مطالب هردو بزرگوار بسیار عالی و بهدردبخور و علمی و مرتبط با نیاز روز بود. از حیث درستی و علمیّت نقدی به مباحث بزرگواران وارد نیست. لکن به کلیّت منبر دو بزرگوار نکاتی قابل ذکر است:
آقای عابدینی در مسائل علمی که در آن سخنرانی میکنند از افراد شاخص و کارکرده و دارای مطالب بسیار خوبی هستند. سبک ایشان کمتر استدلالی و بیشتر تبیینی است. به این معنا که ایشان وقت خود را صرف این که: نظر مخالفین چیست؟ و چرا این نظرات به دلایل مختلفِ عقلی و نقلی غلط است؟ (= پاسخگویی به شبهات) یا کارهایی مشابه این، نمیکنند. سبک ایشان تمرکز بر استخراج مطالبِ ایجابی دین به نحو جامعِ بین عقل و نقل و عرفان، و در سازمانیافتگی مطالب با یکدیگر، و با تلاش برای تماس داشتن مطالب با صحنه عمل است. تقیّد ایشان به ارجاع به نصوص دینی یعنی قرآن و حدیث نیز از شاخصههای بسیار چشمگیر و مهم ایشان است.
تمام مطالب شب اول عالی بود؛ ولی بخشهایی از آن نیازمند مقدماتی داشت که ایشان در سخنرانیهای قبلی خود در شریف و جاهای دیگر به آن پرداخته بودند. ایشان مشخصا از شاگردان مکتب علامه طباطبایی است و کلامش نسبتاً از مطالب عرفانی و قرآنی که ساختارمند باشد زیاد است، و مشاهده میشود که ورودشان به «محرم»، ورودی سلوکی است.
تا جایی که بنده مشاهده کردهام و بالاتر عرض شد، مطالب در ذهن ایشان خیلی حالت سازمانیافته دارد؛ لذا بهتر است اگر دعوتی از ایشان صورت میگیرد، به صورت مستمر باشد. این سبب میشود که هم مخاطبین استفاده خوبی ببرند و هم ایشان در صحبتهایشان پرش نکند یا مطالب را -از روی نیازی که در مخاطب مییابد و ذوق و حرارتی که در انتقال کلام دارد- بدون مقدماتِ طولانیای که لازم است بیان نکند.
در کل رویهای بسیار ضروری است که از فردی مانند ایشان دعوت شود که اهل این نیست که مطالب زرد، از مبادی غیردینی، نامرتبط به دهه اول محرم، و کمحجم عرضه کند. و در عوض باسواد است و به استعداد و فهم مخاطب اعتماد کرده و مطالب سطح بالا در اختیارش میگذارد.
مطالب شب چهارم که درباره امام زمان علیه السلام بود را ایشان قبلا در یکی از مناسبهای سالهای قبل عیناً بیان کرده بودند. مطالب بسیار عالی بود. لطفِ سبک ایشان که عبارت است از اعتماد به گیرایی و فهم مخاطب، در این منبر کاملا نمود داشت.
جدای از تعاریف بالا، لازم به ذکر است که: شاید بشود گفت که کسی به جامعیت علامه طباطبایی در مباحث علمی تقریبا نایاب است. سبک علامه طباطبایی سبکِ دارای حرف و پیشگام در تمام حوزههای علمیهای است که موانع غیرطبیعی (مثل مذاق تفکیکی و اخباری) در آن نفوذ جدی نکرده، مانند حوزه علمیه قم. در بین کسانی که از شاگردان علامه بودهاند و ادامهدهنده سبک دینشناسی و دینپژوهی ایشان هستند، آقای عابدینی از نوادرِ علمی هستند. ایشان از یکسو بسیار باسوادند، و از یکسو نسبتاً بسیار در انتقال مطلب و تدریسِ مطالبِ مکتب علامه موفق اند. لذا ایشان گرچه خود ذیل مکتب علامه طباطبایی رضوان الله علیه میگنجد، ولی بهخودیخود از علمای برجسته حال حاضر قم هستند. لذا برای بنده که دانشجو بودهام و در همان زمان نظرم این بود که بخش باسوادِ روحانیت ارتباط موثری با دانشجوها ندارد و مطالبی که دست دانشجوها میرسد کمکیفیت و کمحجم است، با این حال با توجه به ظرفیت علمی آقای عابدینی تعجب میکنم که چقدر ایشان برای دانشگاه وقت میگذارند. به نظر بنده میرسد که شخصیت ایشان نه فقط در منبرها، بلکه در سایر شئون هیئت و به طور کلی تشکیلات رفقای مذهبی در دانشگاه باید غنیمت دانسته شود. برای مثال بنده شاهد بودم که در زمان اغتشاشات از آقایی برای یک جلسه داخلی هیئت (شرکت کننده ها همه از دوستان بودند و محلش دفتر هیئت بود) دعوت شد که ایشان هم باسواد و کارکرده و زحمت کشیده بود، لکن در حکم شاگرد آقای عابدینی بود. اگر برای آن جلسه میشد که از آقای عابدینی دعوت کرد، قطعا دعوت از ایشان اولویت داشت. در سایرِ شئونی از هیئت که نیاز به استفاده علمی یا اخلاقی از یک عالم دینی هست نیز به همین ترتیب. خصوصا به علت دنبالهدار بودن مطالب ایشان، خوب است که استفاده دوستان از ایشان منظم و پیوسته باشد (این نکته بالاتر نیز یکبار عرض شد).
درباره منبر آقای قاسمیان، اول لازم است یک توضیحی درباره خود ایشان داده شود: بنده به شخصه قبل از ورود به حوزه تصورم نسبت به ایشان متاثر از نحوه صحبت و تعامل ایشان بود که جلوتر توضیح میدهم. بعد ورود به حوزه متوجه شدم که آقای قاسمیان در برخی از زمینه های علم دینی واقعا شاخص هستند، و برای استفاده از ایشان بعضی فضلا خدمت ایشان رسیده و وقت و انرژی میگذارند. و اینگونه شده که لایه ی علمی ایشان در بین عامه مردم تحتِ نحوه سخنرانی، ورود به سیاست، و ویژگی هایی مثل صدای خوش(!) مخفی مانده است. ایشان در شخصیت و به تبعِ آن در سخنرانیهایشان، یک حالت لوطیمنشی و داشمشتیطور دارند و اهل شوخی و بداهه گویی هستند.
با این توضیح، درباره منبرهای ایشان میتوان گفت: هسته اصلی سخنرانی های ایشان بسیار جالب و خوب است و از نظر علمیّت و کیفیت و ارجاعات به نصوص دینی (قرآن و حدیث) و فایده، پربار و قابل استفاده است. ولی به علت همان سبک و سیاقی که دارند، پرشهایی که خارج از بافت سخنرانی هستند میزنند (گرچه آن پرشها علمی باشد)؛ یا به طور ناگهانی به چیزی که به نظرشان یک نمونه عینی اجتماعی برای کلامشان است شاهد مثال میزنند که آن چیز بسیار محل اختلاف و دعوا بوده است؛ یا به خاطر ورودشان به فضای سیاست نمونههایی میآورند که دو لبه است: از این جهت خوب است که اینها آوردههای ورود ایشان به فضای عینیّت و عمل و اجتماع است؛ و فرق بسیاری است بین ذکر شاهد مثالِ روز، با ذکر شاهد مثال از یک جامعه دیگر یا ماندن در کلیّات. و از این جهت به آن ایراد میشود که این دست مسائل بعضا مناقشهبرانگیز هستند یا چون در فضاهای تخصصیتر خیلی بهتر بررسی شدهاند (مثل مسئله بانک های خصوصی)، بحثِ کوتاهِ روی منبر دربارهشان میتواند به سمت زرد شدن برود.
نکتهی مثبت دیگری که درباره ایشان هست، این است که ایشان به جدّ قصد ورود به مباحث عینی و خارجی را دارند و خودشان موسس حوزه مشکات هستند که علیرغم بعضی حواشی و انتقادات و تصاویری که از بیرون از آن دیده و مخابره میشود (که بنده بعد ورود به حوزه متوجه شدم که اکثر آنها مسخره و بیمعناست، و اصولا در داخل فضای حوزوی جایی ندارند و فقط در فضاهای خارج حوزه قابل نشر هستند)، با نهاد حوزوی دیگری که بنده بشناسم از حیث ورود به فضای عینیت قابل مقایسه نیست. ایشان در رأس این موسسه هستند و از خروجیهای تلاشهای افراد و مجموعههای آن نیز (که به طور خلاصه، ورود تخصصی همراه با ملاحظات و در کنار دیدگاههای دینی است) استفاده میکنند و از این حیث روحانی بسیار متمایزی از جهت شناخت مسائل حکمرانی و جامعه هستند. در بین تقریبا تمام افرادی که جایگاه علمی ایشان را دارند (که عرض شد ایشان از فضلای حوزه هستند)، کسی مانند ایشان علم و آشنایی با مسائل حکمرانی و جامعه را ندارد. تاثیر این در طرح بحث ایشان بسیار مهم است.
ایشان از جهت علمی بسیار شاخص هستند، ارجاعاتشان به نصوص و فضای قرآنیشان در کل حوزه شاخص است، و به دلایلی که ذکر شد انتخابشان برای طرح مباحث نیز بسیار عالی است. همچنین سبک بیانشان نیز جالب و منحصربهفرد است، گرچه ریزانتقاداتی نیز به آن وارد است. برای این که اشکالاتی که نسبت به ایشان بیان شد برطرف شود، لازم است ایشان به شکل منظم و معلومی دعوت شوند تا مباحثشان پراکنده نشود. بنده حس میکنم این که در منبر امسال ایشان -شوخی یا جدی- قبل هر بار ارجاع به قرآن تاکید میکردند که «این عربی ها قرآن است(!)» این است که این انتقاد پیشتر به گوش ایشان رسیده که مخاطبین گاه حس میکنند که ایشان مباحثشان ذوقی و بیارجاع است. البته دقت شود که این در اصل ویژگی مثبتی برای ایشان است، زیرا اصل و علت این که مباحث زیادی را در منبر مطرح میکنند این است که انبوهی از اطلاعات و تحقیقات داشتهاند و مشتاقند که آنها را به مخاطب منتقل کنند. لکن نمای بیرونیِ این مسئله که از دید مخاطبین دیده میشود این است که مباحث ایشان ذوقی است. لذا بهتر است که این انتقادات به گوش ایشان برسد، و از طرفی جلساتی با موضوع مشخص و با زمان کافی در اختیار ایشان قرار گیرد تا مباحثشان را با ارجاعات و توضیحات کافی بیان کنند.