سلام علیکم و رحمه الله
اعوذ بالله من شیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم المصطفی محمد و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین علیهم السلام و لا سیما بقیه الله فی الارضین عجل الله تعالی فرجه الشریف و لعن الدائم علی اعدائهم اجمعین کن الان الی قیام یوم الدین
اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن. صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناًحَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا
انشاءالله که امام زمان از این جلسهی ما راضی باشند و آنچه میگوییم و میشنویم، موجبات خرسندی دل نازنینشان را فراهم کند. محضر مبارک حضرت حجت، تقاضا دارم خواهران و برادران گرامی، عاشقانه و خالصانه با صدای بلند صلوات ختم بفرمایند.
ظاهراً در روز گذشته متاسفانه بهدلیل ضعف اینترنت در مکانی که من قرار داشتم و مباحث را ارائه می دادم، خلاصه مباحث دیروز درست شنیده نشده. یک مرور اجمالی بر مباحث روز گذشته انشاءالله داشته باشم و به توفیق الهی بحث را در آیه ۲۹ سوره مبارکه جلو ببریم. ببینید عزیزان سرفصل سبک زندگی مومنانه به پیغمبر و جبهه رسول اکرم این دو جمله است. این دو جملهی بههمپیوسته که به تعبیری شما در قرآن میبینید، بدون حرف ثُمّ یا واو و فاء و ... اینهاکنار هم قرارگرفتند: أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ در آیه ۲۸. در آیهی قبل شما متوجه شدید که ما یک دین داریم به نام دین حق. یعنی قرار است که دین حق بر تمام ادیان آسمانی غلبه کند، حتی آسمانی، زمینی و مندرآوردی و اینها که هیچ؛ یعنی اگر یک زمانی دین حضرت مسیح دین حقی بود، تنها دینی که باید همهی بشریت به این دین میگرویدند و حضرت عیسی این دین را در دنیا تبدیل میکرد یک زمانی دین حضرت موسی، بعد از نزول قرآن و بعد از بعثت نبی اکرم، فقط و فقط دین حق، دین اسلام است؛ مکتب قرآن است، با تبیین پیغمبر و عترت. و در آیه ۲۹ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ این مطلب در آیه ۲۸ کاملا فهمیده میشود که تمام ادیان باید بروند کنار؛ حتی ادیانی که آسمانی بودند، علاوه بر اینکه تحریف هم نشده باشد. پس ما الان عزیزان، دوتا قاعده داریم، دو طرف داریم که دارند خلاصه اینجا نقش ایفا میکنند. اینجا دارند اخذ پیرو میکنند و برای خودشان دارند تبلیغ میکنند. اولاً دین، دین حق است، مکتب قرآن است. دین اسلام، دین پیغمبر است و در مقابل دین باطل. هر دینی که میخواهد باشد. اگر این شد، ما باید دقت کنیم عزیزان، یک دایره درون مکتب داریم که رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ راهبردش هست که إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ راهبرد این است که ﴿مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ ۚ وَالَّذِينَ مَعَهُ یعنی این معیت، راهبرد ِداخل مکتب است.
یک راهبرد برای خارج از آن است. خارج از چارچوب مکتب اسلام و قرآن است. کسانی که نیامدند در برابر قرآن سر خم کنند، در برابر آنها باید چه کنیم؟ که همهی آنها در یک کلمه کافر نامیده میشوند؛ یعنی حقپوشی کردند؛ که البته مراتب دارد. یکی خدا را منکر میشود، یکی پیغمبر را منکر میشود، یکی قرآن را منکر میشود. همه اینها کافر خطاب میشوند. چه باید کرد؟ عزیزان قرآن سه کلمه اینجا دستورالعمل داده است. خواهش میکنم خواهران و برادران، اینجا را دقیق شوید. این توضیح را بنده عرض میکنم که انشاءالله این مطلب دقیق جا بیفتد و مشکلی اینجا نداشته باشیم چون گاهی اوقات اینجا را خوب توضیح نمیدهند. مطلب خوب اصطلاحاً صاف نمیشود. ببینید عزیزان أَشِدَّاءُیعنی چی؟ به من بگویید. من ادعا دارم شاید یکی از بهترین توضیحات و تفسیرها را اینجا حضرت آیتالله جوادی دارند که در درس تفسیرشان در آیه ۲۹ سوره مبارکه فتح فرمودند: این شدّت، این محکمبودن بر کفار یعنی نفوذناپذیری. خوب ممکن است شما با یک سری از کفار در جنگ باشید و یا با یک سری از کفار در صلح باشید. اشکال ندارد با آن کافری که در جنگ هستید، میجنگید و با آن کافری که در صلحید، در صلحید؛ اما در برابر تمام کفار یک قاعده نباید فراموش شود، آن هم چی؟ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ یعنی در برابر کفر ِکافران نفوذناپذیر باشید. از کفر آنها حق ندارید هیچ اثری بپذیرید. یاران پیغمبر این طور عمل میکنند. یاران پیغمبر این گونه عمل میکنند. نفوذناپذیر بودن در برابر کفر کافران.
حالا عزیزان ببینید یکوقت این کفر کافران را شما مثلاً در عرصهی جغرافیای سیاسی خوب متوجه میشوید. همه خوب میفهمند که اگر کافری خواست حمله، نفوذ یا دشمنی کند، باید جلویش بایستید، مرزها را ببندید و نگذارید نفوذ پیداکند. اما یکوقت هست در فضای رسانهای، در فضای فرهنگ، در فضای علم رسانه، وقتی حرفهایی مثل رسانه، فرهنگ و علم میآید، کمتر به اذهان خطور میکند که آیا در عرصهی علمی هم میتوانند کافران نفوذ کنند؟ آیا در عرصهی فرهنگ میتوانند نفوذ کنند؟ در عرصهی اقتصاد، در عرصهی پزشکی و تمام عرصهها. اینجا مطلق خداوند متعال فرمود که باید شما محکم بایستید در برابر کفر کفار. اینجا یک قدری پیچیده میشود. یه قدری سخت میشود اینجا.
فرض بفرمایید شاید صداوسیمای ما یک فیلم سینمایی ساختهی هالیوود را به مردم نشان بدهد. اینجا یک درک خاصی میخواهد که مخاطب متوجه بشود که آیا با این فیلم اثری روی او گذاشته میشود یا نه. مثلاً فرض کنید اگر کسی بگوید مرکز فیلم سازی هالیوود در آمریکا همینطوری فیلم میسازد، بر محور غضب و شهوت و اینها، مبنای سیاسی و دینی ندارند، معلوم است که نه رسانه میشناسد نه سینما و نه هالیوود که اینها، همه اهداف پلید شیطانیشان را گاهی اوقات در قالب برخی فیلمها و سریالها به مخاطب القا میکنند. این مطلب خیلی مهم است.
در عرصه علمی هم همینطور. تا میگوییم فضای علمی، یک عدهای میگویند در عرصهی علمی دیگر نفوذ یعنی چه؟ قاعده علمی است دیگر. دودوتا میشود چهار تا. بعد میآیند مسخره میکنند مثلاً میگویند آهان ما ریاضی کفرآمیز داریم؟ ریاضی اسلامی داریم؟ منظور ما این نیست. قطعاً خیلی واضح است که منظور ما این نیست. اما گاهی اوقات عزیزان ما در یک سری علوم پایه و یک سری علوم انسانی متوجه میشویم که بزرگان فریاد میزنند و میگویند مثلاً این رشتههای علوم انسانی مبنایشان کفرآمیز است. مبنایشان مسموم و ضد قرآن است. خب {در} فضای علمی این شاید برای عدهای قابل درک باشد. مثلا در رشتهی چی؟ اسم نمیبرم چون نمیخواهم درگیر مصادیق بشویم. میخواهم در این نکته دقیق باشیم. حتی اگر یک مطلبی اسمش شد مطلب علمی، به این معنا نیست که دیگر ما دهانمان بسته بشود و نخواهیم مبانی این علم را بررسی کنیم، نخواهیم مبانی اندیشهای دانشمندان مولّد آن علم را بررسی کنیم. نه! ما دهانمان بسته نمیشود. بررسی میکنیم عزیزان حتی علومی که تحت عنوان علوم پایه و علوم فنی مهندسی، گاهی اوقات در دانشگاههای مختلف نامیده میشود. آیا میتوانیم این باب را باز کنیم؟ اینجا توقف است؟ اینجا بن بست است؟ باب را باز کنیم و بگوییم دانشمندان این علم را اینگونه طراحی کردند؟ کتاب هایی اینگونه نوشتهاند؟ ما میتوانیم فرض بفرمایید بازنویسی، بازآموزی و بازاندیشی اینجا به خرج دهیم. مبانی این امر را بررسی کنیم تا ببینیم ریشه در کفر دارد یا ندارد. آیا مبانیاش مثلا توحیدی است؟ آیا مبانیاش به این ترتیب است که طبیعت خالق است یا نه، مبانی اش به این شکل است که خالقی وجود دارد. اینها همه، عزیزان، جای بحث و بررسی دارد. این نکته را چون در این فضای علمی و دانشگاهی حاضر شدم، دارم مطرح میکنم که باید این را دقت کنید به عنوان یک قاعده، دربارهی هر آنچه که در غرب و شرق تولید میشود، یعنی در بین جماعت کفار. ما شعارمان ابتدا انقلاب اسلامی و شعار مستمر انقلاب اسلامی این بوده که نه شرقی و نه غربی. هر آنچه که تولید میشود، اگر ریشه در کفر داشت، اگر ریشه در آنها داشت، باید جلوی آن ایستاد. عرض کنم، نفوذناپذیر با آن مقابله کرد که قطعاً اثرش را در جامعه اسلامی خواهدگذاشت. مصداقی وارد نمیشویم. نمیخواهیم علوم مختلف را نام ببریم و به چالش بکشیم اما این را باید دقت کنید که دانشمندان با فضای فکری خودشان میاندیشند، حرکت و تولید میکنند و هیچوقت شما هیچ دانشمندی را روی زمین نمیتوانید پیدا کنید که جهانبینی او در تولید علم او موثر نباشد و بگوید من اینها را از هم تفکیک میکنم و من فقط میخواهم بنویسم دو بهعلاوه دو میشود چهار و دیگر نیایید من را مسخره کنید و بگویید در فضای جهان اسلام دو بهعلاوه دو میشود پنج، من ِکافر دو بهعلاوه دو را میگویم چهار! نه! سیستم و سامانهای که آن علم را بیان و هدفگذاری و دنبال میکند، همهی اینها جای بررسی دارد. در رابطه با خیلی مسائل دیگر مانند فرهنگشان، هنرشان، ورزششان، تکنولوژیشان، اینها را باید بررسی کرد و جایی برای بررسی هم وجود دارد. من خواهش میکنم که کسی بدون بررسی، همان ابتدا به ساکن بگوید که اینها دیگر جایی برای بررسی نیست، اینها افراط است، نه! آنچه که از کفر میآید، اگر مبانی اندیشهای ِکفر در آن بود، یکوقت هست واضح {است و} متوجه میشویم، یکوقت هست که نه، باید تحلیل کنیم، بالا پایین کنیم، آثار اجتماعی که از جهان کفر صادر شد، چه یک مطلب علمی، چه یک تکنولوژی بررسی شود و به آن رسیدگی شود. اگر این شد که ما به اینجا رسیدیم، تمدن اسلامی که دنبالش هستیم قطعاً و بلاتردید در جامعه اسلامیمان محقق خواهد شد؛ یعنی ما از خودمان حرف برای گفتن داریم. خب این قاعدهی کلی أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ.
من یک مطلب دیگر اضافه کنم چون خلاصه تا الان یه قدری تکرار بحث دیروز بود. خلاصه فرصتمان هم کم است و من دو سه روز بیشتر در خدمت این جلسه نیستم. آیه ۲۹ را هم تمام کنیم. این مطلب را هم اضافه کنم عزیزان. بزرگواران، یاران پیغمبر یک توصیفی در کتاب تورات دارند. یک مثلی در کتاب تورات داشتند و یک مثلی در کتاب انجیل. کاَنَّ اینطور فرض کنید، میخواهم مثال بزنم خلاصه قابل فهم باشد برای همه عزیزان؛ اگر یک روزی جماعت یهود به حضرت موسی مثلاً عرضه میداشتند که: یا نبیالله، آن پیغمبری که دینش جهانی میشود، دینش بر همه ادیان عالم غلبه میکند چه پیروانی دارد؟ یارانش چگونهاند؟ این بیان را فرض بفرمایید. خداوند در کتاب تورات خطاب به جماعت یهود عرضه داشته: تَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا ۖ سِيمَاهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ۚ ذَٰلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْرَاةِ ۚ یا رسولالله، آنها را میبینی؟ یاران پیغمبر، مَثَلشان در تورات به چه شکل است؟ آنهایی که میخواهند دین حق را در تمام سرزمین های عالم حاکم کنند، آنان راکعان هستند، ساجدان هستند که اِبتغاءِ فَضل دارند از خدا و به دنبال کسب رضایت خدا هستند. یعنی عزیزان، در یک کلمه، بهجدّ رابطهشان با خدا را محکم کردند و تقویت کردند؛ یعنی بهجدّ دست گداییشان در برابر خدا دراز است. اولویت اول ِزندگیشان، کسب رضایت خداست. کسب رضایت خدا يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا دنبال ایناند که رضوان خدا را به دست بیاورند و رضایت خدا اگر باشد، رضایت دیگران شاید حاصل بشود. شاید حاصل بشود، شاید هم نشود! اگر رضایت خدا نباشد، هرکسی میخواهد راضی باشد، تمام ِعالَم راضی باشند، رضایت خدا برای آنها اصل است. در ادامهی آن میتوانند رضایت ِبهحق ِدیگران را جلب کنند؛ اما اگر بخواهند از سر ِباطل، با پا روی حق گذاشتن رضایت دیگران را جلب کنند، رضایت خدا را در پی ندارد. لذا اولویت و اصل است. میبینید در شعارهای تبلیغاتی مینویسند: میزان، رضایت مشتری است، برای اینها میزان، رضایت خداست. خیلی اوقات میشود مشتری راضی است ولی خدا راضی نیست. خیلی اوقات میشود خدا راضی است، مشتری راضی نیست. برای اینها میزان در زندگیشان رضایت خداست. بعد میفرماید سِيمَاهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ علامت آنها در چهرهشان، علامت پینه در پیشانی میبینی بهخاطر سجدهها، بهخاطر سرخمکردنها در برابر خدا. علامت چهرههایشان خشوع دربرابر خداست. شما میبینیدشان، میگویید که ای بابا، این از هیچکس جز خدا نمیترسد. ای بابا، این تمام نگرانیش، کسب رضایت خداست و البته افرادی هم که خدا فرمود باید رضایتشان جلب شود. این رضایتها در طول رضایت خدا معنا پیدا میکند. لذا عزیزان، کسانیکه بهدنبال ظهور حجتابنالحسن هستند، کسانی که به دنبال ایناند که دین خدا و ولی خدا را یاری بدهند، عبادت، سجده، نماز و حتی نماز شب و ارتباط با خدا در زندگیشان خیلی پررنگ است. نمیشود کسی اهل نماز نباشد، اهل ارتباط با خدا نباشد، اهل عبادتهای ویژهای مثل نماز شب و امثالهم نباشد و بعد بگوید من می خواهم این کار بزرگ عالم را انجام بدهم یعنی لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ را من رقم بزنم. باید ارتباط با خدا قوی بشود. باتری انسان در ارتباط با خدا شارژ باشد. آن موقع لا اله الا الله در زندگیاش تحقق پیدا میکند.
خدا رحمت کند امام را، آن موقعیکه در ابتدای انقلاب اسلامی، ابرقدرتهایی در برابر این کشور، این انقلاب و این جمهوری قد علم کردند، به شوروی سابق امام نامه مینوشت شما فروپاشیده خواهید شد. صدای شکسته شدن استخوانهای کمونیسم شنیده میشود. امام خطاب به آمریکا، برای مردم ایران تحلیل کرد که آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند. ۴۱ ساله میخواهند ما را نابود بکنند. آن روز برایتان گفتم میخواهند ریشه ما را بخشکانند. اما اینطور که ما امروز در عالم شاهدیم، ظاهراً بهزودی ریشهی آنها خشکیده میشود؛ فروپاشی اقتصادی. عزیزان، کسی باورش میشد آمریکا روزی ۳۵ دلار هم برای هر بشکه نفتش بدهد؟ که بیاید نفت ما را ببرید. ما نمیتوانیم ذخیره کنیم. چه کسی این روزها را برای آمریکا میدید؟ آمریکایی که همهی هستیاش اقتصاد و دلار هست، وقتی شما میبینید اقتصادش اینقدر دارد تضعیف میشود، آیا استشمام نمیکنید بوی دود و خاکسترهای آمریکا را؟ آیا متوجه نمیشوید با همهی وجود که این ابرقدرت این تمدن رو به زوال است؟ چرا، این اتفاقات انشاءالله به زودی زود محقق خواهد شد. اگر حضرت روحالله اینطور برابر شیاطین عالم قد علم کرد، به خاطر اینکه جای دیگری با خدا بسته است. در سحر، در سجده، در شب. خوب خلاصه در درگاه الهی ضجه زده است و دست گداییش را در پیشگاه خدا دراز کرده است. انشاءالله خدا به همه ما توفیق بدهد. کمکم دههی اول ماه مبارک رمضان هم دارد تمام میشود. چشم بهم زدیم دارد یک سوم این ماه از دستمان میرود. خدا به همهی ما توفیق بدهد که این ماه، ماه بندگی، ماه ارتباط هر چه بیشتر ما با خدا باشد. میتوانیم خودمان را در این ماه، در ارتباط با خدا هر چه بیشتر برای سربازی حجتابنالحسن آماده و مهیا کنیم.
و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته