اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و صل الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
جهت شادی ارواح طیبهی شهدا، روح حضرت امام، همهی گذشتگان، ذوی الحقوق، پدر و مادرمان و اساتیدمان، فاتحه مع الصلوات اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
روز قیامت و تصور ما
«اَنَّهُ يُفتَحُ لِلعَبدِ يَومَ القِيامَةِ عَلى كُلِّ يَومٍ مِن أيّامِ عُمُرِهِ أربَعٌ وعِشرونَ خِزانَةً عَدَدَ ساعاتِ اللَّيلِ والنَّهار...ِ» دارد: روز قیامت به ازای هرروز ۲۴ خِزانَه و خَزانَه به اندازه ۲۴ ساعت زندگی شخص در شبانهروز باز میشود. میگویند یک پروندههایی این طوری باز میشود که طرف داخل آن طاعت الهی را به جای آورده؛ زحمت کشیده. این ها سرور و ... میآورد و بعد چنان فرح و سروری درونش هست که اگر این فرح و سرور را بر اهل جهنم توزیع کنید؛ عذاب جهنم برداشته میشود. یعنی آنقدر میزان فرح و سروری که شخص میبرد بالاست. یک دسته پرونده برای طرف باز میشود که معصیت کرده. در آن ساعاتی که معصیت کرده آن قدر جزع و فزع از آن پرونده بیرون میآید که اگر قسمت شود بر تمام اهل بهشت؛ (لَو) یعنی قسمت نمیشود، همه را نابود میکند. یعنی آن قدر بالاست. درد و خوشیها را نیست که با خودمان و شکلات و لذتهای محدود دنیوی مقایسه میکنیم؛ تقریبا تصوری نداریم. با همین سیب گلابی ها هم توضیحش میدهیم درصورتی که قرآن میگوید: «...مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ » {رعد،۳۵} منظور این است که مثلش این هست. نه این که خودش این باشد. نه یک باغ و راغی هست که ما میخواهیم به آن برویم. نه این که یک خانمی هست که این طوری باشد. خب زن که اگر این همه طاعت؛ و این همه بندگی؛ و این همه شهادت برای رسیدن به یک زن باشد! این تنها مثلش این جور است. یعنی گفتند که آقا این آتش جهنم رو هفتاد دریا بشویند، هفتاد هم که میدانید به نشانه کثرت به کار میرود. یعنی آن قدر بشویند تا بشود آتش این جا. اون آتش چی هست که اگر به جان آدم بخورد: «الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ» {همزه،۷} روی دل طلوع میکند و آن شخص را بیچاره مینماید. اینها شوخی نیست. اینها قیامت است؛ اینها مرگ است؛ اینها آن روز است. این ها رو آدم باید حواسش باشد جدی بگیرد.
تطهیر با آتش
یک عده جاهل هم جهنم خدا را علیرغم این همه تذکر خدا در قرآن؛ در حد یک اتاق سیسییو و آیسییوای که یک عده پرستار خوشگل مشغول دوا درمان یک جهنمی هستند. خب اگر خدا میخواست همین جوری بگوید که همین طوری میگفت. میگفت ما یک سری یک عده پرستار خوشگل میآیند به جهنم که یک اتاق سیسییو است و یک عده هم برای این تفکر غش و ضعف میروند. که بگوییم آقا جهنم هم خبری نیست. بله ما یک چیزی را داریم به نام تطهیر. منتها با آتش. تطهیر با آتش. آتش را هم خودمان میبریم نه اینکه خود آنها برایمان بیاورند. انسان باید تطهیر بشود با آتش. بله وقتی تطهیر شد تمام آن عقبات کبود رفت آن موقع به بهشت میرود.بله کسی ذرهای از حق را داشته باشد؛ بالاخره به بهشت میرود. حالا بالاخرهاش کی باشد معلوم نیست و خیلی روی آن حساب باز نکنید. همه این طعامش و اینکه با گرز آهنین میزنند بر سرش و با سلسله آن را میگیرند میکشند. خب اینها برای قرآن است دیگر. دیگه شاعری که نگفته که بعضی دیگر ترخیص میدهند به دیگران. حالا باز هم این منظور ما نیست.
سپری شدن عمر با مباحات
منظور ما چیست؟ «ثُمَّ یُفْتَحُ لَهُ خِزانَةٌ اُخری» یک گنج دیگری باز میشود، پرونده دیگری باز میشود. «فیراها فارغتاٰ» میبینند خالی است، «لیس فیها ما یسرهُ و ما یصبٰ» نه در آن خوبی است نه در آن بدی است. موقعی است که او میخورد، میخوابد، صحبت میکند، به مباحات مشغول است. کارهای عادی روزمرهاش را انجام میدهد. «فیناله منن القبن و الاسف»آنجاست که تاسف میخورد. بیشتر اوقات روز ما همین مباحات است، جمع بزنی مگر چقدر عبادات انجام میدهیم؟ بیشتر ساعات روزِ ما همین است.یعنی یا خوابیدیم یا مشغول غذا هستیم یا داریم با دیگران حرف میزنیم یا داریم درس میدهیم یا داریم درس میخونیم یا داریم همین کارها را انجاممیدهیم. این تذکر است. «قبن و الاسف علی فواتها...» یوم تقابل، روز ضرر، همچین چیزی است. آدم میبیند من این چیزها را میتوانستم نیت کنم. ورزش کردم میتوانستم نیت کنم که عبادت بشود، نیت نکردم، عمل مباح شدهاست.
ارزش نیت
من میتوانستم با نیت بخوابم. اثر همین چیز به نام نیت است در لسان عرفا مثل حضرت امام(ره) قاعدهای به نام تفهیم دارند. تفهیم یعنی چی؟ یعنی به خودت این مطلب را حالی کن. تفهیم کن. ذکر میخواهی بگویی، ذکرت را تفهیم کن.میخواهی بگویی «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَظِیمِ» یک دفعه میتوانی همینطور بگویی «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ» بیاثر است؟ نه بیاثر نیست ولی اثر تفهیمی ندارد. اصلا عنوان آن در لسان عرفا تفهیم است. تفهیم یعنی این را بهخودت بقبولانی که خدا همه کاره است. «لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم » خدا همهکاره است.
حتی خیلی اوقات سفارش میکنند با نَغماتِ رَخیمه قاطی بشود، حتی در نماز. «سبحانالله و الحمد الله و لا الله الا الله و..» ببینید، من خیلی اوقات نمازخواندن این آقایان را دیدهام. بزرگان را دیدهام. ذکر گفتن حضرت آقا را دیدهام. «لا اله الا الله » یکجوری میگوید که درحال تفهیم است.با «الا الله الا الله _سبحان الله سبحان الله(با سرعت بالا)»مافرق دارد. «سبحانالله»یعنی خدایا گیر از من است، نقص از من است. از تو نیست. «سُبْحانَ اللهِ، وَ الْحَمْدُ لِلهِ، وَ لا إلهَ إلاّ اللهُ، وَ اللهُ أکْبَرُ (با لحن شیوا و آرام)»خدا از همه بزرگتر است. به این تفهیم میگویند. میخواهد بخوابد، ایرادی ندارد به خودش تفهیم کند. خدایا من میخواهم بخوابم. برای چی میخواهم بخوابم؟ امام زمان(عج) میخواهم بخوابم، قوت بگیرم، جون بگیرم تا کار کنم.میخواهم اینطور بخوابم.میخواهم نکاح بکنم، باز همین است. میخواهم درس بدهم، یا امام زمان(عج) میخواهم منبر برم، میخواهم درس بخونم، درس بدهم.
یوم التغابن
در غیر اینصورت اینها به یکسری مباحات تبدیل میشوند. یومالتغابن میشود، بعد میروی میبینی که چیزی که من میدانستم در روایات دیگر آمدهاست که یکسری از درهای بهشت را باز میکنند که تو فقط میتوانی ببینی. آقا من میخواهم برم.نه، این درمعرضِ رفتنش بودی اما خودت نرفتی، شرمندهایم. دروغ و غیبت و دیگر گناهان را بهکنار بگذارید و همین جزئیاتش را گاهی اوقات ما دقت نمیکنیم. یک بندهی خدا در کنار عارفی درحال خواندن نماز بود. اسم عارف یادم رفتهاست. تشهد و السلام را که گفت «الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ،اَلسَّلامُ عَلَیکمْ وَ رَحْمَةُ اللَّه وَ بَرَکاتُه» بغلی به او زد. والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته، تمام. این عالم گفت: این بالا را نگاه کن. نگاه کرد، گفت: عجب باغی، این مال من است؟ گفت: نه، قرار بود با دو تا سلام مستحبی، این باغ را به تو بدهند، ولی ندادند. گاهی اوقات به این کوچکها ما باید حسرت بخوریم. لذا هر چه دارید، نیت کنید. باور کنید امکان پذیر است و کم کم آدم دستش می آید. من به استخر می روم، یک عرض برای حضرت نوح شنا می کنم، یک عرض برای حضرت آدم، حضرت موسی، حضرت عیسی، حاج قاسم و ... تمرین کنید، ممکن است. فکر میکنید شنا می کنید، در واقع عبادت می کنید. برای شهدا، پدر و مادرتان، ما و ... در همین مباحات هم می شود. این میشود «ذلک یوم التغابن» {تغابن، ۹} روزی که آدم ضرر میکند، اگر فکر کند، من یک جا نیت نمی کنم؛ بعد آن موقع جایی که نیت میکنم، آن کار، کارستان است؛ جاییکه شما نیت میکنید، خدا وسط میآید. آن موقع می شود توکل کرد و همه این مفاهیم بعدی. ان شاالله خداوند نیت پاک و سالم به همه ما عنایت بفرماید، به برکت صلوات بر محمد و آل محمد (ص).
پرونده ضد وحدت!
در این فرصتی که داریم، می خواهم یک بحث سخت کنم. کمی حوصله کنید. آن بحث سخت به خاطر این است که تا به ایام فاطمیه می رسیم، معمولا یک پروژه عجیب در کشور رو میشود. ما اینها را پیگیری کردیم، یعنی یک مورد را ما در شهرداری پیگیری کردیم، یک پرونده ضد وحدت. گاهی اوقات توسط برادران خیلی خوبی هم این پروندهها باز میشود و ترویج میشود و به نوعی اشاعه فحشا میشود و من حیث لایشعر انتهایش در زمین یاسر الحبیب یا سفارت انگلیس بازی میشود. تعداد زیادی شیعه و سنی هم کشته میدهیم و چون موارد متعددش را دیدهام که چرا اتفاق افتاده، یقین کردم که باچند واسطه به سفارت انگلیس و یاسر الحبیب ختم میشود. خدایی نکرده نمیخواهم بگویم: همه خائن و عامل انگلیس هستند، خیر؛ گاهی اوقات از اینها سواستفاده میکنند. یک دفعه یک پرونده را آتش میزنند؛ من اینها را دیدهام، یک دفعه میبینی، این در شهر پخش میشود، انتهایش را درمیآوری می رسد به آن آقا، آن آقا، آن آقا هم به سفارت انگلیس میرسد. اصلا خرجش را او میدهد، بعد چه کسی آن وسط بازی آن را میکند؟ میبینی، یک منبری خیلی خوب در همین زمین بازی میکند! چه اتفاقی میافتد؛ من که بچه جهادی هستم و بالاخره GPS بزنید، همه مرزهای کشور را رفتهام؛ در مرزهای شرقی با یک بسامدی آتش به پا میشود، آدم کشته میشود و به قول آقای جاودان، در این موارد میگفتند: خلاصه فضیلتش هم بابت کسانی است که این حرفها را میزنند. مستمر هم رهبری تاکید میکنند، این بحث تاکتیکی نیست و یک بحث اصولی و اعتقادی است، باز دوباره میگویند: نخیر، این حرف رهبری هم تقیه است!
قصد واحد امت
اجازه بدهید چون بحث باید علمیتر شود، من از یک زاویه علمی آن را بررسی کنم. البته خیلی باید راجع به آن حرف زد تا ابعاد اعتقادی این بحث درست شود. ولی من از یک زاویهای ورود میکنم که این زاویه در حکمرانی هم به شدت مهم است. یک چیزی را من دیشب گفتم تحت عنوان امت و قوم. بگذارید این را مختصری توضیح بدهم. الان نگویید چرا یکدفعه آمدیم در این بحث. این بحث را بگویم، بعدش تکلیف آن بحث را روشن میکنم. خوب دقت کنید. بحثی داریم به نام امت. امت در قرآن وقتی شکل میگیرد که یک جماعتی قصد واحدی دارند. یک قصدی کردند. اصلا امَّ یعنی قَصَدَ. امت را امت میگویند به خاطر این که قصد کرده است. ببینید شما مثلا کوه میروید، یک عده دارند بالا میروند، یک عده پایین میروند. به آنها میگویند کوهنورد. به اینها گروه کوه نمیگویند. گروه کوه یعنی که یک تعداد آدمی با هم قصد واحدی بکنند و به نقطهای بروند. به این اصطلاحا امت میگویند. این دارای ویژگیهایی است. یک ویژگیاش این است که مثل یک انسان با آن برخورد میشود. همان «وَلِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ...»{اعراف، ۳۴} که دیشب گفتم. این امت یک پدیدهای است که در روز قیامت نامه عمل دارد. چون مثل یک انسان است. «وَتَرَىٰكُلَّ أُمَّةٍ جَاثِيَةً كُلُّ أُمَّةٍ تُدْعَىٰإِلَىٰكِتَابِهَا...»{جاثیه، ۲۸} یعنی هر امتی دعوت میشود به نامه عمل امت. یعنی امت خودش یک پارچه، یک نامه عمل دارد، غیر این که فرد نامه عمل دارد. و بر اساس نامه عمل امت با امت برخورد میکنند. خیلی وقتها فرد آنجا اصلا مهم نیست. اگر قرار است در کوفه باران نیاید، بر سر امیرالمومنین هم نمیآید. امیرالمومنین میگوید ای امت، گناه میکنیم باران نمیآید. امیرالمومنین که گناه نمیکند. امت دارد یک راه خطایی را میرود، و امیرالمومنین میفرماید امت بیایید استغفار کنیم. شِمای امت باید استغفار کند که بشود «اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُمْ مِدْرَارًا»{هود، ۵۲} و آسمان ببارد. اینجا دیگر فرد هم حتی نیست. پوش امت بر فرد غلبه پیدا میکند. خیلی باید آیه بخوانم تا بحث امت رو جا بیندازم. من چکیدهاش را گفتم.
قوم در قرآن
واژه دوم قوم است. دقت کنید. قوم در قرآن به معنای همین قوم ایرانی و کرد و لر و بلوچ و ... است. یا این عشیره و آن عشیره را قوم میگویند. این که میگویند «لَا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسَىٰ أَنْ يَكُونُوا خَيْرًا مِنْهُمْ»{حجرات، ۴۹} یعنی قومی، قومی را مسخره نکند، اقوام را مسخره نکنید. قوم یک مجموعهای است که دیگر با هدف برخورد نمیکند. ما الان ایرانی هستیم، قوم ایرانی.
مثالی برای بحث قوم و امت
آن سوال حکمرانی که خیلی حرف جدیای است این است که آیا در حکمرانی، ما درباره حکمرانی قوم بحث میکنیم یا حکمرانی امت؟ ایندو تا بحث است. حکمرانی ایران یا حکمرانی امت اسلام؟ این دو بحث است و اصلا دو نوع بحث دارد. یک نکتهای بگویم بعد یک مثالی بزنم و بحث را ادامه دهم. ببینید همین قوم مثلا به نام ایرانی یا بنیاسرائیل.بنی اسرائیل قوم است و از فرزندان عشیرهای اسرائیل یا فرزندان یعقوب(ع) هستند. همین این قوم اگر در مجاورت فرهنگی امت قرار بگیرد، اسمش قوم است ولی بوی امت میدهد. یعنی چی؟ این بنی اسرائیل خب قوم اند، ولی موسی در آنها ظهور پیدا میکند، هدف پیدا میکنند، این قوم بنی اسرائیل خدا با او عین امت برخورد میکند. یعنی با اینکه قوم است اینها امت هستند و فرم امت به خودش میگیرد. بگذارید من مثالم را بزنم؛ گیجتان نکنم. بحث سخت است میدانم، ولی اگر این بحث را اینجا نگویم، هیج جای دیگر هم نمیتوانم بگویم. دقت کنید. ببینید ما یک بدن داریم، یک روح داریم، اگر این بدن روح نداشته باشد، اسمش بدن نیست. اسمش چی است؟ جسد. و همهی اجزاءش از هم غایب است و هیچکدام با همدیگر کاری ندارند. و با هم هم کار نمیکنند، به این میگویند جسد، نمیگویند بدن. بدن وقتی اسمش بدن است که روح داشته باشد. یعنی روح حلول میکند در بدن. میبینی تمام این چیزی که شما تحت عنوان جسد داری.، شده بدن دارد با هم کار میکند. یعنی دست و فکر و پا و چشم و گوش و همهشان دارد با هم کار میکند. این بخاطر چی است؟ بخاطر روح است. روح باعث میشود که این بدن کماکان اسمش بدن است، کماکان یک جسم مادی است ولی حالا بواسطهی وجود روح درش، چه اتفاقی میافتد؟ دارد یک سری مجموعه کارهای متحد انجام میدهد. این اتحاد خودش را از کجا میآورد؟ اتحاد خودش را از روح میگیرد. ما ایرانی هستیم. یعنی یوم هستیم قوم بودیم. اما وقتی که در سال ۵۷ یک اتفاقی افتاد، یک قصد دیگری شکل گرفت.
این امت این مفهوم روحانی، آمد در مجاورت ایران چسبید. شد ایران اسلامی. امروزه، شما دقت نظر حضرت آقا را تماشا کنید. امروزه دیدهاید آقا تاکید میکنند روی ایرانی؟ امروزه اگر کسی در پازل ایرانی بازی بکند، در پازل امت اسلام بازی میکند. چون این دیگر جسد نیست، این بدن است. حتی طرف نمیداند، نمیداند این قطار دارد میرود مشهد. به این قطاره علاقهمند است. این قطار را سوار بشود میرود مشهد. یک نفر دارد در تحقیقات آزمایشگاهیاش برای ایران کار میکند. برای ایران. با هیچ چیز دیگری هم کار ندارد. ولی این ایرانه مصداق این آیه«بِقَومٍ يُحِبُّهُم وَيُحِبّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى المُؤمِنينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الكافِرین» شده است. وقتی در این پازل، دارد به این بدن میرسد، بدنش را تقویت میکند، تقویت بدن همان و تقویت روح همان. عملا دارد بدن این آدم را قوی میکند، چه بخواهد چه نخواهد. مثالم را گرفتید؟ فهم شد؟ برای همین است که گاهی اوقات در قرآن، مثلا ابن مثال بلعم باعورا را نگاه بکنید، گاهی اوقات آدم مثال میزند، میکند مثال قوم. منتها آن قومی که دارد یک هدفی را دنبال میکرده است.
حدیث هشتم چهل حدیث: عصبیت
آقا تاکید بکنیم روی تعصبهای عشیرهای؟ آقا حدیث هشتم چهل حدیث امام را ببینید؛ راجع به عصبیت است. امام در ابتدا تعریف میکند از عصبیت. میگوید عصبیت خیلی چیز خوبیه. تعصب چیز خوبیه. این را دیدید حضرت آقا بر تعصب ایرانی را تاکید میکند؟ عصبیت خیلی چیز خوبی هست.تعصب چیز خوبی هست. این را دیده اید که حضرت اقا تعصب ایرانی را تاکید می کنند؟ تعصب ایرانی، تعصب قومی هست. امام در همین حدیث عصبیت را که شروع میکنند ، قبل اینکه بدی هایش را بگویند ؛ خوبی هایش را میگویند. می گوید این ترکها به هم دیگر، لرها به هم دیگر ، علما به هم دیگر اینها تعصب دارند. بابت خاک و خون و بومشان به همدیگر تعصب دارند. چیز بدی نیست. اتفاقا چیز خوبیست. به شرطی که این خرج یک هدف شود، خرج یک امت شود. لذا شما وقتی امروزه با پدیده ی ایران مواجه میشوی؛ میگویی :اصلا میخواهم ایران را بسازم. شما حتی در این راه ممکن است شهید شوی. چرا؟ چون این قطار به منشأ خودش میرود. چون که در آن یک روح دمیده شده. الان دیگر این مدلی است. لذا میخواهیم تاکید کنیم بر ایرانی بودن، بر لر بودن، بر ترک بودن. می ایستیم پای هم. این تعصبات را اتفاقا به خرج میدهیم. اتفاقا چیز بدی نیست. طرف باید رو ایرانی بودن تعصب داشته باشد. من می بینم الان یکی از اتفاقاتی که افتاده در این دانشجوها، کوچکترین اتفاقی میافتد، می گوید ایران دیگر جای زندگی نیست. تو غلط کردی این حرف ها را می گویی! تو خیلی بی غیرتی، خیلی بی غیرتی، این خاک تو است، ریشه ی تو است، اصل تو است. ایران هم که دیگر. من باید بروم اونجا پیتزا فروشی باز کنم بهتر از این است که اینجا قدر من را نمیدانند.یعنی یک جوری صحبت می کنند که انگار راجع به آنگولا دارد صحبت می کند! یعنی انقدری به این خاک و خون و بوم و این ها ، هیچ اعتقادی ندارد. این عدم تعصب، بیغیرتی است. این بیغیرت است، این دانشجویی که اینطور است، دانشجوی بیغیرتی است. میدانم کجا دارم صحبت میکنم اینجا دانشگاه شریف است و از این بیغیرتها زیاد دارد. باز لااقل توجیه کن. بگو می خواهم بروم یک چیزی یاد بگیرم و برگردم مملکت خودم خدمت کنم. بعد آن وسطها، بپیچون نیا. از اولش دیگر نزن زیر میز. حالا این چه ربطی داشت به جریان وحدت؟ یک پرونده ای را قرآن باز میکند، پرونده های پرولائیستی، تکثرگرایانه. در کجا؟ در میانه های آیاتی که مربوط به ولایت است. مربوط به پازل ولایت است.
پازل ولایت
در آنجاها می گوید «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَادُوا وَالنَّصَارَىٰ وَالصَّابِئِينَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ»{بقره۶۲} درکجا؟ شما درپازل باش. مسیحی باش. در این پازل باش. شما وقتی که مسیحی هم هستی .مسیحیای که در ایران دارد عملیات انجام میدهد، به فکر ایران است؛ در پازل این نقشه دارد بازی می کند «مِن حیث الله یشعر» در همین امت قرار میگیرد. لذا مسیحیه می رود شهید میشود و شهید هم هست. شما لزومی ندارد در چشم آن یارو کنی که الان داری برای ایران کار میکنی، ای خاک بر سرت کنند بیا بر ای اسلام کار کن! اصلا اینجوری نیست. تو برای ایران کار میکنی، دستت درد نکنه. این ایران خودش اسلامی است. قرار نیست در چشم بقیه کنی. ببینید ما چقدر آیاتی داریم که دائما میگوید «وَلْيَحْكُمْ أَهْلُ الْإِنْجِيلِ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فِيهِ...»{مائده ۴۷} در زمان پیغمبر اهل انجیل به زمان خودشان. شما روایات بحث ظهور را بخوانید. فکر میکنید همه در بحث ظهور مسلمانند؟ ابدا. تصریح شده که نیستند؛ در پازل امام زمان دارند بازی میکنند مسلمان هم نیستند. این فرآیند غلط شیعه سازیای که عدهای دنبال میکنند و نتایجش و گَندهایش را ما باید در مرزها جمع بکنیم اینهارو. خدا قبول کند ازشان که فکر میکنند مدام باید بیایند خفت یک نفر را بگیرند بگویند تو ادعایت این است باید شیعه بشوی. این فرآیند را اصلا ما نداریم. اصلا تعریف نشده چنین چیزی. پروژهی شیعه سازی؛ توسط یک کسانی هم دنبال میشود که آدم دیگر دهانش بسته است. فکر میکنند. بعد خیلی از همینها که میدانید با یکسری توهینها و... حالا بگذارید بعد فیلمهایش دربیاید؛ همین فیلم آقای یاسرالحبیب بگذارید در بیاید بعد ببینید چه میکند این بازیکن. بعد ببینید چقدر باید شیعه و سنی از طرف این کشته بشوند. کسانی که ولایی هستند؛ ولایی بودند؛ در پازل بودند حالا آمدیم دقیقا آن را از پازل خارج کردیم. آن را ازهمین پازل خودمان خارج کردیم. یعنی همان چیزی که قرآن گاهی اوقات میگوید که اینها میگویند همه بیاید یهودی بشوید؛ یهودیت فلان است. اینها میگویند مسیحیت فلان است ماهم میگوییم اسلام فلان است خب اینکه مثل هم است. مهم این است که شما پازل را درست تعریف بکنید. در این پازل، آن موقع این حرف آقای مطهری است که شمر زمانهات را بشناس. فرعون زمانهات را بشناس. بفهم که دشمنت الان کیست. دشمنت کیست؟ با چه کسی داری مبارزه میکنی دقیقا؟ چرا قرآن داستان فرعون و داستانهای مختلف اینجوری را با یک عالم معارف و مبانی ذکر میکند؟ برای اینکه در داستان فرعون گیر نیفتی. برای اینکه در داستان بلعم باعورا گیر نیفتی. برای اینکه در داستان آن پیغمبر گیر نیفتی. در داستان قوم لوط گیر نیفتی. برای این، اینها را میگوید. برای اینکه آن ریشه و چکیدهاش را بکشد بیرون تو آن را بفهمی داری چه کار میکنی. برای همین است قرآن نه با مذاهب بلکه با ادیان این برخورد را میکند. کجا؟ جایی که پازل با پیغمبر است. چیدمان پازل با پیغمبر است. میگوید حالا چیدمان پازل با پیغمبر است؟ حالا انَّ الَذینَ آمنوا باشد؛ مومن، مسیحی، یهودی، کسانی که کتاب الهی دارند بعد اهل انجیل اشکال ندارد. «وَ لیَحکُم أَهلُ الاِنجیلِ بِمَا أَنزَلَ اللهُ فِیه...»
اصلا اهل انجیل، قضاوتشان با انجیل. توراتیها با تورات، این با اون. ظهور چه اتفاقی میافتد. باز هم همین اتفاق میافتد. یک چیزی که به آن رسیده بودیم، یکسری جاهل و یکسری خائن رسماً دارند زیر میز میزنند. و نه اینکه یک تقاطعهایی پیدا کرده است با منویات انگلیس؛ نه بابا. اصلا خودش است دیگر. خودش دقیقا خود همان است. یک «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا...»{آلعمران،103} میگوییم و بعد در مملکت یک بلوایی درست میکنیم، بدون مبانی قرآنی. چرا اینقدر قرآن از اهل کتاب، به خصوص در سور مدنی، تعریف میکند. ضمن آنکه اهل کتاب است، دارد قرآن میخواند، دارد لذت میبرد. در محضر پیغمبر میآید، فلان جا میرود. چرا قرآن اینقدر از اهل کتاب تعریف میکند؟ میگوید تو در پازل باش، مسیحی باش. اصلا لزومی ندارد شما بروید یک مسیحی را مسلمان کنید و بعد مسلمان شیعه چند امامی بکنید و بعد بیارید و آخرش ببریدش شیعه دوازده امامی بکنید. اصلا لزومی ندارد. اصلا ائمه این کار را نکردهاند. اصلا اینقدر روایت علیه این کار وجود دارد که این کار را نکنید. ما نمیخواهیم شما این کار را بکنید. ما اصلا نمیخواهیم شما از این کارها بکنید. باز دوباره یک عده سر همین قصه ایستادهاند. این است که ما باید جامعه را دعوت بکنیم به سمت ظهور. که آقا الان این امت وظایفی دارد. این امت ولایی وظایفی دارد. باید تحملها را بالا ببرد. همین هم است که ما هی میگوییم تحملها را بالا ببرند، فکر میکنند میگویند الان دولت همسوی خودشان است و میگویند تحملها را بالا ببرید و این چیزها. نه آقا جان. ماجرای ظهور که ما باید خودمان را برایش آماده بکنیم، یک ماجرایی است از سنخ قیامت.
مقصد واحد
بحث قبلی خود را جمعبندی بکنم تا معلوم بشود که چه است. آقا در پازل ائمه رسماً گفتهاند که ما از این کارها نمیخواهیم کسی بکند. دیگر چگونه بگویند. خود حضرت آقا بالاخره میفرمایند که آقا من میگویم وحدت. بعد دائما گفتند تاکتیکی. آقا تصریح کردند که من تاکتیکی نمیگم. من تقیتا نمیگویم. این یک اصول ماست. در «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ...»{حجرات،10}، این جزو اصول است. آن موقع در چه فرایندی میتواند اتفاق بیفتد؟ برگردیم یک دور تصفیهی آن زمان را انجام بدهیم؛ نه در این فرایند اتفاق نمیافتد. در این فرایند چیزی که اتفاق میافتند یک هدف مشترک است که آن را آن طرف بگذاریم که این امت به ان سمت حرکت میکند. آن موقع است که اگر امت به یک سمت واحدی حرکت بکند حتی این تفاوتهای مشارب و تفاوتهای این مدلی را خدا میپذیرد. بله شما میخواهی بگویی اسلام، دینی است از همه بالاتر، باشد، درست است. ولی اینها را میپذیرد. اصلا شما آیات تفاوت مشارب را ببینید؛ که میگویند خود خدا مسئولیتش را قبول میکند. میگوید «وَقَطَّعْنَاهُمُ اثْنَتَيْ عَشْرَةَ أَسْبَاطًا أُمَمًا ...» {اعراف، ١۶٠} اصلا ما این امت را دوازده گروه کردیم، خودمان این کار را کردیم. اصلا لزومی ندارد آدمها مثل همدیگر فکر کنند. خودمان این کار را کردیم، «...قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُنَاسٍ مَشْرَبَهُمْ ...» {اعراف، ١۶٠} هر کسی هم میداند مشربش چیست. اینها فقط باید در آن امت واحده جمع شوند. اصلا ما خودمان این کارها را میکنیم.
آیهی ۴٨ سورهی مبارکهی مائده - اینها که میگویم همه جملات عربی، آیهی قرآن است. - این را دارد که قرآن مهیمن است، قرآن مصدق است، فلان و اینها، میگوید «... لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا ...» {مائده، ۴٨} به هر کسی شرعه و منهاج دادیم. دقت کنید، خیلی دیدم که این اشتباه در ذهنها هست، که مصدقین در انبیاء گذشته معنیاش این نیست که عیسی تو هم خوبی، باشد. ما در روایات داریم که اگر کسی سورهی مبارکهی مریم را زیاد بخواند از اصحاب حضرت عیسی میشود. یکی میگوید ما از اصحاب حضرت عیسی نخواهیم باشیم، چه کسی را باید ببینیم؟ ما اگر از اصحاب حضرت عیسی شویم، خیلی چیز خوبی است.
منتهی آن عیسایی که عیسای محمدی است. من الا به این انسانهایی که زیاد غضب میکنند یکی از چیزهایی میگویم و خیلی هم اثر دارد این است که بعضیها تند مزاج هستند به آنها در اصطلاح میگویند نوی مشرب موسوی مشرب هستند اینها باید سطوات جلالیشان گرفته شود به آنها میگویند سوره مریم زیاد بخوان دلیلش را نمیدانند دلیلش این است که از اصحاب حضرت عیسی میشود و چون از اصحاب حضرت عیسی میشود در قرآن داریم «...وَجَعَلْنَا فِي قُلُوبِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ رَأْفَةً وَرَحْمَةً ...» {۲۷، حدید} یک رافت و رحمتی بدون اینکه خودش بخواهد در دلش میافتد. این هم نسخه این مدلی که خیلی هم اثر دارد کسانی که خیلی سوره مریم میوانند نرم میشوند. کسانی که نوحی مشرب هستند ازین کارها بکنند. میگوید برای چی من از اصحاب حضرت عیسی بشوم. فکر میکند این بد است. نه این در آن تعریف شد . عیسی در نبی ختمی تعریف شدهاست. شعاع آن است. لذا شما مقصد واحد را بذارید این امم که در آیه میگوید «...جَعَلْنَا مِنْکُمْ شِرْعَةً وَ مِنْهَاجاً وَ لَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً...»{۴۸،مائده} اگرخدا میخواست میتوانست همه را امه واحده قرار دهد. خودش نمیخواهد. من چطور بگویم نمیخواهم! خودم نمیخواهم این اتفاق بیفتد میخواهم روشها جدا بشود. در چه چیزی مشارکت کنیم؟ در مفهومی به نام مقصد. که اتفاقا تعریف امام هم هست که از آن جملات ضرت آقاست که باید با طلا بنویسیم. خدا ایشان را از سر ما کم نکند واقعا بدل ندارد بدل با فاصله هم ندارد. کسی اینطور بگوید که امام و امامت و ولایت مردمیترین وصف رهبر است. الله اکبر! ولایت را یک جوری تعریف بکنی، که به این اممی که جمع میشوند به سمت آن مقصد تعریف بشود مفهوم امامت. نه یک چیزی که با قهر و غلبه بنشیند بالا، بشین پاشو دارد به ملت میدهد! این نیست. اون قصد واحد، امت امام لازم دارد. آن قصد واحد امام لازم دارد. امت امام لازم دارد. حالا قصدمان چیست؟ قصدمان که مشخص است! قصدمان در این زمان که مشخص است. آن پازل درست باشد، در آن پازل قصدها معلوم است. با کی میجنگیم؟ با کی مشکل داریم؟ بعضیها یکجوری مشکل دارند با این بحثها، که با اسرائیل مشکل ندارند. ما باید به اون سمت حرکت کنیم. به سمت زور حرکت بکنیم. به سمت این که امامی بیاید که ما در حقیقت هی بر طاقت خودمان اضافه کرده باشیم. چون که میدانید امام تا همه به اینجایشان نرسد نمیآید. این قاعده کار است. و اگر خدا دارد بارگذاریهای زیادتر میکند، و اصلا این کار خداست که باید یک منبر دیگر برویم بابتش. این بارگذاریهای متعدد خدا به خاطر این است که هی توان این را ببرد بالا. هم این، هم به اضطرار برساند این را. به اضطرار برساند بگوید «متی نصر الله؟» کو این نصر خدا؟ به این اضطرار برسد. آن عملیات بزرگ که تعریف میشود برای ما، جنگ با امت اسلام نیست. گسل امت اسلام و نه حتی امت اسلامی، گسل بین مسیحی، اسلام، حتی فعال کردن آن گسل نیست. فعال کردن هی هدف است. هی شما باید بگویی هدف چیست؟ هدف چیست؟ مقصد چیست؟ اینجا امام رشد میکند مفهومش. اینجا مفهوم امامت رشد میکند. نه این که هی برگردی عقب. هی یک گسلی را در مقدسات هی برداری با این بازی کنی. طرف در پازل تو بود. در تیم تو بود. او هم یک نفری گیج مثل خودش تهییجش کرده بود که بیا فلان چیز را بگو. یک گیج دیگری بر میدارد این را افزایش میدهد. یعنی توهین به اهل بیت را ضربدرصد میکند آن موقع. بعد این همه هم آدم کشته میشود این وسط. میشود بحث امنیت ملی. چرا؟ ما دلمان میخواهد برگردیم آنجا. دائما برداریم آن را فعال بکنیم. انشاءالله که خدا ما را از یاران واقعی امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف قرار بدهد به برکت صلواتی بر محمد و آل محمد.
برای ورود به کانال پیامرسان تلگرام «مکتوبات هیأت الزهرا (س) دانشگاه شریف» کلیک کنید.