: «قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشَاء»(۲).
به این ترتیب، خداوند متعال حق حکومت بر جامعه را در طول حاکمیت خود به رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه طاهرین(علیهم السلام) عطا فرموده است :«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ». این مسئله در زمان غیبت امام معصوم، بنا به فرمان معصومین(علیهم السلام) در احادیث و روایات متعدد، از آنِ فقیه جامعالشرایط است. مسئلهای که در فقه شیعی با عنوان «ولایت فقیه» شناخته میشود.
ولایت، بستر حکومت و جامعه اسلامی
برای تبیین حکومت در اسلام، لازم است به طور خلاصه به مسئله «ولایت» بپردازیم. ولایت، بستری است که حکومت و جامعه اسلامی در سایهسار آن معنا و مفهوم میپذیرد و در حقیقت، ولایت، رُکن رَکین اسلام است که فرمود: «وَ لَمْ يُنَادَ بِشَيْءٍ كَمَا نُودِيَ بِالْوَلاَيَة»(۳).
این کلمه که در قرآن کریم بالغ بر ۱۲۴ مرتبه تکرار شدهاست؛ دارای دو سطح معنی است. در سطح نخست و عام، ولایت به معنی به همپیوستگی و همجبهگی و اتصال شدید اعضای جامعه اسلامی در حرکتشان به سمت اعتلای اسلام و جدایی و انفصال آنها از جبههها و قطبهای دیگر است.(۴) به تعبیر دیگر ولایت متضمن عملکرد یکپارچه و تنظیم شده جامعه اسلامی در اجرای فرامین الهی است؛ در همین راستا است که رسول اکرم(ص) در حدیثی میفرمایند: «مَثَلُ المُؤمِنينَ في تَوادِّهِمْ وَ تَراحُمِهِمْ کَمَثَلُ الجَسد»(۵)که مؤمنان در محبت و مهرورزى نسبت به هم «اعضای یک پیکرند»(۶).
مسئله مهمی که در اینجا خود را نمایان میکند؛آن است که این یکپارچگی و نظم در حرکت؛مستلزم حضور یک ناظم،یک راهبر و به طور دقیقتر،یک قطب وزین است که مانند مغزی برای این جامعه چونان یک بدن، عمل نماید و در عین تقویت اتصال و اتحاد اجزاء، آنها را در راستای هدف الهی تعیین شده؛ به حرکت دربیاورد.این مسئله، وجه دیگر مفهوم ولایت در قرآن است.
در این معنا،ولایت به معنی آن مرکزی است که در بطن و متن جامعه اسلامی،همه جناح را اداره میکند و هر کسی را به کار لایق شأن خود مشغول میکند، و نیروها را به یک سمت هدایت میکند.(۷) نام این مرکز و محور اساسی جامعه اسلامی «ولی» است. قرآن کریم خداوند را ولی مومنان معرفی میفرماید: «اللَّهُ وَلِيُّ الَّذينَ آمَنوا». که خداوند متعال ولایت بر جامعه را به نبیاکرم و ائمه اطهار، در طول ولایت خویش، عنایت فرموده است:«إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ».
بنابراین اقیانوس ولایت، بستری است که یکپارچگی جامعه اسلامی،و ارتباط و فرمانبری آن را از حاکمیت الهی منصوب بر جامعه،تضمین مینماید و همه اینها را با مایه «محبت» و «عشق» قوام میدهد. این جایگاه کلیدی ولایت در به مقصود رساندن جامعه مسلمان است که فرمود: « وَلاَيَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ حِصْنِي فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِي أَمِنَ مِنْ عَذَابِي»
مشروعیت و مقبولیت، دو بال حکومت اسلامی
آنگونه که بیان شد؛حکومت از آن خداست و خداوند در طول حاکمیت خویش،حق حکومت را به اولیاء خود، منتقل میفرماید. این مسئله در اندیشه اسلامی، با عنوان «مشروعیت» حکومت شناخته میشود؛به این معنی که حاکم و حکومت از جانب شرع الهی مورد تایید باشد.اما وجهه دیگر مقبولیت و پذیرش حکومت اسلامی از جانب مردم است.
حکومت حاکم حقه اسلامی،اگرچه مشروع و مورد تایید از جانب خداوند است؛اما برای بروز و بقای خود در جامعه،نیازمند مقبولیت است.حکومت امیرالمومنین(علیه السلام) و کنارهگیری امام مجتبی(علیه السلام) از حکومت،مصادیقی از این مسئله هستند.(۸)
مردم سالاری دینی
بنابراین حاکم مشروع اسلامی برای پیاده کردن حکومت الهی در جامعه و پابرجایی آن، بایستی جامعه را با خود همراه سازد. مسئلهای که در جریان انقلاب اسلامی، به تأسی از سیره انقلابی معصومین، توسط امام خمینی(ره) دنبال شد و در جمهوری اسلامی به بیان امام و مقام معظم رهبری، به عنوان «مردم سالاری دینی» شناخته میشود.
برخلاف تصور نادرستی که این مفهوم را نسخه اسلامی دموکراسی غربی میداند؛مردم سالاری دینی برآمده از بطن معارف اسلامی است. در این مفهوم، مردم در چهارچوب شریعت حق تعیین سرنوشت خود را دارند. این برآمده از سنت الهی است که «إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِم»؛ بلکه این وظیفه مردم است که با حضور خود در صحنه، پیشران جامعه اسلامی به سمت رشد و اعتلای آن باشند.
از سوی دیگر حاکم اسلامی نیز علاوه بر دعوت از جامعه مومنین به مشارکت در تعیین سرنوشت جامعه، به قاعده «وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ» میتواند از پتانسیل مشارکت مردم در اداره جامعه بهره ببرد؛ موظف است تا مردم را به حضور در صحنه حاکمیت اسلام؛ ترغیب نماید. چرا که رسالت حاکمان الهی، فراتر از برپایی عدل و ایمان در جامعه، سوق دادن خود مردمان به تلاش در برپایی عدل و قسط است: « لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْط».
پس مردم سالاری دینی، هم موجب بهره حاکم اسلامی از پتانسیل حمایت و رای مردم، «هُوَ الَّذى اَیَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَبِالْمُؤمنین» و هم رشد جامعه مومنین در فهم و عملکرد در جهت اعتلای اسلام را به دنبال خواهد داشت و همه این روابط در بستر ولایت الهی تحقق مییابد.
_____________________________________________________________________________________________
(۱) سوره انعام، آیه ۵۷
(۲) سوره آل عمران، آیه۲۶
(۳) الکافي ,جلد۲, صفحه۱۸
(۴) طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن، آیت الله العظمی خامنهای
(۶) جامع الصغیر، ج۲، ص ۱۵۵
(۶) گلستان سعدی
(۷) طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن، آیت الله العظمی خامنهای
(۸) پرسشها و پاسخها، ج۱، آیت الله مصباح یزدی