مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه شریف
مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه شریف
خواندن ۶ دقیقه·۴ سال پیش

نسبیت فهم

تصویر مردی که نظریه‌ی نسبیت خاص، آشنا‌ترین رابطه‌ی فیزیک در بین غیرفیزیکدان‌ها، E = MC^2، را برایمان به جا گذاشت در ذهن خود مجسم کنید. به نظر شما تفسیر و عمق فهم انیشتین، برنده‌ی نوبل فیزیک، از یک مقاله‌ي فیزیکی، با فهم منِ دانشجوی سال اولی از همان‌مقاله تفاوت دارد؟ آیا فهم او از فهم من معتبرتر و ارزشمندتر است؟

آقایان فلاسفه (اگر لفظ خانوم‎ها را نیاوردم بر من عیب مگیرید که واقعاً مرد بودند!) اما نظریه‌ای بسیار درخشان! دارند که جواب هردو سوال قبل را خیر و خیر می‌دهند! نظریه‌ی هرمنوتیک فلسفی.


اجازه بدهید ابتدا مثالی بزنم و بعد به این نظریه بیشتر بپردازیم.

براساس همین‌نظریه، اگر من و شما مقاله‌ی «ماهیت انرژی تابشی» پروفسور انیشتین را مطالعه کنیم، اساساً نظر و مقصود این‌دانشمند برای فهم و تفسیر ما از آن‌مقاله اهمیتی ندارد! یعنی عملاً این مرد ذوب در فیزیک، هیچوقت نخواهد توانست که سر از کتاب فیزیک دویِ دبیرستان ما در بیاورد و به فهم دقیقی از آن برسد.

هرمنوتیک‌ یا دانش‌ تفسیر متون،‌ در تلاش است روش‌ فهم‌ صحیح‌ متن‌ را فراهم‌ آورد و قواعد ابهام‌زدایی‌ از متون‌ مبهم‌ را در اختیار ‌نهد. اولین‌بار آقای‌ هایدگر هرمنوتیک‌ فلسفی را مطرح کرد که مهم‌ترین آموزه‌ی او این‌ بود که‌ فهم‌، امری‌ سیال‌ و گذرا است‌ و پیش‌ساختارها نقش‌ اساسی‌ در پیدایش‌ فهم‌ انسانی‌ دارند. بعد از او هم کارش زمین نماند و شاگردش گادامر راه او را ادامه داد؛ الحمدلله!

دستاوردهای کلی نظریه‌ی هرمنوتیک فلسفی:

1- فهم واقعیت و مراد مولف اهمیتی ندارد چون تفسیر، مفسر (خواننده) محور است.

2- هیچ‌فهم ثابتی در متن وجود ندارد، چون هرفردی بر اساس پیش‌داوری‌ها، پرسش‌ها، تمایلات و سلایق خودش به سراغ متن می‌رود و این پیش‌داوری‌های افراد متفاوت همواره در حال تغییراند و در نتیجه برداشت‌ها و فهم‌های آنها از یک متن متفاوت می‌شود.

3- اصالت با نسبیت فهم است؛ فهم‌های متفاوت بر یکدیگر برتری ندارند و برداشت هرفرد و برداشت مخالفش هردو در عرض یکدیگر معتبراند و از ارزش یکسانی برخوردارند. لازمه‌ی این‌نظریه آن است که معیاری برای تشخیص فهم درست از نادرست نداشته باشیم.

4- مهم‌ترین دستاورد هرمنوتیک فلسفی، نظریه‌ی تعدد قرائت‌ها است.

چرا هرمنوتیک نه؟

چون اول از همه به قول فلاسفه، این‌نظریه خود متناقض است؛ یعنی خود آقای گادامر می‌گوید که هیچ‌فهم ثابتی وجود ندارد ولی خودش می‌خواهد فهم ثابتی را در قالب نظریه به ما بقبولاند؛ پس براساس نظریه‌ی خودش دیدگاه خودش هم همیشه در حال تغییر است!

دوم اینکه لازمه‌ی این‌نظریه آن است که هیچ‌فهمی بر فهم دیگر برتری نداشته باشد؛ پس با یک حساب سر انگشتی می‌یابیم که در اصل هیچ‌فرقی بین فهم او و مخالف‌های او نیست و نظر او همانقدر مهم و ارزشمند است که نظرات مخالفان او! جالب شد، نه؟ همانطور که فهم من و انیشتین از فیزیک به‌ یک اندازه ارزش داشت!

سومی، نداشتن هیچ ملاکی برای درست و غلط است. مخالفان این‌نظریه، این را می‌پذیرند که برداشت‌های متفاوت وجود دارد اما بالاخره ‌یک ملاکی برای حق و باطل هم هست! ولی در نظریه‌ی آقای گادامر برداشت غلط هیچ‌فرقی با برداشت درست ندارد؛ مثلاً در مثالی که زدم، نمی‌شود که هرکس آنجور که دلش خواست از مقاله انیشتین برداشت کند و همه‌ی برداشت‌های دل‌بخواهی هم معتبر باشند. اگر اینطور است پس از این‌هفته به جای کلاس‌های استاد بهمن‌آبادی، سر کلاس فیزیک من بیایید، چون براساس این نظریه، استاد بهمن‌آبادی هیچ هم در فهم از من خفن‌تر نیست!

و چهارمی این است که تکلیف 2×2=4 هایمان از این به بعد نامشخص می‌شود، چون هیچ فهم ثابتی از علومی مثل منطق و ریاضیات وجود ندارد و فهم‌ها دائم درحال تغییراند. پس الان نه، الان! یکهو 2×2 می‌تواند 5 بشود!

من نمی‌دانم آخر توی آن‌دانشگاه ماربورگ به این‌آقای گادامر چه‌یاد می‌داده‌اند!

و اما تعدد قرائت‌ها...

قرائت به معنای خواندن است اما وقتی درباره متن به کار می‌رود، منظور برداشت و فهمی از آن متن است که برای خواننده حاصل می‌شود. مقصود از نظریه‌ی تعدد قرائت‌ها، معتبر بودن همه‌ی برداشت‌های مختلف و حتی مخالف، از یک متن دینی است به این معنا که نمی‌توان هیچ ‌یک از آنها را نادرست شمرد.

طرفداران تعدد قرائت‌ها درباره متون دینی و قرآن براساس نظریه‌ی هرمنوتیک فلسفی معتقدند هر فرد براساس ذهنیت خود می‌تواند برداشت متفاوتی داشته باشد و هیچ‌کدام از برداشت‌ها هم بر دیگری ارجح نیست.

ولی با مبناقراردادن هرمنوتیک فلسفی برای متن قرآن به مشکلاتی برمی‌خوریم؛ مثل آنکه دیگر هدایت‌گری متون دینی معنا ندارند، چون لازمه‌ی هدایت‌گری هرمتن دینی مثل قرآن، آن است که جان کلام تشخیص راه از بیراهه را کف دست ما بگذارد، ولی بر اساس این مبنا که برداشت‌های گوناگون را به رسمیت می‌شناسد، نمی‌توان گفت پیام حقیقی متن کدام است. یا دیگر آن‌همه تلاش پیامبران برای رساندن حرف‌های خدا به ما بیهوده خواهد بود و حتی دیگر قوانین و دستورات دین هم بی‌معنا می‌شوند. از طرفی هم اطاعت و یا سرپیچی از فرمان الهی زمانی معناپذیرند که برای خدا، پیام و دستوری مشخص قائل باشیم. با این‌حساب که هرتفسیری از پیام خدا معتبر است، پس گناهکار می‌تواند رفتار خود را به بهانه‌ی برداشت فردی از پیام حق توجیه کند.

آنگاه دیگر نمی‌توانیم فرقی بین دوستان «او» و دشمنانش قائل شویم! اینجاست که می‌بینیم چه در علوم منطقی و چه نظری و دینی این نظریه جوابگو نیست و حق مطلق و باطل مطلق وجود دارند!

حالا یک دور برگردید و نقدهای وارد به مبانی نظریه قرائت‌ها که همان هرمنوتیک است را بخوانید و درباره الفاظی چون «دین یه چیز سلیقه‌ایه و به برداشت شخص بستگی داره»، « هرکسی ممکنه خوبی رو به نظرخودش یه چیز ببینه» «به نظر من اینی که میگن بده، خوبه» خودتان قضاوت کنید!

هیات الزهرا سدانشگاه صنعتی شریفنشریه حیاتتکثرگراییفاطمه حوراء عظیمی
مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه صنعتی شریف
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید