مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه شریف
مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه شریف
خواندن ۳۵ دقیقه·۴ سال پیش

مصادره‌ی دین به نفع یک شریعت

سلام علیکم و رحمه الله

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

و به نستعین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین

جهت شادی ارواح طیبه شهدا، روح حضرت امام، همه­‌ی گذشتگان، ذوی‌­الحقوق، پدر و مادرمان، معلمان و اساتیدمان، الفاتحه مع الصلوات.

صفحه­‌ی 20، سوره­‌ی مبارکه­‌ی بقره: «بسم الله الرحمن الرحیم. وَوَصَّىٰبِهَا إِبْرَاهِيمُ بَنِيهِ وَيَعْقُوبُ يَا بَنِيَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَىٰ لَكُمُ الدِّينَ فَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ{132}، أَمْ كُنْتُمْ شُهَدَاءَ إِذْ حَضَرَ يَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قَالَ لِبَنِيهِ مَا تَعْبُدُونَ مِنْ بَعْدِي قَالُوا نَعْبُدُ إِلَٰهَكَ وَإِلَٰهَ آبَائِكَ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ إِلَٰهًا وَاحِدًا وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ{133}، تِلْكَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ ۖ لَهَا مَا كَسَبَتْ وَلَكُمْ مَا كَسَبْتُمْ ۖ وَلَا تُسْأَلُونَ عَمَّا كَانُوا يَعْمَلُونَ{134} صدق الله العلی العظیم»؛

من یک یا دو نکته را مقدمتاً عرض بکنم. یک اینکه راجع به همین بحث کرونا از زاویه­‌ی خودمان، یک بحثی را خیلی مختصر خدمتتان بگویم. حلول ماه رجب هم شده و آن هم جا دارد که هم تبریک بگویم و هم نکته‌‌ای را خدمت شما عزیزان عرض بکنم.

راه رهایی از نگرانی

خب این ویروس کرونا که آمد و خیلی از مجامع را تعطیل کرده و اظهار نگرانی هم می‌‌شود راجع به آن؛ خب ضمن اینکه توصیه‌‌‌های پزشکی و سلامت و ... را رعایت می­کنید، فقط من به این نکته اشاره بکنم که یک حدی از آن نگرانی، انسان خارج شود، به هر جهت این قضا و قدرهای الهی بر انسان می‌گذرد. البته ما وظیفه­ی خودمان را باید انجام بدهیم در بحث سلامتی. حالا آن چیزی که می­گویند که دستتان را بشویید و مراقبت کنید در دست دادن و روبوسی کردن و اینها. طبیعتاً اینها را رعایت می­کنید، ولی از این زاویه می‌خواهم یک یا دو روایت برای شما بخوانم که مقداری فضای توحیدی انسان اگر قوی شود، این بحث‌های نگرانی‌هایش واقعاً مرتفع می‌شود. در روایات ما در باب یقین من یکی دو روایت خدومتتان عرض بکنم:

رزق حتمی

دارد که از امام صادق علیه السلام «من صحه الیقین المرء مسلم»؛ از صحت یقین یک انسان مسلمان این هست که «ان لایدری الناس بسخط الله»؛ انسان نخواهد خدا را، در حقیقت، مردم را راضی کند به ناراضی کردن خدا، «و لا یلومهم علی ما لم یعطه الله»؛ به آن چیزی که خدا به انسان‌ها نداده آنها را ملامت و سرزنش نکند. خدا به عده‌ای چیز‌هایی را می‌دهد و به عده‌ای چیزهایی را نمی‌دهد. این تکه مدنظر است: «فان الرزق لا یسوقه حرص حریصٍ»؛ رزق چیزی نیست که حرص حریصی بخواهد رزق انسان را زیاد بکند، «و لا یرده کراهیه الکاره»؛ هیچ انسان کارهی هم اینجوری نیست که رزقش، به واسطه­‌ی اینکه دوست ندارد رزق داشته باشد، رزق نداشته باشد. در روایت هست در همین که «لو احدکم فر من رزقه، کما یفر الموت، لادرکه رزقه کما یدرکه الموت»؛ همانطور که از دست حضرت عزارائیل کسی نمی‌­تواند فرار بکند، از دست حضرت میکائیل هم کسی نمی‌­تواند فرار بکند. به هر جهت اگر قرار باشد رزقی به او برسد، هر چقدر هم فرار بکند، خدا این رزق را به او می­‌رساند. کما اینکه هرجایی قرار باشد بمیرد، آنجا می‌­میرد. وظیفه‌­ی ما این است که کارمان را انجام بدهیم و وظیفه­‌ی خودمان را انجام دهیم. «ثم قال ان الله بعدله و قسطه جعل الروح و الراحته فی الیقین و الرضا»؛ خدا به واسطه‌­ی عدل و قسطش، روح و راحت را، آسایشی و آسایش و آرامش را در یقین گذاشته است و رضا، یعنی آدم راضی باشد به قدر الهی و یقین داشته باشد که خطا نرفته است. انسان اگر مریض شده است، درست مریض شده است، اگر مریض نشده است به جا مریض نشده است. ما هم وظیفه‌‌مان حفظ صحت بدنمان هست، حالا چه در ورزش کردن، چه در نوع غذا خوردن، چه در مراقب‌‌های پزشکی، اینها یک حدی باید، ما حتما باید این کارها را باید انجام بدهیم. اما یقین به آن است که آنچه که پیش آمده است، کلاً پیش آمده است از قبل. «و جعل الهم و الحزن فی الشک و السخط»؛ خدا دغدغه و حزن را در شک گذاشته و در نارضایتی، آدم همیشه درگیر با خدا است که چرا اینطوری شد؟ چرا اینطوری شد؟ نباید اینطوری می‌‌شد. آیا اصلاً اینطوری شد درست بود؟ درست نبود؟ اینها دغدغه‌­آفرین هستند. ما وظیفه‌‌مان چیست؟ حفظ الصحه.
دیگر بقیه‌­‌ی آن آدم، آن هم در یک مقدار متعادل و متعارف، دیگر انسان نمی‌‌تواند به هیچ سطحی دست نزند، هیچ جایی نرود، نیاید. والا همین که دارد کارهای لازم پزشکی را انجام می‌‌دهد، در همین حد. بعد هم ان‌­شاالله خودش را بسپارد به خدا. اینکه راضی باشد به این اتفاقاتی که برایش می‌‌افتد.همین طوری هست. انسان خیابان هم ممکن است پایش را بگذارد یک تصادفی، یک چیزی بالاخره ممکن است انسان بکند. یا ماشینش تصادف بکند، خودش تصادف بکند.
شما این آیاتی هم که برای رفع بلا اگر دقت بکنید، خلاصه می‌‌گویند این آیات را بخوانید، به مضمونش دقت کنید، کل آن توحید است. همه در این معنا است که: «لَنْ يُصِيبَنَا إِلَّا مَا كَتَبَ اللَّهُ لَنَا» این خلاصه برای ما نوشته شده است. یا مثلاً «مَا يَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلَا مُمْسِكَ لَهَا ۖ وَمَا يُمْسِكْ فَلَا مُرْسِلَ لَهُ مِنْ بَعْدِهِ» خدا بخواهد رحمتی را برساند، احدی نمی‌‌تواند نرساند، خدا بخواهد رحمتی را نرساند، احدی نمی‌‌تواند برساند. کلاً این محتوای توحید، محتوایی است که انسان را سر هر کاری این دغدغه را از انسان می‌‌گیرد. سر درآوردن رزق هست، دغدغه را از انسان می‌‌گیرد. سر مریضی است، دغدغه را از انسان می‌‌گیرد. اینها مهم است.

زیبا طلب کن

یک روایت دیگر هم خدمتتان بخوانم، اینها هم به همین بحث رزق ارتباط دارد. این مجموعه‌‌اش یک بسته‌‌ی معنایی است، که آقا توحید! و اینها باعث می‌‌شود انسان فکر بکند که این «الضَّارِّ النَّافِعِ»، خداست! و الکی برای خودش دغدغه الکی درست نکند و اینقدر خودش را آزار ندهد در این مسائلی که به وجود می‌‌آید، حالا در این مسئله­‌ی جدید هم که ان‌­شاالله خدا زودتر این را بر طرف بکند.
این روایت را هم بخوانم، یک یا دو تا روایت برایتان می‌‌خوانم: روایتی که پیامبر عظیم الشأن اسلام می‌‌فرمایند: «اِنَّ الروحَ الاَمین الجِبرئیل اَخبَرَنی أنَا رَبی»؛ جبرئیل به من خبر داد از پروردگار که «أنّهُ لَن تَمُوتَ نفسٌ حتّى تَستَكمِلَ رِزقَها»؛ آدم نمی‌‌میرد مگر رزقش را بخورد. «فاتَّقُوا اللّه َ و أجمِلُوا في الطَّلَبِ»؛ تقوا داشته باشید و آن موقع طلب را زیبا طلب کنید. ببینید این انسان مهمِ زیبا، بعضی‌­ها آنقدر حرص می‌‌خورند که مثلاً می‌‌خواهد پول در بیاورد. وقتی که یک رزق مقسومی هست شما وظیفه‌‌‌ات طلب هست، زیبا طلب کن!

دو نوع رزق
«وَعلَموا اِنَّ الرِزقَ رِزقانْ»؛ خوب دقت بکنید عزیزان، رزق دو نوع هست؛ «رزق تطلبه و رزق یطلبه»؛ دو نوع رزق داریم، یک رزقی داریم که آن دنبال شما می‌‌دود و یک رزقی هم هست که شما دنبال آن می‌‌دوید. آن که آن دنبال شما می‌‌دود گیرتان می‌‌آورد، به شما می‌‌رساند. حتی در آن قسمتی که شما دنبال آن رزق می‌‌دوید دارد که «فاطلبوا ارزاقکم من حلالا»؛ ارزاقتان را از حلال طلب کنید. «فانکم ان طَلَبتُموها من وجوهِها»؛ اگر از راهش بروید و طلب رزق بکنید، «أَکَلتُموها حلالاَ»؛ همانی را می‌‌خورید که حلال است.«و إِن طَلَبتُموها مِن غَیرِ وُجوهِها»؛ اگر مِن غَیرِ وُجوهِها طلب کنید، از غیر راهش بخواهید طلب کنید، همینی را می‌‌خورید، «أَکَلتُموها حراماً و هی أَرزاقُکُم لابُد لَکُم مِن أَکلِها»؛ همان مقدار رزق را باز هم می‌‌خورید، فقط از راه حرام می‌‌خورید.
وگرنه اینطوری نیست به واسطه‌­ی اینکه شما از راه حرام می‌‌خواهید رزق را بخورید، یک رزق بیشتر کلاً گیرتان می‌‌آید برای اینکه بخورید. خیر، اگر از راه حلال رفتید از راه حلال همان گیرتان می‌‌آید و می‌‌خورید. اگر از راه حرام رفتید، دوباره همان مقدار گیرتان می‌آید و می‌‌خورید، فقط حرام خوردید و‌گر‌نه کار شاق دیگری انجام نشده ‌است. در روایات ما این معنا خیلی زیاد است، مربوط به بحث‌­‌های یقین است.

یک روایت دیگر اگر بخواهیم خدمت عزیزان بخوانیم، این است که امیر‌المومنین(ع) می‌‌فرمایند: «لاَ يَجِدُ عبد طَعْمَ اَلْإِيمَانِ حَتَّى يَعْلَمَ أَنَّ مَا أَصَابَهُ لَمْ يَكُنْ لِيُخْطِئَهُ»؛ انسان طعم ایمان را نمی‌‌چشد مگر اینکه بفهمد که آن چیزی که به او اصابت کرده و خورده است، نمی‌­توانسته خطا برود و نخورد. این اتفاقی که برایش پیش‌ آمده، باید پیش می‌‌آمد. «وَ مَا أَخْطَأَهُ لَمْ يَكُنْ لِيُصِيبَهُ»؛ آن چیزی که به او اصابت نکرده ‌است، نمی‌­شد که اصابت بکند. آن چیزی که نباید پیش آمده نمی­‌شد که پیش بیاید. «وَ انَّ الضار نافع هوالله عزّوجل»؛ و اینکه بداند ضار و نافع خداست. این روایت را خواندم، این معنا را گفتم، باز دوباره تاکید می‌­کنم، این مقدار از سلامتی و حفظ­‌الصحه‌­ای که انسان باید انجام بدهد در خوراکش و ورزش کردن و مراقبت از بدنش، حالا در این ایام که این ویروس ظاهراً شایع شده ‌است، در‌ این‌ مواقع، طبیعتاً حفظ‌­الصحه‌‌اش را نگه ‌می‌‌دارد. ولی این همه دغدغه، این همه نگرانی، این همه پمپاژ بدبینی و ترس، واقعاً از توحید انسان خارج است، اصلاً آدم مشکل توحیدی پیدا می‌‌کند، مشکل یقین پیدا می‌‌کند. اگر پس‌‌فردا با همین روحیه، سر یک جریان دیگر آدم مریض شد، سر یک جریان دیگر تصادف کرد، خب چه قدر می‌­خواهد با خدا، بد و بی‌‌راه بگوید؟ که چرا اینطور شدم؟ بالاخره این قسمت ما بوده و قرار نیست همه‌‌ی این‌ قسمت‌‌ها در دنیا، وضعیتش مشخص شود، بالاخره ما تا سرای آخرت کشیده شدیم. ان‌‌شالله خدا همه‌‌ی مرضا را، مریض‌‌ها‌ی اسلام را، مریض‌‌های منظور را و مریض‌‌هایی که مبتلا به این ویروس شدند را عاجلاً و کاملاً لباس عافیت بپوشاند، به برکت صلواتی بر محمّد و آل محمّد.

سال سلوکی
نکته‌‌ی دوم را هم مختصرا عرض بکنم راجع به ماه رجب‌‌العصب، ماه ریزش رحمت الهی. به ‌این دقت بفرمایید که اگر ماه قمری و شمسی داریم؛ یک سالی داریم به‌ جای سال شمسی و قمری و میلادی و اینها، به نام سال سلوکی؛ بین علماء معروف است به سال سلوکی. سال سلوکی یعنی اینکه اول بهار سلوک انسان از ماه رجب شروع می‌‌شود. اگر ببینید آشیخ عباس قمی، وقتی مفاتیح را شروع کرده است، وقتی اعمال ماه‌‌ها را شروع کرده، از رجب شروع کرده است. با این‌که رجب اولین ماه قمری نیست. چرا از اینجا شروع کرده ‌است؟ چون اولین ماه سلوکی است. خب،‌ از اکنون دو چله تا شب‌‌های قدر داریم. اگر کسی می‌‌خواهد مراقبت بکند از گوشش، از چشمش، زبانش، فکرش، تخیلاتش، اگر می‌­خواهد مراقبتی بکند، این ماه، ماهش است. در ادعیه‌‌اش هم ببیند، تکلیف این ماه با ماه‌‌های دیگر فرق دارد، گاز پر مطرح است. «يَا مَنْ أَرْجُوهُ لِكُلِّ خَيْرٍ‌‌»؛ یعنی همه چیز ته ماجراست. «وَ آمَنُ سَخَطَهُ عِنْدَ كُلِّ شَرٍّ»، یک جای دیگر دارد: «أَعْطِنِي بِمَسْأَلَتِي إِيَّاكَ جَمِيعَ خَيْرِ الدُّنْيَا وَ جَمِيعَ خَيْرِ الْآخِرَةِ»، من همه چیز می­‌خواهم. معلوم است که اقتضای این سفره باید باشد تا کسی بگوید همه چیز می‌خواهم؛ «یا وَاصْرِفْ عَنّی بِمَسْئَلَتی اِیّاکَ جَمیعَ شَرِّ الدُّنْیا وَشَرِّ الاْخِرَهِ»؛ هرچه شر هست را دفع کن و هرچه غیر از این را می­‌خواهم. مشخص است که سفره‌­ای این چنینی پهن شده تا همچین درخواستی بشود. مراقبت‌­هایی که عزیزان می­‌خواهند برای ماه رمضان و شب‌­های قدر داشته باشند، به هر جهت قبول کنید که بدون تمرین نمی‌­شود وارد المپیک ماه مبارک رمضان و شب‌­های قدر شد، نه این که نشود، می­شود، ولی چیزی که باید نمی­شود. اگر قرار است انسان کاری کند، بسم الله کارش را شروع کند. بعضی‌­ها هنوز در فضای انتخابات هستند، می­گویند: کیف، کفش و داماد و لیست فلان و آن آشغال بود و چی بود و... . از این حرف­‌ها بیرون بیایید. ماه رجب است، بعداً در یک متر جا می‌­خواهیم بخوابیم، بابت این الفاظ که به کار می‌­بریم همه جا و به راحتی، پس فردا باید روز «وَقِفُوهُمْ ۖ إِنَّهُم مَّسْئُولُونَ»؛ انسان باید پاسخ­‌گو باشد به این حرف‌­ها خلاصه بازی تمام شد، از این حرف‌­ها بیرون بیایید. که اگر بخواهیم از این حرف‌­ها بزنیم چون در متن این ماجراها بودیم از صفر تا صد، حرف برای زدن زیاد است، ولی ماجرا تمام شد ولی هنوز بعضی‌­ها موضوع را رها نمی‌­کنند و الفاظی را به کار می­‌برند که خوب نیست و مناسبشان دینی انسان نیست، چه برسد به این که در ماه رجب و ماه مبارک رمضان اصلاً این حرف­‌ها قباحت دارد. ان‌­شاالله که این انتخابات هم که در پیش است خوش­‌عاقبت و خوش­‌روزی شود.

ان‌­شاالله که منتخبین مردم به داد مردم برسند، قولی داده بودیم برای این که قسمت­‌هایی از این آیه مکرر می­‌گوید: «لَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنتُم مُّسْلِمُونَ»؛ اصل است و «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَىٰ لَكُمُ الدِّينَ فَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ»

مصادره‌‌ی دین به نفع یک شریعت

نکته‌­ای راجع به بحث دین، من مقدمتاً گفتم مقداری را در این جلسه می‌­گوییم، نوع تبلیغات دین این آیات خیلی مهمی است، خیلی شریعت‌محور است. نوعاً می‌­گوییم آدم دین‌­دار خیلی با شریعت همراه است. یعنی مجموعه‌­ای از شریعت­‌ها و حتی شریعت‌های خیلی جزیی، حتی خیلی از دستورات و آداب جزیی‌­تر و چون در این مسیر حرکت می‌­کنیم، به کثرات دچار می‌­شویم در بحث مذهب می‌­شود شیعه و سنی، در شیعه می‌­شود انواع و اقسام شیعه، در سنی می‌­شود انواع و اقسام سنی، و بعد اعتقادات ریزتر و شریعت‌­پایه است.

مدل ارتباط ما با قرآن و صحف آسمانی بر روی سطح اقامه­ دین قرار گرفتند، به این شرط که ذهن شما کالیبره باشد، ذهن شما روی دین شما با قرآن و هم­فاز می­شوید و خیلی از آیات تکثرگرایانه­ی قرآن را آن جا می­فهمید، که به چه معنی است؟ جایگاه ولایت را آن جا می­فهمید که آیاتش را خدمتتان عرض می­کنم.

مصادره‌ی دین به نفع یک شریعت؛ این یکی از خطاهای راهبردی در ارتباط با قرآن است که دین را در شریعت بریزیم و در یک شریعت مصادره‌اش کنیم. اینهایی که می‌گویم دارم به الفاظ دقت می‌کنم، آیاتش را بعداً با همدیگر می‌بینیم. اگر به ما توصیه شده است سراغ شریعت برویم، برای این است که خودمان را به دین برسانیم. به دین! یعنی نه اینکه این شریعت مهمل است و نباید انجام داد نخیر، قطعاً این شریعه راه دسترسی به دین است. دین چیست؟ دین اسلام است. دین اسلام است یعنی چه؟ وقتی به ما می‌گوید دین اسلام است یعنی اینکه آن شاه­راه اصلی، رودخانه­ی اصلی که شرایع مختلف از این در آمده، آن اسمش اسلام است. حالا این آیات را با همدیگر ببینیم خیلی واضح می‌شود. شرایع مختلف از آن منشعب می‌شود، از همین رودخانه‌ی اصلی دین که وظیفه‌ی ما اقامه‌ی دین است. رودخانه‌های مختلف منشعب می‌شود، جالب است و این جزء لطف‌های كارهایی است که؛ اسم آخرین شریعت هم اسلام است. یعنی هم اسم این شاه­راه اسلام است، اسم این رودخانه اسلام است، اسم آخرین شریعت هم اسلام است.

کالیبره‌ی قرآن

به این چندتا توجه کنید؛ اولا اسم آن شاه­راه و رودخانه‌ی اصلی اسلام است. چرا ایکس نیست؟ چرا یک چیز دیگر نیست؟ چرا اسم دیگری ندارد؟ مهم است! این همان روح تعبد و تسلیمی بود که گفتیم بن کار ادیان الهی است. دین یک روحی دارد و آن روح تسلیم و عبودیت است‌. این همان چیزی بود که چند جلسه­ی پیش خدمت شما بزرگواران عرض شد. این خیلی مهم است که اگر قرآن را می­خواهید بخوانید، با رابطه­ی عبد و مولا می­توانید بخوانید. اگر با روابط دیگری بخوانید، با قرآن هم­فاز نمی‌شوید. رابطه­ای که خدا در قرآن برقرار کرده، این که من حقم را از عالم می­خواهم نیست. اصلاً رابطه­اش حق نیست. رابطه‌اش رابطه­ی عبد و مولا است. عبدی است در مقابل مولا. رفیقت نیست. مولا دارد به بنده­اش دستور می­دهد. اینطوری است. خدا مدل کبریایی خودش را نگه داشته و هر کسی بخواهد به آستانه کبریایی حق برود، می­شود شیطان و سقوط می­کند. اصلاً کالیبره­ی قرآن، کالیبره­ی عبد و مولاست. جهت­گیری­اش جهت­گیری عبد و مولا است. لذا بن کاری که اسم این شاه­راه است، اسلام است. این خیلی مهم است. ایکس نیست، یک چیز دیگری نیست. مهم است که شما بدانید انسان اگر می‌خواهد در شاه­راه دین باشد، باید تسلیم باشد، تسلیم آنچه که ربوبیت حق است و عبدی است در مقابل رب. این عبد و رب می‌بینید که گفتمان اصلی قرآن است. لذا با بسیاری از این پدیده­های امروز انسان­شناسی و جهان­شناسی اصلاً ناسازگار است. انسان وقتی با یک کالیبره­ی دیگری قرآن می­خواند، انگار سیستم‌عاملش اصلاً فرق دارد. بعد می­بیند که چرا خدا اینقدر دستور می­دهد، چرا اینقدر خودش را بالا گرفته؟ می­آید با یک زاویه­ی دیگر قرآن می­خواند و با قرآن هم فاز نمی‌شود. اگر در بحث سیستم‌عامل عبد و رب، عبد و مولا و پخش ربوبیت الهی در همه جا وارد شد که شد، وگرنه با قرآن نمی­تواند تماس برقرار کند. اولاً اسم دین اسلام است. ثانیاً آخرین شریعت خدا اسمش اسلام است، چرا؟ چون که جهانی است. به دلیل جهانی بودن و این که آخرین شریعتی است که قرار است اقامه دین بکند، باز اسم آن شده اسم همان دین. اسم دین را روی شریعت گذاشته­اند، به خاطر این که این قرار است همان کار را بکند، یعنی بیاید اقامه دین بکند که در سوره­ی مبارکه­ی مائده داشتیم که اقامه­ی تورات و انجیل و قرآن باید بکنید، تا چیزی بشوید که حالا این آیات را از این به بعد تند تند با همدیگر نگاه می­کنیم. ما هرچقدر کالیبره‌مان دین بشود به وحدت نزدیک می­شویم، هرچقدر کالیبره­مان به شریعت نزدیک بشود، به کثرت نزدیک می­شویم. این خودش فرم تبلیغ ما را در جهان معلوم می­کند. که ما دین پایه می‌خواهیم تبلیغ بکنیم یا شریعت پایه؟ خیلی مهم است. اصلاً جریان تبلیغ را عوض می­کند. جریان اول جریانی است که باید ربوبیت را اصل مدیریت و ولایت به معنی­الاعم را بروید ترویج کنید. جریان دوم جریانی است که باید شیعه و سنی را جدا بکنید و بعد دعوت بکنید. یک مسیحی را اول باید مسلمان بکنید، بعد از آن شیعه بکنید. بعد از چهار امامی و پنج امامی و هفت امامی و اینها ردش بکنید. یعنی آنجا شما سعی می­کنید همه را شیعه کنید. تازه در اعتقادات شیعه هم باید به دوازده امامی برسید، یعنی از یک راه اینطوری باید رد بشوید. درصورتی که قرآن از این راه رد نمی­شود. آن چیز دیگری است. دو عنصر را اقامه می‌کند. بر اساس آن دو عنصر بقیه را می­چیند. آن دو عنصر در سوره­ی مبارکه­ی مائده مفصل توضیح داده شده: عنصر ولایت به معنای اعم را می آورد بالا. ولی‌ای که قرآن دستش است. ولی‌ای که معارف دین دستش است. برای همین است که قرآن حتی وقتی شریعت را می خواهد بگوید، شریعت را در تراز دین مطرح می­کند. چیزی مطرح می‌کند که همه­ی ادیان دارند. نماز، وقتی می­گوید نماز بخوانید، می­بینید همه نماز دارند. روزه، همه روزه دارند. حج، همه حج دارند. حج را اصلاً ابراهیمی تعریف می­کند. همه حج دارند و داشتند. زکات را که می‌خواهد مطرح کند، باز به عنوان یک قاعده­ای که برای رسیدن به فقراست، می‌گوید، مربوط به ما نیست. فقط صورت‌بندی­اش یک مقداری فرق می­کند؛ اینها جزئیاتی است که اتفاقاً به آن نمی­پردازد. نوعاً به این جزئیات نمی­پردازد. این خیلی مهم است که ذهن و چشم ما در دیدن قرآن به سطح دین کالیبره بشود‌.

مصادیق در قرآن

حالا که این را در حقیقت یک مقداری بحثش را دیدیم، آیه­ی ۱۳۵ و ۱۳۶ سوره بقره را ببینید، آیه­ی ۸۴ و ۸۵ آل عمران را هم ببینید که من اینها را در کنار همدیگر خدمتتان عرض می­کنم.

می­گوید: «وَقَالُوا كُونُوا هُودًا أَوْ نَصَارَىٰ تَهْتَدُوا»؛ این آیه­ی ۱۳۵ سوره بقره است. ببینید این مصادره دین است در شریعت. یعنی می­گوید آقا بیایید یا یهودی بشوید یا نصاری بشوید، که هدایت بشوید. اینها اینطوری می­گویند، یعنی بریزید در این شریعت یا در آن شریعت. امروزه ما هم زبانمان تقریباً همین است. یعنی می­گوییم مسلمان بشوید تا هدایت بشوید. می­گوید نه! آن چیزی که هدایت است برای این شریعت یا آن شریعت نیست!آنها می­گفتند بیایید یهودی محرف یا نصاری محرف بشوید، هدایت برای این است که کسی خودش را از شریعت به این برساند. «قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا»؛ در جلسات قبل گفتیم که ابراهیم در سطح دین ایستاده است، «قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا»؛ بیایید در مایه­ی ابراهیم حنیف بایستید. «وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ»؛ که او هرگز از مشرکان نبود. یعنی خیلی وقت­ها شما خدا را بریزید در یک شریعت و در آنجا حبسش بکنید، اتفاقاً شما بساط تکثر را دارید پهن می کنید. بیا به سطح خود دین برسان که راجع به ابراهیم می­گوید «دِينًا قِيَمًا»، یعنی ابراهیم را در سطح دین مطرح می­کند. شما بیا خود را به آنجا برسان، آنجا هدایت است. شما وقتی از آن سطح خارج می شوید و وارد پروسه­های شرایع می­شوید، بخواهید آن دین را در شریعت مصادره بکنید، این خودش همان است که شما بساط تکثر را به پا کرده باشید.

فرق نگذاشتن

بعد ببینید چگونه می­گوید «قُولُوا» یعنی کی؟ یعنی شما! ای ملت، ای مردم، ای مؤمنین، «قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْنَا وَمَا أُنْزِلَ إِلَىٰ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاط وَ ما أُوتِيَ مُوسي‏ وَ عيسي‏ وَ ما أُوتِيَ النَّبِيُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ»؛ ما به همه­ی آن ایمان داریم. به همه­ی آن ایمان داریم یعنی چه؟ یعنی به همه شرائع می‌خواهیم عمل کنیم؟ نه، معلوم است که این نیست. کسی بالاخره نمی‌شود هم این شریعت را داشته باشد، هم آن شریعت را داشته باشد. ایمان هم داریم یعنی چه؟ ایمان داریم کلاً یعنی خوب هستند اینها؟ «لا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ»؛ ما تفرقه‌ای بین اینها نمی‌گذاریم، ما فرقی بین اینها نمی‌گذاریم، یعنی به هر جهت ما قبول نداریم که پیغمبر (ص) بالاتر از آنها است؟ خیر، ما این را قبول داریم. خود قرآن قبول دارد که پیغمبر (ص) بالاتر مثلاً حضرت عیسی (ع) است. در چه چیزی فرق نمی‌گذاریم؟ در این که اینها همه‌شان متکی به دین هستند، اینها همه‌ پیامبران الهی هستند.
حالا عرض بکنم نه اینکه فقط این‌ اندیشه را قبول کنیم که اینها همه پیامبران الهی هستند. حالا اینها پیامبر هستند که هیچ، ما قبولشان نداریم الان، ولی قبول داریم یک موقعی پیامبر بوده‌اند. خیر، این هم نیست. حالا آیه نشان می‌دهم، این نیست. یعنی شما باید بگویید من معارفشان را قبول دارم، حرف‌هایشان را هم قبول دارم. چرا؟ چون آنها هم مثل قرآن در سطح دین ایستاده بودند. من همه­ی آنها را هم قبول دارم. نه اینکه من قبول دارم، فقط قبول دارم که پیغمبر هستند، قرآن این را نگفته است. می‌گوید «لا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ»؛ بین احدی از اینها من فرق نمی‌گذارم. یعنی چه؟ هم «بِاللَّهِ، أُنْزِلَ إِلَيْنا» من باور دارم. «أُنْزِلَ إِلي إِبْراهيمَ» و «أُنْزِلَ إِلي عیسی و موسی» را هم باور دارم. معلوم است یک مفاهیم مشترکی هست که همه را من باور دارم. اینها هم معلوم است. خود پیامبران مبلغ دین بوده‌اند، مبلغ دین بوده‌اند. منتها یک شریعتی را داشته‌اند، می‌گفتند می‌خواهی بیایی در دین از این شریعه خودت را به دین برسان.
«فَإِنْ آمَنُوا بِمِثْلِ مَا آمَنْتُمْ بِهِ فَقَدِ اهْتَدَوْا ۖ وَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا هُمْ فِي شِقَاقٍ ۖ فَسَيَكْفِيكَهُمُ اللَّهُ ۚ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ»؛ چرا اصرار دارم بگویم؟ شبیه این را در آیه­ی ۸۵ یا ۸۴ سوره­ی مبارکه­ی آل‌عمران، صفحه‌ی ۶۱ ببینید: «قُلْ آمَنَّا بِاللَّهِ» یعنی شبیه همان،
«قُلْ آمَنَّا»؛ بگو پیغمبر ما ایمان داریم، «قُلْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنْزِلَ عَلَيْنَا وَمَا أُنْزِلَ عَلَىٰ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ»؛ دیدید این عین آیه بود تقریباً که ما بر آن چه که ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط و موسی و عیسی و...، همه را ما ایمان داریم. برای این در آنجا معنی دین کردم. آیه بعد را نگاه کنید، «وَمَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ»؛ این آیه را بعضی به اشتباه در سطح شریعت اسلام می­آورند و معنی می­کنند. این آیه در سطح شریعت اسلام نیامده است. این اسلامی است که دین است «وَمَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا»؛ اسلامی که دین است «فَلَنْ يُقْبَلَ»؛ معلوم است همه­ی انبیا دعوت به دین می­کنند و به پیغمبر می­گویند پیغمبر تو بگو، ای ملت بگویید که ما به همه­ی اینها ایمان داریم نه اینکه ایمان داریم که اینها پیغمبر بودند، بلکه ایمان به حرفشان داریم. آنها هم در همین سطح ایستاده­اند و همین حرف را می­زنند، منتها سطح دسترسی گذاشته­اند. سطح دسترسی­هایی که در جزئیات متفاوتند نه در کلیات. این حرف اشتباهی است که فکر می­کنیم انبیا آمدند، هر نبی امده بساط نبی قبلی را جمع کرده باشد، به روایتی نسخ کرده است، سفره­ی نبی قبلی را جمع کرده و سفره­ی جدید را پهن کرده است، اصلاً چنین نیست. در جلسات گذشته نشان دادم، می­گوید در تورات هم نوشتیم که داستان قصاص این است، نمی­گوید که در اسلام این است. ائمه استدلال می­کنند که همین که در تورات است در اسلام هم هست و اینکه نعوذ بالله خدا می­خواسته حرف­هایش را عوض کند. نه اینطوری نیست. بشریت در حال رشد بوده و یک حرف و یک بن­مایه­ی فکری و یک چیز و یک جور اعتقادات بوده، بله مراحل رشدی داشته است و این درست است. اگر به کسی می­گویند ادب، بزرگ هم بشود همان ادب را می­گویند و اگر می­گویند حیا، بزرگ هم بشود همان حیاست. درست است که جزئیات بحث فرق می­کند ولی اصل بحث فرقی ندارد. اینقدر این نبی و آن نبی نیست، اصلاً در قرآن کالیبره این‌جوری نیست.

اگر می‌بینید پیامبران در زمان خود با یک سری از خلفا مبارزه می‌کنند، مبارزه با دین نیست بلکه مبارزه با طاغوت می‌کنند، زیرا اصل اقامه­ی دین، ولایت الهی است که باید دین را دست گرفته و جلو ببرد. امروز بدترین کار این است که کسی مثلاً با اهل تسنن مبارزه کند، او اصلا بحث را نفهمیده است. او باید در تحت ولایت ولی الهی باشد و عمل دینی‌اش را انجام دهد. طاغوت کیست؟ طاغوت آمریکاست که الان با ولایت و حاکمیت مبارزه می­کند. بعضی اشتباه می­گیرند، طاغوت آمریکا و اسرائیل است. برای همین است که اشتباه می‌گیرند.

اقامه­ی دین

این آیه را در سوره­ی مبارکه­ی شوری ببینید، صفحه ۴۸۴ است. اینکه توصیه شریعت­ها به اقامه­ی دین بود. خوب دقت کنید در آیه­ی ۱۳ می‌فرماید: «شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ»، تشریع شده از دین، دین، آن شاه­راه و شریعت، در حقیقت سطح دسترسی به آن شاهراه، «شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ»؛ برای شما چه تشریع شده، همان چیزهایی که «مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى وَعِيسَى أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِيه»؛ اینها همه شرایع می­شوند و در همه­ی این شرایع یک چیز توصیه شده است که آن چیست؟ «أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ»؛ و چیزی در همه­ی شرایع توصیه شده، و به شما هم این توصیه شده، اقامه­ی دین است، «أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ»؛ یعنی دین را اقامه کنید و در دین تفرقه نکنید. چرا در دین تفرقه نکنید؟ چون دین مسار وحدت است، دین مایه­ی وحدت است. شریعت که نیست. شریعت مسار فطرت است. آنکه مسار وحدت و محل وحدت است، دین است و بروید دین را اقامه کنید. «كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكِينَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ اللَّهُ يَجْتَبِي إِلَيْهِ مَنْ يَشَاءُ وَيَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ يُنِيبُ»؛ آن موقع است که آیات سوره­ی مبارکه­ی آل عمران و سوره­ی مبارکه­ی مائده را وقتی که ما خدمت این آیات بودیم در چندین سال پیش بود، این آیات ۶۷ که هم آیات ولایت است و هم در سیاق، معنا کردن آنها را که آن موقع خیلی توضیح دادیم و الان نمی­خواهیم توضیح دهیم. «يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ»؛ از آیه­ی بالاترش ببینید، آیه­ی 66 می­فرماید: «وَلَوْ أَنَّهُمْ أَقَامُوا التَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ»؛ اگر اقامه­ی تورات و انجیل و قرآن بشود، «و ما انزل الیهم من ربهم»؛ اقامه­ی تورات و انجیل یعنی قرآن. اقامه­ی تورات و انجیل و قرآن یعنی چه پس؟ یعنی اقامه­ی دین شود، این اقامه­ی شریعت نیست، اقامه­ی دین بشود، «اَأَكَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَمِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ»؛ از بالا و پایین برکات الهی نازل می­شود. «مِنْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ»؛ بعد می­فرماید: «يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ»؛ این «ما انزل الیک»؛ مفصل هم بحث ولایت و قرآن است، چرا؟ به دلیل اینکه بدون ولایت، اصلاً دین اقامه نمی‌شود. هم اقامه­ی قرآن و دین بدون ولایت امکان ندارد.

انبیا اقامه­ی دین می­کردند و باید باشند تا اقامه­ی دین انجام شود. آیه­ی ۴۴ سوره­ی مبارکه­ی مائده هم بحث شد که دین پیامبر پایه نیست، ولی الهی می­خواهد که قرآن را در دست بگیرد، یعنی دین را در دست بگیرد. این، موجب اقامه­ی دین است. اصراری بر این نداریم که بگوییم ولایتی غیر این نیست. نه ولایت نیست. اقامه­ی قرآن هست چون اصلاً اقامه­ی دین بدون قرآن معنی ندارد. در حقیقت اگر نیاید ولی خدا شود و حاکمیت و ولایت را درست کند، منبری­ای بیش نیست. انبیا منبری نبودند و مرجع تقلید نبودند، انبیا اقامه­ی دین در جامعه می­کردند و باید اینها باشند تا در جامعه اقامه­ی دین شود. نبودند، علما ورثة الانبیاء همین کار را می­کنند که آیه­ی 44 سوره­ی مبارکه­ی ماِئده دقیقاً همین است که احبار و رهبانی هستند که همین کار را می‌کنند که در زمان نبود انبیا و اوصیا الهی، صالحان و دانشمندانی هستند که وارثان انبیا هستند و همین کار را می­کنند و اقامه­ی دین می‌کنند. لذا اقامه­ی دین کنید تا از بالا و پایین برای شما برکات الهی به اقامه­ی دین و اقامه­ی قرآن نازل شود.

اقامه با ولایت

و بعد می­فرماید: «بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ»؛ در آیه بعد می‌فرماید حالا حرف چیست؟ حرف ولایت است. حرف، اقامه­ی دین است. «قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لَسْتُمْ عَلَىٰ شَيْءٍ حَتَّىٰ تُقِيمُوا التَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ ۗ ۖ فَلَا تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ»؛ آقا بیاید اگر اقامه­ی دین نکنید به هیچ چیز نمی‌ارزید مگر اینکه دین اقامه شود که با ولایت اقامه می‌شود. و اتفاقاً همین است که «وَلَيَزِيدَنَّ كَثِيرًا مِنْهُمْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ طُغْيَانًا وَكُفْرًا»؛ همین عنصر اقامه­کننده­ی دین که ولایت است، تازه دشمن در اینجاها با انسان می‌جنگد و درگیری پیش می‌آید و طغیان و کفر زیاد می‌شود. در سوره­ی مبارکه­ی نساء بعد از آیات «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ»؛ بعد از آن، آیات مهمی است. «أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحَاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ»؛ اصل اقامه­ی دین که ولایتش اقامه شود و حکومتش اقامه شود و در پرتو اقامه­ی حکومت، معارف دین اقامه شود و دین اقامه شود.

در این روایت ببینید که ماجرای اخلاق نسبت به آنچه در ذهن ماست عوض می‌شود. خواهش می­کنم دقت بفرمایید، سلوک، حتی عوض می­شود. سلوک اخلاقی فرد در حکومت ولایی عوض می‌شود. بگذارید که این را عرض کنم، ما که در ماه رجب العصب و رجب المرجّب بحث سلوک مطرح می‌کنیم، بحث سلوک رهبانیت مسیحی مطرح نمی‌کنیم. ببینید، روایت را دقت کنید، «قالَ اَللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَأُعَذِّبَنَّ كُلَّ رَعِيَّةٍ فِي اَلْإِسْلاَمِ دَانَتْ بِوَلاَيَةِ كُلِّ إِمَامٍ جَائِرٍ لَيْسَ مِنَ اَللَّهِ وَ إِنْ كَانَتِ اَلرَّعِيَّةُ فِي أَعْمَالِهَا بَرَّةً تَقِيَّةً»؛ آقا با گوش جان این روایت را بشنوید، می­گوید: من عذاب می‌کنم مردمی را که در اسلام باشند ولی به ولایت جائر باشند به ولایت عالم نباشند، به ولایت جائری باشید که از جانب خدا نصب نشده، ولو اینکه اهل نماز شب و اهل دعای کمیل و.. باشند، ولو اینکه در «أَعْمَالِهَا بَرَّةً تَقِيَّةً» ، «وَ لَأَعْفُوَنَّ عَنْ كُلِّ رَعِيَّةٍ فِي اَلْإِسْلاَمِ دَانَتْ بِوَلاَيَةِ كُلِّ إِمَامٍ عَادِلٍ مِنَ اَللَّهِ»؛ و من عفو می‌کنم رعیتی را که در اسلام باشد و خود را به ولایت امام عادل رسانده باشد که از جانب خداست ولو اینکه این رعیت، رعیت ظالمی باشد. «وَ إِنْ كَانَتِ اَلرَّعِيَّةُ فِي أَنْفُسِهَا ظَالِمَةً مُسِيئَةً»؛ ولو اینکه این رعیت، رعیت ظالمی باشد من یک سری چیزهایش را عفو می­کنم چون که معلوم است اصل را پیدا کرده است ولی الان خطا می­کند یکی از بحث­های سلوکی، تفاوت­های قرآن با آنچه امروزه پیش ما هست، همین است.

سالکان نمونه

مهم­ترین سالکان الی الله در قرآن شهدا هستند، شهدایی هستند که در رکاب ولیشان در حقیقت موجب اقامه­ی قول حق می­شوند. کسانی که به حکومت اسلامی کمک می­دهند، واقعاً از مواهب الهی بهره­مند می­شوند. در پرتو این کار است که اخلاق و نماز شب و اینها شکل می­گیرد. اشتباه است کسی سنگ­ریزه زیر زبانش بگذارد که من می­خواهم زبانم را کنترل کنم، اصلاً این با ساختار قرآن مخالف است، شما این سنگ­ریزه را از زیر زبانت درآور، قول حق بگو و قول حق بنویس، کمک بکن، حرف بزن، ولایت فقیه را تبیین کن و کمک بده، کمک به مجلس بده، کمک بده به جاکمیت، کمک بده به جریان منطقه، کمک بده به اینکه ظلم نشود تمام شد آنجور رهبانیت است، برای همین است که پیامبر می­فرماید: «رهبانیت امتی فی جهاد فی سبیل الله»؛ رهبانیت امت من پشت خاکریزهاست، اخلاقشان پشت خاکریزهاست. خوشا به آن نماز شب­خوان­های شب عملیات! آن نماز شبش معلوم است که برای چیست؟ آن یکی چرخیدنش در گود زورخانه است؛ فقط می­چرخد و معلوم نیست برای چه می­چرخد؟ دویدن روی تردمیل است؛ می­دود، جلو نمی­رود. لذا اخلاق در قرآن سلوک در قرآن خیلی وقت­ها با این سلوک­های عادی متفاوت است، همه­اش رنگ و بوی جهاد و مقاومت و کمک به اقامه­ی دین و اینها دارد، اینطوری آدم خطا هم بکند، خدا می­گوید خطایش را من درست می­کنم، او دارد در راه اقامه و اقامه­ی دین و نفی طواغیت کار می­کند. اگر چشم به این سمت و به سمت بحث­های قرآنی و به سمت اقامه­ی دین کالیبره شود، آن موقع است که می­بینید آن آیات پلورالیستی که در قرآن آمده خیلی معلوم می­شود، که آقا اقامه­ی دین بشود، مسیحی همان مسیحی باشد، یهودی همان یهودی و همه الان در جبهه حق هستند. همه در جبهه­ی اقامه­ی دین هستند، برای همین سر بحث اربعین هم ذکر کردیم که بدترین کار در بحث اربعین شیعی کردن بحث اربعین است، حضرت آقا هم این را تذکر زیاد می­دهند که برای کلاً آزادی­خواهان جهان است، این برای آزادی­خواهان جهان است و آن را در سطح اقامه­ی دین و نفی طواغیت و اقامه­ی ولایت ببرید، نبرید به سمت اینکه این یک مراسم شیعی است که ما برگزار می­کنیم، این اشتباه است، قیام اباعبدالله­الحسین در نفی طاغوت بود، این فهم طاغوت و ولی خدا باید برای ما معلوم شود، «فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ و یُؤْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَیَ»؛ کسی کفران طاغوت کند که کفران طاغوت یعنی کفران ولایت باطل کند، «فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَیَ»؛ این فرد به عروه وثقی چنگ می­ز­ند. ان­شاالله که ما هم در همین سطح بحث قرار بگیریم و اقامه­ی دین کنیم که اقامه­ی دین یعنی ولایت. اقامت ولایت، ولی که حاکم شده و حکومت تشکیل داده و قرآن دستش گرفته است، یعنی کتاب دین در دستش گرفته و می­خواهد اقامه­ی دین کند که شاه­راه اصلی است و «ان اقیموا الدین» که توصیه در همه­ی شرایع و سطح دسترسی همه شرایع دین بوده است.

ان­شالله خدا توفیق دهد که کمک به دین کنیم و اخلاقمان را در این زمینه­ها رد کنیم و اخلاق اینطوری داشته باشیم و اگر منتظر حضرت صاحب هستیم از این طریق انتظار خود را نشان دهیم، نه از طریقی که هیچ نشانه­ی کفران به طاغوت در آن ندارد. خدا همچین کمکی را ان­شاالله به ما بکند.

هیات الزهرا سدانشگاه صنعتی شریفنشریه حیاتتکثرگراییحجت الاسلام قاسمیان
مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه صنعتی شریف
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید