سلام علیکم و رحمه الله
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
و به نستعین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین
جهت شادی ارواح طیبه شهدا، روح حضرت امام، همهی گذشتگان، ذویالحقوق، پدر و مادرمان، معلمان و اساتیدمان، الفاتحه مع الصلوات.
صفحهی 20، سورهی مبارکهی بقره: «بسم الله الرحمن الرحیم. وَوَصَّىٰبِهَا إِبْرَاهِيمُ بَنِيهِ وَيَعْقُوبُ يَا بَنِيَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَىٰ لَكُمُ الدِّينَ فَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ{132}، أَمْ كُنْتُمْ شُهَدَاءَ إِذْ حَضَرَ يَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قَالَ لِبَنِيهِ مَا تَعْبُدُونَ مِنْ بَعْدِي قَالُوا نَعْبُدُ إِلَٰهَكَ وَإِلَٰهَ آبَائِكَ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ إِلَٰهًا وَاحِدًا وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ{133}، تِلْكَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ ۖ لَهَا مَا كَسَبَتْ وَلَكُمْ مَا كَسَبْتُمْ ۖ وَلَا تُسْأَلُونَ عَمَّا كَانُوا يَعْمَلُونَ{134} صدق الله العلی العظیم»؛
من یک یا دو نکته را مقدمتاً عرض بکنم. یک اینکه راجع به همین بحث کرونا از زاویهی خودمان، یک بحثی را خیلی مختصر خدمتتان بگویم. حلول ماه رجب هم شده و آن هم جا دارد که هم تبریک بگویم و هم نکتهای را خدمت شما عزیزان عرض بکنم.
راه رهایی از نگرانی
خب این ویروس کرونا که آمد و خیلی از مجامع را تعطیل کرده و اظهار نگرانی هم میشود راجع به آن؛ خب ضمن اینکه توصیههای پزشکی و سلامت و ... را رعایت میکنید، فقط من به این نکته اشاره بکنم که یک حدی از آن نگرانی، انسان خارج شود، به هر جهت این قضا و قدرهای الهی بر انسان میگذرد. البته ما وظیفهی خودمان را باید انجام بدهیم در بحث سلامتی. حالا آن چیزی که میگویند که دستتان را بشویید و مراقبت کنید در دست دادن و روبوسی کردن و اینها. طبیعتاً اینها را رعایت میکنید، ولی از این زاویه میخواهم یک یا دو روایت برای شما بخوانم که مقداری فضای توحیدی انسان اگر قوی شود، این بحثهای نگرانیهایش واقعاً مرتفع میشود. در روایات ما در باب یقین من یکی دو روایت خدومتتان عرض بکنم:
رزق حتمی
دارد که از امام صادق علیه السلام «من صحه الیقین المرء مسلم»؛ از صحت یقین یک انسان مسلمان این هست که «ان لایدری الناس بسخط الله»؛ انسان نخواهد خدا را، در حقیقت، مردم را راضی کند به ناراضی کردن خدا، «و لا یلومهم علی ما لم یعطه الله»؛ به آن چیزی که خدا به انسانها نداده آنها را ملامت و سرزنش نکند. خدا به عدهای چیزهایی را میدهد و به عدهای چیزهایی را نمیدهد. این تکه مدنظر است: «فان الرزق لا یسوقه حرص حریصٍ»؛ رزق چیزی نیست که حرص حریصی بخواهد رزق انسان را زیاد بکند، «و لا یرده کراهیه الکاره»؛ هیچ انسان کارهی هم اینجوری نیست که رزقش، به واسطهی اینکه دوست ندارد رزق داشته باشد، رزق نداشته باشد. در روایت هست در همین که «لو احدکم فر من رزقه، کما یفر الموت، لادرکه رزقه کما یدرکه الموت»؛ همانطور که از دست حضرت عزارائیل کسی نمیتواند فرار بکند، از دست حضرت میکائیل هم کسی نمیتواند فرار بکند. به هر جهت اگر قرار باشد رزقی به او برسد، هر چقدر هم فرار بکند، خدا این رزق را به او میرساند. کما اینکه هرجایی قرار باشد بمیرد، آنجا میمیرد. وظیفهی ما این است که کارمان را انجام بدهیم و وظیفهی خودمان را انجام دهیم. «ثم قال ان الله بعدله و قسطه جعل الروح و الراحته فی الیقین و الرضا»؛ خدا به واسطهی عدل و قسطش، روح و راحت را، آسایشی و آسایش و آرامش را در یقین گذاشته است و رضا، یعنی آدم راضی باشد به قدر الهی و یقین داشته باشد که خطا نرفته است. انسان اگر مریض شده است، درست مریض شده است، اگر مریض نشده است به جا مریض نشده است. ما هم وظیفهمان حفظ صحت بدنمان هست، حالا چه در ورزش کردن، چه در نوع غذا خوردن، چه در مراقبهای پزشکی، اینها یک حدی باید، ما حتما باید این کارها را باید انجام بدهیم. اما یقین به آن است که آنچه که پیش آمده است، کلاً پیش آمده است از قبل. «و جعل الهم و الحزن فی الشک و السخط»؛ خدا دغدغه و حزن را در شک گذاشته و در نارضایتی، آدم همیشه درگیر با خدا است که چرا اینطوری شد؟ چرا اینطوری شد؟ نباید اینطوری میشد. آیا اصلاً اینطوری شد درست بود؟ درست نبود؟ اینها دغدغهآفرین هستند. ما وظیفهمان چیست؟ حفظ الصحه.
دیگر بقیهی آن آدم، آن هم در یک مقدار متعادل و متعارف، دیگر انسان نمیتواند به هیچ سطحی دست نزند، هیچ جایی نرود، نیاید. والا همین که دارد کارهای لازم پزشکی را انجام میدهد، در همین حد. بعد هم انشاالله خودش را بسپارد به خدا. اینکه راضی باشد به این اتفاقاتی که برایش میافتد.همین طوری هست. انسان خیابان هم ممکن است پایش را بگذارد یک تصادفی، یک چیزی بالاخره ممکن است انسان بکند. یا ماشینش تصادف بکند، خودش تصادف بکند.
شما این آیاتی هم که برای رفع بلا اگر دقت بکنید، خلاصه میگویند این آیات را بخوانید، به مضمونش دقت کنید، کل آن توحید است. همه در این معنا است که: «لَنْ يُصِيبَنَا إِلَّا مَا كَتَبَ اللَّهُ لَنَا» این خلاصه برای ما نوشته شده است. یا مثلاً «مَا يَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلَا مُمْسِكَ لَهَا ۖ وَمَا يُمْسِكْ فَلَا مُرْسِلَ لَهُ مِنْ بَعْدِهِ» خدا بخواهد رحمتی را برساند، احدی نمیتواند نرساند، خدا بخواهد رحمتی را نرساند، احدی نمیتواند برساند. کلاً این محتوای توحید، محتوایی است که انسان را سر هر کاری این دغدغه را از انسان میگیرد. سر درآوردن رزق هست، دغدغه را از انسان میگیرد. سر مریضی است، دغدغه را از انسان میگیرد. اینها مهم است.
زیبا طلب کن
یک روایت دیگر هم خدمتتان بخوانم، اینها هم به همین بحث رزق ارتباط دارد. این مجموعهاش یک بستهی معنایی است، که آقا توحید! و اینها باعث میشود انسان فکر بکند که این «الضَّارِّ النَّافِعِ»، خداست! و الکی برای خودش دغدغه الکی درست نکند و اینقدر خودش را آزار ندهد در این مسائلی که به وجود میآید، حالا در این مسئلهی جدید هم که انشاالله خدا زودتر این را بر طرف بکند.
این روایت را هم بخوانم، یک یا دو تا روایت برایتان میخوانم: روایتی که پیامبر عظیم الشأن اسلام میفرمایند: «اِنَّ الروحَ الاَمین الجِبرئیل اَخبَرَنی أنَا رَبی»؛ جبرئیل به من خبر داد از پروردگار که «أنّهُ لَن تَمُوتَ نفسٌ حتّى تَستَكمِلَ رِزقَها»؛ آدم نمیمیرد مگر رزقش را بخورد. «فاتَّقُوا اللّه َ و أجمِلُوا في الطَّلَبِ»؛ تقوا داشته باشید و آن موقع طلب را زیبا طلب کنید. ببینید این انسان مهمِ زیبا، بعضیها آنقدر حرص میخورند که مثلاً میخواهد پول در بیاورد. وقتی که یک رزق مقسومی هست شما وظیفهات طلب هست، زیبا طلب کن!
دو نوع رزق
«وَعلَموا اِنَّ الرِزقَ رِزقانْ»؛ خوب دقت بکنید عزیزان، رزق دو نوع هست؛ «رزق تطلبه و رزق یطلبه»؛ دو نوع رزق داریم، یک رزقی داریم که آن دنبال شما میدود و یک رزقی هم هست که شما دنبال آن میدوید. آن که آن دنبال شما میدود گیرتان میآورد، به شما میرساند. حتی در آن قسمتی که شما دنبال آن رزق میدوید دارد که «فاطلبوا ارزاقکم من حلالا»؛ ارزاقتان را از حلال طلب کنید. «فانکم ان طَلَبتُموها من وجوهِها»؛ اگر از راهش بروید و طلب رزق بکنید، «أَکَلتُموها حلالاَ»؛ همانی را میخورید که حلال است.«و إِن طَلَبتُموها مِن غَیرِ وُجوهِها»؛ اگر مِن غَیرِ وُجوهِها طلب کنید، از غیر راهش بخواهید طلب کنید، همینی را میخورید، «أَکَلتُموها حراماً و هی أَرزاقُکُم لابُد لَکُم مِن أَکلِها»؛ همان مقدار رزق را باز هم میخورید، فقط از راه حرام میخورید.
وگرنه اینطوری نیست به واسطهی اینکه شما از راه حرام میخواهید رزق را بخورید، یک رزق بیشتر کلاً گیرتان میآید برای اینکه بخورید. خیر، اگر از راه حلال رفتید از راه حلال همان گیرتان میآید و میخورید. اگر از راه حرام رفتید، دوباره همان مقدار گیرتان میآید و میخورید، فقط حرام خوردید وگرنه کار شاق دیگری انجام نشده است. در روایات ما این معنا خیلی زیاد است، مربوط به بحثهای یقین است.
یک روایت دیگر اگر بخواهیم خدمت عزیزان بخوانیم، این است که امیرالمومنین(ع) میفرمایند: «لاَ يَجِدُ عبد طَعْمَ اَلْإِيمَانِ حَتَّى يَعْلَمَ أَنَّ مَا أَصَابَهُ لَمْ يَكُنْ لِيُخْطِئَهُ»؛ انسان طعم ایمان را نمیچشد مگر اینکه بفهمد که آن چیزی که به او اصابت کرده و خورده است، نمیتوانسته خطا برود و نخورد. این اتفاقی که برایش پیش آمده، باید پیش میآمد. «وَ مَا أَخْطَأَهُ لَمْ يَكُنْ لِيُصِيبَهُ»؛ آن چیزی که به او اصابت نکرده است، نمیشد که اصابت بکند. آن چیزی که نباید پیش آمده نمیشد که پیش بیاید. «وَ انَّ الضار نافع هوالله عزّوجل»؛ و اینکه بداند ضار و نافع خداست. این روایت را خواندم، این معنا را گفتم، باز دوباره تاکید میکنم، این مقدار از سلامتی و حفظالصحهای که انسان باید انجام بدهد در خوراکش و ورزش کردن و مراقبت از بدنش، حالا در این ایام که این ویروس ظاهراً شایع شده است، در این مواقع، طبیعتاً حفظالصحهاش را نگه میدارد. ولی این همه دغدغه، این همه نگرانی، این همه پمپاژ بدبینی و ترس، واقعاً از توحید انسان خارج است، اصلاً آدم مشکل توحیدی پیدا میکند، مشکل یقین پیدا میکند. اگر پسفردا با همین روحیه، سر یک جریان دیگر آدم مریض شد، سر یک جریان دیگر تصادف کرد، خب چه قدر میخواهد با خدا، بد و بیراه بگوید؟ که چرا اینطور شدم؟ بالاخره این قسمت ما بوده و قرار نیست همهی این قسمتها در دنیا، وضعیتش مشخص شود، بالاخره ما تا سرای آخرت کشیده شدیم. انشالله خدا همهی مرضا را، مریضهای اسلام را، مریضهای منظور را و مریضهایی که مبتلا به این ویروس شدند را عاجلاً و کاملاً لباس عافیت بپوشاند، به برکت صلواتی بر محمّد و آل محمّد.
سال سلوکی
نکتهی دوم را هم مختصرا عرض بکنم راجع به ماه رجبالعصب، ماه ریزش رحمت الهی. به این دقت بفرمایید که اگر ماه قمری و شمسی داریم؛ یک سالی داریم به جای سال شمسی و قمری و میلادی و اینها، به نام سال سلوکی؛ بین علماء معروف است به سال سلوکی. سال سلوکی یعنی اینکه اول بهار سلوک انسان از ماه رجب شروع میشود. اگر ببینید آشیخ عباس قمی، وقتی مفاتیح را شروع کرده است، وقتی اعمال ماهها را شروع کرده، از رجب شروع کرده است. با اینکه رجب اولین ماه قمری نیست. چرا از اینجا شروع کرده است؟ چون اولین ماه سلوکی است. خب، از اکنون دو چله تا شبهای قدر داریم. اگر کسی میخواهد مراقبت بکند از گوشش، از چشمش، زبانش، فکرش، تخیلاتش، اگر میخواهد مراقبتی بکند، این ماه، ماهش است. در ادعیهاش هم ببیند، تکلیف این ماه با ماههای دیگر فرق دارد، گاز پر مطرح است. «يَا مَنْ أَرْجُوهُ لِكُلِّ خَيْرٍ»؛ یعنی همه چیز ته ماجراست. «وَ آمَنُ سَخَطَهُ عِنْدَ كُلِّ شَرٍّ»، یک جای دیگر دارد: «أَعْطِنِي بِمَسْأَلَتِي إِيَّاكَ جَمِيعَ خَيْرِ الدُّنْيَا وَ جَمِيعَ خَيْرِ الْآخِرَةِ»، من همه چیز میخواهم. معلوم است که اقتضای این سفره باید باشد تا کسی بگوید همه چیز میخواهم؛ «یا وَاصْرِفْ عَنّی بِمَسْئَلَتی اِیّاکَ جَمیعَ شَرِّ الدُّنْیا وَشَرِّ الاْخِرَهِ»؛ هرچه شر هست را دفع کن و هرچه غیر از این را میخواهم. مشخص است که سفرهای این چنینی پهن شده تا همچین درخواستی بشود. مراقبتهایی که عزیزان میخواهند برای ماه رمضان و شبهای قدر داشته باشند، به هر جهت قبول کنید که بدون تمرین نمیشود وارد المپیک ماه مبارک رمضان و شبهای قدر شد، نه این که نشود، میشود، ولی چیزی که باید نمیشود. اگر قرار است انسان کاری کند، بسم الله کارش را شروع کند. بعضیها هنوز در فضای انتخابات هستند، میگویند: کیف، کفش و داماد و لیست فلان و آن آشغال بود و چی بود و... . از این حرفها بیرون بیایید. ماه رجب است، بعداً در یک متر جا میخواهیم بخوابیم، بابت این الفاظ که به کار میبریم همه جا و به راحتی، پس فردا باید روز «وَقِفُوهُمْ ۖ إِنَّهُم مَّسْئُولُونَ»؛ انسان باید پاسخگو باشد به این حرفها خلاصه بازی تمام شد، از این حرفها بیرون بیایید. که اگر بخواهیم از این حرفها بزنیم چون در متن این ماجراها بودیم از صفر تا صد، حرف برای زدن زیاد است، ولی ماجرا تمام شد ولی هنوز بعضیها موضوع را رها نمیکنند و الفاظی را به کار میبرند که خوب نیست و مناسبشان دینی انسان نیست، چه برسد به این که در ماه رجب و ماه مبارک رمضان اصلاً این حرفها قباحت دارد. انشاالله که این انتخابات هم که در پیش است خوشعاقبت و خوشروزی شود.
انشاالله که منتخبین مردم به داد مردم برسند، قولی داده بودیم برای این که قسمتهایی از این آیه مکرر میگوید: «لَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنتُم مُّسْلِمُونَ»؛ اصل است و «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَىٰ لَكُمُ الدِّينَ فَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ»
مصادرهی دین به نفع یک شریعت
نکتهای راجع به بحث دین، من مقدمتاً گفتم مقداری را در این جلسه میگوییم، نوع تبلیغات دین این آیات خیلی مهمی است، خیلی شریعتمحور است. نوعاً میگوییم آدم دیندار خیلی با شریعت همراه است. یعنی مجموعهای از شریعتها و حتی شریعتهای خیلی جزیی، حتی خیلی از دستورات و آداب جزییتر و چون در این مسیر حرکت میکنیم، به کثرات دچار میشویم در بحث مذهب میشود شیعه و سنی، در شیعه میشود انواع و اقسام شیعه، در سنی میشود انواع و اقسام سنی، و بعد اعتقادات ریزتر و شریعتپایه است.
مدل ارتباط ما با قرآن و صحف آسمانی بر روی سطح اقامه دین قرار گرفتند، به این شرط که ذهن شما کالیبره باشد، ذهن شما روی دین شما با قرآن و همفاز میشوید و خیلی از آیات تکثرگرایانهی قرآن را آن جا میفهمید، که به چه معنی است؟ جایگاه ولایت را آن جا میفهمید که آیاتش را خدمتتان عرض میکنم.
مصادرهی دین به نفع یک شریعت؛ این یکی از خطاهای راهبردی در ارتباط با قرآن است که دین را در شریعت بریزیم و در یک شریعت مصادرهاش کنیم. اینهایی که میگویم دارم به الفاظ دقت میکنم، آیاتش را بعداً با همدیگر میبینیم. اگر به ما توصیه شده است سراغ شریعت برویم، برای این است که خودمان را به دین برسانیم. به دین! یعنی نه اینکه این شریعت مهمل است و نباید انجام داد نخیر، قطعاً این شریعه راه دسترسی به دین است. دین چیست؟ دین اسلام است. دین اسلام است یعنی چه؟ وقتی به ما میگوید دین اسلام است یعنی اینکه آن شاهراه اصلی، رودخانهی اصلی که شرایع مختلف از این در آمده، آن اسمش اسلام است. حالا این آیات را با همدیگر ببینیم خیلی واضح میشود. شرایع مختلف از آن منشعب میشود، از همین رودخانهی اصلی دین که وظیفهی ما اقامهی دین است. رودخانههای مختلف منشعب میشود، جالب است و این جزء لطفهای كارهایی است که؛ اسم آخرین شریعت هم اسلام است. یعنی هم اسم این شاهراه اسلام است، اسم این رودخانه اسلام است، اسم آخرین شریعت هم اسلام است.
کالیبرهی قرآن
به این چندتا توجه کنید؛ اولا اسم آن شاهراه و رودخانهی اصلی اسلام است. چرا ایکس نیست؟ چرا یک چیز دیگر نیست؟ چرا اسم دیگری ندارد؟ مهم است! این همان روح تعبد و تسلیمی بود که گفتیم بن کار ادیان الهی است. دین یک روحی دارد و آن روح تسلیم و عبودیت است. این همان چیزی بود که چند جلسهی پیش خدمت شما بزرگواران عرض شد. این خیلی مهم است که اگر قرآن را میخواهید بخوانید، با رابطهی عبد و مولا میتوانید بخوانید. اگر با روابط دیگری بخوانید، با قرآن همفاز نمیشوید. رابطهای که خدا در قرآن برقرار کرده، این که من حقم را از عالم میخواهم نیست. اصلاً رابطهاش حق نیست. رابطهاش رابطهی عبد و مولا است. عبدی است در مقابل مولا. رفیقت نیست. مولا دارد به بندهاش دستور میدهد. اینطوری است. خدا مدل کبریایی خودش را نگه داشته و هر کسی بخواهد به آستانه کبریایی حق برود، میشود شیطان و سقوط میکند. اصلاً کالیبرهی قرآن، کالیبرهی عبد و مولاست. جهتگیریاش جهتگیری عبد و مولا است. لذا بن کاری که اسم این شاهراه است، اسلام است. این خیلی مهم است. ایکس نیست، یک چیز دیگری نیست. مهم است که شما بدانید انسان اگر میخواهد در شاهراه دین باشد، باید تسلیم باشد، تسلیم آنچه که ربوبیت حق است و عبدی است در مقابل رب. این عبد و رب میبینید که گفتمان اصلی قرآن است. لذا با بسیاری از این پدیدههای امروز انسانشناسی و جهانشناسی اصلاً ناسازگار است. انسان وقتی با یک کالیبرهی دیگری قرآن میخواند، انگار سیستمعاملش اصلاً فرق دارد. بعد میبیند که چرا خدا اینقدر دستور میدهد، چرا اینقدر خودش را بالا گرفته؟ میآید با یک زاویهی دیگر قرآن میخواند و با قرآن هم فاز نمیشود. اگر در بحث سیستمعامل عبد و رب، عبد و مولا و پخش ربوبیت الهی در همه جا وارد شد که شد، وگرنه با قرآن نمیتواند تماس برقرار کند. اولاً اسم دین اسلام است. ثانیاً آخرین شریعت خدا اسمش اسلام است، چرا؟ چون که جهانی است. به دلیل جهانی بودن و این که آخرین شریعتی است که قرار است اقامه دین بکند، باز اسم آن شده اسم همان دین. اسم دین را روی شریعت گذاشتهاند، به خاطر این که این قرار است همان کار را بکند، یعنی بیاید اقامه دین بکند که در سورهی مبارکهی مائده داشتیم که اقامهی تورات و انجیل و قرآن باید بکنید، تا چیزی بشوید که حالا این آیات را از این به بعد تند تند با همدیگر نگاه میکنیم. ما هرچقدر کالیبرهمان دین بشود به وحدت نزدیک میشویم، هرچقدر کالیبرهمان به شریعت نزدیک بشود، به کثرت نزدیک میشویم. این خودش فرم تبلیغ ما را در جهان معلوم میکند. که ما دین پایه میخواهیم تبلیغ بکنیم یا شریعت پایه؟ خیلی مهم است. اصلاً جریان تبلیغ را عوض میکند. جریان اول جریانی است که باید ربوبیت را اصل مدیریت و ولایت به معنیالاعم را بروید ترویج کنید. جریان دوم جریانی است که باید شیعه و سنی را جدا بکنید و بعد دعوت بکنید. یک مسیحی را اول باید مسلمان بکنید، بعد از آن شیعه بکنید. بعد از چهار امامی و پنج امامی و هفت امامی و اینها ردش بکنید. یعنی آنجا شما سعی میکنید همه را شیعه کنید. تازه در اعتقادات شیعه هم باید به دوازده امامی برسید، یعنی از یک راه اینطوری باید رد بشوید. درصورتی که قرآن از این راه رد نمیشود. آن چیز دیگری است. دو عنصر را اقامه میکند. بر اساس آن دو عنصر بقیه را میچیند. آن دو عنصر در سورهی مبارکهی مائده مفصل توضیح داده شده: عنصر ولایت به معنای اعم را می آورد بالا. ولیای که قرآن دستش است. ولیای که معارف دین دستش است. برای همین است که قرآن حتی وقتی شریعت را می خواهد بگوید، شریعت را در تراز دین مطرح میکند. چیزی مطرح میکند که همهی ادیان دارند. نماز، وقتی میگوید نماز بخوانید، میبینید همه نماز دارند. روزه، همه روزه دارند. حج، همه حج دارند. حج را اصلاً ابراهیمی تعریف میکند. همه حج دارند و داشتند. زکات را که میخواهد مطرح کند، باز به عنوان یک قاعدهای که برای رسیدن به فقراست، میگوید، مربوط به ما نیست. فقط صورتبندیاش یک مقداری فرق میکند؛ اینها جزئیاتی است که اتفاقاً به آن نمیپردازد. نوعاً به این جزئیات نمیپردازد. این خیلی مهم است که ذهن و چشم ما در دیدن قرآن به سطح دین کالیبره بشود.
مصادیق در قرآن
حالا که این را در حقیقت یک مقداری بحثش را دیدیم، آیهی ۱۳۵ و ۱۳۶ سوره بقره را ببینید، آیهی ۸۴ و ۸۵ آل عمران را هم ببینید که من اینها را در کنار همدیگر خدمتتان عرض میکنم.
میگوید: «وَقَالُوا كُونُوا هُودًا أَوْ نَصَارَىٰ تَهْتَدُوا»؛ این آیهی ۱۳۵ سوره بقره است. ببینید این مصادره دین است در شریعت. یعنی میگوید آقا بیایید یا یهودی بشوید یا نصاری بشوید، که هدایت بشوید. اینها اینطوری میگویند، یعنی بریزید در این شریعت یا در آن شریعت. امروزه ما هم زبانمان تقریباً همین است. یعنی میگوییم مسلمان بشوید تا هدایت بشوید. میگوید نه! آن چیزی که هدایت است برای این شریعت یا آن شریعت نیست!آنها میگفتند بیایید یهودی محرف یا نصاری محرف بشوید، هدایت برای این است که کسی خودش را از شریعت به این برساند. «قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا»؛ در جلسات قبل گفتیم که ابراهیم در سطح دین ایستاده است، «قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا»؛ بیایید در مایهی ابراهیم حنیف بایستید. «وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ»؛ که او هرگز از مشرکان نبود. یعنی خیلی وقتها شما خدا را بریزید در یک شریعت و در آنجا حبسش بکنید، اتفاقاً شما بساط تکثر را دارید پهن می کنید. بیا به سطح خود دین برسان که راجع به ابراهیم میگوید «دِينًا قِيَمًا»، یعنی ابراهیم را در سطح دین مطرح میکند. شما بیا خود را به آنجا برسان، آنجا هدایت است. شما وقتی از آن سطح خارج می شوید و وارد پروسههای شرایع میشوید، بخواهید آن دین را در شریعت مصادره بکنید، این خودش همان است که شما بساط تکثر را به پا کرده باشید.
فرق نگذاشتن
بعد ببینید چگونه میگوید «قُولُوا» یعنی کی؟ یعنی شما! ای ملت، ای مردم، ای مؤمنین، «قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْنَا وَمَا أُنْزِلَ إِلَىٰ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاط وَ ما أُوتِيَ مُوسي وَ عيسي وَ ما أُوتِيَ النَّبِيُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ»؛ ما به همهی آن ایمان داریم. به همهی آن ایمان داریم یعنی چه؟ یعنی به همه شرائع میخواهیم عمل کنیم؟ نه، معلوم است که این نیست. کسی بالاخره نمیشود هم این شریعت را داشته باشد، هم آن شریعت را داشته باشد. ایمان هم داریم یعنی چه؟ ایمان داریم کلاً یعنی خوب هستند اینها؟ «لا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ»؛ ما تفرقهای بین اینها نمیگذاریم، ما فرقی بین اینها نمیگذاریم، یعنی به هر جهت ما قبول نداریم که پیغمبر (ص) بالاتر از آنها است؟ خیر، ما این را قبول داریم. خود قرآن قبول دارد که پیغمبر (ص) بالاتر مثلاً حضرت عیسی (ع) است. در چه چیزی فرق نمیگذاریم؟ در این که اینها همهشان متکی به دین هستند، اینها همه پیامبران الهی هستند.
حالا عرض بکنم نه اینکه فقط این اندیشه را قبول کنیم که اینها همه پیامبران الهی هستند. حالا اینها پیامبر هستند که هیچ، ما قبولشان نداریم الان، ولی قبول داریم یک موقعی پیامبر بودهاند. خیر، این هم نیست. حالا آیه نشان میدهم، این نیست. یعنی شما باید بگویید من معارفشان را قبول دارم، حرفهایشان را هم قبول دارم. چرا؟ چون آنها هم مثل قرآن در سطح دین ایستاده بودند. من همهی آنها را هم قبول دارم. نه اینکه من قبول دارم، فقط قبول دارم که پیغمبر هستند، قرآن این را نگفته است. میگوید «لا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ»؛ بین احدی از اینها من فرق نمیگذارم. یعنی چه؟ هم «بِاللَّهِ، أُنْزِلَ إِلَيْنا» من باور دارم. «أُنْزِلَ إِلي إِبْراهيمَ» و «أُنْزِلَ إِلي عیسی و موسی» را هم باور دارم. معلوم است یک مفاهیم مشترکی هست که همه را من باور دارم. اینها هم معلوم است. خود پیامبران مبلغ دین بودهاند، مبلغ دین بودهاند. منتها یک شریعتی را داشتهاند، میگفتند میخواهی بیایی در دین از این شریعه خودت را به دین برسان.
«فَإِنْ آمَنُوا بِمِثْلِ مَا آمَنْتُمْ بِهِ فَقَدِ اهْتَدَوْا ۖ وَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا هُمْ فِي شِقَاقٍ ۖ فَسَيَكْفِيكَهُمُ اللَّهُ ۚ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ»؛ چرا اصرار دارم بگویم؟ شبیه این را در آیهی ۸۵ یا ۸۴ سورهی مبارکهی آلعمران، صفحهی ۶۱ ببینید: «قُلْ آمَنَّا بِاللَّهِ» یعنی شبیه همان،
«قُلْ آمَنَّا»؛ بگو پیغمبر ما ایمان داریم، «قُلْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنْزِلَ عَلَيْنَا وَمَا أُنْزِلَ عَلَىٰ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ»؛ دیدید این عین آیه بود تقریباً که ما بر آن چه که ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط و موسی و عیسی و...، همه را ما ایمان داریم. برای این در آنجا معنی دین کردم. آیه بعد را نگاه کنید، «وَمَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ»؛ این آیه را بعضی به اشتباه در سطح شریعت اسلام میآورند و معنی میکنند. این آیه در سطح شریعت اسلام نیامده است. این اسلامی است که دین است «وَمَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا»؛ اسلامی که دین است «فَلَنْ يُقْبَلَ»؛ معلوم است همهی انبیا دعوت به دین میکنند و به پیغمبر میگویند پیغمبر تو بگو، ای ملت بگویید که ما به همهی اینها ایمان داریم نه اینکه ایمان داریم که اینها پیغمبر بودند، بلکه ایمان به حرفشان داریم. آنها هم در همین سطح ایستادهاند و همین حرف را میزنند، منتها سطح دسترسی گذاشتهاند. سطح دسترسیهایی که در جزئیات متفاوتند نه در کلیات. این حرف اشتباهی است که فکر میکنیم انبیا آمدند، هر نبی امده بساط نبی قبلی را جمع کرده باشد، به روایتی نسخ کرده است، سفرهی نبی قبلی را جمع کرده و سفرهی جدید را پهن کرده است، اصلاً چنین نیست. در جلسات گذشته نشان دادم، میگوید در تورات هم نوشتیم که داستان قصاص این است، نمیگوید که در اسلام این است. ائمه استدلال میکنند که همین که در تورات است در اسلام هم هست و اینکه نعوذ بالله خدا میخواسته حرفهایش را عوض کند. نه اینطوری نیست. بشریت در حال رشد بوده و یک حرف و یک بنمایهی فکری و یک چیز و یک جور اعتقادات بوده، بله مراحل رشدی داشته است و این درست است. اگر به کسی میگویند ادب، بزرگ هم بشود همان ادب را میگویند و اگر میگویند حیا، بزرگ هم بشود همان حیاست. درست است که جزئیات بحث فرق میکند ولی اصل بحث فرقی ندارد. اینقدر این نبی و آن نبی نیست، اصلاً در قرآن کالیبره اینجوری نیست.
اگر میبینید پیامبران در زمان خود با یک سری از خلفا مبارزه میکنند، مبارزه با دین نیست بلکه مبارزه با طاغوت میکنند، زیرا اصل اقامهی دین، ولایت الهی است که باید دین را دست گرفته و جلو ببرد. امروز بدترین کار این است که کسی مثلاً با اهل تسنن مبارزه کند، او اصلا بحث را نفهمیده است. او باید در تحت ولایت ولی الهی باشد و عمل دینیاش را انجام دهد. طاغوت کیست؟ طاغوت آمریکاست که الان با ولایت و حاکمیت مبارزه میکند. بعضی اشتباه میگیرند، طاغوت آمریکا و اسرائیل است. برای همین است که اشتباه میگیرند.
اقامهی دین
این آیه را در سورهی مبارکهی شوری ببینید، صفحه ۴۸۴ است. اینکه توصیه شریعتها به اقامهی دین بود. خوب دقت کنید در آیهی ۱۳ میفرماید: «شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ»، تشریع شده از دین، دین، آن شاهراه و شریعت، در حقیقت سطح دسترسی به آن شاهراه، «شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ»؛ برای شما چه تشریع شده، همان چیزهایی که «مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى وَعِيسَى أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِيه»؛ اینها همه شرایع میشوند و در همهی این شرایع یک چیز توصیه شده است که آن چیست؟ «أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ»؛ و چیزی در همهی شرایع توصیه شده، و به شما هم این توصیه شده، اقامهی دین است، «أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ»؛ یعنی دین را اقامه کنید و در دین تفرقه نکنید. چرا در دین تفرقه نکنید؟ چون دین مسار وحدت است، دین مایهی وحدت است. شریعت که نیست. شریعت مسار فطرت است. آنکه مسار وحدت و محل وحدت است، دین است و بروید دین را اقامه کنید. «كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكِينَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ اللَّهُ يَجْتَبِي إِلَيْهِ مَنْ يَشَاءُ وَيَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ يُنِيبُ»؛ آن موقع است که آیات سورهی مبارکهی آل عمران و سورهی مبارکهی مائده را وقتی که ما خدمت این آیات بودیم در چندین سال پیش بود، این آیات ۶۷ که هم آیات ولایت است و هم در سیاق، معنا کردن آنها را که آن موقع خیلی توضیح دادیم و الان نمیخواهیم توضیح دهیم. «يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ»؛ از آیهی بالاترش ببینید، آیهی 66 میفرماید: «وَلَوْ أَنَّهُمْ أَقَامُوا التَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ»؛ اگر اقامهی تورات و انجیل و قرآن بشود، «و ما انزل الیهم من ربهم»؛ اقامهی تورات و انجیل یعنی قرآن. اقامهی تورات و انجیل و قرآن یعنی چه پس؟ یعنی اقامهی دین شود، این اقامهی شریعت نیست، اقامهی دین بشود، «اَأَكَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَمِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ»؛ از بالا و پایین برکات الهی نازل میشود. «مِنْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ»؛ بعد میفرماید: «يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ»؛ این «ما انزل الیک»؛ مفصل هم بحث ولایت و قرآن است، چرا؟ به دلیل اینکه بدون ولایت، اصلاً دین اقامه نمیشود. هم اقامهی قرآن و دین بدون ولایت امکان ندارد.
انبیا اقامهی دین میکردند و باید باشند تا اقامهی دین انجام شود. آیهی ۴۴ سورهی مبارکهی مائده هم بحث شد که دین پیامبر پایه نیست، ولی الهی میخواهد که قرآن را در دست بگیرد، یعنی دین را در دست بگیرد. این، موجب اقامهی دین است. اصراری بر این نداریم که بگوییم ولایتی غیر این نیست. نه ولایت نیست. اقامهی قرآن هست چون اصلاً اقامهی دین بدون قرآن معنی ندارد. در حقیقت اگر نیاید ولی خدا شود و حاکمیت و ولایت را درست کند، منبریای بیش نیست. انبیا منبری نبودند و مرجع تقلید نبودند، انبیا اقامهی دین در جامعه میکردند و باید اینها باشند تا در جامعه اقامهی دین شود. نبودند، علما ورثة الانبیاء همین کار را میکنند که آیهی 44 سورهی مبارکهی ماِئده دقیقاً همین است که احبار و رهبانی هستند که همین کار را میکنند که در زمان نبود انبیا و اوصیا الهی، صالحان و دانشمندانی هستند که وارثان انبیا هستند و همین کار را میکنند و اقامهی دین میکنند. لذا اقامهی دین کنید تا از بالا و پایین برای شما برکات الهی به اقامهی دین و اقامهی قرآن نازل شود.
اقامه با ولایت
و بعد میفرماید: «بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ»؛ در آیه بعد میفرماید حالا حرف چیست؟ حرف ولایت است. حرف، اقامهی دین است. «قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لَسْتُمْ عَلَىٰ شَيْءٍ حَتَّىٰ تُقِيمُوا التَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ ۗ ۖ فَلَا تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ»؛ آقا بیاید اگر اقامهی دین نکنید به هیچ چیز نمیارزید مگر اینکه دین اقامه شود که با ولایت اقامه میشود. و اتفاقاً همین است که «وَلَيَزِيدَنَّ كَثِيرًا مِنْهُمْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ طُغْيَانًا وَكُفْرًا»؛ همین عنصر اقامهکنندهی دین که ولایت است، تازه دشمن در اینجاها با انسان میجنگد و درگیری پیش میآید و طغیان و کفر زیاد میشود. در سورهی مبارکهی نساء بعد از آیات «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ»؛ بعد از آن، آیات مهمی است. «أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحَاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ»؛ اصل اقامهی دین که ولایتش اقامه شود و حکومتش اقامه شود و در پرتو اقامهی حکومت، معارف دین اقامه شود و دین اقامه شود.
در این روایت ببینید که ماجرای اخلاق نسبت به آنچه در ذهن ماست عوض میشود. خواهش میکنم دقت بفرمایید، سلوک، حتی عوض میشود. سلوک اخلاقی فرد در حکومت ولایی عوض میشود. بگذارید که این را عرض کنم، ما که در ماه رجب العصب و رجب المرجّب بحث سلوک مطرح میکنیم، بحث سلوک رهبانیت مسیحی مطرح نمیکنیم. ببینید، روایت را دقت کنید، «قالَ اَللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَأُعَذِّبَنَّ كُلَّ رَعِيَّةٍ فِي اَلْإِسْلاَمِ دَانَتْ بِوَلاَيَةِ كُلِّ إِمَامٍ جَائِرٍ لَيْسَ مِنَ اَللَّهِ وَ إِنْ كَانَتِ اَلرَّعِيَّةُ فِي أَعْمَالِهَا بَرَّةً تَقِيَّةً»؛ آقا با گوش جان این روایت را بشنوید، میگوید: من عذاب میکنم مردمی را که در اسلام باشند ولی به ولایت جائر باشند به ولایت عالم نباشند، به ولایت جائری باشید که از جانب خدا نصب نشده، ولو اینکه اهل نماز شب و اهل دعای کمیل و.. باشند، ولو اینکه در «أَعْمَالِهَا بَرَّةً تَقِيَّةً» ، «وَ لَأَعْفُوَنَّ عَنْ كُلِّ رَعِيَّةٍ فِي اَلْإِسْلاَمِ دَانَتْ بِوَلاَيَةِ كُلِّ إِمَامٍ عَادِلٍ مِنَ اَللَّهِ»؛ و من عفو میکنم رعیتی را که در اسلام باشد و خود را به ولایت امام عادل رسانده باشد که از جانب خداست ولو اینکه این رعیت، رعیت ظالمی باشد. «وَ إِنْ كَانَتِ اَلرَّعِيَّةُ فِي أَنْفُسِهَا ظَالِمَةً مُسِيئَةً»؛ ولو اینکه این رعیت، رعیت ظالمی باشد من یک سری چیزهایش را عفو میکنم چون که معلوم است اصل را پیدا کرده است ولی الان خطا میکند یکی از بحثهای سلوکی، تفاوتهای قرآن با آنچه امروزه پیش ما هست، همین است.
سالکان نمونه
مهمترین سالکان الی الله در قرآن شهدا هستند، شهدایی هستند که در رکاب ولیشان در حقیقت موجب اقامهی قول حق میشوند. کسانی که به حکومت اسلامی کمک میدهند، واقعاً از مواهب الهی بهرهمند میشوند. در پرتو این کار است که اخلاق و نماز شب و اینها شکل میگیرد. اشتباه است کسی سنگریزه زیر زبانش بگذارد که من میخواهم زبانم را کنترل کنم، اصلاً این با ساختار قرآن مخالف است، شما این سنگریزه را از زیر زبانت درآور، قول حق بگو و قول حق بنویس، کمک بکن، حرف بزن، ولایت فقیه را تبیین کن و کمک بده، کمک به مجلس بده، کمک بده به جاکمیت، کمک بده به جریان منطقه، کمک بده به اینکه ظلم نشود تمام شد آنجور رهبانیت است، برای همین است که پیامبر میفرماید: «رهبانیت امتی فی جهاد فی سبیل الله»؛ رهبانیت امت من پشت خاکریزهاست، اخلاقشان پشت خاکریزهاست. خوشا به آن نماز شبخوانهای شب عملیات! آن نماز شبش معلوم است که برای چیست؟ آن یکی چرخیدنش در گود زورخانه است؛ فقط میچرخد و معلوم نیست برای چه میچرخد؟ دویدن روی تردمیل است؛ میدود، جلو نمیرود. لذا اخلاق در قرآن سلوک در قرآن خیلی وقتها با این سلوکهای عادی متفاوت است، همهاش رنگ و بوی جهاد و مقاومت و کمک به اقامهی دین و اینها دارد، اینطوری آدم خطا هم بکند، خدا میگوید خطایش را من درست میکنم، او دارد در راه اقامه و اقامهی دین و نفی طواغیت کار میکند. اگر چشم به این سمت و به سمت بحثهای قرآنی و به سمت اقامهی دین کالیبره شود، آن موقع است که میبینید آن آیات پلورالیستی که در قرآن آمده خیلی معلوم میشود، که آقا اقامهی دین بشود، مسیحی همان مسیحی باشد، یهودی همان یهودی و همه الان در جبهه حق هستند. همه در جبههی اقامهی دین هستند، برای همین سر بحث اربعین هم ذکر کردیم که بدترین کار در بحث اربعین شیعی کردن بحث اربعین است، حضرت آقا هم این را تذکر زیاد میدهند که برای کلاً آزادیخواهان جهان است، این برای آزادیخواهان جهان است و آن را در سطح اقامهی دین و نفی طواغیت و اقامهی ولایت ببرید، نبرید به سمت اینکه این یک مراسم شیعی است که ما برگزار میکنیم، این اشتباه است، قیام اباعبداللهالحسین در نفی طاغوت بود، این فهم طاغوت و ولی خدا باید برای ما معلوم شود، «فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ و یُؤْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَیَ»؛ کسی کفران طاغوت کند که کفران طاغوت یعنی کفران ولایت باطل کند، «فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَیَ»؛ این فرد به عروه وثقی چنگ میزند. انشاالله که ما هم در همین سطح بحث قرار بگیریم و اقامهی دین کنیم که اقامهی دین یعنی ولایت. اقامت ولایت، ولی که حاکم شده و حکومت تشکیل داده و قرآن دستش گرفته است، یعنی کتاب دین در دستش گرفته و میخواهد اقامهی دین کند که شاهراه اصلی است و «ان اقیموا الدین» که توصیه در همهی شرایع و سطح دسترسی همه شرایع دین بوده است.
انشالله خدا توفیق دهد که کمک به دین کنیم و اخلاقمان را در این زمینهها رد کنیم و اخلاق اینطوری داشته باشیم و اگر منتظر حضرت صاحب هستیم از این طریق انتظار خود را نشان دهیم، نه از طریقی که هیچ نشانهی کفران به طاغوت در آن ندارد. خدا همچین کمکی را انشاالله به ما بکند.