اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
«حسبنا الله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر
الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سیدنا و نبینا حبیبنا و حبیب اله العالمین ابالقاسم المصطفی محمد (ص)، و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین سیما الحجة بقیة الله الاعظم، روحی و ارواح العالمین له الفداء»
آن سفرکرده که صدقافله دل همره اوست هرکجا هست، خدایا به سلامت دارش
لازمهی تحقق ظهور
عرض شد که برای اینکه ظهور امام زمان علیه السلام محقق شود، حضرت «لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِيَامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ» منتظر این جریان هستند، و برای اینکه آن نصرت محقق شود، باید همهی وجود ما وقف او شود. اینکه همهی وجود ما باید وقف او شود، عبارتی است که در نهجالبلاغه آمدهاست.
نهجالبلاغه
گفتم نهجالبلاغه کتاب امامی است که آرزو دارد حکومت نسل به نسل در ائمهی اطهار گسترش پیدا کند، تا به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف برسد. ولی این امام به آرزوی خودش نرسید، و حکومتش چهار سال و نیم بیشتر ادامه پیدا نکرد. چند ماه هم در دوران امام حسن علیه السلام. و این حکومت دیگر تمام شد تا برسد به فرزند آخرشان امام زمان علیه السلام، آخرین امام ما.
بعد گفتیم نهجالبلاغه غمنامه این امامی است که به آرزوی خودش نرسید. و در این غمنامه تمام مشکلات یک حکومت دینی را بیان میکند. و اگر ما این مشکلات را خوب یاد بگیریم. میتوانیم بستر را برای آن حکومت نهایی آماده کنیم.
نصرت
گفتم حضرت کاملاً همان عبارت امیرالمؤمنین را دارند، میگویند: «لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِيَامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ» اگر حضور حاضر نباشد و قیام الحجة بوجود الناصر نباشد، من حکومت تشکیل نمیدهم؛ امام زمان علیه السلام این حرف را میزنند. و هر زمانی که ما در خانهی حضرت برویم و حضرت احساس نصرت کنند، مانند امیرالمؤمنین میآیند و حکومت را دست میگیرند، حکومت تشکیل میدهند.
مَبْلَغِ جُهْدِهِمْ...
برای اینکه این نصرت محقق شود، امیرالمؤمنین در خطبهی ٢١۶ نهجالبلاغه میفرماید: «... طَالَ فِی الْعَمَلِ اجتهادهُ بِبَالِغٍ حَقِیقَةَ مَا أَعْطَى اللَّهُ مِنَ الْحَقِّ أَهْلَهُ» باید طوری اطاعت و نصرت ایجاد شود، طوری که خدا میخواهد. «وَ لَكِنْ مِنْ وَاجِبِ حُقُوقِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى الْعِبَادِ النَّصِیحَةُ لَهُ بِمَبْلَغِ جُهْدِهِمْ وَ التَّعَاوُنُ عَلَى إِقَامَةِ الْحَقِّ فِیهِمْ» یعنی تا آخر توان اگر محور زندگیشان نصرت من باشد، این حالت باعث میشود که ما قیام کنیم. و چون این اتفاق نیفتاد و ضعیف بعداً اتفاق افتاد که همان ضعیفش هم گفتم به برکت خطبهی فدک بود، حکومت حضرت تشکیل شد اما ادامه پیدا نکرد. اگر این «مَبْلَغِ جُهْدِهِمْ» با قوت اتفاق بیفتد، قطعاً حکومت امیرالمؤمنین (ع) تشکیل خواهد شد، یعنی امام زمان (عج). حالا الگوی «مَبْلَغِ جُهْدِهِمْ» در نصرت امام کیست؟ فاطمه زهرا (س). این مقدمه را عمداً گفتم، خستهکننده بود ببخشید، ولی میخواستم این را بگویم.
چرا حضرت زهرا (س) در کوچه کتک خوردند؟ چون امیرالمؤمنین در خطبهی ۲۱۶ فرمودند: برای نصرت امام برای اینکه حکومت تشکیل شود و امامت امام بتواند حاکم بشود، باید به «مَبْلَغِ جُهْدِهِمْ» امام را یاری کنند. به میزانی که این جهد ضعیف شود، امام دست و پایش بسته میشود. میشود یا ۲۵ سال بر مسند نبودن امیرالمؤمنین، دقت کن نگفتم خانهنشینی امیرالمؤمنین؛ چون قبلاً یک بار برای شما توضیح دادهام که اگر امیرالمؤمنین حاکم نبود، کل اقتصاد مدینه دست حضرت بود. دقت کردی؟
شرط اقامهی حق
دیشب نشد این را بگویم، چرا حضرت زهرا (س) روی فدک اینقدر تأکید کردند؟ یک علتش را دیشب گفتم؛ اولین عملیات حکومت باطل، حضرت میخواستند جلوی اولین عملیات را بگیرند. سر همین موضوع خونشان را ریختند. دومین دلیلش این است: حضرت زهرا (س) قاعده را میدانستند. «إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ» اگر علی مکنت پیدا کند، چه حاکم باشد، چه نباشد، کار خودش را انجام میدهد. کارش چی است؟ اقامهی حق است. اقامهی حق شرطش مکنت است. مکنت یعنی ارض دستش باشد. حضرت یوسف به عزیز مصر چه گفت؟ «اجْعَلْنِي عَلَى خَزَائِنِ الْأَرْضِ... (یوسف، 55)» مرا کلیددار خزائنالارض کن، پول به دستم بده، اقتصاد را دست من بده. اقتصاد را دست من بدهی کار تمام میشود. من زمین تو را، مصر تو را مدیریت میکنم. حالا فهمیدی چرا وقتی حکومت باطل دستشان گرفتند بعد از آن کودتا، اولین کاری که کردند این بود که رفتند فدک را گرفتند؟ چون آنها میدانستند اقتصاد در حاکمیت خیلی مهم است. حاکم اگر در راس کار باشد و اقتصاد کامل دستش باشد، میتواند حکومت کند. حالا آنطرف هم آنهایی که علیه این حاکم میخواهند کار کنند، اگر بتوانند اقتصاد را دستشان بگیرند، میتوانند دست آن حاکمیت را ببندند. یاد چه چیزی افتادی؟ صندوق جهانی پول. من نباید بحثم را لو بدهم، چون بحثم خراب میشود. رگ حیاتی پول دست کیست؟ چه کسی در این عالم پول چاپ میکند؟ صندوق جهانی پول دست کیست؟ بعد چاپگرشان کجاست؟ یکی اینطرف است و یکی آنطرف است. کامل هم گرفتند. بعد آنوقت بانکی که بخواهد عدم مغایرت با دستور اسلام را رعایت بکند، حتی به جایی میرسد که از بانکهای دیگر هم کمی بیشتر ربا میگیرد. خب کار خراب میشود دیگر. چون رگ پول دست کسی دیگر است. برگردم.
غصب حکومت و فدک
بگذار دربارهی فدک صحبت کنیم. آنها هم این موضوع را فهمیدهبودند. پیامبر چه میفهمید، پیامبر چقدر عاقل بودند. فدک محور اقتصادی میتواند باشد در جامعه اسلامی. آیهی سوره تحریم را بلدید؛ سورهی تحریم که آمدند پیامبر اکرم در گوش بعضی از همسران خودشان، شهادت خودشان را خبر دادند و آنها رفتند به باباهایشان گفتند، آیهی قرآن نازل شد. به پیامبر خبر داد که اینها سرّ تو را فاش کردند، یعنی پیغمبر اکرم پایان خودشان را میدانستند. این را که بعضی از شهدا از بعد خودشان خبر میدهند، پیامبر اکرم که دیگر معلوم است. درست شد؟ بعد پیامبر اکرم چون صحنه را میدانستند، آمدند مهرهی اقتصادی را به حضرت زهرا (س) دادند. برای پشتوانهی امیرالمومنین(ع) چه بر مسند باشد چه نباشد، بتواند حق را اقامه کند. منافقین این موضوع را فهمیدند. اولین کاری که کردند، آمدند فدک را گرفتند. درست شد؟ فدک را گرفتند حضرت زهرا (س) میدانستند الان که اینها آمدند حکومت را غصب کردند، فدک هم در دست امیرالمومنین (ع) نباشد، حضرت کارشان مشکل میشود. یعنی کارشان عقب میافتد وگرنه اینجور نیست که حضرت (ع) در خانه بنشینند. یکی از خیانتهایی که در حق ما کردند؛ گفتند علی (ع) را خانهنشین کردند. این را شما بدانید؛ امام جامعه هیچ وقت خانهنشین نمیشود. امیرالمومنین (ع) در حکمت نهجالبلاغه فرمودند که: لَنَا حَقٌّ، فَإِنْ أُعْطِينَاهُ» حق با ماست؛ اگر به ما دادند، که هیچ، «وَ إِلَّا رَكِبْنَا أَعْجَازَ الْإِبِلِ» یعنی چه؟ یعنی یا ما جلوی این شتر حکومت مینشینیم، خب حکومت را میبریم، ما رئیس حکومت میشویم، یا اگر حکومت را از ما غصب کردند، چه اتفاقی پیش میآید؟ ما پشت سر این حکومت مینشینیم و از پشت حکومت را هدایت میکنیم؛ لذا رئیس حکومت خودش گفت: «لَوْلا عَلِیٌّ لَهَلَکَ فلان سَبْعُونَ مَرَّةً» هفتار بار داد میزد، میگفت: «اگر علی ما نبود ما نابود میشدیم.»
فعالیت امیرالمؤمنین (ع)
حالا البته اینجا یک پرانتزی باید بگویم، الان بحثمان دربارهی رهبری جامعه در نصرت امام است؛ حضرت زهرا (س) رهبر جامعه در نصرت امام بودند. یکی از مهمترین نکات رهبری این است که تو دشمن خودت را در جامعهی اسلامی، آن را هم از خودت بدان. خیلی مهم است. و برای آن دلسوزی کن تا او هدایت شود. در فضای جامعهی اسلامی ما حق جنگ نداریم، حق دعوا نداریم، دعوا به معنای خونریزی، حق ترور و قتل نداریم بلکه دلسوزی چنان باید کنیم که آن دشمن داخلی را برگردانیم. لذا شما دقت بفرمایید حضرت امیرالمومنین، علی (ع)، وقتی فدک را از ایشان گرفتند با خون حضرت فاطمهالزهرا (س)، باز حضرت (ع) ساکت ننشستند. اولا جنگ نکردند، ثانیا چه کار کردند؟ خودشان دوباره فدکهایی را ایجاد کردند. لذا بارها خدمتتان عرض کردم، همین الان شما حجاز بروید، نوشته «آبَارُ عَلِيٍ»، روی آب معدنیشان نوشته «آبَارُ عَلِيٍ». کل آب حجاز را حضرت (ع) تامین کردند. این شد فدک. باغداری میکردند، خرما میکاشتند، این شد فدک. گفتن داخل مناقب ابن شهر آشوب است: «كَانَتْ غَلَّةُ عَلِيٍّ أَرْبَعِينَ أَلْفَ دِينَارٍ» فقط محصول امیرالمومنین (ع) از کشاورزی گندم و جو، چهل هزار دینار سکهی طلا است. این را در فقه حساب کردند گفتند چهل هزار دینار یعنی سی هزار مثقال طلا. با این قیمت امروزی حساب کنیم، ۱۴۱ میلیارد تومان میشود که فقط درآمد امیرالمومنین(ع) از گندم و جو است، نه راهسازی، نه چاهکنی، نه باغداری، نه دامداری. همهی اینها جداگانه است. بعد خود علی (ع) شب که میخواهد به خانه برود، پیراهنش را میفروشد برای اینکه شام حضرت زهرا (س) را تهیه کند. چرا؟ چون تمام آنچه که درمیآورد را خرج اقتصادی برای جامعهی اسلامی میکند تا رگ اقتصاد را بگیرد و بتواند اقامهی حق کند. «الَّذِينَ إِن مَّكَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ» بعد بچه مذهبیها انقدر شل هستند. حزبالهیها انقدر شل هستند. باید اول «مَّكَّنَّاهُمْ» باشید. حالا فهمیدید که به چه علت مادر ما آنقدر روی فدک حساس بودهاند؟
مصادیق «مَبْلَغِ جُهْدِهِمْ»
نکتهی دیگر هم امشب گفتیم. حضرت فرمودند: «مَبْلَغِ جُهْدِهِمْ» یعنی چه؟ یعنی تا آخرین توان. نگویید که در جامعه دو ساعت وقت برای یاری امامم صرف میکنم و باقیش را برای خودم کار میکنم. دو ساعت برای پیشبرد اهداف اسلام کار میکنم. این «مَبْلَغِ جُهْد» نیست. اینگونه امام زمان (عج) تشریف نمیآورند. باید بگویید که در تمام ۲۴ ساعتم خواب من متناسب است با آنچه که امام میخواهند. ببینید بنا به خواستهی امامتان خوابتان چند ساعت باشد مناسب است. در زمینههایی مانند بیداری، رفتار و درس هم به همین ترتیب «مَبْلَغِ جُهْدِهِمْ» حالا حضرت زهرا (س) میتوانستند بگویند که زندگی خودم را میکنم و روزی یک ساعت هم به مسجد میروم با خانمها صحبت میکنم. اینگونه نبود. حضرت زهرا (س) هفت برنامه داشتند و این هفت برنامه تمام روز ایشان را در جهت یاری امام تشکیل میداد. گریه میکردند و به گونهای گریه میکردند که تمام مدینه آگاه بشوند. فقط گریه نمیکردند. شب به خانهی انصار میرفتند. فقط به خانهی انصار نرفتند، بلکه صبح با رییس جامعه، با خاصترین خواص سیاسی جامعه گفتوگو کردند و حق را بیان کردند و استدلال آورند. بعد وقتی که آنها نپذیرفتند، روی برگرداندند و گفتند با شما قهر میکنم، شما من را ناراحت کردید. پیامبر اکرم(ص) فرمودند: «إنَّ اللهَ لَیَغْضَبُ لِغَضَبِ فَاطِمَةَ» من از دست شما ناراحت هستم. ببینید «مَبْلَغِ جُهْدِهِمْ» حضرت زهرا (س) یک عملیات انجام ندادند. خانمها به عیادت حضرت زهرا (س) رفتند، حضرت زهرا (س) فرمودند بنشینید، فقط عیادت نکنید، میخواهم برایتان خطبه بخوانم، «مَبْلَغِ جُهْدِهِمْ». محور این مبلغ جهد حضرت زهرا (س) سند فدکی است که برای ما یادگار گذاشتهاند. دویست و سی شرح برایش است. نگویید نمیتوانیم ما کاری انجام دهیم چون دویست و سی شرح دارد. حاج آقا مجتبی، خدا رحمتشان کند مفرداتش را کار کردند. من گفتم که دوستان بدانند. مفردات خطبه را خوب کار کنید، ما میخواهیم کلیات خطبه را کار کنیم. بخش اول در فضای نصرت امام شیوهی ورود ما به یاری امام است. چگونه باید به این عرصه ورود پیدا کنیم؟ قرار شد دیگر فقط زندگی فردی خودمان را نداشتهباشیم. قرار شد در این میدان مانند مادرمان رهبری بکنیم. ما دیگر خسته شدیم از وضعیت غیبت. واقعا دارم میگویم، حرف تکراری نمیخواهم بزنمها، واقعا داریم اذیت میشویم. واقعا از وضعیت سیاسی خسته شدهایم، از وضعیت اقتصادی خسته شدهایم. «إِنَّا نَرْغَبُ إِلَيْكَ فِي دَوْلَةٍ كَرِيمَةٍ تُعِزُّ بِهَا الْإِسْلامَ وَ أَهْلَهُ». بابا ما میخواهیم اسلام دیگر عزیز بشود، میبینیم اسلام دارد مسخره میشود اذیت میشویم، میبینیم اسلام ذلیل میشود اذیت میشویم. ما میخواهیم بیاییم وسط صحنه. قدم اول؛ زینب کبری (س)، عمه سادات، عمه امام زمان (ع) که این خطبه را دارند برای ما نقل میکنند، شیوه ورود مادرشان به مسجد را بیان کردهاند با ۵ تا خصوصیت. ببین عمه سادات «عَقِیلَتَنَا زِیْنَب» است. ۳-۴ سالش است. ابن عباس میگوید «حَدَّثَتْنِی عَقِیلَتَنَا زِیْنَب بِنْتِ عَلْی (ع)» عقلیتنا یعنی عاقلِ ما بنیهاشم. حضرت میدانند، زینبِ ۳-۴ ساله میداند، برای اینکه من بتوانم به تاریخ نشان بدهم چگونه باید امامشان را یاری بکنند، من باید نوع رفتن مادرم را بیان کنم. چون اینها میخواهند بشوند فعالانِ انقلابیِ یاریکنندهیِ امام در جامعه. اینها خودشان دارند تربیت میکنند ما را الان. یادتان هست دیشب چه گفتم؟ گفتم تربیت اطفال شیعه دست کیست؟ فاطمه زهرا (س) به یاری حضرت زینب (س). بعد حضرت فرمودند:«لَاثَتْ خِمَارَهَا عَلَى رَأْسِهَا» یک، دو «وَ اشْتَمَلَتْ بِجِلْبَابِهَا»، سه: «تَطَأُ ذُیولَهَا»، چهار: «وَ أَقْبَلَتْ فِی لُمَةٍ مِنْ حَفَدَتِهَا وَ نِسَاءِ قَوْمِهَا»، پنج: «مَا تَخْرِمُ مِشْیتُهَا مِشْیةَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ». مادر ما اینطور حجاب پوشید؛ تنهایی نرفت، گروهی رفت؛ راه رفتنش مانند پیغمبر اکرم بود.
احکام اولیه و ثانویه
یک نکتهای را جلسهی آخر با هم کار کردیم و به اینجا رسیدیم. گفتیم عزیزان من، ما یک احکام اولیه در اسلام داریم، یک احکام ثانویه. احکام اولیه در خیلی از موارد با احکام ثانویه متفاوت میشود. این یک نکته در انقلاب خیلی بحث نشده بود. یکی از اشتباهات و کوتاهیهای ما است. من باید بالای منبر به این مناسبت این بحث را زودتر میگفتم. این قضیه چیست؟ خیلی از احکام است که برای فرد اشکال ندارد، به این احکام خرد میگویند. همین احکام به ناحیهی کلان میرود، به ناحیهی مربی جامعه، رهبر جامعه، مسئول جامعه و کارگزار جامعه میرود؛ تغییر میکند. وقتی ما به این تغییر توجه نکنیم، با کارگزار فاسد روبهرو میشویم. فاسدی که وقتی به دادگاه برود، یک طوری صحبت میکند که همه میگویند این که گناهی نکرده! ولی وقتی نگاه میکنی میبینی خیلی گناه کرده! خب یکیاش را بگو! حرام است؟ الان میترسم مثال بزنم... هدیه گرفتن حرام است؟ یک چند تا دوست داریم به ما هدیه میدهند، حرام است؟ شما در زندگیات هدیه نگرفتی؟ این موضوع حرام است؟ تند و تند اینطور صحبت میکنند. بعد مستضعفین جامعه تا پشت گوششان سرخ میشود، حرف هم نمیتوانند بزنند. چون مساله شرعیاش اینطرف در حوزه علمیه، از طرف ما درست بیان نشده بود. عقد شرعی حرام است؟ من میخواهم هزارتا ازدواج موقت بکنم، این حرام است؟ خودتان میگویید حاج آقا، امام صادق (ع) فرمودند اشکال ندارد که... خب من دلم میخواهد این کار را بکنم، حالا مسئول باشم، چه اشکال دارد؟ حرام است؟ مدام اینطور صحبت میکنند. یک طور دیگر بگوییم. الان در مساله شرعی حجاب، آیه قرآن را بخوانم: «يَا نِسَاءَ النَّبِيِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِنَ النِّسَاءِ... {احزاب-32}»، مگر خدا در قرآن نمیفرماید؟ خانمهای پیغمبر، شما به خاطر اینکه جز بیت النبوه هستید، با خانمهای دیگر متفاوتید. چون مردم دارند به شما نگاه میکنند، احکام شما با دیگران متفاوت است. به این میگویند احکام ثانویه.
حجاب؛ یک حقیقت شرعیه
لذا اگر مثلا فرض بگیریم، حالا راجع به حجاب این موضوع را بگویم چون در اینجا آمده، ما در قرآن دو سطح حجاب داریم، سطح اول حجاب در سوره نور آمده، -عزیزانی که من چون بهشان فایل را دادم میتوانند اینجا پخش بکنند، عزیزان آیه قرآنش را ببینند.- یکی در سوره نور آمده، خداوند متعال میفرماید، آیه 31 سوره نور: «... وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ...». ببین، اولا من به شما بگویم، حجاب یک حقیقت شرعیه است. آقا ایشان حجاب دارد، حجاب کم دارد! من این موضوع را نمیفهمم، هنوز هم نفهمیدم! ببین مثلا مثل اینکه شما نماز، نماز یک حقیقت شرعیه است، یعنی خداوند متعال گفته مثلا ارکان نماز من قیام و تکبیره الاحرام و نیت و رکوع و سجود، خب؟ حالا یک نفر بگوید ما تکبیره الاحرام را گفتیم، مثال خیلی ساده بزنم، رکوع هم رفتیم، سجده را دیگر نرفتیم. ما یک کمی نماز خواندیم. میگویم شما نماز نخواندی، برادر من! نماز بدون سجده اصلا نماز نیست! خدا در سطح اول حجاب به عنوان یک حقیقت شرعیه، میفرماید به خانمها بگویید زینت خودشان را بپوشانند. خب یعنی چه؟ یعنی اگر کسی زینت خودش را آشکار کرد، یعنی اگر مانتویی بود که زینت خانمها را بیشتر از آنچه که هست، نشان میدهد؛ این خانم حجاب ندارد، نه حجاب کم دارد.
این را به عنوان نظریه دارم محضرتان عرض میکنم. یکی از مشکلات از اول این بود که ما آمدیم گفتیم خانم چه؟ کم حجاب و نمیدانم فلان. اینها غلط است. ما یک سطح اولیه حجاب داریم. بعد بعضی از خانمهایی که آن سطح اولیه حجاب را داشتند، از اول یک عده تندرو بهشان گفتند چه؟ اینها بیحجابند. اینهم غلط بود. دو تا غلط باعث شد وصعیت حجاب ما اینجور بشود، دو تا غلط. یک؛ خانمی که اگر حجاب نداشت با این وضعیتی که الان دارد، آن حجاب نداشتنش بهتر از این وضعیت الانش بود، به او گفتیم، خانم کمحجاب، اسم حجاب را رویش گذاشتیم. دو؛ آن خانمی که سطح اولیه حجاب را طبق آیه قرآن دارد، حجاب عمومی را دارد، یک عدهای بهش گفتند، اینها هم جزو بی حجابها هستند، این هم غلط است. حجاب یک حقیقت شرعیه است.
حجاب؛ سطح عامه و خواص
خدا کف کار را، همان ارکان نماز را، ارکان حجاب را در سورهی نور، آیه ۳۱، بیان کردهاست.«...وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا ... (نور - ۳۱)»، زینتهایشان را آشکار نکنند، مگر آن زینتی که پیداست، یعنی صورت و دست، اینها عام آشکار است. «...وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُيُوبِهِنَّ ... (نور - ۳۱)» خدا جهت توضیح میفرماید - چون معمولا اینجا (گریبان و سینه) را آشکار میکردند - میگفتند اینجا را بپوشانید، فقط صورتتان و دستها. حالا این، اگر با هر چیزی که بشود بدن را بپوشاند، این درست است. مانتوی بلند، روسری که کامل این جیب - یعنی گردن، گوش - اینها را میپوشاند، میشود حجاب اسلامی، حجاب درست. ایشان با حجاباند. نه اینکه اِاِاِ، خانم مانتوییها، خانمهای بدحجاب، غلط حجاب، غلط است این! چرا اینجوری بازی میکنید با دین؟ یک کفی دارد حجاب، زینتهای خانم نباید آشکار بشود. نباید هم یک مانتویی تولید بشود که الان من میخواهم بروم، برای خانم خودم مانتو بخرم، مانتو پیدا نمیکنم. این را از رسانهی عمومی دارم میگویم. چون مانتوها الان وضعیت دوختشان طوری است که «...وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ ... (نور - ۳۱)» نیست. اگر زینت خانم، با مانتو، با لباس بلند، پوشیده بشود میشود حجاب درست.
خب؛ این میشود یک سطح حجاب برای عموم مردم، این برای بیتالنبوه نیست، این برای چه است؟ آنجایی که مردم دارند نگاه میکنند نیست، این برای سلبریتیها نیست، این برای بازیگرهای مشهور نیست. این برای مادر-خواهر ماست که در خانه[اند] و بعد بروند یک خرید میکنند برمیگردند. کسی کار به کارشان ندارد، رسانهای نیستند. ببین من الان این لباس آمده روی تنم با آن آدمی که این لباس را ندارد خیلی فرق دارم. خیلی از آن چیزهایی که برای دیگران حلال است، برای من با این لباس، به عنوان یک روحانی، و به عنوان یک شخص خاص، که چشمها دارد به آن توجه میکند میشود حرام؛ واقعیت است. سطح دوم که برای بیتالنبوه هست چه است در قرآن؟ خداوند متعال در سوره احزاب، آیه ۵۹، «يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ... (احزاب – ۵۹)» اینجا دیگر خطاب چه شد؟ خطاب خاص شد. خطاب حکومتی شد. خطاب مسئولیتی شد. خطابهای «يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ» در قرآن خطاب کارگزارانی است. خطابهای «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا» خطاب عمومی است. احکام خرد، احکام کلان. اینها کار نشده عزیزم. خدا میفرماید «يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْوَاجِكَ... (احزاب - ۵۹)» به خانمهای خودت بگو، « ...وَبَنَاتِكَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِينَ... (احزاب - ۵۹)» یعنی خواص جامعه، « ...يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلَابِيبِهِنَّ... (احزاب - ۵۹)» چادر برای اینها واجب شد، « ...ذَلِكَ أَدْنَى أَنْ يُعْرَفْنَ فَلَا يُؤْذَيْنَ... (احزاب - ۵۹)» نباید اینها به ولنگ و بازی شناخته بشوند، اینها باید چادر داشته باشند. بازیگر ما، وقتی به سطح الگو رسید، دختر ما دارد از او تبعیت میکند، پسر ما دارد از او تبعیت میکند، باید چادر بپوشد. [نمیخواهد،] نشود بازیگر، سلبریتی نشود. میخواست نشود.
احکام برای خواص سختتر است
میروی در آن لایه، در لایه حاکمیتی، در لایه شهرت، در لایه به قول امام صادق (ع) [که] فرمودند از بدبختی مرد این است که انگشتها بهش اشاره کنند. چرا بدبختیاش؟ به خاطر اینکه احکام او خاص میشود. بعضی از حلالهای دیگران برای او حرام میشود. مُفَّضَل دارد همراه امام صادق (ع) طواف میکند. حضرت فرمودند که مفضل چرا ناراحتی؟ «...مَالِي أراكَ مَهْمُومَا...»، میبینم غصهداری. مفضل میگفت آقا، دلم میسوزد اگر شما حکومت را دست گرفته بودید ما هم که یار خاص شما بودیم، دور و بر شما بودیم. شما میشدید رئیس، ما میشدیم وزیر. به هر حال یک پولی به ما میرسید، یک حکومتی، یک حقوقی. حضرت فرمودند مفضل، هیهات هیهات مفضل. ما این شکلی نیستیم! اگر ما حاکم میشدیم خصوصیت ما اینجوری بود. «...سياسة الليل...» ، شب تا صبح ما بیدار بودیم، نقشه آبادانی و عمران شهرها را میکشیدیم، صبح تا شب اجرا میکردیم. غذایمان چه بود؟ «...أكْلُ الْجَشْبْ وَلُبْسُ الْخَشِنْ شِبْهُ أمِيرَالْمُؤمِنِينْ (ع)...». مفضل بین ما ائمه یک امام حاکم بود. او هم خصوصیتش این بود، غذایش اینجوری بود، لباسش هم این شکلی بود. مفضل اگر میبینی من این لباس را میپوشم، چون الان من حاکم نیستم، راحت بهت بگویم. مفضل احکام حاکمیتی با احکام شهروند عادی فرق میکند. این از اول برای ما در فضای انقلاب خوب جا نیافتادهاست. لذا حضرت فرمودند که «إِذَا قَامَ» اسم خاص را حضرت فرمودند، «مهدی ما»، «لَبِسَ ثِيَابَ عَلِيٍّ ع وَ سَارَ بِسِيرَةِ عَلِيٍّ (ع)» مهدی بیاید به سیرهی منِ امام صادق عمل نمیکند. به سیرهی امیرالمومنین (ع) عمل میکند، چون حاکم میشود. حضرت فرمودند اگر مهدی ما بیاید «لَم يَكُنْ إلّا الْعَلَقُ وَ الْعَرَقُ وَ النُومُ عَلَى السُّرُوجْ» خواب مهدی ما کجاست؟ «عَلَى السُّرُوجْ». یعنی انقدر سفر میرود این طرف و آن طرف که در ماشینش میخوابد، خواب در رختخواب ندارد. مسئول شدهاست دیگر، مسئول خصوصیتش این است.
تقوای علی به عنوان امام جامعه
احنفبنقیس میگوید، «دَخَلْتُ عَلَی مُعَاوِیِۀ»، آقا ما سیرهیمان سیرهی معاویهای نیست، ما سیرهیمان سیره امیرالمؤمنین است. این را عمداً میگویم برای اینکه بفهمیم آن طرف معاویه چه کار میکرد، و امیرالمؤمنین چه شکلی بود. و هر کسی میبیند که سختش است، خب بشود شهروند عادی دیگر، شهروند عادی هیچ اشکالی ندارد. آقا کسی شهروند عادی بشود که جهنم نمیبرندش که. کسی میخواهد بیاید در رأس باید این خصوصیت را داشتهباشد، البته که کسی مانند علی (ع) نمیشود، اما شبیه علی (ع) که میتواند بشود، خود علی (ع) نمیشود، اما سیرهی علی (ع) را که میتواند داشته باشد. علی (ع) بالاخره امام بود. احنف میگوید که من رفتم پیش معاویه «فَقَدَّمَ اِلَیّ مِن الْحُلْوِ وَالْحَامِضْ مَا کَثَرَ تَعَجُبِی مِنْه» میگوید حسابی ترش و شیرین برای ما آورد، همه چیز آورد. یکی از آن چیزهایی که اورد این بود «اَلبَطُّ مَحْشُوْةٌ بِالْمُخْ، قَدْ قُلْیَ بِدُهْنٍ الفَسْتَقْ وَ ذَرَّ عَلَیْهِ بِالطَبَرْزَدْ» میگوید خلاصه برای من یک مرغابی آورد، شکمش را با مغز گوسفند آمیخته بود، با روغن پسته سرخ کردهبود، رویش را نیشکر ریخته بود. میگوید این را برای من آورد، من یک مرتبه شروع کردم گریه کردن. معاویه گفت چرا گریه میکنی؟ میگفت من رفتم پیش امیرالمؤمنین (ع) ، دیدم علی (ع) در اتاق کارشان، نهاد خلاصه حکومتیشان، دارالعمارهشان، یکدفعه یک بستهای را از جیبشان در آوردند، گذاشتند روی آن محل کارشان، مشغول خوردن شدند، موقع غذا بود. یک خندهای کردم، گفتم علی غذا ریاستی میخوریها، غذا غذا ریاستی است. امیرالمؤمنین بسته رو داشتند باز میکردند، فرمودند میدانی چرا این بسته را بسته کردهام؟ ترس من اینجاست، امام حسن (ع) و امام حسین (ع) بیایند، این را یکذره به آن روغن بزنند. چون نمیخواهم نان خشک من بهش روغن بخورد رفتهام بستهبندیاش کردهام. گاهی اوقات این بازیگوشیها را میکنند این بچهها. ببینید عبارت را، «لا و لا أحَدُهما وَ لَکِن خِفْتُ أن یَلْتهُ الحَسَنُ و الحُسَیْن بِسَمَنِ أو زَیْت» میترسم این نان من را روغنمالی بکنند. «قُلت مُحَرَّم هُو؟» علی حرام است؟ آقا حرام که نیست که، آدم نان و روغن میخورد هیچ اشکالی هم ندارد. فرمودند «لا وَلَکِنْ عَلَی أئِمَّۀَ الْحَقِّ أنْ یَتأسّوا بِأضْعَفِ رَعِیَّتَهُم». ببین تو امام شدی، باید شبیه ضعیفترین مردم باشی. این خصوصیت جامعه دینی است.
لذا از اینها ما زیاد داریم، من خواهش میکنم - دیگر فرصتم تمام شد - خطبه ۲۰۹ نهجالبلاغه را بخوانید. حضرت وارد یک خانهی بزرگی شدند، عیادت یکی از اصحابشان رفتند. بعد حضرت فرمودند خیلی کار خوبی کردی خانهی بزرگی گرفتهای، خوب زندگی بکن. «أَنَّ الْمُتَّقِينَ... سَكَنُوا الدُّنْيَا بِأَفْضَلِ مَا سُكِنَتْ...» از سعادت مرد این است که خانهی بزرگی داشته باشد. خوش باش. بعد او گفت که آقا این بد نیست برای ما؟ حضرت فرمودند، خانه بزرگ داشتهباش، مهمانی بگیر. خانهی بزرگ داشته باش - عین عبارت است، چون اینها بیان نشده دارم میگویم و میدانم که از این خطبهی فدکمان داریم میمانیم، ولی خیلی حرفِ نگفته برای ما جوانان انقلاب هست که باید زده بشود. یکجوری شدهاست جوان انقلابی ما، در دورانی که باید رشد بکند از او همه چیز را میگیرند، میرود در جیب مسئولینی که نباید برود آنجا [آن چیز]، بلکه باید دست جوان ما باشد تا به آن درجه برسد. وام ازدواج ما میشود یک میلیون، نهایت بشود ده میلیون، بعد وامهای میلیاردی ما برود در جیب بعضی از مسئولینی که نباید میرفت. باید در جیب جوان من میرفت تا خوب پخته بشود، بعد بتواند مسئولیت را بگیرد. بعد آن بیچاره باید دنبال خانهی استیجاری باشد. نمیخواستم مثال بزنم، فقط به من ایراد نگیرید چرا اینجا میایستم - حضرت فرمودند، نه تو اینجا چه کار بکن؟ تو اینجا «...مِنْهَا الْحُقُوقَ...» حقوق واجبت را بده. «وَ تَصِلُ فِيهَا الرَّحِمَ وَ تُطْلِعُ مِنْهَا الْحُقُوقَ مَطَالِعَهَا» سعی کن که خمست را بدهی، زکاتت را بدهی، واجبات حقوقیت را بدهی، خانه ات بزرگ باشد خیلی هم خوب است. بعد گفتش که آقا من یک داداشی دارم، او هم مثل من است، کار داریم میکنیم ولی او از دنیا استفاده نکند. حضرت فرمودند «يَا عُدَيَّ نَفْسِهِ» ای کسی که داری به خودت ظلم میکنی، به زن و بچهات ظلم میکنی. بگذار آنها خوش باشند «...وَلَا تَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا... (قصص - ۷۷)» نصیب دنیایت را فراموش نکن. بعد یک دفعه برگشت آن داداش، که از دنیا استفاده نمیکرد، برگشت به امیرالمؤمنین گفت که علی، «يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ هَذَا أَنْتَ فِي خُشُونَةِ مَلْبَسِكَ وَ جُشُوبَةِ مَأْكَلِكَ» علی این خود تویی. من مثل تو دارم رفتار میکنم. تویی که لباس خشن میپوشی. مگر من چه میپوشم؟ تویی که داری این غذا را میخوری، من تازه مثل تو نیستم! یکدفعه امیرالمؤمنین (ع) فرمودند، اشتباه نکن «...فَرَضَ عَلَى أَئِمَّةِ [الْحَقِ] الْعَدْلِ أَنْ يُقَدِّرُوا أَنْفُسَهُمْ بِضَعَفَةِ النَّاسِ...» « إِنَّ إِمَامَ الْمُسْلِمِینَ إِذَا وَلِیَ أُمُورَهُمْ لَبِسَ لِبَاسَ أَدْنَی فَقِیرِهِمْ» ؛ وقتی ما امام میشویم، باید لباس پایینترین فقیرمان را بپوشیم. حالا امام شدهایم دیگر. اگر میبینیم نمیتوانیم، خب نمیشویم.
خواص؛ در مرکز توجه رسانهها
فهمیدی؟ مثال نزن، سکوت بکن. چشم! مثال نمیزنیم، خودتان مثالش را میدانید. آقا یک سوال دیگر، عمروعاص وسط جنگ آمد لخت شد برای اینکه از دست علی (ع) نجات پیدا بکند، آقای علی (ع)، شما چشمانت را میبستی میکشتیاش دیگر. جنگ است دیگر. حالا او نامردی کرد. تو هم چشمهایت را میبستی میکشتیاش. نه! من امام مسلمین هستم! بعداً خبرگزاریها مینویسند، فلانی لخت شد علی (ع) کشت او را، بعد خبرگزاری بعدی چیز دیگری مینویسد. من به عنوان کسی که خبرگزاریها من را دارند نگاه میکنند نباید کاری بکنم که در آن ذرهای حرف باشد. لذا علی (ع) برمیگردد، نمیارزد به آن، تو امامی. تو مسئولی، اگر یک نفر دیگر غیر از علی (ع) بود که مسئول نبود قطعاً عمروعاص را میکشت.
آن مثال به اصطلاح عقد موقت را که زدم، بگذارید روایتش را بخوانم، علیبنیقطین، کسی است که از طرف امام کاظم (ع) شد وزیر هارونالرشید. آمد به امام کاظم (ع) یک سوال کرد «سَأَلْتُ أَبَا اَلْحَسَنِ مُوسَى عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ عَنِ اَلْمُتْعَةِ» گفت آقا میتوانم ازدواج موقت کنم؟ چه کسی است [که این را میگوید]؟ حضرت بلافاصله فرمودند «وَ مَا أَنْتَ وَ ذَاكَ» تو را چه عقد موقت؟ تو را چه به ازدواج؟ همان یکدانه همسری که داری، ازدواج دائم کردهای کافیات است دیگر. فکر این چیزها را نکن. گفت آقا، اِ، شما که همهاش میگویید حلال است، طیب، طاهر. حضرت فرمودند برو بابا! برای تو نه. احکام فرق میکند. چرا نگفتهایم احکام فرق میکند؟
تفاوت فتوای عمومی و احکام خواص
الان که نمیگویند که. آقایان اجازه ندادهاند، فرض بگیریم یک آقایی اجازه بدهد که خانم وقتی موهایش را بتراشد میتواند روسری سرش نکند. الان که کسی اجازه ندادهاست، فرض میگیریم. البته آقایون، بعضیها، احتیاط واجب کردند، فرض کنید یک نفر فتوا بدهد. یا کلاهگیس که از پلاستیک است، موی زن که نیست آن که، کلاه گیس بگذارد روی سرش این دیگر اشکال نداشته باشد؛ بله اشکال ندارد، برای خانمهایی که خودشان هستند، اما در تلویزیون قطعاً حرام است. چون به تو نگاه دارند میکنند، این میشود کشف حجاب. حق ندارد در تلویزیون ما این اتفاق بیافتد، تو سلبریتی شدهای، میخواستی نشوی. حالا که سلبریتی شدهای احکامت خاصتر میشود. آنوقت برعکس میشود؛ آنهایی که مسئول میشوند یا سلبریتی میشودند یا فلان میشوند، احکامشان بازتر میشود؛ این کار را خراب میکند.
لذا حضرت زینب سلام الله علیها چه فرمودند؟... مرحوم آیتاللهالعظمی آشیخ جواد ملکی تبریزی، استادالفقها و المجتهدین، ایشان آمدند به او عمره هدیه دادند؛ گفتند آقا شما یک عمره برو، عمره که خیلی خوب است. ایشان فرمودند که من نمیروم. گفتند آقا چرا نمیروی؟ فرمودند راه کربلا بسته است، من مرجع تقلید هستم، اگر بروم عمره و کربلا هنوز نرفتهام، باعث میشود مقلدین تصور بکنند عمره بر کربلا مقدم است. آقا عمره رفتن اشکال دارد آدم کربلا نرفتهباشد؟! نه، نه، نه. برای شما اشکال ندارد، اما برای مسئول اشکال دارد. خیلی دقیق استها.
بسته بودن دست خواص
آقا همسر امیرالمؤمنین (ع) را در کوچه زدند، چرا علی (ع) سکوت کرد؟ حالا میتوانی انجام بدهی، چون در مسند امام است، امام اگر آنجا فعلی را انجام میداد رکن جامعه اسلامی بهم میخورد. اگر علی (ع) در آن صحنه امام نبود، بلکه یک فرد عادی بود پوست اینها را میکند. حالا فهمیدید چه اتفاقی افتاد؟ که اینها را میرود به مسئولین یک تذکری بدهد؟ مطالبهگری لازم است دیگر، باید گفت، باید گفت.
عرض ما تمام، خیلی بحثها ماند. ما تازه الان موضوع بحث بعدیمان ایناست که ما تازه شیوه ورود فاطمه زهرا (س) به میدان مبارزه را بیان کردیم. چرا آن ۵ تا خصوصیت حضرت زینب (س) بیان کرده با این دقت؟ چون نوعِ ظاهرِ آن فردی که دارد مبارزه میکند خیلی مهم است، احکام خاصی هم دارد. بعد حضرت «اِفْتَتَحَتِ الْكَلامَ بِحَمْدِ اللّهِ وَ الثَّناءِ» شروع کردن ثنا کردن و حمد کردن و شکر کردن. انشاءالله جلسه آینده، فردا شب باید راجع به لزومِ جهانبینی یک فعال انقلابی که میخواهد امامش را یاری کند، صحبت کنیم. رویکرد ما در نصرت امام، و در فعالیت اجتماعی-فرهنگی بســـیار حساس و مهم است، بســیار مهم! رویکرد؛ ما چهجوری داریم عالم را نگاه میکنیم؟ «قِیمَهُ کُلِّ إمرئٍ ما یُحْسِنُهُ» ارزش هر کسی به نوع نگاهش به عالم است. ما عالم را چگونه نگاه میکنیم؟ چرا حضرت زینب سلام الله علیها فرمودند «ما رأیت الا جمیلا» این چه جهانبینی است که در اوج مصیبت اینجوری حرف میزد. این را باید کار کنیم.
حجاب در آینه خانواده ائمه؛ خواص زنان شیعه
یک جمله را بگویم بریم روضهیمان را بخوانیم. این دیگر آخرین نکتهی آن قسمت اول، شیوهی ورود به عرصهی فعالیت فرهنگی و نصرت امام است. مادر ما وقتی رفتند در مسجد حضرت زینب سلام الله علیها میفرماید که پرده را کشیدند، «فَنيطَتْ دُونَها مُلاَءةٌ» یک پردهای را کشیدند. یعنی حضرت زهرا با آن خانمهایی که آنجا بودند، به واسطهی پرده، با آقایان جدا شدند. خیلی عجیب است، اهل بیت در مراسم روضهها به این موضوع خیلی تأکید کردند. پردهای که الان بین خانمها و آقایان هست، در مسجد و روضهها، به عنوان پایگاههای اصلی نصرت امام. پرده خیلی مهم شدهاست. مثلا کلی روایت داریم؛ مثلاً یک روایت، آرامآرام روضهام را میخواهم بخوانمها، [عبدالله بن غالب میگوید] من بر امام صادق (ع) وارد شدم، روضه امام حسین (ع) خواندم. «فلما انتهیت إلى هذا الموضع؛
لبلیه تسقوا حسینا بمسقاه الثرى غیر التراب»
چه بلایی سر امام حسین (ع) آمد که حضرت مجبور شدند، خاک نمناک کربلا را زبان بزنند، خیلی شعر سنگینی خواند! تا به این جمله رسید «فَصَاحَت بَاکیه مِنْ وَراء السِتْر وا أبَتاه» یکدفعه دختر امام صادق (ع) از پشت پرده جیغ زد، بابا جان، بابا جان. تا شنید که جدش امام حسین (ع) در کربلا از شدت تشنگی مجبور شد زبان بزند به خاک نمناک کربلا. ام فروة، دختر امام صادق (ع) یک مرتبه فریاد زد، بابا جان! بابا جان! یا اباعبدالله شب جمعه است خیلی دلمان کربلا هوایت را کرده است. یا اباعبدالله هر لحظه که از اربعینت گذشت و ما نتوانستیم بیاییم کربلا وجودمان آتش گرفته، یا اباعبدالله. یک فرصت بشود بیاییم کربلا انقدر حرف برای گفتن باهات داریم. انقدر حرف داریم. اگر برسیم کربلا، میگوییم آقا ببین درست است که محدودیتهایی بود، درست است که بعضیها کلا بیخیال شدهبودند و اینها ولی آقا مجلس گرفتیم برایت، روضه خواندیم، به سر و صورت خودمان زدیم. آقا ما روضههایمان را تعطیل نکردیمها، ما عاشق شما هستیم. حتی در اوج آنجایی که قرار بود مراعات بکنیم، در خانههایمان نشستیم، برای بچههایمان روضه خواندیم، آقا، آقا. بعد فاطمیه رسید مگر میشود ما برای مادر شما گریه نکنیم، روضه نگیریم، آقا؟ آنقدر سینه زدیم برای مادر شما. حرف میزنیم با آقایمان، بگذار برسیم کربلا.
ابوهارون مکفوف میگوید رسیدم خدمت امام صادق (ع) حضرت فرمودند «فَأَنْشَدْتُهُ فَقَالَ لاَ کمَا تُنْشِدُونَ» یعنی یکجوری عوامانه برای ما روضه بخوان، آنجوری که دل آدم بدرد میآید. «کمَا تُنْشِدُونَ» یعنی آنجوری که در مجلس خودتان میخوانید، مراعات من را نکن، در مجلس خودتان میخوانید بخوان. بعد یک مرتبه گفتش که
« اُمْرُرْ عَلَى جَدَثِ اَلْحُسَيْنِ فَقُلْ لِأَعْظُمِهِ اَلزَّكِيَّةِ »
میگوید من چون دیگر آقا دستور دادهبود همینجوری که خودمان میخوانیم گفتم که ببین از گودی قتلگاه که رد شدی، خطاب بکن به استخوانهای امام حسین (ع)... یک امام صادق (ع) فرمودند، دیگر بس است، دیگر نخوان. بعد این را در کاملالزیارات نوشته، نوشته که «وَ سَمِعْتُ اَلْبُكَاءَ مِنْ خَلْفِ اَلسِّتْرِ». یک مرتبه دیدم خانمها دختران از پشت پرده شروع کردند جیغ زدن، «فغشی علیها» یکی از دخترهای امام صادق (ع) غش کرد افتاد. آمدند دم در، انقدر این خانم جیغ زد که آمدند دم در. امام صادق (ع) سراسیمه رفتند جلو، گفتند «سبی لنا قد غشی» یکی از بچههای ما یک مشکلی برایش پیش آمد غش کرد، غش کرد.
یا اباعبدالله آرزویمان این است که برای شما، در روضههای شما، در راه شما، بمیریم آقا جانم.