ویرگول
ورودثبت نام
مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه شریف
مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه شریف
خواندن ۶ دقیقه·۳ سال پیش

مقصد مسیر از زبان امام حسین (ع)

تفاوت آزادی در اسلام و فرهنگ غربی

یک بیانی در برخی از آثار شهید آیت‌الله سید محمدباقر صدر دارند، بیان بسیار زیبایی است در مقایسه بین فضای دینی و فرهنگ اسلامی با آنچه که در فضای اندیشگانی و حیات و زندگی غربی انجام می‌شود. ما وقتی می‌گوییم حیات و زندگی غربی، منظور ما منطقه نیست. همین اندیشه و همین تفکر چهار هزار سال پیش هم بوده؛ به گونه‌های مختلف در اعصار مختلف، بروز می‌کند. ایشان می‌فرماید که فرق میان فرهنگ و حیات زندگی غربی با آنچه که در اسلام است، این است که در فضای غربی ابتدا مسئله آزادی مطرح می‌شود ولی یک مقدار که می‌گذرد، سر از بندگی و بردگی درمی‌آورد. هر چه دل انسان خواست انجام بدهد، فقط دیگران را اذیت و آزار نکند. ولی وقتی انسان وارد این آزادی شد، به تعبیر روایات ما به تدریج اسیر و بنده شهوات خودش خواهد شد، آنچنان که نمی‌تواند جلوی مواضعی که عقل خودش می گوید نادرست، غلط و خطرناک است، بایستد. در روایت از امیرالمومنین هست که می‌فرمایند:«عَبدُ الشَّهوَةِ أسيرٌ لا يَنفَكُّ أسرُهُ »کسی که اسیر شهوت خودش باشد، در یک اسارتی است که آزادیش ممکن نیست. بسیاری از استعدادهای انسان، تحت خروارها شهوات نفسانی انسان تلمبار می‌شود و نمی‌تواند بروز پیدا کند. ای کاش فقط اسارت شهوات خودش در کار بود، اسیر شهوات دیگران می‌شود! سیستم‌های حاکم بر اساس حرص و طمع و سودطلبی و امثال اینها است. وقتی ما بحث آزادی را به آن شکل مطرح می‌کنیم، در آخر سر از بردگی طواغیت درمی‌آورد، در آخر سر از بردگی ثروتمندان در می‌آورد، در آخر سر از بردگی و بندگی مدرن درمی‌آورد.

شهید صدر می‌فرماید آنجا اول حرف آزادی مطرح می‌شود، ولی به تدریج سر از بندگی درمی‌آورد. برعکسِ فرهنگ دینی و اسلامی. در فضای دینی و اسلامی گفته می‌شود اول که کسی وارد می‌شود، باید بندگی کند. باید این کارها را انجام بدهی، این کارها را نباید انجام بدهی، چشمت را باید حفظ بکنی، زبانت را باید حفظ بکنی، نماز باید بخوانی، روزه باید بگیری، حجابت را باید نگه داری، اول بندگی است! ولی بندگی به تدریج سر از حریت حقیقی و آزادگی و مالکیت بر نفس درمی‌آورد. به تعبیر زیبای امام صادق(ع): «العُبودِيَّةُ جَوهَرَةٌ كُنهُها الرُّبوبيّةُ». عبودیت و بندگی یک حقیقتی است که مغز او رسیدن به ربوبیت است. اولین مرحله ربوبیت، ربوبیت بر اعضا و جوارح خود است. ابتدا تسلط بر اعضا و جوارح خودش را ندارد، صحنه حرام پیش می‌آید، بدون اختیار چشمش نگاه می‌کند؛ یک جلسه‌ای واقع می‌شود، خبری می‌داند که دیگران نمی‌دانند، نمی‌تواند جلوی خودش را بگیرد، اختیار جوارح در دست او نیست! او اسیر تمایلاتی است که مسلط بر وجود اوست. این اولش است، بعد از آن تسلط بر خیال، تسلط بر بسیاری از خلقیات درونی، از این هم بالاتر، آرام‌آرام می‌بینید می‌تواند بر دل‌های دیگران تسلط پیدا بکند، خداوند محبت او را در دل‌های دیگران می‌اندازد، آرام‌آرام می‌بینید قدرت او و ربوبیت او تا به حدی می‌رسد که در نهایت خلیفه الله می‌شود. آنچنان این آزادگی ارتقا پیدا می‌کند که آن نقطه‌ی اوجش این است که فقط چون خدا را شایسته‌ی عبادت می‌بیند، حتی نه به‌خاطر دل دادگی به بهشت یا ترس از جهنم نه! فقط آن آزادگی بسیار عالی است که از آنِ معصومین علیهم السلام و خُلَصان شیعیان از امیرالمؤمنین است، مال همه کس نیست، ولی مسیر بندگی ما را به آنجا می‌کشاند.

هدف خلقت انسان

امام حسین(ع) می‌فرماید که «یا ایها الناس.. ما خَلَقَ العِباد إلاّ لِیَعرِفوهُ» خداوند متعال انسا‌ن‌ها را خلق کرد برای اینکه به معرفت الله برسند. حضرت حصر کرده است. بعد می‌فرماید «فإذا عَرَفوهُ عَبَدوهُ» یکی از نتایج معرفت الهی این است، وقتی معرفت خدا پیش بیاید، انسان به طرف بندگی خدا حرکت می‌کند. فرمایش امیرالمؤمنین است که «...ولکن وَجَدتُکَ أهلاً لِلعِبادَه...» وقتی انسان خدای قادرِ مطلقِ عالِمِ عظیم که همه‌ی حقایق در دست اوست، ما اینطور ایمان داریم دیگر، گاهی اوقات به لوازم ایمانمان توجه نمی‌کنیم، می‌گوییم به خدا ایمان داریم، توجه نمی‌کنیم به چه ایمان داریم، به چه معرفت پیدا کردیم! لازمه معرفت الهی بندگی خدا است، برای چه بندگی دیگران را بکند؟! مبدا حقیقی تمام هستی که همه چیز ما در دست او است؛ سلامتی، بیماری، زندگی، حیات، امکانات، نعمت‌های ما و ...، هرچه هست، همه در دست او است. همه قوانین طبیعت، قوانین او است. آیا ما می‌توانیم معرفت الهی را دست کم بگیریم؟! همین دست‌کم ها بود که اتفاقاتی را در جهان رخ داد، تنظیم جغرافیای علوم را به‌ هم زد. معرفت الهی باید در رأس باشد؛ بقیه چیزها، همه علوم و ... باید ذیل معنا شود.

لازمه معرفت خدا، بندگی خداوند است، «...فإذا عرفوه عبدوه...» خب لازمه بندگی خدا چه چیزی است؟ شهید صدر می‌فرمایند: « ...و إذا عبدوه استغنوا بعبادته عن عبادة من سواه»؛ وقتی کسی بنده خدا شود، دیگر نیازی ندارد بندگی غیر خدا را بکند. انسان خواهی نخواهی بنده کسی یا چیزی است، حالا می‌خواهد بنده چه کسی یا چه چیزی باشد، اختیار با خودش است! اختیار ما در این فضا است، نه اختیار اینکه من بندگی بکنم یا نکنم! خیر، انسان در مسیر بندگی است.

آن فرمایشی که از امام باقر(ع) است «بِنا عُبِدَالله. وَ بِنا عُرِفَ اللهُ...»، به وسیله ما خدا بندگی می‌شود و به وسیله ما خدا شناخته می‌شود…، یک تفسیر این است که اگر ما نبودیم، خداوند متعال، به حق معرفت شناخته نمی‌شد. خود پیامبر می فرمایند «ما عَرَفناکَ حَقَّ مَعرِفَتِک» ولی همان مقدار که میسور بشر هست به‌ وسیله معصوم، خدا شناخته شده است. «...بِنا عُبِدَ الله...»، یعنی اگر امام حسین(ع) نبود اصلا الله پرستش نمی‌شد. الله اسم جامع تمامی کمالات هست، هرکسی نمی‌تواند عبدالله شود! شریف‌ترین اسم به تعبیر رسول گرامی است که فرمودند شریف‌ترین اسم که بعد از آن هیچ اسم شریف دیگری وجود ندارد عبدالله است! عبدالله، فقط خدا را بپرستد. یک آزادگی عجیب، حریت عظیم در زندگیش پیدا می‌شود و در کنارش خواهید دید چه التذاذی کسب می‌کند و برکتی دارد و از سرور باطنی بهره‌مند می‌شود، چون از همه بند‌ها آزاد شده است.

حضرت امام در اوایل انقلاب می‌فرمایند ما می‌خواهیم که شما آقا شوید، اصل حرف دین این است، می‌خواهد هر کسی سرش بالا باشد. یکی از وجوه اعجاز دین این است که همه‌ی مراتب را در یک توازن عالی حفظ کرده است. کجای شریعت گفته شما نباید التذاذ به خوراک یا پوشاک یا امکانات مادی یا مسائل جنسی داشته باشید؟ بله گفته‌است که نباید التذاذ‌های دنیوی شما مانع التذاذهای خیالی، وهمی، عقلی و قلبی بشود. ما که فقط ماده نیستیم! اینجا معرفت الله اثرش را می‌گذارد. هسته‌شناسی، جامعه‌شناسی، اثرش را می‌گذارد. این انسان اگر منحصر در ماده بود، اگر با مرگ مسئله تمام می‌شد، خب می‌شد یک جور دیگر حساب کرد. اما عمر محدودی که به ما دادند که اصلاً زمان آن هیچ تعهد ندارد. اگر ما اعتقاد داریم بعد از مردن، حیاتی جاویدان داریم -هم حضرت علامه طباطبایی و هم حضرت آیت الله حسن زاده می‌فرمود «دیگر تا ندارد، الی ندارد»که بگوییم تا فلان- بی‌نهایت، ابدیت، این شوخی‌بردار نیست. اگر حیات ما منحصر به دنیا نیست، مراتب عظیمی از عوالم وجود دارد. از این بالاتر، لذت‌های عالی، لذت‌های متعالی، لذت‌هایی که یک ذره‌اش قابل مقایسه با تمام لذت‌هایی که بشر در سطح عالم ماده می‌چشد نیست؛ اصلا قابل مقایسه نیست. خب دین معجزه است!

حریت از زبان امام حسین(ع)

آن جایی که حضرت تنها شدند و در حال مبارزه بودند، زخم‌های زیادی برداشته بودند، حضرت را تیرباران کرده بودند، ناگهان دیدند که این‌ها دارند به سمت خیمه‌ها می‌روند.در این‌جا فقط یک مرحله از آن حرّیتی که امام مطرحش کرده بودند، بود! حضرت چه فرمودند؟ «يا شيعَةَ آلِ أَبي سُفْيانَ! إِنْ لَمْ يَكُنْ لَكُمْ دينٌ، وَ كُنْتُمْ لا تَخافُونَ الْمَعادَ، فَكُونُوا أَحْراراً في دُنْياكُمْ» چرا بعضی از افرادی که به ظاهر خیلی رعایت مسائل مذهبی را نمی‌کنند یک دفعه تحولات عمیقی در آن‌ها به وجود می‌آید. چون برده‌ی نفس نیستند، چون آزادند. فرمودند اگر شما دین ندارید و از قیامت نمی‌ترسید، نفرمودند شما آزاد مردِ هستی باشید! لااقل در زندگی دنیاییتان آزاد مرد باشید. مرد باشید، این‌ها زن و بچه هستند! من این‌جا هستم! شمر گفت: حرف شما درست هست ولی ما اول با خود شما کار داریم ...

برای ورود به کانال پیام‌رسان تلگرام «مکتوبات هیأت ‌الزهرا (س) دانشگاه شریف» کلیک کنید.

هیات الزهرا سدانشگاه صنعتی شریفسخنرانیمحرم1400حجت‌الاسلام امینی‌نژاد
مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه صنعتی شریف
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید