میگویند فلانی شخصیتی علمی دارد. وقتی این عبارت را میشنویم پیش خودمان فکر میکنیم که اگر یک قالب یخ در حال ذوب شدن جلوی این فرد بگذاریم، اولین چیزی که به ذهنش میرسد شاید روابط مربوط به گرمای نهان ذوب و محاسبه مدت زمان ذوب شدن این قالب یخ باشد! شاید فکر این باشد که به هرحال این یخ دارد آب میشود، بیاییم و برایش مکانیزمی طراحی کنیم که آبش را هدایت کنیم!! ولی من فکر میکنم آدم زیرک هم بینشان هست که سود و زیان سرش بشود. به نظرم برخی ازین انسان های علمی به فکر این میافتند که بیاییم با این یخ در حال ذوب شدن تجارت کنیم! یخ بیشتر از آب ارزش دارد و بیهوده آب شدنش فایده ای ندارد. اگر مشتری دارد زودتر آن را بفروشیم تا اینکه سود بیشتری ببریم.
انسانی را در نظر بگیرید که متولد میشود. این انسان از زمانی که متولد میشود در حال تکاپوست. مانند یک زمین حاصلخیز است و آماده کشت. همین طور که جلو میآید، روح و جسمش تربیت میشود و رشد میکند. مهارتهای زیادی یاد میگیرد. از راه رفتن و صحبت کردن گرفته تا علوم مختلف. این انسان از همان اولش هم با ارزش بوده؛ خداوند از روح خودش در این موجود دمیده. آمده که بار امانت را به دوش بکشد. با این چیزهایی که یاد میگیرد با ارزشتر هم میشود. بهتر بگویم، جانش ارزشمند میشود. جان انسان مهمترین سرمایهاش در زندگی مادی میشود و به همین دلیل با ارزشترین چیزی میشود که در زندگی مادی دارد. حالا این مسئله اهمیت پیدا میکند که انسان، این سرمایههایش را، استعدادهایش را، این چیزهایی را که آموخته، در چه مسیری هزینه کند. چه طوری خرجشان کند. جانش را چه کار کند؟
جان انسان مانند قالب یخ است. البته قالب یخی که ارزشش از هزاران شمش طلا بیشتر است. اگر این جان را رهایش کنیم، بخواهیم یا نخواهیم آب میشود، حیف میشود، هدر میرود؛ با همه سرمایههایی که در آن است. یک مدّتی هست؛ بعدش از ما گرفته خواهد شد. به شکلهای مختلفی گرفته خواهد شد؛ یک نفری مثلاً تصادف میکند در بیابان یا خیابان و با تصادف از بین میرود؛ یکی با بیماری از بین میرود و خلاصه به طرق مختلف از ما گرفته میشود. میتوانی در کناری بنشینی و محاسبه کنی که کی آب میشود. می توانی بنشینی و آب شدنش را نظاره کنی. یا می توانی زیرک باشی؛ با آن تجارت کنی. با خودت بگویی اینکه دارد از بین میرود، حداقل من سعی کنم بیشترین سود را ببرم! حالا کسی از من میخرد؟ البته که میخرند. با شکلهای گوناگونی هم میخرند. عدهای به ریال میخرند، عدهای به دلار میخرند، عدهای با لذتهای زودگذر میخرند. تفاوت در اینجاست که ما به چه کسی و با چه بهایی این متاع با ارزش را بفروشیم. یکی پیدا شده و می گوید که من میخرم، به بالاترین قیمت هم میخرم، اینطور میگوید:
إِنَّ اللَّهَ اشتَرىٰ مِنَ المُؤمِنينَ أَنفُسَهُم وَأَموالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ ۚ يُقاتِلونَ في سَبيلِ اللَّهِ فَيَقتُلونَ وَيُقتَلونَ ۖ وَعدًا عَلَيهِ حَقًّا فِي التَّوراةِ وَالإِنجيلِ وَالقُرآنِ ۚ وَمَن أَوفىٰ بِعَهدِهِ مِنَ اللَّهِ ۚ فَاستَبشِروا بِبَيعِكُمُ الَّذي بايَعتُم بِهِ ۚ وَذٰلِكَ هُوَ الفَوزُ العَظيمُ
خداوند از مؤمنان، جانها و اموالشان را خریداری کرده، که (در برابرش) بهشت برای آنان باشد؛ (به این گونه که:) در راه خدا پیکار میکنند، میکشند و کشته میشوند؛ این وعده حقّی است بر او، که در تورات و انجیل و قرآن ذکر فرموده؛ و چه کسی از خدا به عهدش وفادارتر است؟! اکنون بشارت باد بر شما، به داد و ستدی که با خدا کردهاید؛ و این است آن پیروزی بزرگ!
اصلا بیایید با همین عقل محاسبهگر خودمان حساب کنیم. بهترین و برترین و راستگوترین خریدار ممکن، با بالاترین بها میخواهد با ما معامله کند. ما ضرر میکنیم اگر با کسی دیگر و به بهایی اندک معامله کنیم. شهید فخریزاده زیبا میگفت. در یکی از صحبتهایش بعد از شهادت حاج قاسم میگفت حتما برای پیکار و دفاع ازحرم و معامله با خدا نباید به سوریه رفت. میتوانیم در همین کار علمیای که در ایران می کنیم، در همین زندگی عادیمان مدافع حرم باشیم و در راه خدا پیکار کنیم و با او معامله کنیم؛ در این چند سال، شهادت شهدای هستهای کشورمان هم این حرف را تایید کرد.
واقعیت همین است. شهدای ما تاجر بودند، تاجرهای بزرگ و زیرکی هم بودند. خودشان را کم نفروختند. سختی کشیدند و تلاشهای بسیاری کردند و سرمایههایی به دست آوردند ولی متاع با ارزششان را به هر کسی نفروختند. به بهایی اندک نفروختند. چهقدر خوب میشود که ما هم زیرک باشیم. ما هم همین داراییهایی مان را، سرمایههای ذاتیمان، علمی که می آموزیم، مهارتی که یاد میگیریم را با خدا معامله کنیم، جانمان را در راه او خرج کنیم. خریدارِ دست به نقد که همیشه آماده است؛ انشالله روزی ما هم بتوانیم این معامله را انجام دهیم.
برای ورود به کانال پیامرسان تلگرام «مکتوبات هیأت الزهرا (س) دانشگاه شریف» کلیک کنید.