نیکسون رئیس جمهور سابق آمریکا در کتابش مینویسد: «انقلاب ایران در ظاهر جنبه ضد استبدادی داشت، اما در واقع انقلابی علیه ارزشهای غربی بود. همان قدر که از سرمایهداری تنفر داشت از کمونیسم متنفّر بود. آنها را دو روی سکه مادیگرایی میدید. جوانان از انقلاب حمایت کردند، نه برای این که خواهان آزادی، شغل، مسکن و لباس بهتر بودند؛ چیزی را میخواستند تا بیش از مادیگرایی معتقد باشند. مردم ایران همان چیزی را به دست آوردند که انقلاب قول داده بود. جای انکار نیست که انقلاب اسلامی یک انقلاب واقعی اندیشهها را ارائه داد و مردم با عشق و ایمان پذیرفتند».
حکومت اسلامی و جمهوری اسلامی
شاید هرکس که اندکی از اسلام مطالعه کند متوجه بشود که اسلام یک دین سیاسی است و با حکومت کار دارد و دستورات و احکامی که دارد اساسا با وجود یک حکومت اسلامی قابل اجراست. اما امروز واژه حکومت اسلامی در مقابل جمهوی اسلامی شنیده میشود. اساسا منظور از این دو عبارت چیست؟ چیزی که میتوان گفت این است که اسلام یک سری چارچوب کلی را متناسب با احکام ثابت و متغیر خود برای حکومت تعریف کرده و به شکل خاصی از ساختار نظام سیاسی اشاره ندارد. با این تعریف فرق حکومت اسلامی و جمهوری اسلامی فرق محتوا و قالب است. در واقع چیزی که تحت عنوان جمهوری اسلامی اطلاق می شود یک ساختار سیاسی شامل نهادها و سازمانهای مختلف است. ساختاری که با سه انتخاب و همهپرسی پیاپی شکل گرفت. امام در ابتدا جایگزین نظام قبل را جمهوری اسلامی معرفی کرد و آن را به رفراندوم مردم گذاشت؛ و بعد از آن انتخاباتی برای تعیین افرادی که قانون اساسی را تدوین کنند، برگزار شد؛ و بعد از تدوین باز هم یک همهپرسی برای تایید ملت. و بدین ترتیب اساس این ساختار با پشتوانه مردمی شکل گرفت و البته ده سال بعد اصلاحاتی مثل ادغام نخست وزیری و ریاست جمهوری و حذف شورای عالی قضایی و جایگزینی ریاست قوه قضاییه و چند تغییر دیگر روی آن انجام شد.
چیزی که تحت عنوان جمهوری اسلامی میشناسیم این ساختار بر پایه قانون اساسی است. هرکدام از این ساختارها و افراد و ارگانها در طی این 42 سال عملکرد جداگانهای داشتند که برای بررسی عملکردها باید این نگاه جداگانه را در نظر گرفت.
جمهوریت و جایگاه مردم
در یک دید کلی برای نگاه به عملکرد جمهوری اسلامی و میزان موفقیت آن در رسیدن به اهداف و آرمانها در ابتدا باید این اهداف را شناخت. یکی از اصلیترین بحثها موضوع جمهوریت و نقشآفرینی مردم است.
اساسا اندیشه بنیانگذار انقلاب از حکومت اسلامی چه بود که منجر به مصداق عینی آن یعنی جمهوری اسلامی شد؟ از مباحث مهم در اندیشه سیاسی امام که در سراسر عمرشان برآن تاکید داشتند، لزوم حکومت در اسلام و نفی سکولاریسم است؛ که در کتاب ولایت فقیه ایشان به شکل کاملتر آوردهشد و این مباحث زمینه فکری انقلاب اسلامی را فراهم آورد. امام بر مبناهایی، در این کتاب معتقد به حکومت قانون الهی بر مردم بودند و نه حکومت مردم بر مردم. اصلیترین شاخصه حکومت اسلامی این است که احکام الهی مبنا است و خواست بشری مبنا نیست. و این جا دقیقا نقطه تضاد جمهوری اسلامی با دموکراسی به مفهوم لیبرالی است. اما برای به فعلیت رسیدن این احکام نیاز به انتخاب مردم است. درست است که در اسلام حق حاکمیت با خداست، اما در مرحله اجرا این مردم هستند که باید حکومت الهی را به اجرا درآوردند و خواهان آن باشند؛ و با زور نمیتوان آن را بر مردم تحمیل کرد. همان طور که حاکم بودن امیرالمومنین (علیه السلام) از سوی خداوند و به طریق پیامبر (صلی الله علیه و آله) ثابت شده بود و حق حکومت با ایشان بود؛ اما تا حمایت مردم وجود نداشت این حاکمیت به فعلیت نرسید. خود حضرت هم در خطبهای اتمام حجت بر خود را جمع شدن جمعیت بسیار مردم گرد ایشان خطاب میکند. با این حساب هر حکومت اسلامی و ساختار آن باید با خواست مردم شکل بگیرد.
اصولا هر حکومتی نیازمند مقبولیت است و جمهوری اسلامی از این قائده مستثنا نیست و این مقبولیت در مرحله عینی به رای مردم نیازمند است. تعبیر امام خمینی (رحمه الله علیه) چنین است: «در حکومت اسلامی کسی اجازه ندارد که دیکتاتوری کند و همه باید تابع آرای ملت باشند. خدای متعال و پیامبر عظیمالشأن به حاکمان اسلامی حق ندادهاند که چیزی را بر مردم تحمیل کنند.»
اصل 56 قانون اساسی هم این دیدگاه را بیان میدارد که: «حاکمیت مطلق بر جهان و انسان از آن خداست و هم او انسان را بر سرنوشت اجتماعی خویش حاکم ساخته است.»
اما آیا این خواست مردم فقط در مرحله تشکیل و ایجاد حکومت اسلامی است؟ از دیدگاهی که اسلام به حکومت و مردم دارد، برمیآید که وقتی هدف رشد جامعه باشد، نه تنها برای تشکیل حکومت بلکه برای رسیدن به اهداف و آرمانها هم خواست مردم بسیار مهم است. در روایتی طولانی از حضرت علی (علیه السلام)، ایشان بیست مورد از بدعتهای خلفای پیشین را ذکر میکنند که به دلیل عدم همراهی مردم نتوانستند آنها را از بین ببرند. پس اصولا حکومت اسلامی نه تنها در ایجاد بلکه در رسیدن به اهداف خود هم بدون همراهی مردم نمیتواند کاری از پیش ببرد.
واضح است که نقش مردم فقط در انتخابات ها نیست اما ملموسترین آن انتخابات است. بیانگذار نظام بیانی از این قضیه دارد: «این جا آرای ملت حکومت میکند. این جا ملت است که حکومت را در دست دارد و این ارگانها را ملت تعیین کردهاست و تخلف از حکم ملت، برای هیچ یک از ما جایز نیست.»
اما به چه دلیل انتخاباتها ملموسترین و عینیترین نقش مردم در حکومت است؟ با نگاهی به تاریخ انقلاب میتوان با تقریب خوبی نتایج انتخاباتهای گوناگون را ناشی از حاکم شدن دغدغههایی خاص و گفتمان شدن موضوعاتی در آن مقطع دانست. از ابتدای انقلاب برای مردم و حکومت مهم بوده که چه کسی و چه تفکری میتواند عموم مردم را جذب کند. درست است که همه کاندیداها حرف مشترکشان خدمت به مردم و ساختن کشور بوده؛ اما آن چه به وضوح میتوان دید تفاوتهای برنامهها و نوع دیدگاه آنها به مسائل است، و این که هر بار مردم به یک نوع از دیدگاه اعتماد کردند و نفع و ضرر انتخاب خود را لمس کردهاند. هر منصفی با نگاهی به تاریخ جمهوری اسلامی درمیابد که شاید سیاستهای بسیار کلی فقط تغییر نکرده باشند ولی سیاستهای اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی در دورههای مختلف به هیچ عنوان در یک جهت و در ادامه هم نبودهاند. صرف نظر از خوب یا بد بودن این موضوع، این مشخص میکند که سیاستها و برنامهها و نوع دیدگاه حاکمان و مسئولان به واسطه نوع دیدگاه مردم تغییر کردهاست و همین تغییر کردنها یعنی تحقق یکی از اهداف اصلی انقلاب. در حکومت استبدادی که مبنا نظر یک شخص است، این تغییرات اگر هم باشند منطبق بر دیدگاه مردم نیستند. این حس مردمسالاری در جمهوری اسلامی از اهدافی بود که تا حدود خوبی محقق شده. البته در این موضوع نباید یک طرفه نگاه کرد. هم سیاستهای حاکمانی که مردم انتخاب کردهبودند موجب تغییر افکار مردم شد و هم این تغییر سلایق و افکار موجب پدیده آمدن حاکمانی متناسب با آن شد و این خاصیت جمهوری اسلامی است و نقش مردم و حکومت و جایگاههای آن را نشان میدهد.
از منظر فلسفه انقلاب اسلامی مردم هیچگاه نباید کنار بروند و دست از تلاش خود برای تحقق آرمانها و اهداف بردارند. در همان مقاطع ابتدایی پیروزی انقلاب نیز امام خمینی تاکید میکرد که نابودی پهلوی اتمام کار نیست و مردم باز هم باید برای رسیدن به اهداف همراه باشند و تلاش کنند. جمهوری اسلامی یک بستر برای رسیدن به اهداف است؛ و با این تعریف از جمهوری اسلامی رسیدن به اهداف فقط بر دوش حاکمیت نیست بلکه این فکر مردم است که تعیین کننده میشود. و البته نقش تعیین کننده افکار را دشمن ما سالهاست که فهمیدهاست و برای آن کار کرده و میکند.
غیر از مردمسالاری، از اهداف انقلاب میتوان به استقلال طلبی و آزادی افکار و رواج ارزشهای دینی و عدالت و ... اشاره کرد که در طول عمر انقلاب به بسیاری از آنها دست پیدا کردیم و البته قله این اهداف بسیار بلند است و مسیر طولانی.
جاماندگیها
امروز به وضوح میبینیم که عملکرد برخی مسئولین به هیچ وجه مطابق بر آرمانها و اهداف انقلاب نیست. در زمینه اشرافیت و فاصله طبقاتی و عدالت اجتماعی متاسفانه وضعیت خوبی نداریم. بعضی از مسئولین رسما عملکردشان به نفع سرمایهداری شده و اصلا به فکر طبقات محروم جامعه و عموم مردم نیستند. و شعارهای اصیل انقلاب فقط لقلقه زبانشان شده یا بعضا در زبان هم آنها را به گونه دیگر تفسیر میکنند. و البته در این فضا باید رفتار و اقبال مردم به این طیف از مسئولین را هم در نظر گرفت.
اما علت عدم دستیابی انقلاب به بعضی از آرمانهایش چیست؟ دلایل گوناگون است که ما به 3 دلیل اشاره میکنیم:
1) زمانبر بودن رسیدن به اهداف بلند: انقلاب اسلامی یک انقلاب ایدئولوژیک بود که در تمام ابعاد خواستار تغییر و دگرگونی است. این تغییر ذاتا یک امر تدریجی است که با تلاش و مجاهدت بسیار صورت میگیرد.
2) فشارهای خارجی: درست است که ریشه خیلی از مشکلات و کمبودها در داخل است اما نمیتوان نادیده گرفت که رسیدن انقلاب به اهداف متعالیش منافع مستکبران دنیا را نابود خواهد کرد. پس طبعا غیر منطقیست که فکر کنیم آنها تلاشی برای جلوگیری از این کار نخواهند کرد، از جنگ و ترور گرفته تا تحریم و نفوذ.
3) موانع درونی: رسیدن به اهداف بلند انقلاب که منطبق بر بزرگترین آمال سعادت بشری از دید اسلام است به هیچ وجه آسان نیست و موانع درونی برای آن بسیار است. ضعفهای فکری، راحت طلبی، عدم اتکا به خود و ناتوان دانستن ظرفیتهای داخلی و البته ضعفهایی که تحت تاثیر فرهنگ غرب و مواجهه با مدرنیته پدید آمده مثل خودمحوری و مصرف گرایی و مادی نگری و ... چه در نگاه مسئولین و چه در نگاه مردم، بیتاثیر در نرسیدن به بعضی از اهداف نبود.
انقلاب به معنای تغییر و حرکت در همه ابعاد برای رسیدن به اهداف متعالی هیچگاه تمام نمیشود. امروز اگر به بعضی از آرمانهایمان نرسیدهایم باید آنها را فریاد زده و به گفتمان عمومی تبدیل کنیم؛ و قطعا این تغییر افکار راه رسیدن به اهداف و آرمانها را هموارتر خواهد کرد. مردمی که خود اعتقاد راسخ به اهدافی مثل عدالت و ظلم ستیزی و توجه به محرومان و ... داشتهباشند، قطعا و در نهایت مسئولینی متضاد با این اعتقادات نخواهند داشت. همان طور که رهبر انقلاب در بیانیه گام دوم تصریح داشتند: «اگر بیتوجهی به شعارهای انقلاب و غفلت از جریان انقلابی در برهههایی از تاریخ چهلساله نمیبود -که متأسفانه بود و خسارتبار هم بود- بیشک دستاوردهای انقلاب از این بسی بیشتر و کشور در مسیر رسیدن به آرمانهای بزرگ بسی جلوتر بود و بسیاری از مشکلات کنونی وجود نمیداشت.» بنابراین ظرفیتهای موجود در کشور اعم از نیروی انسانی و طبیعی انسان را امیدوار به آینده میکند؛ که اگر مردم و مسئولین همانند سالهای آغازین انقلاب باز هم بر پیادهسازی آرمانهای انقلاب پافشاری کنند، شاهد تسریع در رسیدن به اهداف و طی کردن مراحل دیگر تا رسیدن به تمدن اسلامی خواهیم بود. انشاءالله
برای ورود به کانال پیامرسان تلگرام «مکتوبات هیأت الزهرا (س) دانشگاه شریف» کلیک کنید.