مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه شریف
مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه شریف
خواندن ۲۴ دقیقه·۴ سال پیش

نقطۀ اتصال ما و خدا

السلام علیک یا بقیه‌الله؛

وجود مبارک حضرت حجت، امام زمان‌مان (ع) در همه عالم حضور دارد. همین‌طور که جان ما در تک‌تک سلول‌های ما حضور دارد، وجود مبارک امام زمان (ع) هم، وجود ملکوتیشان در تمام عوالم، حضور عینی دارد، حضور الهی دارد، حضور ولایی دارد و حضور نوری دارد؛ حیف است آدم یادش ببرد. البته ماها جان خودمان را هم یادمان نمی‌آید، ما معمولاً به جسم خودمان مشغولیم و توجه نداریم غیر از این جسم یک حقیقت دیگری است در وجود ما. هم خودیابی، خودشناسی، جزو ضروریات آدم شدن است، و هم خود واقعی که ما یک جلوه‌ای از او هستیم و به برکت او ما، ماییم. این را عرض کردم که فرصتی است، به هر بهانه‌ای با امام زمان (ع) زیاد نجوا کنیم، صحبت کنیم. الان هم که من سلام عرض می‌کنم، ان‌شاءالله دل‌های پاک‌تان وصل بشود شاید از ما هم سلامی قبول کنند.

السلام علیک یا بقیة‌ الله، السلام علیک یا صاحب الزمان، السلام علیک یابن فاطمه، السلام علیک یابن الحجج البالغه، السلام علیک یا مولای، یا بقیة الله یا صاحب الزمان و رحمه ‌الله و برکاته

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَیسِّرْ لِی أَمْرِی وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِی یفْقَهُواْ قَوْلِی. الحمدلله رب العالمین و الصلوه علی خاتم الانبیا و المرسلین طبیبنا ابوالقاسم محمد(ص) و آله المعصومین و ناسیه ما بقیه الله فی العالمین ارواحنا فداه و عجل الله فرجه و لعن الله علی اعدائهم اجمعین.

ماه رجب را تبریک عرض می‌کنم. رجب حبل الله است. همه‌ی رجب کدی است که شما در هرجایش بگیرید، با خدا مرتبط می‌شوید. نقطه‌ی اتصال عبد با مولای خودش است و در تمام شب‌های رجب خدای متعال مأمور ویژه فرستاده به ما یادآوری کند که این ماه، ماه من است و تو هم بنده‌ی من هستی؛ «الشَّهرُ شَهري و العَبدُ عَبدي» ماه، ماه خداست، بنده هم بنده‌ی خداست. لطف ویژه از خداوند متعال همیشه هست، ولی در ماه رجب خدا قرار است چیزهایی بدهد که در ماه‌های دیگر در دسترس ما نیست.

از ظرفیت‌های محیرالعقول ماه رجب این است که انسان در این ماه می‌تواند ظرفیت خودش را احراز کند. ظرفیت آدم، حضرت آدم (ع) به خاطر بعد شخصی خلیفه‌ی خدا نیست، به خاطر وجه آدمیت است که خلیفه خدا (در زمین است). شخص‌ش نیست که خلیفه‌ی خداست، آدمیت‌ش است. و اگر انسان به مقام آدمیت برسد، ممحض باشد در آدم بودن، قاطی نداشته باشد. حیوانیت، سبوییت، شیطنت، این‌ها از وجودش برود، آن آدم بودن بماند. اگر این‌طور باشد آدم مظهر خدا می‌شود.

عبودیت و ربوبیت

کتاب مصباح الشریعه منسوب به وجود مبارک حضرت امام صادق (ع) است. حالا این انتساب درست باشد یا نباشد، روایاتی که آن جا از امام صادق (ع) نقل شده‌است، هم با آیات قابل تأیید است هم با روایات دیگر. خیلی روایات دلیِ خوش‌مضمون است و آدم که اگر اهل باطن و اهل دل باشد، خیلی احتیاج دارد که یک دور ببیند. یکی از روایاتی که در این کتاب شریف آمده‌است از قول امام صادق (ع): «اَلْعُبودِیَّةُ جَوْهَرَةٌ کنْهُهَا الرُّبوبِیَّةُ» عبودیت یک حقیقتی است که اگر شما کاوش کنید، بازش کنید، می‌بینید که ریشه در ربوبیت دارد. خدا آن‌چنان خدایی است مخلوقی آفریده است که این مخلوق می‌تواند همه‌ی صفات الهی را در خودش نشان بدهد. گنجینه‌ی اسماء الهی و صفات حضرت حق بشود. و هیچ موجودی غیر از بشر این‌طوری نیست. فقط بشر است که «وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا» (آیه ۳۱ سوره‌ی بقره) این‌که انسان محرم اسرار الهی بشود، مظهر اسماء الهی بشود، این امری است که خدا برای این ما را آفریده است. آفرینش ما مقدمه‌ی این است که ما آن‌چه خوبان همه دارند، همه را یک جا ما دارا بشویم. خدا همین عطش را به ما داده‌است، هم این ظرفیت را به ما داده‌است، هم جدول داده‌است. هندسه‌ی رسیدن به این بنا را در اختیار ما گذاشته‌است. یکی از آن مسائلی که شب‌ها، آن ملک در ندای خودش به ما می‌گوید، می‌گوید که خدا می‌فرماید که «أَنَا جَلِيسُ مَنْ ذَكَرَنِي» اگر به یاد من باشی، من با تو هستم. با تو هم‌نشین هستم. باور کن که با خدا هستی، با خود خدا داری حرف می‌زنی. خدا پیش تو است، منتها ما، من و شما هم پیش هم هستیم. ولی خدا این‌طور که پیش ما نیست که «وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ» (آیه ۱۶ سوره‌ی ق) این شاه‌رگ را ورید می‌گویند. که اگر این را ببرند، آدم می‌میرد. خدای متعال از رگی که حیات شما به آن بستگی دارد ارتباطش، نسبتش به شما، از این رگ حساس‌تر است. از این بالاتر، پروردگار متعال فرموده: «یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِه» (آیه ۲۴ سوره‌ی انفال) قلب آدم یعنی جان آدم، نفس آدم. خدا از جان تو به تو نزدیک‌تر است. چون او علت است، تو معلول او هستی. خدا از خودت به تو نزدیک‌تر است. خدایی که می‌گوید وقتی مرا یاد می‌کنی من خودم را به تو نشان می‌دهم، که با تو هستم. دل خوش‌دار با خودم داری صحبت می‌کنی. با یک آدم دور صحبت نمی‌کنی. پیام نمی‌دهی، فیلم نمی‌فرستی. خود خودم هستم، با تو هستم. «جَلِيسُ مَنْ ذَكَرَنِي، وَ مُطیعُ مَن اَطاعَنی»

قدرت لایتناهی خداوند

این دیگر واقعاً عقل حیرت می‌کند، چه خدای مهربانی داریم. قدرت لایتناهی است، جلال مطلق است، کبریایی دارد. این خدای جلیلِ قدرتِ دارای مُلک و ملکوت که همه‌ی عالم نسبت به خدا وجود آویزند، فقر محض هستند، در برابر خدا هیچ هستند. ما چه داریم؟ هیچ چیز نداریم. آن‌چه داریم مال ما نیست. ما جان داریم، خدا داده است، هر وقت هم بخواهد از ما می‌گیرد، اصلاً در اختیار ما نیست. نه بودنمان و نه مردنمان هیچ‌کدام در اختیار ما نیست. ما نه تنها مالک نفعمان نیستیم، مالک زیانمان هم نیستیم. همه چیز دست خودش است. یک کسی که همه چیز در اختیارش است و قدرت همه چیز را دارد به منی که هیچ‌چیز از خودم ندارم می‌گوید اگر تو خودت را به من بدهی من هم خودم را به تو می‌دهم. یعنی چه خدا مطیع ما است؟ یعنی من خدایی‌ام را به شما می‌دهم، شما بنده‌ی من باشید من شما را خدا می‌کنم. شما را آیینه می‌کنم، مظهر می‌کنم. تا هر که به شما نگاه می‌کند گویا به خدا نگاه می‌کند. آن قدرتی که حضرت امیر (ع) دارد.

تولد خارق عادت مولود کعبه

وجود نازنین مولی‌الموحدین از ابتدای تولدش قدم به قدم خارق عادت است. این‌که مادرش کنار بیت‌الله می‌آید دردش می‌گیرد و آنجا دست به دعا برمی‌دارد، خدای متعال دیوار سنگی را برایش به صورت در می‌آورد، دیوار باز می‌شود و این بانو وارد جوف کعبه می‌شود.

یکی از رفقای ما آن جا رفته بود، می‌گفت خیلی با شوق رفتم ولی از خدا می‌خواستم زود بیرون بیایم، آدم خفه می‌شود، هوا ندارد. این حضرت فاطمه، مادر امیرالمؤمنین سه روز در داخل این خانه مانده، مردم با خبر شدند، فوج فوج آمدند. یک چیز فوق العاده، عجیب، پیش‌بینی نشده. همه ماتشان برده، آمدند ببینند چه خبر است. خب نگرانند. آن‌ها این جا از بین می‌روند، غذا ندارند، کسی به آن‌ها نمی‌رسد، لذا کلیددار حرم آمد. قفل باز نشد. افرادی که می‌توانستند و این کاره بودند به در فشار آوردند، به هیچ قدرتی نتوانستند در را باز کنند تا ببینند چه خبر است. بعد از سه روز از همان جا دیوار مانند در باز می‌شود. بانوانی که وضع حمل می‌کنند مشکل دارند، نیاز به نظافت دارند. در این بانو هیچ اثری از این امور نیست. بچه‌‌ای که زایمان می‌شود باید تمیزش کنند، یک پرده‌ای رویش است، وضعیت نامطلوبی دارد ولی دیدند نه! بچه ترگل و ورگل، شستشو شده، با پارچه‌ای پیچیده شده! این مظهریت است. یعنی چیزی که نمی‌شود بشود، تمام محال‌ها و ناممکن‌ها برای او ممکن می‌شود. این ظهور قدرت مطلقه‌ی خدا که «انَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ» برای خدا امری ناشدنی نیست. هر چیزی که برای انسان ‌ها، برای موجودات ضعیف ناشدنی است، قدرتش محدود نیست، قدرتش لایتناهی است. لذا «إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئًا أَنْ یَقُولَ لَهُ كُنْ فَیَكُونُ»

ظرفیت وجودی انسان

وجود نازنین امیرالمؤمنین (ع) مرده زنده کرده‌است. وجود نازنین امیرالمؤمنین (ع)، کور را آن روز که دارو نبود، قطره‌ی چشم نبود، جراحی نبود ولی حضرت به چشم‌های بچه عمار یاسر دست کشیدند، که بچه شهید هم بود و در اثر آبله نابینا شده بود، چشم‌ش بینا شد. از اینها مهم‌تر، برای دو شخصیت رد شمس شده‌است که این با محاسبات علمی برای ما قابل فهم نیست. فوق علم است، فوق عقل هم هست. محال عقلی نیست ولی محال علمی هست. حضرت امیر (ع) رد شمس کرده‌است. آفتاب هم در اختیار اوست و خدا این استعداد را به بشر داده‌است که «سَخَّرَ لَكُمُ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ» اصلاً منظومه را من مسخر شما کردیم. شما باید بر خورشید حکومت کنید، نه خورشید بر شما حکومت کند. این ظرفیت بشر است.

این در ماه رجب عملی است. فرمود: «مُطِیعُ مَنْ أَطَاعَنِی» اگر تو دل به من بدهی، اگر سر به آستان من بسپاری، اگر با من یکی بشوی، ندار بشوی، من هم با تو ندارم. هر چه دارم در اختیار تو قرار می‌دهم.

نمونه‌هایی از کرامت علما و بزرگان

این‌که بزرگان ما کارهای عجیبی کرده‌اند، برای ما انگار خیلی قابل فهم نیست. مرحوم آقا سید مرتضی کشمیری مرده را زنده کرده‌است. مرحوم آقا شیخ حسنعلی نخودکی. از هندوستان آمده‌اند، مریضی که دکترها جواب کرده‌اند. آمده‌اند مشهد؛ پیش مرحوم شیخ حسنعلی. گفتند مریضی داریم، دست به دامن شما شده‌ایم. چون دیگر از دکترها کاری ساخته نیست. یک شکر پنیر به او داده‌اند و گفته‌اند، بخور. گفته است من مریض نیستم، مریض آن جاست. گفته است: می‌دانم، تو بخور، او آن جا خوب می‌شود و او خوب شده‌است. مریض آن جا خوب شده‌است. آقا میرزا علی آقای قاضی، این آیتِ حق، استاد مرحوم آقای بهجتِ ما، این بزرگوار با یکی از علمای نجف که خوشبین نبوده به آقای قاضی و این‌ها را صوفی می‌دانستند و با ایشان معاشرتی نداشتند، ولی پدر آن عالم، به مناسبتی اسمشان را نمی‌برم وگرنه جز افرادی هستند که خودشان تألیفاتی دارند و در زمان خودش مشهور بوده‌است، او با مرحوم آقای قاضی تصادفاً برخورد می‌کند و چون پدر ایشان مرید آقای قاضی بوده‌است، سلام و علیکی می‌کند. چند قدمی که می‌روند، یک افعی جلوی آن‌ها سبز می‌شود و این مدرس مشهور نجف که دارای تألیفات تحقیقی هم هست، وحشت می‌کند. هر کس باشد، وحشت می‌کند. مار است دیگر، خطرناک است. مرحوم آقای قاضی می‌گوید: نترس این با ما کاری ندارد ولی این مار می‌آید مقابل آن‌ها، می‌ایستد و سرش را تکان می‌دهد. مرحوم آقای قاضی خطاب به مار می‌کند و می‌گوید: «مُت باذن الله» بمیر. مار می‌میرد. این عالم مشهور نجف می‌گوید: منی که وحشت کرده‌بودم، این را دیدم، بدتر از آن وحشت قبلی‌ام شد. در ذهنم آمد که این عجب سحری می‌کند. لابد نه مار بوده و نه چیزی و به ذهن ما این‌طور آمده‌است. از آقای قاضی که جدا شدم، دوباره برگشتم که ببینم شعبده بوده‌است، چشم‎بندی بوده است. آمدم دست زدم، دیدم مار است، انگار واقعاً ماری که به آن برق وصل کرده باشی، خشک شده‌است.

ولایت تکوینی خداوند

این خدایی کردن است دیگر. خدا کارش کُن فَیکون است. یعنی احتیاجی به ابزار ندارد. در جنگ نیازی به قشون ندارد. در درمان نیازی به طبیب و دارو و جراحی ندارد. در این که از موجودی روح بگیرد هم نیازی به آلت قتاله ندارد. اراده می‌کند؛ اگر مُت هم نمی‌گفت، همین که اراده کرده‌است که او بمیرد، اراده‌اش این اثر را در خارج می‌گذارد. اسم این، ولایت تکوینی است. ما اختیارات‌مان قراردادی است. رؤسای ما، اثر وجودی که ندارند. ولی دستوراتی که می‌دهد، کارها و فعل و انفعالاتی که انجام می‌دهند، این عمل و عکس‌العمل است و انجام می‌شود. اما وجود که آن‌جا خودش تاثیری ندارد.

در ولایت تکوینی که آدم الهی می‌شود، خداگونه می‌شود، خلیفه‌ی خدا می‌شود، از ابزار بی‌نیاز می‌شود. ممکن است مدت‌ها غذا نخورد و نمیرد. خود حضرت موسی چهل شبانه‌روز غذا نخورد. وقتی به میقات می‌رفت، عشق به جلوه‌ی خدا او را از خود بی‌خود می‌کرد. در این چهل شبانه‌روز هم یک لحظه نخوابید. یک لقمه غذا نخورد. یک جرعه آب هم از گلوی‌ش پایین نرفته بود. نمُرد. زنده بود. خدا وقتی در کوه طور جلوه کرد « ...فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ... (اعراف – ۱۴۳)» آن‌جا موسی از خود بی‌خود شد. « ...جَعَلَهُ دَكًّا وَخَرَّ مُوسَى صَعِقًا... (اعراف - ۱۴۳)» مدهوش شد. این چیزهایی که قرآن فی‌الجمله برای ما بیان کرده است، این بسترش که آدم برسد به مقام عبودیت محض، [این است که] آدم خودش را آزاد نبیند. این آزادی بلاها سر ما آورده است.

موجودات همه راه‌شان یک‌طرفه است. خدا قدرت‌نمایی کرده است و ما را سر چهارراه قرار داده‌است، ولی گفته است این که من می‌گویم را انتخاب کن. راه دیگر را نرو! اگر ما در این خطی که خدا نشان داده رفتیم، با این که می‌توانستیم راه دیگر برویم، خودمان را با اختیار در اختیار خدا قرار داده‌ایم. خدا هم خودش را در اختیار ما قرار می‌دهد. می‌شود ولایت تکوینی. کارهایی که شیخ حسنعلی کرد. کارهایی که آقای بهجت و بزرگان دیگر می‌کردند، این برای خودشان نبود. خودش یک بنده‌ی ضعیفی مثل ماست. ولی خودش نیست، خدا است. خدا دارد این کارها را می‌کند. اراده، اراده‌ی خداست. مجرا و بستر بروز اراده، اراده‌ی من است. قلب ما ظرف مشیت خدا می‌شود. خدا از کانال ما این کارها را انجام می‌دهد. این اسم‌ش هم ولایت تکوینی است، هم خلافت الهی. خدانما بودن است. جانشین خدا شدن است. مظهر خدا شدن است. آیه‌ی خدا شدن است. یکی این نکته بود که ماه رجب ظرفیت خیلی فوق‌العاده‌ای دارد و هر شب خدا به ما این ندا را می‌دهد که می‌توانیم به این‌جا برسیم. مطيع من أطاعني. تنها راهش این است که خودت را آزاد نبینی. بنده‌ی منی، بندگی کن دیگر! وقتی مال خودت نیستی و مالک و خالق داری، چرا چموشی می‌کنی و خلاف دستور مالک‌ت عمل می‌کنی؟ این هم فطرت است و هم عقل است. هر کسی مالک کار خودش است دیگر. مگر مجامع حقوقی دنیا، این بشر این جور پیشرفته و مغرور مگر معتقد است هر کسی کاری کرد، کارش را دیگران می‌برند؟ هر کسی [برای] کار خودش، خودش مالک است دیگر. کار خدا این است. خب مال خدایی، باید در اختیار خود خدا باشی. روی این بندگانی که امروز خیلی شعار آزادی می‌دهند، این شعار اسارت است. آزادی این است که انسان به جایی برسد که همه‌ی عالم در اختیارش باشد و در اجرای آرزوهای خودش بدون امکانات بتواند آن کار را بکند. این مقام آدمیت است، ولایت تکوینی است. و درجه خلافة الهی هست.


اعتکاف

اعتکاف این ظرفیت را دارد که انسان آنچه در رجب نهفته هست در خودش احراز کند. نکته‌ی دوم این است که در ماه رجب این دعاها گنجینه‌ی عظیمی ست. دعاها از احادیث اسرارآمیزتر است. حدیث‌ها را ائمه - علیهم السلام - به قدر عقول شنونده‌ها گفتند. «کلم الناس قدر عقولهم» ولی مناجات‌ها بین خودشان و خدا بوده. لذا آن‌جا بدون هیچ قید و شرطی بروز دادند تا در طول زمان اهلش پیدا شود اسرار را بتواند از دل دعاها و مناجات ائمه - علیهم السلام - کشف کند.

خیلی رازهای فوق‌العاده‌ای در این دعاها وجود دارد و ماه رجب دعا زیاد دارد. چندتایی در مفاتیح آمده ولی در اقبال مرحوم سید بن طاووس برای هر شب نمازهایی است دعاهایی است خیلی این سفره رنگین است. در ماه رجب خدا پذیرایی دل را متنوع و دارای لحن‌های مختلف، مطالب گوناگون، آهنگ‌های مختلف قرار داده‌است.

من یکی دو نکته از یکی دوتا دعاهای ماه رجب عرض می‌کنم؛

معلی بن خمیس را همه آشنا هستید. در مفاتیح هم مراجعه کنید چند بار از امام صادق (ع) دعا نقل کرده‌است. معلی کارگزار امام صادق (ع) بود. در زندگی امام هست. در عین حال محدث هست. شاگرد امام صادق (ع) هست. اسرار در اختيارش هست. بعضی اسرار را فاش کرد. والی مدینه او را کشت، ولی این شهادت به قدری برای حضرت امام صادق (ع) سنگین بود، آمد اعتراض کرد به والی و والی ابتدا گفت نه من اینکار را نکردم، دیگران کردند. با این‌که خودش دستور داده بود. آخرش هم که دید امام صادق (ع) خیلی جدی هست در اینکه این اتهام متوجه اوست، گفت حالا که کردم، هر کار ساخته است برو انجام بده. امام آمد و تا صبح می‌نالید و اشک می‌ریخت و بالاخره از خدا هلاکت آن والی را همان شب گرفت و خبر داد به اطرافیان و با ناله‌های خودم هلاکت او را گرفتم و بروید شیون‌های داخل خانه‌اش را ببینید. معلی برای امام صادق (ع) خیلی عزیز بود، عزیز بودنش به اعتبار زلال بودن و ظرفیتی بود که اسرار را می‌توانسته امام صادق (ع) به او بگوید. مرحوم سید ابن طاووس می‌فرماید که معلی در ماه رجب دید جمعی در خدمت امام (ع) هستند او هم به آن‌ها پیوست. به حضرت عرض کرد آقا ماه رجب هست به من یک دعایی تعلیم بفرمایید آن‌چه تا کنون شیعه از مناجات‌ها و دعاهای جامع در اختيارش هست آثار همه را یک جا داشته‌باشد. خدا آیات قرآن را سلامت بدارد، که آیات قرآن را باید ساندویچ کرد و به خورد همه داد. او گفت به تعبیر امروز که مولتی ویتامین می‌خواهم که همه ویتامین‌ها داخلش باشد. آن‌چه تاکنون دعاهای پراکنده است همه را یک جا جمع کنید به خورد ما بدهید. ماه رجب هم‌چنین جایگاهی دارد که آدم هر چه در طول سال از دعاها گیرش می‌آید همه را یکجا در ماه رجب، به خورد جانش بدهد و مزمزه کند. این دعا‌ها جام‌های الهی است که به خورد آدم می‌دهد، آدم را می‌شوید و شست‌وشو می‌دهد از همه‌ی بیماری‌‌ها، بیماری‌های اخلاقی و تنگ نظری‌ها، حجاب‌های باطنی، همه‌ی دردها قابل درمان است.

دعای جامع از امام صادق (ع)

وجود مقدس امام صادق (ع)، این همت را دید، این نظر بلندی را دید، خوب‌ است آدم وقتی از بزرگی چیزی می‌خواهد، چیز بزرگی بخواهد. بعضی‌ها خیلی کوچک هستند، به چیز‌های کوچک هم قناعت می‌کنند، ولی این چه‌طوری آن باطن بزرگ خودش را توانسته به امامش...، یک چیزی می‌خواهم که همه چیز باشد. وجود مبارک امام صادق (ع) هم این دعا را به او تعلیم داد. «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ صَبْرَ الشَّاكِرِينَ لَكَ...»، قاعدتا این روز‌ها این دعا را خواندید ولی دقت بکنید. سه تا نکته در این دعا می‌خوام خدمت شما عرض بکنم. یکی صبر شاکرین، «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ صَبْرَ الشَّاكِرِينَ لَكَ...». دوم، «... عَمَلَ الْخَائِفِينَ مِنْكَ...» و سوم، «... يَقِينَ الْعَابِدِينَ لَكَ». صبر شاکر، عمل خائف و یقین عابد، این سه نکته همه‌ی اخلاقیات در این جمع است، همه‌‌ی عرفان در این جمع است، به دنبالش هم چیز‌های دیگر از خدا می‌خواهد. آن‌وقت امام صادق (ع) در اهمیت این دعا فرمودند: آن چه خلیل خدا، حضرت ابراهیم و انبیاء بعدی از خدا خواستند همه را جمع بکنی، این دعا می‌شود، که سعادت دنیا و آخرت در این دعا هست.

مقایسه شکر و صبر

ما صبر و شکر را مقابل هم می‌دانیم. صبر مال مصیبت است و شکر برای نعمت. صبر مال شکست است و شکر مال پیروزی. صبر مال فقر است و شکر مال دارایی. صبر مال ندانستن و جهالت است و شکر مال دارایی هست. صبر مال ذلت است و شکر مال عزت است. آدمی که عزت دارد، آدمی که علم دارد، آدمی که ثروت دارد، آدمی که صحت دارد این نعمت‌هاست باید شکر بکند. اگر فاقد این‌ها بود باید صبر بکند ولی برای کسانی که واقع‌بین هستند در زندگی، آیا دارایی‌ها آدم را می‌سازد یا ناداری‌ها؟ اگر کرونا نبود، ایران می‌توانست در یک حرکت عزت‌آفرین واکسن بسازد و کشور ‌های پیشرفته‌ی دنیا مشتری واکسن ایران بشود؟ اگر جنگ هشت ساله نبود، ایران می‌توانست موشک‌هایی بسازد که دنیا به وحشت بیفتد و جرات تعرض به ایران را از دست بدهد؟ این بیماری‌ها مصیبت است و جای صبر است. جنگ مصیبت است، جای صبر است. بی خبر بودن از اصرار عالم در کشف دارو‌ها در مسائل دیگر، جای صبر است، مصیبت برای بشر است. اما همین‌ها باعث می‌شود انسان به نعمت‌های بزرگ دست پیدا می‌کند. شکوفایی انسان به تحملش است، به مقاومتش است، به سرسختی‌اش است، به سماجت است، به عقب‌نشینی نکردنش است. این به ما هم درس سیاست می‌دهد، هم درس زندگی می‌دهد، درس زندگی خانوادگی می‌دهد. مشکلات شما را عصبی نکند، مشکلات شما را به رکود نکشاند. مشکلات ترقی است، مشکلات نردبان عروج شماست. اگر مشکلات نباشد، این همه علومی که در دنیا هست، معلول مشکلات بوده‌است. بنابراین اگر در زندگی مشکلات آمد، عوض این که تلخ ببینید، شیرین ببینید.

