مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه شریف
مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه شریف
خواندن ۶ دقیقه·۲ سال پیش

نگاهی به ماجرای سقیفه

پس از حَجَّةُ الوَداع در آخرین سال عمر «پیامبر اسلام» و پس از اعلام ولایت «علی ابن ابی طالب» و پس از بیعت مردم و اصحاب با او، به رحلت پیامبر نزدیک می‌شویم. در اواخر عمر، ایشان دستور تشکیل سپاهی را به فرماندهی اسامه ابن زید دادند؛ اما برخی تمرّد کردند که از سوی پیامبر هم توبیخ شدند و در میان این افراد می‌توان از «ابوبکر بن ابوقحافه» و «عمر بن خطاب» نیز نام برد.
پس در روز 28 ماه صفر ایشان رحلت کردند و علی علیه السلام ایشان را غسل دادند و کفن کردند و این درحالی بود که عده‌ای از مهاجرین (مسلمانانی که ساکن مکه بودند و پس از مسلمان شدن و تحمل فشار مشرکان به دستور پیامبر به مدینه مهاجرت کردند.) و انصار (مسلمانان مدینه از تیره‌های اوس و خزرج که پیش از هجرت با پیامبر هم‌پیمان شدند و پس از هجرت آن حضرت را یاری کردند.) در «سقیفه ی بنی ساعده» (مکانی سرپوشیده و مسقف متعلق به خاندان بنی ساعده) برای بحث در مورد خلافت جمع می‌شوند. در میان عموم مسـلمانان مدینه این اعتقاد وجود داشت که کسـی غیر از علی شایسـته‌ي جانشینی پیامبر نیست، در این صورت، پرسش اساسی این است که چگونه «سقیفه ي بنی ساعده» شکل می‌گیرد و از درون آن ابوبکر به خلافت می رسد؟
در تحلیـل شـکل گیري سـقیفه بایـد گفت، با رفتن «ابوبکر» و «عمر» از خانه ي رسول خـدا، براي انصار روشن شـد که آن‌ها می‌خواهند در برابر سخنان فراوان و آشکار رسول خدا در مورد جانشینی «علی» علیه السلام خود را به فراموشی بزنند و خلافت را با زور در اختیار خودشان بگیرند و «علی» علیه السلام را کنار بزنند.
انصار متوجه شدنـد که این هم‌پیمانی جدیـد «قریش» و «مهاجرین»، بازگشتی به روح «جاهلیت» و زنـده کردن درگیري‌ها و اختلاف هاي قبیله‌اي گذشته است. پس با خود گفتند، این ما بودیم که پیامبر را براي تبلیغ دینش به مدینه دعوت کردیم و خیلی بیشتر از مهـاجران، مـال و جـان خودمـان را در راه اسـلام فـدا کرده‌ایم، و امروز که پیامبر از دنیا رفته، چرا فقط مهاجران حکومت و قدرت را در دست بگیرند؟ بنابراین گروهی از انصار به رهبري «سـعد بن عباده» براي بحث در مورد خلافت، در سـقیفه ي بنی ساعـده جمع شدنـد و پس از تبادل نظر، «سعد بن عباده» را براي خلافت نامزد کردند. اما مخالفت و حسادت «بشیر بن سعد» خزرجی (پسر عموی سعد بن عباده) و اختلاف میان انصار باعث شد تا در نهایت بشیر بن سعد از میان جمعیت برخیزد و بگوید: «اي مردم، محمـد از قریش است و خویشـان او به جانشـینی او سـزاوارتر و شایسـته ترنـد. بخـدا قسم من در این امر هرگز بـا آن ها کشمکش و ستیزه نخواهم کرد.» در این میـان «حبـاب بن منـذر»، خزرجی‌ای که از سـخن دروغ و منافقـانه و حسادت آمیز بشـیر به خشم آمـده بود و نمی‌توانسـت ببینـد بشـیر با ظاهر فریبنـده‌اي در میان مردم شـناخته شود، رو به مردم کرده، گفت: «اي مردم، خلافت سـعد بن عباده بر بشـیر گران آمده است، زیرا او به پسـر عمویش حسادت ورزیده و از او کینه در دل دارد، به همین خاطر بشیر به ظاهر کسی درآمده که مدعی است در مورد حقی که دیگران به او سـزاوارترند ستیزه نمی‌کند.» سپس رو به خود بشـیر کرده و گفت: «اي بشـیر چه چیزي تو را مجبور ساخت تا چنین سخنی بگویی؟ تو بر خلافت سعد بخل ورزیدي و از او دریغ داشتی.» با افزایش کشمکش ها «اسید بن حضیر» از بزرگان قبیله ی «اوس» با سخنانش کینه‌های جاهلیت را را در دل مردم برانگیخت و فرصتی برای ابوبکر پیش آورد تا از نزاع میان انصار و مهاجر استفاده کند و دست «عمر بن خطاب» و «ابو عبیده بن جراح» را با دو دست خود بلند کند و به مردم بگوید: «اي مردم، این عمر و این ابوعبیـده، با هر کدام که خواستید بیعت کنید.» اما «حباب بن منذر» که به تبانی این سه نفر پی برده بود، از میان مردم برخاسـت و با صـداي بلنـد گفت: «اي گروه انصار، سـرنوشت خودتان را خودتان به دست بگیرید و سـخن این سه نفر را نشـنیده بگیرید، زیرا آنان سهمی و بهره‌اي از خلافت را به شما نخواهند داد.»
عمر بن خطاب، به سـمت ابوبکر می‌رود و می‌گویـد: «اي ابوبکر دسـتان خود را براي بیعت باز کن، هیـچ کس نمی تواند تو را از مقامی که رسول خدا تو را در آن مقـام قرار داده، کنـار بزنـد.» بعـد هم ابوعبیـده به طرف ابوبکر می رود و می گویـد: «تو از تمام مهاجران برتري، تو همنشـین پیامبر در غار و جانشـین رسول خـدا در اقامه ي نماز بودي. با این سـخنان، ابوبکر دسـتان خود را براي بیعت جلو می‌آورد و آن دو با ابوبکر بیعت می‌کنند و به‌دنبال این دو نفر، «بشیر بن سعد» و گروهی از «خزرج» بیعت می‌کنند. «اسید بن ُحضیر» و دوستان اوسی‌اش هم آخرین کسانی بودند که با ابوبکر بیعت کردند. بـدین ترتیب براي ابوبکر بیعت گرفته‌ شد و در حالی که او را سـتایش می‌کردند، از سـقیفه خارج شدند.

در راه، به هر کسـی رسـیدند، دسـتش را گرفتند و با ابوبکر بیعتش دادند و اگر هم کسـی نمی‌پذیرفت عمر بن خطاب با تازیانه اش او را می‌زد و دوستان عمر به او فشار می‌آوردند و مجبور به بیعتش می‌کردند. این‌چنین بود که ناگهان ابوبکر خلیفه‌ي رسول خدا شد.
مطالبی که بیان شد، نشان از یک توطئه برنامه‌ریزي شده به هدف تسلط بر خلافت و دور کردن علی علیه السـلام از آن می‌دهد.
در هر صـورت، قـوي‌تریـن دلیلی کـه کـارگزاران حزب سیاسـی «قریش» در برابر انصـار براي در اختیـار گرفتـن خلافت به آن استدلال کردند دو دلیل بیشتر نبود:
اول، مهاجران زودتر از انصار مسـلمان شـده‌انـد و دوم اینکه مهاجران خویشاوندي نزدیکتري به رسول خدا دارند و از خاندان او به حساب می‌آیند.
امـا به مقتضـاي این دو دلیـل، کودتـاگران خـود را خـوار و ضـعیف کرده‌انـد، چرا که اگر زودتر مسـلمان شـدن و سـبقت در گرویدن به اسلام و همچنین خویشاوندي نزدیک با پیامبر، محکم ترین دلیل براي به دست گرفتن خلافت باشد، باید تنها «علی» علیه السلام شایسته‌ي خلافت و سزاوار به آن باشد و بس. زیرا به اتفاق همه‌ي مسلمانان، «علی» علیه السلام نخستین کسی است که اسلام را پذیرفته و به رسول خدا ایمان آورده و «رسالت محمـدي» را تصدیق کرده‌است. زمـانی که پیامبر در مکه میان مهاجران و در مـدینه میان مهاجران و انصار عقـد اخوت و برادري می‌بست، علی را برادر خویش دانست و میان خود و علی عقـد اخوت برقرار کرد. علی از همه کس به خاندان پیامبر نزدیک‌تر است، زیرا پسر عمو، قلب و جان پیامبر است و هیچ کس در این حقایق تردید نمی‌کند.(1)
برداشتی از کتاب اول مظلوم عالم: فتنه ها، توطئه ها و کج روي هاي پس از سقیفه نوشته محمد تیجانی سماوی
1. برای دسترسی به منابع مطلب و گزارشی کامل‌تر از این واقعه، می‌توانید به کتاب «اول مظلوم عالم» مراجعه کنید.

برای ورود به کانال پیام ‌رسان تلگرام «مکتوبات هیأت الزهرا (س) دانشگاه شریف» کلیک کنید.

دانشگاه شریفسقیفهفاطمیهنشریه‌ی منبرحسین اسکندری
مکتوبات هیات الزهرا(س) دانشگاه صنعتی شریف
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید