«مطهّرى» كه در طهارت روح و قوّت ايمان و قدرت بيان كمنظير بود، رفت و به ملأ اعلى پيوست، لكن بدخواهان بدانند كه با رفتن او شخصيت اسلامى و علمى و فلسفى اش نمیرود.ترورها نمى توانند شخصيّت اسلامى مردان اسلام را ترور كنند.(امام خمینی (ره))
مردانی که دارای روح بزرگ هستند به تبع این روح بزرگ در مواجه مستقیم یا غیر مستقیم با دیگران اثر بزرگی در روح آنها میگذارند اثری که گاهی میتواند تمام زندگی شخص مقابل را تحت تاثیر قرار داده و متحول نماید
شهید مطهری بیشک یکی از مصادیق این مردان بزرگ است که هم در مواجهه مستقیم (سخنرانی ها و تدریس در دانشگاه و...) و هم در مواجهه غیر مستقیم(کتب و صوت نوارها) توانسته اثر بسیار مشهودی در مخاطب خود بگذارد و مخاطب را شیفته و دلبسته خودش(شهید مطهری) کند من نیز یکی از همین دسته از افراد هستم که تا به حال به صورت مستقیم نه شهید مطهری را دیده ام و نه اصلا چنین امکانی برایم موجود بوده است اما از طریق کتابهای ایشان به ایشان علاقهمند و دلبسته شدهام و خیلی از اوقات هنگام مطالعه این کتب دلم برای نوع شهید شدنش سوخته وبرای او گریسته ام مخصوصاً آنجاهایی از کتب که زیر آن نوشته شده:« متأسفانه ادامه این جلسات به دلیل ترور استاد .... » در این گونه موارد احساسات ناخودآگاه بروز میکند و ابراز تأسف و کشیدن آه کوچکترین عملیست که میتواند من را آرام کند حال در این نوشته میخواهم از ذلایل این عشق و دلبستگی بگویم چه ویژگیهایی من را نسبت به استادی که تا به حال او را ندیدهام چنین وابسته کردهاست؟ آیا این وابستگی ریشه در قدرت بیان و مثلا روحانی بودن استاد دارد؟ یا ویژگی هایی از جنس دیگر من را درگیر کرده که در حال حاضر آنها را به صورت مجموع در کسی نمییابم و دوباره برای ترور استاد ناراحت میشوم که چرا نگذاشتند این ویژگی ها بیشتر از آنچه بود استمرار و ظهور و بروز داشته باشد؟
بگذریم حال دلم برای ترور او را شاید هیچگاه نتوانم بیان کنم اما همیشه از این حال دل راضی خواهم بود و امیدوارم تا ابد چنین حالی در دلم ادامه داشته باشد.
اما آنچه من و امثال من را به استاد شیفته کرده قطعاً چیزهایی غیر از قدرت بیان و روحانی بودن و چنین ویژگی های ظاهری است چرا که چنین افرادی با چنین ویژگیهای ظاهری در جامعه امروز ما کم نیستند و من با آنها مواجه شدهام و شاید در مرحله اول علاقهای هم به آنها پیدا کردهام اما هیچگاه این شیفتگی نه عمیق بوده و نه مستمر.
آنچه باعث شیفتگی من به استاد شهید شده علاوه بر این ویژگیهای ظاهری، ویژگیهایی از جنس دیگر است سعی میکنم در ادامه هرکدام از آنها را مختصری توضیح دهم:
1. نگاه عقلانی به احکام و دستورات اسلامی به خصوص در حیطه مسائل اجتماعی
آنچه شهید مطهری و امثال او را در حوزه و روحانیت از دیگران جدا میکند همین نگاه عقلانی به مسائل است چنانچه میدانیم بسیاری از احکام اسلامی متکی بر دانستههای عقلانی هستند و با استدلالهای عقلی میتوان منطقی و عقلی بودن آنها را تبیین کرد اما متأسفانه بسیاری به جای این تبیین عقلانی به گفتن «این دستور خداست و این را پیامبر گفته و...» بسنده کرده و سعی میکنند مخاطب خود را قانع کرده و دلایل بیشتری به او ارائه ندهند. البته در بعضی از موارد احکام به دلیل محدودیت علم ما نمیتوانیم آنها را تبیین علمی کرده و به این جمله روی می آوریم اما این نباید باعث بشود که در مواردی که میتوان کاملاً طرف مقابل را به لحاظ فکری قانع و راضی کرد ما به چنین جمله ای روی بیاوریم امتیاز شهید مطهری این بود که تا جایی که امکان داشت سعی در اقناع فکری طرف مقابل خود داشت و تمام تلاشش در جهت بهکار انداختن فکر مخاطب خودش بود و میخواست که مخاطب خود بسنجد و ببیند که کدام صحبح است و کدام غلط؟
او نمی پسندید که آزادی فکری مخاطب خود را بگیرد و برای عاقبت به خیری مخاطب به جای خود او تصمیم بگیرد لذا ما میبینیم که ایشان در جلسات خود ابتدا تمام و کمال نظریه مکتبی را توضیح میدهد و آن را برای مخاطب روشن میکند همچنین فکرها و دلایلی که چنین منطق را ایجاد کردهاند نیز بیان میکند سپس به بیان نظر اسلام در آن مورد میپردازد و ایراداتی به مکتب مقابل وارد میکند و همچنین آن ایراداتی را که مکتب مقابل از مکتب اسلام گرفته را پاسخ میدهد این مدل مواجهه گویای این است که استاد شهید میخواهد فکر مخاطب خود را روشن کند و از این طریق آموزههای اسلامی را پیش ببرد نه از طریق ترویج تعبد بدون دلیل و منطق.
این ویژگی باعث شده تا بسیاری از هم لباسهای او (روحانیون) با او به مخالفت بپردازند و برعلیه او تبلیغ کنند برای مثال پس از انتشار کتاب مسئله حجاب یکی از روحانیون که مدتی از شاگردان ایشان بوده چنین به او نوشته است :«این بخش متضمّن فائدهای نیست. سخنان نادرستی در آن از چند مورّخ نقل شده است و بعد اشاره شده که نادرست است. این سخن ایجاد شبهه برای عوام میکند و بحث در آنها برای کسانی که نوشتههای راسل و ویل دورانت و نظایر آنها را نخواندهاند مفید نیست و شاید مضر هم باشد. این گونه بحثها فقط به درد همان کسانی میخورد که قبلاً به شبههها برخورد کردهاند یا در معرض برخورد به آنها میباشند، مانند همان انجمن مهندسین، ولهذا نشر آنها برای عموم غلط است».
پاسخ استاد: ایراد وارد نیست. تنها امثال ما هستیم که برای اینکه زحمت یک تکلیف متوجه ما نشود سر خود را زیر برف کردهایم که جایی را نبینیم. این سخنان هر روز در صدها هزار نسخه در مجلّات و جراید به صورت زنندهای نقل میشود (علاوه بر خود آن کتابها). خواجه حافظ هم آنها به گوشش خورده است. یک عده افراد خاص که اوضاع به هر طرف میچرخد تغییری در آنها پیدا نمیشود نمیتوانند ملاک واقع شوند.(پاسخ به نقدهای وارد بر کتاب مسئله حجاب)
چگونه امکان دارد ما به چنین کسی علاقهمند نشویم؟ کسی که به فکر و عقل ما احترام میگذارد و تلاش میکند تا ما خود فکر کنیم و رشد کنیم و درست تصمیم بگیرم آیا انسانیت وجود ما میتواند به آسانی از کنار چنین شخصیتی بدون تفاوت عبور کند؟
2. روح پاک و مطهر
علاوه بر مسائل اجتماعی و روز شهید مطهری سخنرانیهایی درباب اخلاق و تفسیر و مسائل معنوی دارند در توصیف من از این آثار همین بس که هرگاه چنین کتابهایی از ایشان میخوانم به شدت متاثر شده و احساس میکنم این مرد همین حال جلوی من ایستاده و برای من سخن میگوید چنین چیزهایی تنها در آثار کسانی که خود این مسیر را رفته باشند و خود این لذات معنوی را چشیده باشند و سپس آن را برای بقیه بیان کنند میتواند دیده شود چنانچه سعدی علیه الرحمه میفرماید :«هرآنچه از دل برآید بردل نشیند»
3. تعارف نداشتن با احدی در مسائل دینی
شاید خط قرمز شهید مطهری در بحث آزادی همین باشد که او همیشه معتقد بود که همه آزادند هرچه میخواهند بگویند مگر دو گروه: عدهای که با دروغ و نیرنگ میخواهند مخاطب خود را فریب دهند و عدهای دیگر که میخواهند عقاید خودشان را در لباس اسلام منتشر کنند.
ما در اینجا نیز دوباره دلسوزی و احترام به مخاطب را در روح این بزرگوار مشاهده میکنیم.
در جمع مطلب این طور بگویم که من به شهید مطهری علاقهمندم نه به خاطر روحانی بودن و نه قدرت بیان بلکه به خاطر ویژگیهایی انسانی که او در خود داشت و درسخنانش ناخواسته بروز داده میشد ویژگیهایی از قبیل احترام به عقل و شعور مخاطب، احترام به علم و آگاهی در بین توده مردم، درگیری با متحجرین و منحرفین خودی و غیرخودی، صراحت وصداقت و اخلاص دربیان مسائل و پیشامدها و ویژگی های انسانی دیگر.
در ادامه شما را دعوت میکنم به خواندن بعضی از نظرات ایشان در مورد متحجرین حوزه و روحانیون:
پاسخ این اباطیل همانهاست که همه روزه در صدها هزار نسخه در جراید و مجلات نوشته میشود و در مغزهای جوانان مسلمان فرو میرود و بالأخره یک بدبخت مصلحت نشناسی مثل من لازم است که علی رغم منافعی که در میان عوام دارد با این اباطیل درگیر و روبرو شود تا لااقل یک عده بفهمند که هستند اشخاصی که میتوانند به اینها پاسخ گویند. البته لازم بوده که در همینجا بلافاصله پاسخی داده شود و من این کار را پس از تذکر شما در آن ورقه که دادید کردم؛ اگرچه کسی که همه این کتاب را بخواند جواب این اباطیل برایش روشن میشود.
بخشی از اشکال: تعبیر استاد در اینجا پسندیده نیست، تحریک مردم است علیه متدینین.
پاسخ استاد: مثل اینکه علیه اسلام هرچه صورت بگیرد مانعی ندارد، فقط کاری که نباید بشود این است که خاطر مبارک آنان که دانسته یا ندانسته اسلام را مسخ کردهاند رنجه نشود و غبار کمی هم بر اعتبار و حیثیت آنها ننشیند.
اروپاییها ضرب المثل فضیلت نیستند، خود این کتاب و سایر آثار نویسندهاش همیشه از آنها انتقاد کرده است، ولی ضرب المثل صراحت و نظم هستند و ما هم نباید به خاطر اینکه آنها را دشمن داریم انکار کنیم؛ وَلا یجْرِمَنَّکمْ شَنَانُ قَوْمٍ عَلی انْ لا تَعْدِلوا ... .
از اخفاء و عدم اعتراف به فضیلت دشمن برای ما فضیلتی درست نمیشود، برعکس (ذکر فضیلت آنها) موجب تنبّه و غیرت مسلمانان میشود.[1]
[1] منبع همه این سخنان کتاب پاسخ های استاد پیرامون نقدهایی بر کتاب مسئله حجاب است.