بنابراین اگر در زندگی، مشکل آمد؛ عوض اینکه تلخ ببینی، شیرین می‌بینی! انسانی که بی‌هدف بخواهد کوه را بالا برود و قله را فتح کند، کمی که رفت بالا نفس‌ش بند می‌آید. اما اگر به آدم بگویند به قله برسی آنجا گنج نهفته است. انسان با سرعت می‌رود و احساس خستگی هم نمی‌کند. رسیدن به هدف به آدم نیرو می‌دهد. «ما ضَعُف بَدَنٌ عمّا قَوِیَتُ علیه النّیّة» به هرچیزی که آدم انگیز‌ه‌اش قوت پیدا بکند، بدنش توانایی پیدا می‌کند؛ انرژی پیدا می‌کند و آدم نستوه می‌شود. خستگی ناپذیر می‌شود. و معلم این حرکت، عالمه‌ی غیر معلمه، حضرت زینب کبری (س) است که در مجلس ابن‌زیاد، خیلی سخت بود. دختر امیرالمؤمنین، سنگرنشین عفاف، با آن بچه‌های کوچک وارد آن مجلسی بشوند که در آن‌جا یک مشت آدم قاتل، خون‌خوار، رذل، پست، بی‌حیا و بی‌غیرت، بی‌عفت و جامع همه‌ی بدی‌ها در آن مجلس بودند. آن جا نانجیب نشسته بالای تخت و باد به دماغش انداخته که رقیب خودش را از پای درآورده و موانع را برداشته، سر مقدس سیدالشهداء را گذاشته جلوی این‌همه زن و بچه! به حضرت زینب (س) ‌خطاب کرد: «یا زینب کَیْفَ رَاَیْتِ صُنْعَ اللهِ بِاَخیکِ؟» زینب دیدی خدا چه کرد با برادرت؟ ولی او شاگرد این مکتب است! نه تنها احساس ذلت نکرد؛ نه ‌تنها کم نیاورد، با یک دنیا رشادت به خودش افتخار کرد، بالید و فرمود «والله ما رَایْنا الّا جَمیلًاً» ما یک مأموریتی داشتیم و کم نگذاشتیم! هرچه خدا به عهده‌ی ما گذاشته‌بود؛ همه را قدم به قدم دقیق اجرا کردیم. ما مسیر را خوب طی کردیم. چرا ما سرافکنده بشویم؟ خدا برای برادر من قتل و شهادت نوشته بود، با پای خودش به قربان‌گاه آمده‌است. ما هم عهده‌دار تبلیغ بودیم و قشنگ آمدیم! «ما رَایْنا الّا جَمیلًاً»

واقعاً اگر این تحمل و صبر نبود، امروز ما این اعتکاف را این جا داشتیم؟ دانشگاه ما امروز خبری از خدا و پیغمبر و خوبی‌ها و ایثار و نثار و مدافع حرم و ... [داشت؟!]. همه‌ی اینها معلول آن صبری بود که آنها آن وقت کردند و امروز میوه‌اش به کام ما شیرین می‌آید. «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ صَبْرَ الشَّاكِرِينَ لَكَ...» تا این شب‌زنده‌داری‌ها، تا این بی‌خوابی‌ها، تا این گرسنگی‌ها نباشد، آدم‌ به نعمت نمی‌رسد. لذا این صبر، صبری نیست که ناکامی در خودش داشته‌باشد. صبری ا‌ست که نتیجه دارد. و تمام پیشرفت‌ها و تمام پیروزی‌ها معلول مقاومت است. آدم اگر مشکلات را تحمل نکند، هیچ وقت به پیروزی نمی‌رسد. امروز هم مشکلات کشور مطمئن باشید، مقدمه‌ی پیروزی ماست. خدا رحمت کند سردار دل‌ها شهید عزت‌ سازمان، حاج قاسم را. من پرسیدم اوضاع را چه‌طور می‌بینی؟ گفت این فشارهایی که تاکنون ما در این دوره‌ی انقلاب دیدیم، هر وقت فشار فوق‌العاده‌ای بر ما وارد شده، مقدمه‌ی یک پیروزی بزرگ بوده‌است. بعد هم برایم مثل زد. گفت می‌دانی، زن‌ها وقتی می‌‌خواهد بچه‌ای را به دنیا بیاورد، چقدر درد می‌کشد! آن درد مقدمه‌ی زایش یک حیات جدید است. این دردهایی که تاکنون در انقلاب برای انقلابی‌ها بوده، برای رهروان راه ولایت بوده، دقیقا مثل درد زایمان زنان بوده! منتظر باش بدون استثنا، هر وقت فشار خیلی محکم بوده، بعدش برای ما یک عزتی، یک جهشی وجود داشته. این دعا به ما این را می‌آموزد.

«اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ صَبْرَ الشَّاكِرِينَ لَكَ وَ عَمَلَ الْخَائِفِينَ مِنْكَ وَ يَقِينَ الْعَابِدِينَ» دیگر توضیح نمی‌دهم فقط اشاره می‌کنم؛ آدم وقتی عمل می‌کند. عمل آدم را دچار عجب می‌کند. کسی که در این اوضاع کرونا می‌آید و اعتکاف را به ‌عنوان یک میعاد، دیدار مجدد با خدای خودش، نجوای با امام‌ زمانش، بازسازی روح و اخلاقش، تجدید حیات معنویتش، می‌آید این جا الحق و النصاف کار عادی نیست. مردم مشغول زندگی هستند چی‌کار به این کارها دارند! دنبال عیش ونوش و جوانی و... اما وقتی کسی از این‌ها کنار می‌کشد و از همه‌ی مواهب زندگی خودش را کنار می‌کشد، از بستر لذایذ خودش را بیرون می‌کشد و می‌آید با خدا ارتباط می‌گیرد. این کار فوق‌العاده‌ای است، اما خطرناک است! روایت دارد که «سَيِّئَةٌ تَسُوءُكَ، خَيْرٌ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ حَسَنَةٍ تُعْجِبُكَ‏» کار خلافی اگر برایت پیش آمد، زمین خوردی، ولی در برابر خدا خجل شدی، پیش مردم پرادعایی از تو گرفته شد. این کار بهتر از آن کار خیری هست که تو را منت‌دار مردم می‌کند. طلب‌کار مردم می‌کند. به تو پرادعایی می‌دهد. طلب‌کاری، مدعی بودن، خودت را بزرگ دیدن، مردم را کوچک دیدن. این خیلی خطرناک است. عجب عمل آدم را خراب می‌کند.

امام (ع) این نکته را این‌جا به ما می‌آموزد که شما هرچه کار خوب بیشتر انجام بدهید بدهی‌تان نسبت به خدا بیشتر می‌شود و از ادای شکر نسبت به ‌خدا برنمی‌آیید. لذا مراقب باشید که نکند شما از این خوبی‌هایتان نتوانید پاسداری بکنید و به ‌‌خاطر خودبینی، خودخواهی، خودپرست بشوید و خداپرستی را خدا از شما بگیرد. از ائمه معصومین حضرت زهرا (س) در سوره مبارکه هل أتی (سوره انسان) دقیقا همین نکته را می‌فرماید: «يُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَ يَخافُونَ يَوْماً كانَ شَرُّهُ مُسْتَطِيراً(انسان - ۷)»

بعضا سیدالشهدا گریه می‌کرد از کسانی بودند که کثیرالبکا بودند، عرض کردند: آقا شما دیگر چرا گریه می‌کنید؟ بهشت برای شماست. قیامت برای شماست. فرمان را خدا در اختیار شما قرار داده‌است. فرمود کسی آن جا اهل نجات است که این جا اهل خوف باشد. غرور شما را نگیرد. تا گریه‌های این جا نباشد بدهی‌های انسان نسبت به خدا و خلق خدا نباشد، ادم کم‌کم سر از استبداد در می‌آورد. آن وقت رئیس جمهور می‌شود، وزیر می‌شود، وکیل می‌شود و به مردم زور می‌گوید. همه‌چیز را حق شخصی خودش می‌داند. ارث پدری خودش می‌داند. خودش را بده‌کار نمی‌داند که تلاش کند، نمی‌داند که این مقدم رفاه و اشرافی‌گری او می‌شود و مردم را فراموش می‌کند. آدم را خراب می‌کند. این دعا ادم را برای مسئولیت‌ها بدهکار خدا و خلق خدا می‌کند. هرقدر خوب باشی خوبی از خداست، بدهی‌ات بیشتر شده‌است. ببین از عهده شکرش برمی‌آیی؟ ببین می‌توانی این نعمت‌ها را در جای درستش خرج کنید. «عَمَلَ الْخَائِفِينَ مِنْكَ» سوم؛ «وَ يَقِينَ الْعَابِدِينَ». در روایت داریم «مَنْ زَارَ الْحُسَيْنِ (ع) عَارِفاً بِحَقِّهِ» درمورد حضرت رضا هم دارد.

این معرفت یعنی چه؟ یعنی طبق عادت‌ها کار نکنید برسید به حقیقت‌ش. عبادت می‌کنید مطمئن باشید که این عبادت تکلیف است ؟ وظیفه است؟ طی طریق است؟ و در حرکت کردن است.

سر قضیه را بفهمید و بروید دنبالش. با چشم بسته و تردید کار نکنید. دعا می‌کنید با یقین. زیارت می‌کنید با یقین. زیارت می‌روید با یقین. امام اهل یقین بود. لذا تردید نداشت که پیروزی از آن اوست. لذا تردید نداشتند که پیروزی از آن اوست. خدا آقای بهشتی را رحمت کند. این شهید مظلوم بزرگوار، انسان وارسته، مدیر باکفایت، کم‌نظیر، گفت: «پاریس رفتیم خدمت حضرت امام، امام می‌گفت شاه رفتنی است. من به امام عرض کردم که آقا من فکر می‌کنم که به شما گزارشات را دقیق نمی‌دهند. هنوز نیروهای مسلح محکم پشت شاه ایستاده‌اند. شما چجوری می‌گویید شاه رفتنی است.» امام فرمود: «تکلیف ما این است که با این حرف‌ها زیر پای او را شل کنیم. ممکن است همه‌ی ما کشته شویم ولی بعد پیروزی پیش بیاید. ما امروز تکلیف داریم که نترسیم و این قدرت افسانه‌ای را می‌خواهیم بگوییم که این افسانه است. این چیزی توی آن نیست.» امام اهل یقین بود. می دانست اگر ما بندگی کنیم، خدا خدایی‌اش را می‌کند. این بود که جنگ هشت ساله را از نظر علمی، عقلی، محاسبات سیاسی معقول نبود ما با شرق و غرب پنجه نرم کنیم. شوروی، امریکا، اروپا و کشورهای عربی همه هم‌دست بودند. هم سلاح‌های شرقی و غربی متمرکز در اختیار بعث بود، هم پول قارون‌های‌ منطقه و هم قوشون‌شان. ولی امام می‌گفت که جنگ جنگ تا پیروزی. ما تا آخر ایستادیم. این یقین، این یقین، این یقین حاصل عبادت است. «وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ (حجر - ۹۹)» بندگی، پرستش، این اعتکاف‌های شما ان‌شالله شما را به یقین می‌رساند و اهل یقین می‌شوید. اهل یقین شدید، عاقبت به خیر هستید و الا با ترید کسانی آمدند با امام در انقلاب حضور پیدا کردند و امروز ضدانقلاب هستند. یا رفتند خارج و دارند عوضی‌گری می‌کنند یا در داخل به ولایت بد می‌گویند، به مقدسات بد می‌گویند، تیرهایشان را کشیدند تا کسی حرکت درستی کند، او را بزنند. اینها اول که اینجور نبودند، کنار ما بودند، مثل شماها بودند، ولی همه‌اش با تردید بوده، زندگی با شک نوشیدن زهر همیشگی است. ولی اهل یقین! در بلا هم می‌چشم لذات او، مات اویم، مات اویم ،مات او. ان‌شالله استغفار، تهلیل، کثرت «لا اِلهَ‌ اِلَّا ‌اللهُ» شب‌ها هزارتا «لا اِلهَ‌ اِلَّا ‌اللهُ» را بگویید. گاهی خدمت شما عرض کردیم، «لا اِلهَ‌ اِلَّا ‌اللهُ» شخم کردن زمین دل است. گناه دل را سخت می‌کند. «لا اِلهَ‌ اِلَّا ‌اللهُ» نرم می‌کند. دل که نرم شد، آن وقت هر عملی که بکنید، این پذیراست، رویش دارد. روی صخره هر بذری را بپاشید زحمتتان را هدر دادید. اول دل را درست کنید، دل را نرم کنید. این کلمه‌ی طبیه «لا اِلهَ‌ اِلَّا ‌اللهُ» یکی از اسرارش نرم کردن دل، آماده کردن جان است. ده هزار «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ (اخلاص - ۱)» را بتوانید در این ماه بگویید، خیلی رشد دارد، رشد معنوی دارد. از همه‌ی ‌اینها مهم‌تر حضور است، حضور است، حضور است. خدا را بیابید، امام زمان (عج) را بیابید. نور این عبادت‌ها را بیابید. چون ایام میلاد است من دیگر روضه بریتان نخواندم، خدایا به محمد و آل محمد(ص)، امام زمانمان را برسان! الها! پروردگارا! قلب مبارکش را همیشه از ما راضی بدار! به ما معرفت کامل، صبر شاکر، عمل خائف، یقین عابد روزی بفرما! خدایا به محمد و آل محمد(ص)، این ویروس عالم گیر و ویروس استکبار، صهیونیسم، تکویر، ترور، نفوذ، نفاق، خیانت و فساد را ریشه کن بفرما! الها! پروردگارا! کار اداره‌ی این کشور شهدا را به اهلش واگذار بفرما! دست نا اهلان و نامحرمان را از سنگر‌های این مملکت، کوتاه بگردان!

خدایا به مؤمنین انسجام بده، به همه‌یمان ایثار و گذشت بده. همه‌یمان را بلندنظر و دارای شرح صدر قرار بده، خدایا این جوان‌های عزیز ما را مدیران دولت امام زمان (ع) قرار بده و توفیق کسب مهارت‌های لازم، برای اداره‌ی جهان در سایه پرچم حضرت مهدی موعود (ع) به همه‌یشان روزی بفرما. ان شاءالله که اعتکاف‌هایتان نور بیاورد برای شما، تواضع بیاورد، اخلاق سوغاتی داشته‌باشید و خدا را همراه خودتا داشته‌باشید. ما دعاگوی‌تان هستیم، دلمان هوایتان را می‌کند، خدا می‌داند. دعایتان می‌کنیم. خیلی هم احتیاج داریم به دعای شما خوبان، شما آینده‌سازان، شما پاکان. خوش به حالتان که هنوز گرفتار نه ریاستید نه بازی‌های دیگرید. فرصت دارید و با خدا؛ ان شاء الله با خدا بمانید.

«اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم»

هیات الزهرا سدانشگاه صنعتی شریفحجت الاسلام صدیقیرجب99ولادت امام علی ع
مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه صنعتی شریف
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید